منشور حیات؛ شرح وصیت نامه الهی سیاسی حضرت امام خمینی (س)

پدیدآورنده (ها): لطیفی، محمود

 «از امور بسیار با اهمیت و سرنوشت ساز مسأله مراکز تعلیم و تربیت، از کودکستان ها تا دانـشگاه هاست؛ که به واسطة اهمیت فوق العاده اش تکرار نموده و با اشاره می گذرم. باید ملت غارت شـده بدانند که در نیم قرن اخـیر آنـچه به ایران و اسلام ضربة مهلک زده است، قسمت عمده اش از دانشگاه ها بوده است. اگر دانشگاه ها و مراکز تعلیم و تربیت دیگر با برنامه های اسلامی و ملی در راه منافع کشور به تعلیم و تهذیب و تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان جریان داشتند، هـرگز میهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن آمریکا و شوروی فرو نمی رفت؛ و هرگز قراردادهای خانه خراب کن بر ملت محروم غارت زده تحمیل نمی شد؛ و هرگز پای مستشاران خارجی به ایران باز نمی شد؛ و هرگز ذخایر ایران و طلای سیاه این ملت رنـجدیده در جـیب ابرقدرت های شیطانی ریخته نمی شد؛ و هرگز دودمان پهلوی و وابسته های به آن، اموال ملت را نمی توانستند به غارت ببرند و در خارج و داخل، پارک ها و ویلاها بر روی اجساد مظلومان بنا کنند، و بانک های خارج را از دسترنج این مظلومان پر کنـند و صـرف عیاشی و هرزگی خود و بستگان خود نمایند».

شرح:

این بند تأکیدی مجدد و یا متممی بر بند ششم وصیتنامه است که در زمینة تعلیم و تربیت و به ویژه دانشگاه بود. این بند نیز گرچه با عنوان عام تـعلیم و تـربیت آغاز شده، اما بیشتر به دانشگاه پرداخته است؛ زیرا تمامی آنچه در کودکستان ها و دبستان ها و دبیرستان ها آموزش داده می شود، در دانشگاه به ثمر می نشیند و بروز و ظهور می یابد. در این بند بیشترین تأکید حضرت امام (س) بـر تأثیرات سیاسی نظام آموزشی و دانـشگاه اسـت و در واقـع به نقش دانشگاه در مدیریت سیاسی ـ اجتماعی کشور پرداخته اند.

نهاد تعلیم و تربیت از جمله نهادها و بلکه یگانه نهادی است که بیشترین پیوستگی و تأثیرگذاری و تـأثیرپذیری بـا جـریان های اجتماعی را دارد. جریان های اجتماعی اعم از ضعیف و ناپایدار و یا توانا و پایدار، مـستقیم یا غـیر مستقیم نظام آموزشی را تحت تأثیر قرار داده، سبب تحول و تغییر در آن شده و گاه نظام تربیتی جدیدی متناسب با اصول و مبانی و سـیاست های خـود را پدید مـی آورد؛ همان گونه که نظام های تربیتی نیز به نوبة خود گاه مـستقیم و یا با واسطه در پیدایش و هدایت و تشدید و تضعیف جریان های اجتماعی تأثیرگذارند. با تأمل در این واقعیت و تحلیل مسیر پر نشیب و فراز آموزش عالی در ایرانـ مـی توان بـه حقیقت سخنان حضرت امام (س) دست یافت.

مسابقة دانشگاه و وابـستگی فـرهنگی

دانشگاه جندی شاپور به عنوان سرآغاز آموزش عالی، حدود یک قرن پیش از اسلام تأسیس گردید و تا اواخر قـرن سـوم فـعالیت داشت. با ظهور اسلام و گسترش آن نه فقط آموزش عالی راکد نشد؛ بلکه اسـباب تـوسعه و نـشر بیشتر آن در جامعه فراهم گردید. دورة فرهنگ و تمدن اسلامی از قرن دوم تا هفتم در اوج شکوه و اقتدار بود و از هـر نـظر بـر تمام تمدن های معاصر خود برتری داشت. گرچه دو تهاجم صلیبی و مغولی از غرب و شرق به گـونه ای مـتفاوت و پس از ده ها سال پاسخ داده شد، اما تأثیر روانی شکست و نابسامانی ها و ناتوانی نخبگان در مدیریت بـحران، رکود فـرهنگی را در جـهان اسلام و ایران کلید زد و در پی آن، مراکز آموزشی و فرهنگی از کارآیی و تحرک و پیشتازی بازماند، مدرسه های بزرگ، آثار باستانی نام گرفتند، کتـاب های درسـی به یغمای غربیان رفت، ابزار آموزشی به موزه ها سپرده شد و یا در کتابخانه های تاریک خـوراک مـوریانه ها بـاشد.

