ابعاد شخصیت حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (س)

پدیدآورنده (ها): سبحانی تبریزی، جعفر

هاضمه جهان، حوادث تلخ و شیرین و رویدادهای بزرگ و کوچک را در خود هضم کرده و به تحلیل می برد، و رویـداد هرچند عظیم و شورآفرین و غوغا برانگیز باشد، تا مدتی می تواند در هاضمه جهان باقی بـماند، و افکار را متوجه خود سـازد، امـا گذشت شب و روز، ورق خوردن صفحات ایام، رفته رفته حادثه را کم رنگ تر می سازد، و از فروغ آن می کاهد، و به تدریج به صورت مرکبی بر صفحات تاریخ درمی آید، و احیانا در تاریخ هم نمی توان برای آن جای روشنی پیدا کرد.

در این مـیان، برخی از حوادث، از این سنت کاملا مستثنی می باشند و هرگز هاضمه جهان، هرچند هم قوی و نیرومند باشد، قادر به هضم و حل آنها نیست تو گوئی حادثه، بسان برلیان در معده جهان است، که هـرگز قـادر به تبدیل آن به عنصر دیگر نمی باشد، و حرارت و داغی دستگاه گوارش روی آن اثر نمی گذارد، و از این جهت هیچ گاه منسی و فراموش نمی شود و گذشت زمان آن را فرسوده ننموده و از طراوت آن نمی کاهد.

این نوع از حوادث استثنائی به خـاطر ویـژگی خاص خود، از ثبات و استواری برخوردار است این ویژگی عبارت است از پیوند رویداد به دین و آئین یک ملت از یک طرف، و پیوند دین با فطرت انسان از طرف دیگر، و نتیجه این دو جـهت، ثـابت ماندن حادثه در قلوب و نفوس ملتها است.

آفرینش انسان با دین و گرایش به ماورا طبیعت عجین و آمیخته است، و هرگز از او جدا نمی شود، و تا انسان، انسان است، پیوسته طبیعت او با چنین کـشش و تـمایلات هـمراه می باشد، و طبعا حادثه ای که پیـوند مـستقیم بـا تمایلات درونی و ابدی انسان دارد هرگز به دست فراموشی سپرده نمی شود، و این اصل یک اصل کلی است که شرق و غرب نمی شناسد.

جـهان غـرب هـمه چیزش غربی است، از نظام و سیاست و علم و هنر گرفته تـا دیـگر مظاهر آن همگی غربی است، به جز یک مسئله و آن این که دینش شرقی است زیرا آئین مسیح از شرق به غـرب رفـته اسـت، در میان حوادث بزرگ که در غرب رخ داده، کمتر حادثه ای حالت ثبات بـه خود گرفته است، بزرگترین فاتحان غرب مانند "ناپلئون "بر اثر گذشت زمان حالت افسانه ای به خود گرفته، و دیـگر مـورد تـوجه عمیق نیست و می رود که از خاطره ها محو می شود اما حضرت مسیح و شـخصیت روحـانی و بزرگ ایشان برای غرب همیشه جالب و مورد توجه بوده است او اگر در همه مسائل ضد شرقی اسـت ولیـ در ایـن مسئله از این اصل عدول نکرده و ناخودآگاه به آئین خود (که شرقی اسـت) عـشق مـی ورزد، چون با فطرت او موافق و هماهنگ است.

روی این اصل هرگز جامعه اسلامی و تاریخ بشریت، شـخصیت مـمتاز و کـم نظیر حضرت امام خمینی (س) را که با افکار و اندیشه های بلند و سعی و تلاشهای صادقانه خـود مـسیر تاریخ را دگرگون کرد، فراموش نخواهد کرد.

شخصیتی که توانست در پرتو اعتماد، به لطـف الهـی و ایـمان به هدف، نظام کهن دو هزار و پانصد ساله را به زباله دان تاریخ بریزد، و به جامعه اسـلامی هـویت تازه ای بخشد، و گرد"خودفراموشی" را از چهره آنان بزداید و آنان را با شخصیت واقعی خود آشـنا سـازد.

ایـن شخصیت و این رویداد به خاطر پیوندی که با دین و ایمان مردم دارد، ثابت و پابرجا خواهد بـود و گـرد نسیان بر روی آن نخواهد نشست.

ابعاد گسترده شخصیت امام

شخصیت حضرت امـام، بـنیانگذار انـقلاب اسلامی و بیدارکننده جامعه مستضعفان و محرومان برای خود ابعاد مختلف و گوناگونی دارد که هرگز نمی توان حق هـمه آنـها را در ایـن مقاله ادا نمود او به طور خلاصه، انسان کاملی بود که علم و عمل را بـه هـم آمیخته و عرفان و اخلاق را در خود مجسم نموده و با فقاهت و اجتهاد واقع بینانه، بیانگر احکام و سیاست و حقوق اسلامی بـوده اسـت.

او نه تنها در مراحل علمی پیشتاز این مسیر بوده، بلکه در مراحل اجتماعی و سـیاسی یـک فرد آگاه از وضع زمان، و آشنا به درد و درمـان بـود، و نـهیب او بر مستکبران و سلطه جویان، تازیانه ای بود که پشـت آنـان را می لرزاند، و نقشه های آنان را بر باد می داد.

مقام عرفانی و فلسفی، فقاهت و اجتهاد، ذوق ادبـی و آشـنائی او به لطائف کلام، آگاهی او از سـیاستهای جـهانی، اخلاق آمـوزنده و سـازنده او، مـناجاتهای تکان دهنده نیمه شب وی، همه وهمه پرتوی از ابـعاد گـسترده شخصیت او می باشند ولی آنچه می توان دراین باره گفت این است که او دارای دو خصیصه گـرانقدری بـود که این همه آثار و تجلیات را بـه دنبال داشت:

۱-ایمان بـه مـبد و معاد، ایمان اصیل و نیرومند تـو گـوئی پرده ها را از جلو دیدگانش فراتر رفته و ماورا طبیعت را به رای العین دیده است.

۲-عشق بـه هـدف و آرمانهای اسلامی و ایثارگری همه جانبه در راه آن. ایـن دو عـنصر از صـفات بارز و عناصر چـشمگیر شـخصیت او به شمار می رود روی ایـن اسـاس به برخی از ابعاد شخصیت وی اشاره می نمائیم

۱-آگاهی از وضع جهان

امام صادق (ع) در حدیث کوتاهی چـنین مـی فرماید: "العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس "انـسان آگـاه از اوضاع و شـرایط زمـان هـرگز غافلگیر حوادث غیر مـترقب نمی شود.

