واکاوی مناسب علم و دین از منظر امام خمینی

پدیدآورنده (ها): افتخاری نژاد، علی اصغر (کارشناس ارشد فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه قم)؛ رضایی، مهران (دانشجوی کارشناسی ارشد فـلسفه و کلام اسلامی دانشگاه امام صادق علیه السلام)

چکیده:

یکی از مسائلی که از دیرباز در حوزه دین پژوهی مطرح بوده، مسئله رابطه علم و دین و تعارض یا تعامل این دو است. سنجش مناسبات علم و دین از جمله مباحث کلام جدید نیز به شمار می رود. این مقاله در پی آن است که با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی، به بررسی مناسبات علم و دین از منظر امام خمینی (س)، به عنوان یکی از بزرگ ترین متفکران معاصر دینی، بپردازد. بر اساس این تحقیق، امام خمینی (س)، کسانی را که قایل به تعارض میان علم و دین هستند به شدت مورد انتقاد قرار می داده است. امام (س) تعارضاتی را که در برخی مواقع بین علم و دین به وجود می آید، ظاهری و صوری می دانند. ایشان علم جدای از دین را نه تنها منشأ سعادت نمی داند، بلکه آن را عامل شقاوت انسان عنوان می کنند. علم و دین همانند دو بال عمل کرده و این قابلیت را خواهند داشت که تمامی نیازهای بشر را پاسخگو باشند. بر این اساس، ما برآنیم تا با ارائه کلیتی از مبانی علمی ـ دینی امام (س)، چگونگی رابطه این دو مقوله مهم را تبیین نماییم.

کلیدواژه: تعارض، علم، دانشگاه، حوزه، دین، امام خمینی (س)، سازگاری، تعارض، اسلام، غرب

مقدّمه

علم و دین، به عـنوان مهم ترین مجرای هدایت بـشر، در زمـان های متمادی کنار هم قرار داشته و نقش اساسی در زندگی فردی و اجتماعی انسان ایفا نموده اند و ارزش و اعتبار هیچ کدام قابل انکار نیست. نسبت علم و دین در طول تاریخ برای پژوهشگران و مفسّران متون دینی کمابیش مطرح بـوده و اوضاع فکری سده بیستم نگاهی ویژه و سیمایی تازه بدان بخشیده و ابهام هایی را در دل پژوهشگران پدید آورده است. در دنیای غرب، پس از قرون وسطا و بروز جریان مدرنیسم، بحث از جایگاه دین در زندگی و رابطه آن با علم، بخصوص پس از تحولات عـلوم جـدید، مسئله ای بود که بسیار مورد توجه قرار گرفت و نظریات مختلفی در این باب مطرح شد. البته روح غالب این نظریات ناظر به محدود کردن دین بوده است.

پس از توسعه مادی جهان غـرب و بـالتبع الگو قرار گرفتن برای بعضی جوامع دیگر، مسائل زندگی غربی نیز وارد زندگی مردم دیگر جوامع شد. جامعه ایرانی نیز از این امر مستثنا نبود. در نتیجه، پرسش هایی از جایگاه دین و رابطه آن بـا عـلم و... در مباحث نظری و عملی زندگی در دوران معاصر در جامعه ایران، ذیل عناوینی مشابه آنچه در غرب بود و یا عناوینی دیگر همچون سنت و تجدد، سنت و مدرنیته، دین و زندگی در دوران جدید و... همواره مورد بحث قرار مـی گرفت. البـته بـا توجه به گرایش های مختلف مـوجود در کـشور، مـواضع متفاوتی در این باب اتخاذ شده است. در ادوار علمی تاریخ دنیای اسلام نیز به این موضوع در مباحثات کلامی ـ فلسفی، ذیل مباحث رابطه نـقل و عـقل، وحـی و عقل و موارد مشابه دیگر پرداخته می شده است.