قاجاریان هم زمان با دیگر جوامع شرقی و اسلامی برای سرپوش نهادن بر ناتوانی ها و در جهت جـبران عـقب ماندگی ها، گسترش تمدن غرب را راه چاره یافتند و نخست با تأسیس نهادهایی که مظاهر تمدن غـرب بـود، بـه استخدام مستشاران و معلمان خارجی روی آوردند و سپس با اعزام محصل به کشورهای اروپایی، پایه های تعلیم و تربیت غـربی را در ایران رقـم زدنـد. شیفتگی در برابر تمدن غرب همراه با احساس انزجار و تنفر از فرهنگ خودی، سـوغاتی بـود که دانشجویان اعزامی به ارمغان آوردند و با تأسیس مدارس ابتدایی به فرم غربی، مردم مسلمان را با هـنجارهای ضـد دین آشنا و تقلید از فرهنگ غرب، آنان را به تقابل با فرهنگ بومی و دینی ـ که بـا هـم عجین بودند ـ و به هنجار نمودن بی دینی واداشـت.

دانـشگاه های غـرب نیز گرچه خود تقلیدی از مدارس اسلامی بـودند، امـا جریان های اجتماعی ریشه دار در غرب اصول و اهداف تعلیم و تربیت را در اروپا عمیقاً تحت تأثیر قرار داده و دگـرگون سـاخته بود و به ویژه کلیسای اسکولاستیک و الهـیات خـردگریز مسیحی مـیان دانـشگاه و دین دشـمنی دیرینه ایجاد کرده بود و بدون تـوجه بـه این تفاوت بنیادی، الگوبرداری از تعلیم و تربیت غربی و دانشگاه های اروپایی خطایی بزرگ بود.

در هـر صـورت نظام جدید دانشگاهی در ایران با تأسیس دارالفـنون به همت امیرکبیر در سـال ۱۲۲۵ بـنا نهاده شد و پس از دو سال هم زمان بـا ایام تـبعید امیرکبیر در کاشان و با حضور ناصرالدین شاه و میرزا آقاخان نوری و معلمان ایرانی و اروپایی افتتاح شـد. البـته آرزوهای مؤسس دارالفنون هرگز تـحقق نـیافت و دارالفـنون نتوانست برای ایران صـنعت و تـمدن را در کنار نظام امنیتی مـستقل بـه ارمغان آورد، اما در عوض غرب گرایی و دین گریزی را نهادینه کرد و خود سمبل گسست تعلیم و تربیت ایران از سابقة دیرین دینی بـه سـازمانی وارداتی و بیگانه با ملیت و فرهنگ ایرانـی شـد. چهارسال پس از آن، سـنگ بـنای وزارت آمـوزش و پرورش و وزارت علوم به دست عـلی قلی میرزا اعتضاد السلطنه نهاده شد و با فرستادن محصل به فرانسه، اقتباس از تمدن و فرهنگ غـرب تـوسعه یافت و پانزده سال بعد، مجلس شـورای مـلی قـانون وزارت مـعارف و اوقـاف و صنایع مستظرفه را تـصویب و بـا آمدن رضاخان و تأکید بر سیاست اعزام دانشجو به کشورهای استعماری، از سال ۱۳۰۷ هر سال یکصد نفر بـه آمـریکا، فـرانسه و... اعزام گردید و بالاخره در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۱۳ نخستین مـؤسسه آمـوزش عـالی بـا نـام دانـشگاه ـ دانشگاه تهران ـ به دست رضاخان افتتاح شد.