در این حدیث، یکی از شرایط رهبری بیان شده است، رهبر آگاه، با دید نافذ از حـوادث تـلخ و ناگواری که در کمین امت او است از قـبل آگـاه مـی باشد و بـرای آن چـاره می اندیشد.

یکی از ابـعاد شـخصیت حضرت امام، آگاهی او از وضع جهان و شرایط زمان بود و حرکتهای سیاسی و الحادی را که در جهان بر ضد اسـلام در حـال شـکل گرفتن بود، به خوبی می شناخت، و همه را در مـدنظر داشـت و اگـر از دورانـ جـوانی، دارای چـنین خصیصه ای نبود، هرگز در دوران پیری و فرتوتی که زمام امور را به دست گرفت نمی توانست انقلاب اسلامی را با چنین صلابت و استواری، متجاوز از ده سال رهبری کند، و دشمنان را به تعجب و شگفتی وادارد.

او بـه خاطر چنین خصیصه، از دوران جوانی، رجال کشور را می شناخت، رجال خائن و صالح، و تا آنجا که امکانات زمان اجازه می داد، از طرق مختلف مسائل سیاسی را تعقیب می کرد.

در دوران پر اختناق حکومت "رضا خان "که از سال ۱۳۰۴ شـمسی آغـاز شد و در شهریور ماه ۱۳۲۰ به پایان رسید، تمام وسائل نشر، در اختیار دولت بود و کمتر کتابی حتی دور از سیاست به چاپ می رسید ولی پس از شهریور ۲۰ و ورود متفقین به ایران و شعله ور شدن آتش جنگ جهانی، زنجیرها از قـلم و بـیان برداشته شد و حضرت امام از این فرصت استفاده کرد و ضمن رد رساله "اسرار هزار ساله "به بیان حقایق پرداخت و پرده ها را بالا زد، قلم شیوا و بیان لطـیف و در عـین حال شورانگیز کتاب "کشف اسـرار" تـوانست روح تازه ای در قلوب مسلمانان ایران بدمد، او تحت عنوان "چرا رضا خان با علما بد بود؟" ماهیت حکومت رضا خانی را تشریح و مقام گرانقدر روحانیت را برای مـردم روشـن کرد این کتاب کـه در سـال های ۱۳۲۳ به چاپ رسید، شور عظیم و موج بزرگی در ایران پدید آورد، کتاب "کشف اسرار" نه تنها یک کتاب عقیدتی و فکری است، بلکه یک کتاب کاملا سیاسی نیز می باشد با آن که حـضرت امـام به خاطر دوری از تظاهر آن را بدون ذکر نام مولف چاپ کرد، و مایل نبود که مولف آن شناخته شود ولی به حکم اینکه ما کان لله ینمو هر عملی که خالصانه برای خدا باشد، بیشتر رشـد مـی کند نشر کـتاب بدون نام مولف، سبب اشتهار بیشتر نویسنده شد و در هر حال هر کس آن کتاب را بخواند، اذعان می کند که ایـن حضرت امام از همان دوران دیرینه، دارای افکار بلند سیاسی بوده و پیوسته مـی خواسته نـظام اسـلامی را جایگزین نظامهای فاسد کند.

متفقین در سالهای ۱۳۲۴-۱۳۲۵ ایران را ترک گفتند و بار دیگر استعمار مصلحت دید که فرزند رضـاخان بـر سرکار باشد، برنامه پدر را با ریاکاری خاصی تعقیب کند به مرور زمان، استبداد را بـار دیـگر، بـه ایران بازگردانید و هرچه پیش می رفت بر قدرت نظام افزوده می شد ولی امام را در این فترت یـعنی از سالهای ۲۵ تا ۴۰ کاملا ساکت و آرام می بینیم که تنها به تدریس فقه و اصول و اخلاق و فـلسفه می پرداخت، و کمتر در مسائل سـیاسی بـحث می کرد چه شد آن قلم شورآفرین و تحرک بخش که نمونه بارز آن کتاب "کشف اسرار بود و چرا از سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۴۰از تحرک، بازایستاد و در مجرای علمی حرکت کرد در اینجا نکته ای است که کمتر به آن تـوجه می شود و آن این است که:

مرحوم آیه الله عظمای بروجردی در سال ۱۳۲۴ که برای معالجه از بروجرد به تهران آمده بود، بنا به درخواست زعما و فضلای قم، رحل اقامت در این شهر افکند و پس از درگذشت آیت الله عـظمای اصـفهانی در سال ۱۳۲۵، رشته زعامت را به دست گرفت و رسالت رهبری را به دوش کشید و حقا مردی بزرگ و کم نظیر و فقیهی بی بدیل بود.

امام که خود یکی از دعوت کنندگان مرحوم آقای بروجردی به قم بود، وقتی چـنین مـرجعی را پذیرای مسئولیت دید، احساس آرامش کرده، دیگر وظیفه ندید مسائل سیاسی را مستقیما تعقیب کنند، و با خویشتن داری خاصی مهر سکوت بر لب زد، و کمتر سخن می گفت، و این خود یکی از شهامتهای روحـی انـسانهای کامل است که گاهی با داشتن افکار بلند و رهنمودهای موثری، دم فرو می بندند، از این جهت حضرت امام احترام مرجع بزرگ را حفظ نموده، و فقط در موارد لزوم و در ملاقاتهای خصوصی مطالبی را یـادآور مـی شد.

از امـیر المومنان (ع) متجاوز از ۱۲۰۰۰ خطبه و نامه و کـلمه بـه جـای مانده است و همه اینها مربوط به دوران پس از رحلت پیامبر است درحالی که او در عصر رسالت نیز دارای چنین معلومات و آگاهی بود، اما در مقابل پیامبر کـاملا سـاکت بـود و مهر خاموشی بر لب داشت و ما همین خصیصه را در حـضرت امـام در عصر مرجعیت مرحوم بروجردی لمس کردیم، ولی همان طور که یادآور شدیم ایشان در عین حال، مسئله مهم "النصیحة لائمة المسلمین" را فـراموش نـمی کرد، و در مـواقع حساس یادآوریهای لازم را انجام می داد.