در ایـن مـیان، استکبار جهانی، تمام سعی و تلاش خود را به کار گرفته تا با جدا انگاشتن این دو مقوله، از نقش و کارکرد «دین» در زنـدگی انـسان بـکاهد.

در دوره ای که تعارض علوم تجربی با مفاهیم اعتقادی و دینی بـا پیشرفت های مادی توأم شده است، این شائبه اذهان ملل جهان را به خود مشغول کرده که سیر سعادت و تـعالی انـسان، از مـجرای جدایی علم و دین خواهد بود و این تفکر سطحی و مادی نگر به اصـلی ترین ابـزار مبارزه با اصول معنوی در قرن حاضر تبدیل شده است. در دوران معاصر بسیاری از متفکران معتقد و متدین، در راستای روشـن گری و حـل ایـن معضل کوشیده اند و ثمراتی هرچند اندک را به بار آورده اند، اما مکاتبی که «دیـن و وحـی الهـی»، جزئی اساسی از شالوده فرهنگی و تاریخی آنها بوده، سر تسلیم بر ساخته های بی اساس تفکر غـرب فـرود نـیاورده و چراغ اعتقاد را بار دیگر در مسیر تعالی بشر افروخته اند؛ از جمله کشور ما که در عصر حـاضر پیـشتاز حرکت های دینی و انقلابی بوده است. امام خمینی (س) مهم ترین رکن بیداری مبتنی بر فـلسفه اعـتقادی در جـهان امروز به حساب می آیند که در مقوله مورد بحث ما جامع ترین مباحث را تاکنون مطرح نـموده اند.

هـرچند پیرامون مباحث و نظریات امام راحل در حوزه های گوناگون، پژوهش هایی کلی انجام شده است و صـاحب نظران بـسیاری در راسـتای تشریح افکار ایشان کوشیده اند و همچنین در باب رابطه علم و دین نیز مقالات و کتب ارزشمندی به تـحریر درآمـده است؛ لیکن تاکنون در زمینه مناسبات علم و دین از منظر امام خمینی (س)، بـه صـورت دقـیق و جزئی که با روش توصیفی ـ تحلیلی سعی در ارائه نظام مند منظومه فکری ایشان داشته باشد، اثری یافت نـشد. از ایـن رو، بـر آن شدیم تا پژوهشی را با ویژگی های مطرح شده ارائه نماییم.

با توجه به اهمیت ایـن مـسئله و جایگاه امام خمینی (س) در دوران معاصر، در این مقاله سعی شده است به رابطه علم و دین از منظر امـام خـمینی قدس سرهپرداخته شود. امام راحل با اثبات رابطه حقیقی میان علم و دین، نـقش بـسیار مهم و کلیدی در برملا کردن توطئه های استعمار داشـته اند.

سـؤال اصـلی این مقاله این است که نظر امـام قـدس سره درباره رابطه علم و دین چیست؟ در ذیل این سؤال، سؤالات فرعی نیز مطرح می شود؛ مـانند: تـعارض به وجود آمده میان عـلم و دیـن در غرب به چه نـحو است؟ ریـشه های جـداانگاری علم و دین از منظر امام (س) چـگونه تـحلیل می شود؟

در این مقاله در راستای تبیین این ارتباط، ذیل ۵ عنوان کلی مجزا، به جـنبه های مـختلف توجه شده و آنها را از منظر این رهـبر فرزانه مورد بررسی قـرار دادهـ ایم.