در اثر تعلیم و تربیت وارداتی به تدریج: ۱. اشتیاق به مظاهر فرهنگ و تمدن غربی روز به روز گسترش یافت. ۲. آداب، رسوم، زبان و ارزش های بومی و شـیوة زندگی ایرانی مورد تحقیر و تمسخر قرار گرفت. ۳. توانمندی های خودی و نوآوری ها مورد تردید و انکار و استعدادها سرکوب گردید. ۴. فرهنگ و تاریخ ایران متناسب با نگرش و خواست استعمارگران، بازسازی، بازنویسی و بازخوانی شد و به ویژه پس از جنگ جـهانی دوم، بـنیادهای خیریه آمریکایی «حمایت خود را از نهادهای آموزشی در مناطق استراتژیک جهان افزودند تا بتوانند به تربیت افرادی

موفق شوند که اولاً نگرش آن ها درباره منافع ایالات متحده سازگار با دیدگاه این بنیادها باشد و ثانیاً جـهان پیرامـون خود را به گونه ای شکل دهند که متضمن حفظ و توسعة منافع آمریکا باشد.... این بنیادها به تأسیس دانشکده ها و مؤسسات تحقیقاتی برای تربیت برگزیدگان جهان سـوم پرداخـتند». (ادوارد برن، کنترل فرهنگ، ترجمه: حمید الیاسـی، ج ۲، ص ۱۰۲ ـ ۱۰۰. )

این است که فارغ التحصیلان نظام آموزشی وارداتـی هـم صدا با اعزام شدگان به اروپا، مبلغان رایگان فرهنگ بیگانه شدند و با گسترش روزافزون دانشگاه ها تنها پایگاه های تربیت پیاده نظام و سواره نظام تهاجم غرب گسترش یافـت و دسـتاورد این نظام، روشنفکران خود بـاخته ای بـودند ـ و هنوز هم کم و بیش هستند ـ که برای فرمانبری از ارباب انحصارطلب مرزی نمی شناختند؛ کاسه های داغ تر از آشی که پرستیژ و شخصیت و فلسفه وجودی خود را در دفاع از فرهنگ غرب و تخریب و تحقیر فرهنگ بومی باور نموده اند و البته در این باور گـناهی نـدارند؛ زیرا انسان ها به صورت فطری خود را مدیون ولی نعمت خود می دانند و اینان غرب را ولی نعمت علمی، فرهنگی، اجتماعی و صنعتی خود می شمرند.

وابستگی سیاسی

به همین دلیل است که جوامع آلوده به نظام تربیتی وارداتی و وابسته، حـتی اگـر زمینه های اسـتقلال سیاسی نیز برای آن ها پیش آید، تا زمانی که این استقلال سیاسی، فرهنگی متناسب با سمت و سوی خود را بستر سازی نـنماید، فرهنگ وابسته با سیطره بر نظام ارزشی، زبان فرهنگی و علمی و بـه ویژه مـدیریت و بـرنامه ریزی سازمان یافته، نمی گذارد آن جوامع از تابعیت کشورهای استعمارگر خارج شوند.

وقتی ساختار فکری و تربیتی سیاستمداران از غرب و یا مؤسسات وابـسته بـه غرب است و به فرهنگ خودی نیز جز با عینک غرب نمی نگرد، باید پذیرفـت که شـخصیت های وارونـه ای چون ملکم خان و آخوند زاده و تقی زاده از موی سر تا ناخن پا غربی شوند و بر دیگران برآشوبند که: «آخر شـما چه دلیل دارید که عقل خود را بر جمیع علوم و تجربیات فرنگ ترجیح می دهید». (مـجموعه آثار ملکم خان، کتابچه غیبی، تدوین: محیط طباطبایی، ص ۱۲۷)

و معتقد باشند که فـرنگیان: «از صمیم قلب و با نـهایت حـرص، طالب و مقوی آبادی کل ممالک دنیا هستند. ملل فرنگستان در ممالک خارجه هیچ کار و هیچ مقصودی ندارند، مگر ازدیاد و توسیع تجارت دنیا» و بنا براین «دولت ایران باید هر قدر می تواند به کمپانی های خارجی امتیاز بـدهد.... دولت ایران باید خیلی خوشوقت و متشکر باشد که کمپانی های خارجی با احتمال منافع بسیار مهم ـ مبهم ـ سرمایه های مادی و معنوی خود را بیاورند و صرف آبادی ایران نمایند». (میرزا ملکم خان، کلیات، اصول تمدن، گردآوری: هاشم ربیع زاده، ص ۳۳ ـ ۲۸)

امروز نیز همین که در دوره ای عبرت آموز قدرتی یافتند، در گفتار و کردار خود بـر این بـاور بودند که: «مشکل جامعة ما کمبود متخصص فیزیک و شیمی نیست (تا مبادا به انرژی هسته ای و ذرات بنیادی و شبیه سازی دست یافته و رقیبی برای ارباب پیدا شود !)؛ کمبود کسانی است که می توانند سیرک و قطارهای شادی راه بـیندازند، آوازی بـخوانند و سازی بنوازند، نقشی بنگارند و دستی بر افشانند. می خواهید در جامعة مدنی سهیم باشید؛ موسیقی بیاموزید، سازتان را نه در خلوت انس، بلکه بر سر کوچه ها بنوازید». (ر.ک: فصلنامه نگاه نو، بهار ۷۷، ص ۶۲)

اگر آن روز تنها به تقلید از غرب دعوت می کردند، امروز بـه ابـتذال در تـقلید و بوزینه صفتی نیز راضی شـده اند!