درگذشت مرحوم آیت الله عـظمای بروجردی یا نقطه عطف در تاریخ حیات امام

مرحوم آیت الله عظمای بروجردی در فروردین ماه ۱۳۴۱ بدرود زندگی گفت و شاه که مـدتها انـتظار مـرگ ایشان را می کشید، تا برنامه های خائنانه خود را یکی پس از دیگری به اجرا درآورد، فـرصت را مـناسب شمرد تا به تضعیف مرجعیت در ایران بپردازد و برای ارجاع مردم به خارج از ایران، تلگرام تسلیتی بـرای مـرحوم آیـت الله عظمای حکیم مخابره کرد، او گاهی در سخنان خود می گفت اکنون موانع بـرداشته شـده و بـاید برنامه های اصلاحی اجرا شود و دیگر در ایران شخصیت مهمی که مانع از اجرای برنامه های ما بـاشد، بـه چـشم نمی خورد.

چیزی نگذشت که تصویت آئین نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی پیش آمد که در آن اهانت خـاصی بـه کتاب مقدس آسمانی ما شد، و پاره ای از قوانین رسمی آن زیرپا گذارده شده بـود.

طـرح آئیـن نامه "انجمنهای ایالتی و ولایتی" یک طرح آزمایش بود تا هیئت حاکمه از واکنش آن در محافل روحانی و پایـه عـلاقه آنان به حفظ اصول اسلام، آگاه شوند.

رئوس طرح در روزنامه های عصر پایتخت کـیهان و اطـلاعات آن روز در نـیمه مهرماه ۱۳۴۱ چاپ شد، نگارنده که یکی از خوشه چینان خرمن علمی حضرت امام به شمار می رفت، در جـلسات خـصوصی شاهد انتقادهای ایشان از دولت و سو نیت آن نسبت به اسلام بود، از این جـهت فـرصت را مـغتنم شمرده یک شماره از روزنامه کیهان آن روز را به حضور ایشان برد ایشان نماز مغرب را به جا آورده بود و مـی خواست کـه نـماز عشا را شروع کند در آن لحظه خاطر شریف را از محتوای تصویب آئین نامه انجمنهای ایالتی و ولایـتی مـستحضر ساخت، ناراحتی شدیدی در سیمای او احساس کرد، امام نماز عشا را به جماعت به جا آورد سپس داماد خود مـرحوم اشـراقی را احضار و درخواست نمود که به منزل آیه الله حائری بود و از ایشان درخواست نـماید کـه مراجع وقت را به منزل خویش دعوت کـنند تـا دربـاره این تصویب نامه به طور دسته جمعی بـیندیشند و تـصمیم بگیرند.

اجتماع با شکوه مراجع در آن شب در خانه آیت الله حائری نشانه وحدت و یگانگی بـود و تـلگرامهای همگان حاکی از ثبات و مقاومت روحـانیت، در بـرابر توطئه های شـاه بـه شـمار می رفت ولی در این میان تلگرام امام از صـلابت و سـازش ناپذیری خاصی حکایت می کرد.

در این نهضت، که دو ماه به طول انجامید، تـلگرامهای امـام و نامه های او به اطراف ملت را با شـخصیت آگاه او آشنا ساخت و مـردم بـه تدریج رهبر خود را شناختند.

جـریان انـجمنهای ایالتی و ولایتی به پایان رسید و دولت وقت با ریاکاری خاصی، تصویب نامه را پس گرفت ولی با نـیرنگ دیـگری پس از چند ماه تحت عنوان لوایـح شـشگانه راهـ خود را تعقیب کـرد کـه در آن حق و باطل را به هـم آمـیخته بود.

در چنین شرایطی صلابت امام و استواری و استقامت او بیش از پیش آشکار شد و با تحریم رفـراندوم و مـقاومت در برابر فشار دستگاه، و اعلام عزای مـلی ضـربه محکمی بـر حـیثیت هـیئت حاکمه وارد آورد.

در این اوضاع و شـرایط امام در پانزده خرداد ۱۳۴۲ دستگیر شد و انتشار خبر دستگیری امام، رستاخیزی را در تهران بپا کرد که در نـتیجه آن عـده ای از فرزندان اسلام به وسیله دژخیمان شـاه بـه شـهادت رسـیدند و روز پانـزده خرداد برای ابـد روز عـزا اعلام شد.

امام پس از هشت ماه، سرانجام بر اثر فشارهای داخلی و خارجی آزاد شد و به قم بازگشت.

چـیزی نـگذشته بـود که مصونیت مستشاران آمریکائی (کاپیتولاسیون) در آبانماه ۱۳۴۳ پیـش آمـد و مـجلس شـورای آن روز ذلت اسـلام و مـسلمین را با تصویب آن امضا کرد.

امام با سخنرانی گرم و شورانگیز و هیجان آفرین، و با پرخاشگری خاص خود انقلاب نوینی را بپا نمود که منجر به دستگیری و تبعید ایشان به تـرکیه گشت.

هیئت حاکمه از تبعید امام به ترکیه طرفی نبست، و سرانجام پس از سنجشها و محاسبات فراوان در نظر گرفت که در سال ۱۳۴۶ امام را از ترکیه، به نجف اشرف تبعید کند تا در آن محیط علمی محصور گردد و نـدای او کـمتر شنیده شود ولی این رهبر آگاه در اقامت چهارده ساله خود در نجف، تمام حرکتها را در ایران زیر نظر داشت و به هسته های مقاومت کمک می نمود، و از طریق نامه و سخنرانی و ارسال پیامها بر شور مـردم و هـیجان آنان می افزود.

سرانجام دستگاه بر اثر بی خردی با نشر مقاله ای در اطلاعات بر ضد امام، گور خود را به دست خود کند این بار، یک نـهضت گـسترده همه جانبه به وجود آمد کـه دیـگر دستگاه نتوانست آن را مهار کند و این هیجان و حرکت از دیماه ۱۳۵۶ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ادامه یافت.

اعتصابهای دسته جمعی روحانیون، حوزه های علمی، دانشگاه ها، مراکز صنعتی و اداری و سرانجام نیروهای انـتظامی و نـظامی، سبب شد که رژیـم ۲۵۰۰ سـاله در تاریخ یاد شده فرو ریزد به زباله دان تاریخ سپرده شود.

امام از ۲۲ بهمن به عنوان یک مرجع و رهبر سیاسی و دینی مطلق شناخته شد و با درایت و کفایت و ژرف بینی خاصی بسیاری از توطئه ها را خـنثی نـمود، و توانست درخت اسلام را در سرزمین ایران اسلامی آبیاری نموده و پس از ده سال رهبری، نظام باشکوه اسلامی را به امتی که تربیت کرده بود، تحویل دهد.