۱. نقد اندیشه تعارض علم و دیـن

امـام خمینی (س) به عنوان یکی از متفکران مسلمان تأثیرگذارِ معاصر، بارها بر هماهنگی و تـعاضد عـلم و دین تأکید کرده و بر ضـرورت هـوشیاری در مـقابل تبلیغات شیطنت آمیز انـدیشه جـدایی علم و دین و عدم تـوانایی دیـن در اداره ملت ها و کشورها اصرار ورزیده اند. نیز به این نکته مهم که قوانین دینی و اسلامی بـر مـعیار علم و عدل پی ریزی شده است، تـوجه نـموده اند. ایشان در فـرازی از وصـیت نامه الهـی ـ سیاسی می فرمایند: «از توطئه های مـهمی که در قرن اخیر، خصوصا در دهه های معاصر و به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آشکارا به چـشم مـی خورد، تبلیغات دامنه دار و با ابعاد مختلف بـرای مـأیوس نـمودن مـلت ها و بـخصوص ملت فداکار ایـران، از اسـلام است. گاهی ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که هزار و چهارصد سال قبل وضع شـده اسـت، نـمی تواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند و یا آنکه اسـلام یـک دیـن ارتـجاعی اسـت و بـا هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است و در عصر حاضر نمی شود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند و امثال این تبلیغاتِ ابلهانه و گاهی موذیانه و شیطنت آمیز، به گونه ای [در شکل و لباس ]طـرف داری از قداستِ اسلام می باشد. اسلام و دیگر ادیان الهی با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه سروکار دارند که انسان را به خدای تـعالی نـزدیک و از دنیا دور می کند و حکومت و سیاست و سررشته داری، برخلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است؛ چه اینها تمام برای تعمیر دنیاست و آن مخالفت، مسلک انبیای عظام است و مع الاسف، تبلیغ به وجه دوم در بعضی از روحـانیون و مـتدینان بی خبر از اسلام، تأثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابه یک گناه و فسق می دانستند و شاید بعضی بدانند و این فاجعه بزرگی است کـه اسـلام مبتلای به آن بود. » ۱

امام خمینی (س) در نقد اندیشه تعارض علم و دین و اسلام و سیاست می فرماید: «گروهی هستند که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا اطلاع ندارند و یا غرض مندانه خود را به بـی اطلاعی مـی زنند؛ زیرا اجرای قانون بـر مـعیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگران و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کجروی ها و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و استبعاد و حدود و قصاص و تعزیرات بر مـیزان عـدل برای جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شـود. » ۲

ایـشان کلام خـویش را با ذکر مثال هایی پی می گیرد که به نوعی بیان استدلال به صورت برهان خلف نیز می باشد که اگـر تفکر «تعارض میان علم و دین، و اسلام و سیاست» را بپذیریم و بخواهیم آن را به عـنوان اسـلوب کـلی قبول کنیم دچار مفاسد بسیاری می شویم: «این دعوی به مثابه آن است که گفته شود: قواعد عـقلی و ریـاضی در قرن حاضر باید عوض شود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر در صـدر خـلقت، عـدالت اجتماعی باید جاری شود و از ستمگری و چپاول و قتل باید جلوگیری شود، امروز چون قرن اتم اسـت آن روش کهنه شده و ادعای آنکه اسلام با نوآوری ها مخالف است، همان سال که مـحمدرضا پهلوی می گفت که ایـنان مـی خواهند با چهارپایان در این عصر سفر کنند، یک اتهام ابلهانه بیش نیست؛ زیرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوری ها، اختراعات و ابتکارات و صنعت های پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هیچ گاه اسلام و هیچ مذهب تـوحیدی با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد، بلکه علم و صنعت مورد تأکید اسلام و قرآن مجید است و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنی است که بعضی روشن فکران حرفه ای می گویند که آزادی در تمام منکرات و فحشا حـتی هـمجنس بازی و از این قبیل، تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند، گرچه غرب و شرق زدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج می کنند. » ۳

مسلم است که در حوزه فکری غرب همواره تعارضاتی موردی، میان دو مقوله عـلم و دیـن وجود داشته است، اما سخن در این است که:

الف) آیا صرفا با مشاهده تعارض ظاهری، باید به اندیشه جدایی علم و دین، تن داد؟ یا آنکه می توان اغلب یا همه آن مـوارد خـاص را، به گونه ای تبیین و توجیه کرد که تعارض به نحوی غیرجانبدارانه از بین برود.