حـضرت امام (س) در این بند از وصیتنامه، به بخشی از آثار مخرب دانشگاه منحرف پرداخته و پیامد تعلیم و تربیت فاسد را در نظام سیاسی کشور بر شمرده اسـت که بـاید در فـرصتی مناسب این نکات تحلیل و مستندات آن آورده شود. حضرت امام (س) در فراز نخست این بند می فرماید: اگر دانشگاه ها با برنامه و سیاست تربیتی اسلامی و منطبق با فرهنگ اسلامی ملت مـسلمان، جـوان های مـا را تربیت می کردند:

۱. کشور ما و منافع ملی ما در حلقوم انگلیس و آمـریکا فرو نمی رفت.

۲. قراردادهای خانه خراب کن بر ملت محروم و غارت زده تحمیل نمی شد.

۳. پای مستشاران خارجی به ایران باز نمی شد (گـاه بـه نـام کشورهای استعمارگر و گاه با عناوین جامعه جهانی و سازمان ملل و... ).

۴. هرگز ذخـائر مـلت رنجدیدة ایران ـ معنوی و مادی ـ در جیب قدرت های شیطانی ریخته نمی شد.

۵. دودمان پهلوی اموال ملت را به غارت نمی برد، ویلاهـا و پارک هـا در داخـل و خارج بر روی نعش جوانان نمی ساخت و بانک های خارج، از دسترنج مردم مظلوم پر نمی شد و صـرف عـیاشی و هـرزگی سلطنت طلبان نمی شد.

متن:

 «اگر مجلس و دولت و قوه قضائیه و سایر ارگان ها از دانشگاه های اسلامی و ملی سـرچشمه مـی گرفت، مـلت ما امروز گرفتار مشکلات خانه برانداز نبود، و اگر شخصیت های پاکدامن با گرایش اسلامی و مـلی بـه معنای صحیح اش، نه آنچه امروز در مقابل اسلام عرض اندام می کند، از دانشگاه ها به مـراکز قـوای سـه گانه راه می یافت، امروز، غیر امروز و میهن، غیر این میهن و محرومان، از قید محرومیت رها و بساط ظـلم و سـتم شاهی و مراکز فحشا و اعتیاد و عشرتکده ها، که هر یک برای تباه نمودن نسل جوان فعال ارزنده کافـی بـود، در هـم پیچیده، و این ارث کشور بر باد ده و انسان برانداز، به ملت نرسیده بود. و دانشگاه ها اگر اسلامی انـسانی مـلّی بود، می توانست صدها و هزارها مدرس به جامعه تحویل دهد؛ لکن چه غم انگیز و اسـف بار اسـت که دانـشگاه ها و دبیرستان ها به دست کسانی اداره می شد و عزیزان ما به دست کسانی تعلیم و تربیت می دیدند که، جز اقـلیت مـظلوم مـحرومی، همه از غربزدگان و شرق زدگان با برنامه و نقشة دیکته شده در دانشگاه ها کرسی داشتند؛ و نـاچار جـوانان عزیز و مظلوم ما در دامن این گرگان وابسته به ابرقدرت ها بزرگ شده، و به کرسی های قانون گذاری و حکومت و قضاوت تـکیه مـی کردند، و بر وفق دستور آنان، یعنی رژیم ستمگر پهلوی عمل می کردند».

شرح:

حضرت امام (س) در این فراز ضمن شمارش آثار شوم نـظام آمـوزشی وابـسته می فرمایند: اگر سیاست گذاران، در دانشگاه اسلامی تربیت مـی شدند:

۱. مـلت ما امروز گرفتار مشکلات خانه برانداز نبود.

۲. امروز، غیر امروز و میهن، شرایطی بـسیار مـتفاوت و برتر از امروز می داشت.

۳. محرومان از قـید مـحرومیت رها مـی گردیدند.

۴. بـساط ظـلم و ستم شاهی و مراکز فحشا و اعتیاد و عشرتکده ها بـرای مـا به ارث نرسیده بود.