در اینجا نکته ای را یادآور می شویم پیامبر گرامی پس از مهاجرت بـه مـدینه ده سال رهـبری سیاسی را برعهده گرفت و نظام را پی ریزی نمود امام نیز پس از ورود از پاریس به ایران تقریبا مدت ده سال رسالت رهبری را بـه دوش کشید و خطوط راستین اسلامی را برای همگان ترسیم نمود، و نقاط مبهمی کـه در نـظام حـکومتی اسلام بود با رهنمودهای عملی و سخنرانیهای موثر و اعلامیه های پرطنین و اخیرا از طریق وصیت نامه خود روشن ساخت.

ما بـیش از ایـن در بعد آگاهی امام زمان که بعد سیاسی او را تشکیل میدهد سخن نمی گوئیم زیرا نـسل حـاضر بـه روشنی از این مطلب آگاه است و ما تنها برای تکمیل ابعاد شخصیت وی به این بعد نـیز اشاره کردیم، مهم این است که در این مقاله به دیگر ابعاد شخصیت او اشـاره نمائیم:

۲-بعد فلسفی و عـرفانی

آگـاهی از بعد فلسفی و عرفانی او در گرو این است که سیر رشد علمی امام را از دوران جوانی تا دوران مرجعیت به صورت فشرده بازگو کنیم:

امام در یک بیت علمی در بیستم جمادی الثانی ۱۳۲۰ چشم به دنیا گشود ولی در هـمان دوران کودکی پدر را از دست داد و در تکفل برادر ارجمندش جناب آیه الله آقای پسندیده درآمد و در آغوش گرم او بزرگ شد.

از همان دوران کودکی و نوجوانی، بینش نافذ و پیشانی بلند و نگاههای حساس او از نبوع و استعداد خاص وی حاکی بود وی ادبـیات فـارسی و عربی را تا معانی و بیان و بدیع در همان زادگاهش تحصیل کرد و سپس برای تحصیلات بالاتر در سال ۱۳۳۹ به شهرستان "اراک "مهاجرت نمود شهرستان اراک در آن روز شاهد تاسیس حوزه جدیدی بود که به وسیله بـزرگ مـرد الهی حضرت آیه الله عظمای حائری قدس الله سره پی ریزی شده بود وی در سال ۱۳۳۲ این حوزه را تاسیس نمود و تا ۱۳۴۰ آن را اداره نمود و فضلا را از اقطار و اکناف در آنجا گرد آورد.

حضرت امام پس از انتقال مرحوم حـائری بـه شهرستان قم و تصمیم بر تاسیس حوزه جدید در این حرم اهل بیت، بلافاصله از شهرستان اراک به قم مهاجرت نمود و سطوح عالی را از محضر اساتید بزرگ، از جمله مرحوم آیت الله حاج سید مـحمد تـقی خـوانساری (متوفای ۱۳۷۱ هجری قمری) فراگرفت پسـ از چـهار سـال اقامت در قم شایستگی آن را پیدا کرد که از سال ۱۳۴۴ به درس آیه الله موسس راه یابد تا سال ۱۳۵۵، از حوزه فقهی و اصولی مرحوم حائری بهره مند شود ایـشان بـخشی از درسـهای مهم استاد خود را به رشته تحریر درآورد تا آنـجا کـه آخرین نظریات فقهی و اصولی آیه الله حائری را در کتابچه خاصی بنام، "قوائد" گردآوری نمود.

تاسیس حوزه در قم سبب شد که شـخصیتهای عـظیم فـلسفلی و عرفانی برای بهره رسانی و بهره گیری از حرم اهل بیت در آنجا رحل اقـامت افکنند و در این میان می توان از دو شخصیت بزرگ مرحوم آیه الله شاه آبادی و مرحوم آیت الله رفیعی قزوینی نام برد.

حضرت امـام پنـج سـال تمام، عرفان را نزد آیت الله شاه آبادی تحصیل و فلسفه را از مرحوم آیت الله رفیعی آمـوخت ولی در مـیان این دو نفر به مرحوم شاه آبادی عشق می ورزید و می گفت من تاکنون انسانی به این لطافت طـبع نـدیده ام و مـی افزود من در نخستین برخورد به ایشان پیشنهاد تدریس اسفار نمودم.

او با استاد خـود چـنان عـارفانه و مودبانه رفتار می کرد که اگر روزی درس تا دو ساعت هم به طول می انجامید، اظهار خستگی نـمی کرد و اگـر اسـتاد به خاطر عذر خاصی مثلا پنج دقیقه درس می گفت باز هم اعتراض نمی نمود و این خـصیصه را خـود استاد وی نیز به دیگران یادآور می شد.

او در مسائل عرفانی و فلسفی، به حق استاد مـسلم بـود و بـرخلاف بسیاری از اساتید فلسفه و عرفان که فقط به تقریر و تبیین مسائل اکتفا می کنند و چه بـسا خـود نیز به کنه مطلب نرسند، مسائل الهیات را به حق چشیده بود و آنچه را مـی گفت از صـمیم دل بـیان می کرد و در برخی از مسائل به حد شهود رسیده بود.

و در عین علاقه به هر دو علم، کشش خـاصی بـه عرفان نظری و عملی داشت اثر ممتاز او در این فن نشانه نبوغ او است.

"مـصباح الهـدایه فـی الولایة و الخلافة" بحثی عرفانی در اسما و صفات می باشد که به حق از نادره های زمان است و کمتر عـارفی مـی تواند بـه عمق آن نوشته ها پی ببرد.

۳-بعد اخلاقی امام

پس از درگذشت مرحوم آیة الله عـظمای حـائری، معظم له عصرهای پنجشنبه و جمعه درسی را به عنوان درس اخلاق آغاز نمود که خاری در چشم حاکمان روز بود ویـ ایـن بحث را به عنوان درس اخلاق آغاز کرد و از نظر قانونی حکم دیگر دروس حـوزه را داشـت و چون در آن روز تمام اجتماعات ممنوع بود، جز تـدریس از ایـن جـهت، نمی توانستند جلو آنرا بگیرند.