ب) بر فرض پذیرش تعارضاتی موردی، آیا می توان با وجود تنها چند مورد خاص از تعارض، آن را به حیطه یـک دیـن یـا مطلق حوزه دین سرایت داد و قـایل بـه تـعارض علم و دین، به طور مطلق شد؟

در ارزیابی اندیشه غربیان در باب تعارض علم و دین، توجه به این نکته ضروری است که آنچه اکـنون در غـرب، تـحت عنوان «جدایی یا تعارض علم و دین» مطرح اسـت، در حـقیقت، حوزه یک دین خاص را نشانه نگرفته، بلکه با تعمیم موارد تعارض به کلیت دین، اندیشه منافی بودن علم بـا مـقوله های دیـنی را تبلیغ می کند. در حقیقت، بانیان این اندیشه، درصددند تا با دلایـل جزئی که در حیطه یک دین خاص وجود دارد، جدای از توجه به خصوصیات ویژه هر دینی، تمامی ادیان و از جمله اسـلام را زیـرسؤال بـبرند. از این رو، پاسخ به سؤالات فوق از مهم ترین و اساسی ترین محورها در نقد و تحلیل ایـن انـدیشه توسعه طلبانه است که در زیر، بدان اشاره می کنیم:

۱. وجود ادیان باطل: در میان ادیان، ادیان باطلی وجود دارنـد کـه صـرفا ساخته و پرداخته دست بشر و فاقد ریشه فطری و الهی اند. این ادیان باطل، مـنشأ انـحرافات عـظیم و باعث برخی از این تعارض ها شده اند.

۲. تحریف بعضی از ادیان غیرباطل: برخی از ادیان مانند مسیحیت و یـهودیت گـرچه ریـشه های الهی و فطری دارند، اما از تحریف و دستبرد بشر محفوظ و مصون نمانده اند.

۳. تفسیر نادرست ادیان غـیرباطل: مـمکن است بعضی از تعالیم ادیان حق که ریشه فطری و الهی دارند و از تصرف بشر و عـناصر بـشری بـه دور مانده اند، به طور نادرست تفسیر شوند و بین آن تفاسیر و علم تعارض رخ دهد.

۴. عدم تخصص در دیـن ویـا ناآگاهی از گزاره های علمی: برخی دیگر از این تعارض ها، معلول پیش فرض ها و پیش داوری های افرادی است کـه یـا در دیـن شناسی تخصص ندارند و یا در علوم، کارشناس نیستند.

۵. عدم تدقیق و تأمّل: گاهی تعارض، بدوی است و با انـدکی تـأمّل و دقت برطرف می شود و نظر به اینکه بشر به ابعاد مختلف قضیه تـوجه نـدارد، تـصور می کند که تعارضی وجود دارد.

۶. فرضیه علمی غیرقطعی: گاهی نظریه علمی صرفا فرضیه است؛ به هـمین دلیـل، تـوانایی مقابله با نظریه قطعی دین را ندارد. ۴

۷. نظریه دینی غیرقطعی: گاهی نیز نـظریه دیـنی، قطعی نیست و صرفا ظنّی است. منشأ این قطعی نبودن نظریات دینی، گاه قطعی نبودن سند آنـهاست و گـاه قطعی نبودن دلالت آن. اینکه ما در بین روایات انواع دسته بندی ها را می بینیم، بر اساس مـیزان وثـاقت آنها خود دلیلی بر قطعی نبودن هـمه آن چـیزی اسـت که به دین نسبت داده می شود. حتی در بـاب عـدم توجه به بعضی روایات هم دستورات بسیاری از ائمّه علیهم السلامرسیده است؛ از جمله، از پیامبر اکـرم صـلی الله علیه و آله روایت شده است: آنچه کـه بـا کتاب خـدا مـوافقت دارد بـگیرید و آنچه را که در مخالفت با کتاب خـداست رهـا نمایید. ۵