متأسفانه و غمگنانه این ها و صدها از این قبیل مشکلات در اثر آن بود که جـوانان بـه دست کسانی تربیت می شدند که جز یک اقـلیت مظلوم از اساتید متعهد دانـشگاه، هـمگی طوطی صفتانی دلبستة شرق و غـرب بـودند و بر وفق دستور آنان نیروها را تربیت می نمودند. حضرت امام (س) در نخستین سـال های پیروزی مـی فرماید: «جز معدودی متعهد و مؤمن که علی رغم خواست دانشگاهها در خدمت کشور و اسلام بودند، دیگران جز ضرر و زیان چیزی برای کشور ما بار نیاوردند» (صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۴۳۱) و در سخنی دیگر می فرماید: «منشأ تمام این بدبختیها این اساتیدی بودند که متعهد نبودند، و زیر دست آنها افرادی بیرون آمدند که آن افراد جامعه ما را به هلاکت رساندند و مملکت ما را و سران مملکت ما را با شرق یا با غرب متصل کردند» (هـمان، ج ۱۴، ص ۱۷۰. ) و در فرازی دیگر نیز می فرماید: «ضربه ‏های مهلکی که بر کشور مظلوم ما در این پنجاه سال اخیر از دانشگاه ها و اساتید منحرفی که با تربیت غربی بر مراکز علم و تربیت حکم فرما بودند وارد آمد از سر نیزه رضا خان و پسرش وارد نشد. البته اساتید و معلمان متعهدی بودند، لکن زمام امور در دست آنان نبود. ما از شرّ رضا خان و محمد رضا خلاص شدیم، لکن از شرّ تربیت‏ یافتگان غرب و شرق به این‏ زودی ها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرتها هستند و سر سپردگانی می‏باشند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمی‏شوند، و هم اکنون با تمام ورشکستگی ها دست از توطئه علیه جمهوری اسلامی و شکستن این سدّ عظیم الهی برنمی ‏دارند». (هـمان، ج ۱۵، ص ۴۴۶ و ۴۴۷. )

حضرت امام (س) در این فراز از پیام خود به فرهنگیان و مسئولان و دانشجویان مراکز تربیت معلم به چند نکته اشاره می نماید:

۱. نقش برتر و تأثیرگذارتر نظام آموزش وابسته در ایجاد و تعمیق وابـستگی.

۲. فـلج بودن نیروهای اندک متعهد در برابر اکثریت مقلد و خودباخته.

۳. آسان بودن انقلاب سیاسی و جابه جایی قدرت سیاسی نسبت به انقلاب فرهنگی و آموزشی.

۴. نیاز انقلاب فرهنگی به دورة زمانی بیشتر و عدم تحقق آن در اثـر یک جـابه جایی مدیریتی.

۵. نظامیان بیگانه را می توان با زور سلاح از پای درآورد، اما فرهنگیان سرسپرده به بیگانه را نمی توان با زور اسلحه تسخیر نمود و خلع سلاح کرد.

آدرس ثابت: ۱۲۴۹۹۷۷ https: / / www. noormags. ir / view / fa / articlepage /

مقالات مرتبط

نقش انواع شناخت در نظریه «حیات معقول» علامه جعفری

ویژگی های حیات معقول به عنوان هدف متعالی انسان و راه های وصول به آن در اندیشه علامه محمدتقی جعفری

آزادی و حیات معقول در اندیشه آیة الله محمد تقی جعفری

انتقال از حیات طبیعی به حیات معقول

تحلیل آماری و محتوایی سخنرانی های امام خمینی قدس سره در سال های ۱۳۶۸ - ۱۳۴۱

علم و دین در حیات معقول

طراحی مدل برنامه ریزی فرهنگی در سازمان های فرهنگی مردم پایه با تأکید بر مقابله با جنگ نرم

عناوین مشابه

منشور حیات؛ شرح وصیت نامه الهی- سیاسی حضرت امام خمینی (س)

منشور سعادت شرح وصیت نامه الهی سیاسی حضرت امام خمینی (س) مروری بر سابقه و عملکرد احزاب چپ

منشور ماندگار؛ شرح وصیت نامه ی الهی سیاسی حضرت امام خمینی قدس سره (خودباختگی، اندوهی دامنه دار)

منشور سعادت؛ شرحی بر وصیت نامه الهی سیاسی حضرت امام خمینی (س) ، روحانی و روحانی نما

. انتهای پیام /*