امام در این درس، نـکات آمـوزنده اخلاقی آمیخته با مسائل عرفانی و سیاسی بیان می کرد و گاهی به خاطر مزاحمت دسـتگاه و جـلوگیری از تدریس، محل درس را از مدرسه فیضیه بـه مـدرسه حاج مـلا صـادق مـنتقل می نمود و در هرحال، در همان شرایط کتاب ارزنـده ای را بـه نام "الاربعین" نوشت که عصاره درسهای اخلاق او در روزهای پنجشنبه و جمعه در سنوات پسـ از درگـذشت آیه الله حائری تا سال ۱۳۵۸ هـ. ق بـود، و خوشبختانه این کتاب کـه بـر اثر هجوم وحشیانه دستگاه بـه بـیت امام ناپدید شده بود اخیرا به دست آمده و به زیور طبع آراسته گـردیده اسـت کسانی که از این درس و آن مجلس روحـانی خـاطراتی دارنـد، می توانند تاثیر سـخن امـام را در دگرگونی قلوب و ارواح کاملا بـیاد آورنـد، یک نشست در آن درس اخلاق، آنچنان انسان را به دنیا و زخارف آن بی علاقه می کرد که انـسان فـقط و فقط به معنویات ارج می نهاد و درس اخلاق حـضرت اسـتاد، آن چنان دگـرگونی عـظیمی در طـلاب و فضلای آن زمان پدیـد آورده بود که مسئله سیروسلوک به تدریج در میان فضلا برای خود جائی باز می کرد، و غالبا کـوشش مـی کردند که گفتار و رفتار خود را با اخـلاق اسـلامی وفـق دهـند.

در تـقید امام نسبت بـه مـسائل اخلاقی همین بس که اگر در مجلسی کسی سخنی را می گفت که از آن بوی تعریض به مسلمانی به مـشام مـی رسید، بـا رنجش شدید امام روبرو می شد و امام از ادامـه سـخن وی جـلوگیری مـی کرد.

نـمونه گـویای دیگری از تقید او به اخلاق اسلامی این که ایشان در مدرس مدرسه فیضیه برای جمعی فلسفه تدریس می کرد روزی یکی از مدرسین غیر معروف قم که از شرایط جایگاه درس آگاه نـبود برای یک نفر کتاب شرح لعمه را تدریس می کرد وقتی امام وارد مدرس شد و دید او مشغول تدریس است، بلافاصله بیرون آمد و به هیچ قیمت حاضر نشد که آن روز در آن مرکز درس بگوید و گفت ایـشان قـبل از ما شروع به درس کرده و حق سبقت با او است. او سالها که در برخی از مساجد درس می گفت لدی الورود دو رکعت نماز تحیت مسجد را به جا می آورد آنگاه تدریس را آغاز می کرد، و تا شایستگی افراد را بـرای درسـی که می گفت احراز نمی کرد به او اجازه شرکت نمی داد.

هیچگاه برای او کمیت شاگرد مطرح نبود، او به کیفیت بیش از حد علاقه داشت از این جهت بـه مـرحوم آیه الله شهید مطهری بیش از حـد ارج مـی نهاد، و سخنان او را به خوبی گوش می کرد و من خود قسمتی از نوشته های امام را دیده ام که اعتراضات شهید مطهری را به صورت پرسش و پاسخ در کتاب خود آورده و به تحلیل اشـکال او پرداخـته است.

۴-بعد فقاهت و اجـتهاد

حـضرت امام یازده سال تمام از درس خارج فقه و اصول موسس حوزه بهره مند شد و پس از درگذشت او به تدریس سطوح عالی پرداخت، و هیچگاه رشته بحث او درباره این دو علم از هم نگسست علاوه بر تدریس با جـمعی از فـضلای بزرگ حوزه مانند مرحوم آیه الله محقق داماد و آیه الله حاج سید احمد زنجانی (قدس سرهما) مباحثه مشترک فقهی داشتند.

آنگاه که مرحوم آیه الله بروجردی در سال ۱۳۴۶ هجری قمری به قـم آمـدند یکی از شـخصیتهائی که به درس ایشان گرمی خاصی بخشید، حضرت امام بود.

مرحوم بروجردی از نظر روش فقهی با مرحوم حائری تـفاوت آشکاری داشتند. مرحوم حائری به بحث و تحقیق و ژرف نگری بیش از تتبع مـی پرداخت، در حـالی که مـرحوم بروجردی به تتبع در تاریخ مسئله و فتاوای فقهای عامه و خاصه در نخستین قرون و کاوش در رجال سند بیش از امور دیـگر، عـنایت می ورزید و از نظر عمق بحثها نیز در سطح بالاتری قرار داشت.

حضرت امام با شـرکت درس مـرحوم بـروجردی به مزایای درس ایشان پی برد و پیوسته فضلا را برای پی گیری از روش ایشان دعوت می نمود، معظم له در درسـ مرحوم بروجردی از سال ۱۳۴۶ تا سال ۱۳۷۰ شرکت داشت و در نتیجه مزایای روش هر دو استاد را به هـم آمیخت و خود صاحب سـبک و روشـی در فقه و اصول گردید. و از ترکیب هر دو روش یعنی عنایت بر تحلیل و ژرف نگری و بحثهای عمیق، به ضمیمه تتبع در تاریخ مسئله و اقوال پیشینیان، بنیاد نوینی را پی ریزی کرد و از سال ۱۳۶۴ به درخواست گروهی از فضلا، درس خـارج اصولی را از مباحث "قطع "آغاز نمود و این دوره در سال ۱۳۷۰ به پایان رسید و مخلص نیز در عداد کوچکترین تلامیذ او در این دوره و دوره های بعد درآمد و رشته علاقه او در بهره گیری از دروس امام تا روزی که از قم به ترکیه تبعید شد، ادامـه داشـت وی متجاوز از دو دوره کامل، اصول را تدریس کرد و در هر دوره نظریات جدیدی را در اصول عرضه می نمود و درسهای معظم له با آخرین نظریات خود در سه جلد بنام "تهذیب الاصول" منتشر شد و هم اکنون مورد استفاده مدرسان خـارج اسـت.

و از نظر فقهی کتابهای زکات، طهارت، مکاسب محرمه، بیع و خیارات و برخی از ابواب مخصوص را تدریس نموده و خوشبختانه قسمت اعظم آنها به قلم خود معظم له به نگارش درآمده که از آنها مـی توان کـتابهای یاد شده در ذیل را نام برد:

۱-"الطهارة"در دو جلد که در قم چاپ شده است.

۲-"المکاسب المحرمة" در دو جلد که در قم طبع گردیده است.

۳-"کتاب البیع و الخیارات" که قسمتی را در قم و قسمت مهمتری را در نـجف تـدریس نـموده و همه این مباحث منتشر شـده اسـت.

عـلاوه بر این برای نگارش تعلیقه بر کتاب "وسیلة النجاة" مرحوم "سید اصفهانی" و یا تعلیق بر"عروة الوثقی "تالیف مرحوم "سید یـزدی" تـقریبا یـک دوره فقه را با دقت مطالعه نموده و خلاصه نظریات خـود را در ایـن دو تعلیقه آورده است.