استاد مطهّری نیز می فرمایند: «در اخبار متواتره وارد شده که پیغمبر اکرم و ائمـّه اطـهار از اینکه اخبار و احادیث مجعوله پیدا شـده و به نام آنها شـهرت یـافته، نالیده و رنج برده اند و برای جـلوگیری از آنـها مسئله عرضه بر قرآن را طرح کرده اند. فرموده اند که هر حدیثی که از ما روایـت شـده بر قرآن عرضه کنید؛ اگـر دیـدید مـخالف قرآن است بـدانید کـه ما نگفته ایم، آن را به دیـوار بـزنید. » ۶

بحث قطعی نبودن دلالت روایات در عین قطعی بودن اصل روایات و سند آنها نیز بـه هـمین گونه است. برای مثال، در دوران ائمّه اطهار عـلیهم السلام انـواع مختلفی از تـجارت شـایع بـوده که معصومان علیهم السلاماحکام آنـها را مشخص نموده اند. اما در زمان های پس از آن، به اقتضای اشکال مختلف جامعه و نیازهای جوامع پسینی، انواع و انحای دیـگری از تـجارت و مبادلات نیز باب شده است. حـال مـمکن اسـت حـکم تـجارت به شکل «الف» بـراساس روایـت «۱» قطعی بوده باشد، ولیکن محتمل است که شخصی در اینکه این شکل «ب» از تجارت نوین، مصداق روایت «۱» و یـا روایـت «۲» اسـت، دچار شبهه شود و چه بسا در تعیین مـصداق دلالت اشـتباه نـماید. ۷

بـاید دانـست کـه منشأ اصلی اندیشه تعارض علم و دین در غرب، سه نکته ای است که در بندهای ۲، ۳ و ۴ بدان اشاره شد. در تمام مراحل تضاد علم و دین در غرب، ردّ پایی از این سه سهل انگاری و انحراف دیـده می شود. تحریف، تفسیر نابجا و پیش داوری های افراد بی صلاحیت موجب آن شده که در کلیه مراحل، میان نفسِ دین و علم، تعارض به نظر آید. ۸

برای آنکه بهتر به حقیقت این نکته ها واقف شویم، بـاید دو عـنصر علم و دین را در مراحل مختلفی بررسی کنیم. به طور مختصر، رابطه علم و دین را می توان در چند مرحله بیان کرد:

۱ـ۱. رابطه علوم عقلی و دین

نظر به اینکه مسیحیت تحریف شده و اصول اعـتقادی کـلیسا صرفا بدعت و نوآوری انحرافی در دین است، با عقل در تعارض و تنافی است. عقایدی همچون تثلیث ۹ یا وحدت پدر، پسر و روح القدس، اینکه خدای پدر در آسمان یا بـهشت اسـت و مانند آن، با عقل و مبانی عـقلی نـاهماهنگ است؛ حال آنکه در نظام اندیشه اسلامی اینچنین افکاری باطل و مردود است. در آیات قرآنی آمده است: «لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَ الله ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ. » (مائده: ۷۳) در تـفسیر ایـن آیه و آیات مشابه پیـرامون تـفکرات و عقاید مسیحیان، در تفاسیر مختلف هم به نقد عقلی تثلیث پرداخته اند. ۱۰

۲ـ۱. رابطه علوم تجربی و دین

داستان تقابل کلیسا و دانشمندان در تاریخ اروپا معروف و شنیدنی است. مسائل طبیعی که در کتاب مقدس ذکر شده و تـصویری کـه از سوی متفکران یونان درباره عالم طبیعت ارائه شده است از طرف ارباب کلیسا، تفسیر صحیح و خلل ناپذیری تلقّی می شد و این آرای علمی به عنوان حقایق مقدس و دینی مطرح می گردید. میان علوم طبیعی و عقاید دیـنی و فـلسفی نوعی هـماهنگی ایجاد شده بود که بطلان برخی از آنها مانند قضیه «زمین محوری» باعث دگرگونی در اجزای دیگر علوم می شد. در مـقابلِ آرای جدید هیچ نرمشی نبود و در نهایت، علم، دین را کنار زد و عقیده نوینی بـه نـام «جـدایی علم و دین» پدید آمد.