او تلعیقه فقهی خود را بر "وسیلة النجاة" در سال ۱۳۶۵ آغاز نمود و در سال ۱۳۷۲ به پایان رسید و در این مدت کمتر بـه کـارهای غـیر فقهی مشغول بود و بیش از پیش به نگارش این تعلیقه مـی پرداخت و تعلیقه بر عروة الوثقی را منتزع از این تعلیقه می دانست و اصولا در میان کتابهای فقهی که اخیرا نگارش یافته "وسیله" مـرحوم سـید را کـتاب گرانقدری می شمرد.

وقتی هیئت حاکمه ایشان را در سال ۱۳۴۳ هجری شمسی به تـرکیه تـبعید کرد در آنجا تصمیم گرفت که به بازنویسی وسیله و افزودن مسائل مورد حاجت بر آن کتاب همت گـمارد و پس از افـزودن قـریب به ثلث بر آن، آن را به نام "تحریر الوسیله" منتشر نمود. از این جهت، ایـن کـتاب کـه قسمتی از آن در تبعیدگاه ترکیه در شهر "بورسا"و قسمتی دیگر پس از ورود به نجف نگارش یافته یک دوره متن فـقهی اسـت کـه روشنگر استادی و ژرف نگری او در فقاهت است.

فتاوای حضرت امام پس از انقلاب که اخیرا به رشته تـحریر درآمـده و در آنها به توضیح مسائل مستحدثه همت گمارده شده است، اثر فقهی ارزشمندی اسـت کـه مـی تواند از بعد فقهی او بیان خاصی داشته باشد.

او برخلاف اندیشه های نارسا که از مغز افراد خام و نـاوارد بـه فقه، تراوش می کند، به فقه سنتی و جواهری علاقه وافر داشت و اصولا روش دیگری را صـحیح نـمی دانست حـتی روزی به او پیشنهاد شد که در کتابهای درسی حوزه مانند "شفا" و "اسفار" دگرگونی ایجاد شود او با ایـن دگـرگونی مخالفت ورزید و گفت آسان گرائی و تلخیص کتابهای بزرگ، از ژرف بینی طلاب می کاهد اصـالتها را حـفظ کـنید و روشهای جدید را تا آزمون صحیحی روی آنجا انجام نگرفته به کار نبندید.

۵-بعد عبادی امام

حـضرت امـام از نـخستین دوران جوانی، با هر نوع ریاکاری مخالفت ورزیده و در عین حال که در روز بسان دیـگر طـلاب و فضلا به تحصیل می پرداخت و در مجالس انس شرکت می نمود، و در غالب پنجشنبه ها و جمعه ها برای تفریح به خارج قـم مـی رفت و از چنین مجالس بهره می گرفت، ولی در دل شب بسان پرهیزکاران وارسته به راز و نیاز با مـعبود مـی پرداخت و از همان دوران جوانی و از ۲۷ سالگی تا لحظه ای که تـوان داشـت، نـماز شب او ترک نشد و در سخت ترین لحظات، حتی شـبی کـه از پاریس به تهران بازمی گشت، نماز شب را در هواپیما بجا آورد، او در میان ادعیه به "صحیفه سـجادیه" عـلاقه خاصی داشت و معتقد بود کـه در لابـلای ادعیه یـک رشـته مـسائل عرفانی و فلسفی هست که مرغ انـدیشه هـیچ فیلسوفی به آنها نرسیده است و در میان مناجاتها به مناجات شعبانیه عشق مـی ورزید، و در مـاه رمضان به خواندن ادعیه تقید خـاصی داشت در سال ۱۳۴۷ هجری قـمری بـر دعای سحر که از امام بـاقر (ع) نـقل شده است شرح زیبائی نوشته که دلهای عارفان و عاشقان به سیر ملکوتی را تـکان مـی دهد، او در میان زیارتها به "زیارت جـامعه" بـیش از هـمه علاقه داشت و در تـمام حـرمهای ائمه اهل بیت بـه خـواندن آن کاملا مقید بود.

به هنگام نماز غرق در عز و جلال الهی بود و در این راستا دو کـتاب ارزشـمند او بیانگر بحثهای عرفانی و الهی او است ایـن دو کـتاب که یـکی بـه نـام "آداب- الصلاة"و دیگری بنام "اسـرار الصلوة" است که هر دو از کتابهای نفیسی است که کمتر می توان برای آنها نظری یافت بـه ویـژه کتاب "اسرار الصلوة" که به حـق کـتاب "اسـرار الصـلوة" بـه شمار می روند نـه "اسـرار الصلوة "

او در میان فلاسفه، شیفته مکتب صدر المتالهین و در میان عرفا و محققان عرفان، به قاضی سعید قمی عـلاقه سـرشاری داشـت تا آنجا که کتاب توحید او را شخصا اسـتنساخ نـمود و افـکار بـلند او را بـسیار مـی ستود، و در میان دیگر کتابهای قاضی سعید قمی به کتاب "اربعین" او ارج می نهاد.

در حالات خاصی که فقط نزدیکان او را می توانستند شاهد آن باشند، گاهی با مطالعه برخی از کتب عرفانی اشکهای چـشم او مرواریدوار، بر گونه هایش می غلتیدند.

۶-مقام ادبی و سبک نگارش

وی از روز نخست، انسان باذوقی بود که با نگارش رابطه خاصی داشت و از موهبت خط زیبا و نستعلیق بهره مند بود و خط او جز خطوط درجه یک بـه شـمار می رود و هم اکنون برخی از کتابهای او که در سالهای ۱۳۴۶ و ۱۳۴۹ نگاشته است نزد این جانب موجود است و حاکی از قدرت انگشتان او در آفرینش اثر هنری است.

او از قریحه شعری خاصی برخوردار بود که فقط این ذوق را در خدمت اهـل- بـیت به کار می برد "بهاریه های او" در میلاد امام زمان (ع) زینب بخش محافل ادبی و ولائی حوزه علمیه قم در دوران مرحوم آیت الله حائری بود، وی دیوان ضخیمی به انـدازه دیـوان حافظ داشت که متاسفانه از خـانه ایـشان به سرقت رفت و تاکنون اثری از آن به دست نیامده است ولی در عین حال ارادتمندان او برخی از بهاریه های وی را استنساخ کرده و هم اکنون قسمتی از آنها به وسیله فرزند عـزیزش جـناب حجه الاسلام آقای حـاج سـید احمد خمینی در محل گردآوری آثار حضرت امام موجود است.

او در نویسندگی از جملات کوتاه ولی کوبنده بهره می گرفت و از کلمات زیبا و روح افزای عارفان، آمیخته با شیوه پرخاشگری موحدان بر مشرکان و ملحدان، استفاده می کرد و اعـلامیه های او از آثـار نهضت تا آخرین روزها بر این نکته گواهی می دهند.

او علم عروض و قوافی را نزد مرحوم "حاج شیخ محمد رضای اصفهانی" مولف کتاب "نقد فلسفه داروین" آموخت و از هیئت قدیم و جدید اطلاع داشـت.

وی در سـال ۱۳۴۷ هجری قـمری در سنین ۲۷ سالگی با صبیه مرحوم آیه الله حاج میرزا محمد ثقفی ازدواج نمود و در سایه این پیوند دارای دو فـرزند ذکور و سه فرزند دختر گردیدند که هرکدام برای خود مقام و مـوقعیتی داشـته و دارنـد و فرزند بزرگوارش مرحوم آیه الله حاج آقا مصطفی از نظر کمالات علمی و معنوی نسخه دوم پدر بود ولی متاسفانه دست اجـل ایـن شاخه را از پیکر این درخت طیبه برگرفت، و آثاری علمی که از او باقی مانده و چاپ شـده اسـت نـشانه نبوغ سرشار او می باشد.

در اینجا شایسته است نکاتی را یادآور شویم:

۱-آثار علمی و تالیفات گرانقدر

از رهبر عـالیقدر آثار علمی فراوانی باقی مانده است و همگی به خامه شریفش به رشته تـحریر در آمده است که یـادآور مـی شویم:

۱-شرح دعای سحر که در سال ۱۳۴۷ نگاشته است

۲-اربعین حدیث که تالیف آن در سال ۱۳۵۸ پایان پذیرفته است

۳-کشف اسرار که در ظرف دو ماه آن را تالیف نموده و در سال ۱۳۲۳ هجری شمسی منتشر شده است.

۴-شرحی بر حـدیث "راس الجالوت" توضیح مناظره حضرت رضا (ع) با پیروان مذاهب مختلف.

۵-آداب الصلوة

۶-اسرار الصلوة

۷-مصباح الهدایة فی الولایة و الخلافة که اخیرا به طبع رسیده است.

۸-حاشیه بر "فصوص" تعالیقی که بر حـواشی کـتاب نوشته، و بعد از آن استخراج و چاپ شده است.

۹-حاشیه ای بر "مصباح الانس"

۱۰-شرح حدیث " جنود عقل " که به اتمام نرسیده است.

۱۱-رساله ای که پیرامون قاعده "من ملک شیئا ملک الاقرار بـه"

۱۲-رسـاله ای در قاعده لا ضرر

۱۳-رساله ای در "طلب و اراده" و "جبر و تفویض"

۱۴ -یک دوره اصول، خلاصه بحثهای خود برای فضلا

۱۵-رساله ای در اجتهاد و تقلید که جز همان بحثهای اصولی اوست.

۱۶-رساله ای در قواعد چهارگانه قاعده اصالة الصـحة، قـاعده فراغ، قاعده ید، و قرعه که همگی جز بحثهای دوره اصولی ایشان می باشد

۱۷-تحریر الوسیلة که شرح آن گذشت

۱۸-رساله ای در "ولایت فقیه" که در نجف اشرف نوشته است.

۱۹-"مکاسب محرمه"در دو جلد چاپ شـده اسـت.

۲۰-کـتاب "بیع و خیارات" که در نجف اشـرف تـنظیم نـموده و به و زیور طبع آراسته شده است.

۲۱-"الفوائد" که در آن افکار و اندیشه های مخصوص استاد بزرگوارش مرحوم حائری را ضبط کرده است.

۲۲-تقریر درس مرحوم ایـه الله بـروجردی از جـلد اول، تا اول بحث "حجیه ظن"

۲۳-دیوان شعر متاسفانه ایـن دیـوان مانند برخی دیگر از آثار علمی او مفقود است امید است در سایه تلاش علاقمندان به دست آید.

۲۴-"صحیفه امام"که مـجموعه سـخنرانیها و آثـار فکری و اجتماعی این شخصیت بزرگ در آن گرد آمده است.

۲-نـمونه ای از آثار ادبی امام

۱-برای ارائه نمونه ای از اشعار نغز و زیبا و قریحه وقاد حضرت امام، یکی از قصائد او را به علاقمندان شعر و ادبـ تـقدیم مـی داریم و این قصیده که به ظاهر در وصف بهار است، در مدح حضرت ولی زمـان سـروده شده است و تاریخ نظم آن مربوط به شصت سال قبل می باشد.

مژده فروردین، ز نو بنمود گیتی را مـسخر جـیشش از مـغرب زمین بگرفت تا مشرق، سراسر رایتش افراشت پرچم، زین مقرنس چرخ اخـضر گـشت از فـرمان وی در خدمتش گردون مقرر بر جهان و هرچه اندر اوست یکسر حکمران شد قدرتش بگرفت از خـط عـرب تـا ملک ایران از فراز توده انورس تا سرحد غازان هند و قفقاز و حبش، بلغار و ترکستان و سـودان هـم طراز دشت و کوهستان، و هم پنهای عمان دولتش از فرو حشمت، تالی ساسانیان شد کـرده لشـگر از بـر تیره، اردوئی منظم داد هریک را ز صرصر، بادیه پیمائی ادهم بر سر آن لشگر از خورشید نیّر داد پرچـم رعـد را فرمان حاضر باش دادی، چون شب جم برق از بهر سلام عید نو، آتش فشان شـد چـون سـران لشگری حاضر شدند از دور و نزدیک هم امیران سپه، آماده شد از ترک و تاجیک داد از امر قضا بر عـد غـراّن حکم موزیک زان سپس دادی بر آن غرمان سپه فرمان شلیک توده غبرا، ز شـلیک یـلان بـمباردمان شد از شلیک لشگری بر خاک تیره خون بریزد قلبها سوراخ واندر صفحه هامون بریزد هـم بـه خـاک تیره از گردان، دو صد میلیون بریزد زهره قیصر شکافد، قلب ناپلئون بریزد لیـک از آن بـماردمان، عالم بهشت جاودان شد روزگار از نوجوان گردید، و عالم گشت برنا چرخ پیروز و جهان بهروز و خوش اقـبال دنـیا در طرب خورشید و مه، در رقص و در عشرت ثریا بس که اسباب طرب گردیده از هـر سـو مهیا پیر فرتوت کهن، از فرط عشرت، نـوجوان شـد سـربسر دوشیزگان بوستان، چون نوعروسان داشته فرصت غـنیمت در غـیاب بوستان بان کرده خلوت با جوانهای سحابی در گلستان رفته در یک پیرهن با یکدیگر، چـون جـان و جانان من گزارش را نمی دانم و گـر آنـجا چه سان شـد ایـن اسـاس شادی اند رتوده غبرا مهیاست یا کـه انـدر بوستانهای زمینی، عیش برپاست خود در این نوروز، اندر هشت جنب شور و غـوغاست قـدسیان را نیز در لاهوت جشنی روح افزاست چون کـه این نوروز با مـیلاد"مـهدی "توامان شد مصدر هر هـشت گـردون مبدا هر هفت اخیر خالق هر شش جهت، نور دل هر پنج مصدر والیـ هـر چهار عنصر، حکمران هر سـه دفـتر پادشـاه هر دو عالم، حـجت یـکتای داور آن که جودش شـهره نـه آسمان بل لا مکان شد مصطفی سیرت، علی فر، فاطمه عصمت، حسن خو هم حـسین قـدرت، علی زهد، محمد علم، و مه رو شـاه جـعفر فیض، و کـاظم حـلم، و هـفتم قبله گیسو هم تـقی تقوا، نقی بخشایش، و هم عسکری مو "مهدی قائم "که از وی جمع اوصاف شهان شد پادشاه عـسکری طـلعت، نقی حشمت، تقی فر بوالحسن فـرمان، مـوسی قـدرت، و تـقدیر جـعفر علم باقر، زهـد سـجاد، و حسینی تاج افسر مجتبی حلم و رضیه عصمت و دولت چو حیدر مصطفی اوصاف مجلای خداوند جهان شـد جـلوه ذاتـش به قدرت تالی فیض مقدس فیض بـی حدش، بـه بـخشش ثـانی مـجلای اقـدس نورش از"کن" کرد برپا هشت گردون مقرنس نطق من هرجا چو شمشیر است، در وصف شد، اخرس لنگ پای عقل در وصف وی، اندر گل گمان شد دست تقدیرش به نـیرو، جلوه عقل مجرد آینه انوار داور، مظهر اوصاف احمد حکم فرمانش محکم، امر و گفتارش مسدد در خصائل، ثانی اثنین ابوالقاسم محمد (ص) آن که از یزدان خدا بر جمله پیدا و نهان شد روزگارش گرچه از پیـشینیان بـودی موخر لیک از آدم بودی، فرمانش تا عیسی مقرر از فراز توده عبرا تا گردون اخضر وز طراز قبه ناسوت تا لاهوت یکسر بنده فرمانبرش گردید و عبد آستان شد پادشاها کار اسلام اسـت و اسـلامی پریشان در چنین عیدی که باید هر کسی باشد غزل خوان بنگرم از هر طرف هربی دلی سر در گریبان خسروا از جای برخیز و مدد کن زاهل ایمان خـاصه ایـن آیت که پشت و ملجا اسـلامیان شـد تا ولایت بر ولی عصر می باشد مقرر تا نبوت را محمد، تا خلافت راست حیدر تا که شعر مخلص است از شهد چون قند مکرر پوست زنـدان، رگـ سنان، و مژه پیکان موی نشتر باد آنـ کس را کـه خسم جاه تو، ازانس و جان شد

۳-زندگی در دل مرگ یا مراسم تدفین

مرحوم آیه الله العظمی امام خمینی در ساعت ۱۰ شب یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ برابر با شب بیست و نهم شوال ۱۴۰۹ ندای حق را لبیک گـفت و بـه ملکوتیان پیوست انتشار خبر درگذشت حضرت امام، قاطبه مسلمین را گریاند همچنانکه ملحدان و مشرکان را مسرور ساخت و اصولا موت اولیا و مردان الهی دارای چنین ویژگی است گروهی را می گریاند و گروهی را شاد می سازد.

پس از اعلام درگـذشت ایـن مرد بـزرگ ایران لباس عزا پوشید و عزاداری عمومی که به حق نمی توان آن را به وسیله قلم و بیان توصیف کرد، آغـاز شد هنوز جنازه حضرت امام به خاک سپرده نشده بود کـه مـردم در اطـراف جماران و سپس در مصلای تهران گرد آمده و در آن هوای گرم گریه و ناله و عزاداری و سینه زنی آغاز شد و بر اثـر فـشار و هجوم جمعیت عده ای کشته و هزاران نفر زخمی شدند.

حضرت آیه الله عظمای گلپایانی بـا جـمعیت بـی شماری از شخصیتهای مذهبی و شرکت انبوه مردم بر جسد مطهر حضرت امام نماز گزارد، سپس با تـشییع عظیم میلیونی از مصلای تهران به آرامگاه ابدی خود در بهشت زهرا منتقل شد هـجوم جمعیت برای تبرک از خـاک مـرقد و شرکت در تدفین، ساعتها مراسم دفن را به عقب انداخت و سرانجام با مداخله شخصیتهای بزرگ و دعوت مردم به آرامش نعش مطهر به خاک سپرده شد و جهانی از تقوا و پارسائی، شجاعت و مقاومت، فقه و فقاهت، عـرفان و خداشناسی، به زیر خاک رفت.

فسلام الله علیه یوم ولد، و یوم مات و یوم یبعث حیا بقیه از صفحه (۷۰) پس باید عید سعید غدیر را همچنان گذشته باشکوه هرچه بیشتر جشن بگیریم و به برادران دینی خود تـبریک و تـهنیت بگوئیم.

چنانکه خود امیر مومنان علی (ع) فرمودند در روز عید غدیر با یکدیگر تهنیت و تبریک بگوئید زیرا خداوند عزوجل در این روز ثوابهائی بیش از اعیاد دیگر مرحمت خواهد کرد"

امام رضا (ع) فرمودند عید غـدیر روز تـبریک و تهنیت است و هنگامیکه با برادران مومن خود برخورد کردید بگوئید:

آدرس ثابت: ۵۱۶۵۳ https: / / www. noormags. ir / view / fa / articlepage /

عناوین مشابه

حج در کلام پیشوای فقید انقلاب حضرت آیة الله العظمی امام خمینی (س)

حج در کلام پیشوای راحل حضرت آیة الله العظمی امام خمینی (س)

حج در کلام رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت آیة الله العظمی امام خمینی (س)

حج در کلام و پیام امام راحل حضرت آیة الله العظمی امام خمینی (س) حج ابراهیمی

 

. انتهای پیام /*