۳ـ۱. دین و اندیشه های علمی و اجتماعی

در قرون وسطا، کلیسا و حکومت دینی مسیحیت در غرب، حاکم بـود و نـظر به اینکه دینی انحرافی بود، ۱۱ پیامدهای وخیمی همچون بردگی، فئودالیسم، استبداد، جهل، جـنگ های مـذهبی و خـشونت کلیسایی را به دنبال داشت. به همین دلایل، این دوره حکومت دینی برای غربیان ناخوشایند و رنج آور بـود؛ از این رو، علیه آن قیام کردند و دوره جدید تاریخ غرب آغاز شد.

از مهم ترین مبانی فکری انـقلاب عصر نوین در غرب عـلیه نـظام گذشته، سکولاریسم، یعنی جدایی دین از امور دنیا اعم از سیاست، مدیریت، حکومت، اقتصاد و دیگر عرصه های اجتماعی بود. در این دوره، سکولاریسم و لیبرالیسم حاکم شدند و دیگر، جایی برای برنامه ریزی های جامع و کلان دین در صحنه اجتماع نـبود و تنها مرجع و حجت در امور، علوم انسانی و اجتماعی بود. دین در حد یک احساس درونی شخصی و مراسمی منعزل از امور دنیا و فعالیت های اجتماعی خلاصه می شد. این طرز تفکر را که مخالفان تفکر دینی ترویج مـی کردند، بـه عللی متولیان امور دینی و مذهبی مسیحیت نیز قبول کردند و بدین ترتیب، نزاع دین و عقل بشری و تعارض علم و دین در همه عرصه ها به پیروزی عقل بشری و محصولش علم، و شکست و نابودی آنچه در غـرب بـه دین موسوم بود گردید. متأسفانه درک این نکته عمیق و دقیق، که آنچه در غرب با علم جنگید و شکست خورد، در واقع، دین الهی نبود، بلکه بدعت ها و نوآوری های دینی بود که هـیچ سـازگاری با دین حقیقی نداشت، بر دانشمندان علوم نیز مخفی ماند و به دلیل همین غفلت، موافق و مخالف، ضربه ای عظیم بر دین وارد کردند و در نهایت، دین و حاکمیت آن از صحنه اجتماع کنار رفت.

امـروزه نـیز فـروغ ایمان و شمع فطرت خداجو در اعـماق جـان عـده ای از مردم غرب وجود دارد و اکثر مردم، به خدا و معنویت ایمانی و متافیزیک عقیده دارند، هرچند نمود آن ضعیف است و نیاز به الگوی نوین مـنطق مـعرفت و تـحولات عظیم، تحت رهبری عالمان واقعی دین دارند. بـه هـرحال، مشکل اصلی غرب و متفکران غربی، عدم درک صحیح از اسلام و مبانی آن است؛ اسلامی که ریشه در اعماق جان انسان دارد.

متفکران مسلمان، هـمواره بـا تـوجه به این نقاط کور در حوزه فکر دینی غرب و نیز عـنایت به ویژگی های چالش زای علم و تمدن جدید غرب، به نقد و تحلیل اندیشه تعارض علم و دین پرداخته و جامعه خویش را از گـرفتاری در دامـی بـزرگ باز داشته اند. از جمله این اندیشمندان امام خمینی (س)، علّامه طباطبائی و شـهید مـطهّری هستند که با وقوف کامل بدین امر، علاوه بر دوری از آفات اندیشه های غربی، سعی نمودند جایگاه عـلم و دیـن را بـا توجه به شرایط خاص معرفتی ما و در زمینه های باورهای دینی ـ اسلامی، ترسیم کـنند. اسـتاد مـطهّری، در کلام نقّادانه خویش همواره ریشه های جداانگاری علم و دین را در غرب مدنظر داشتند و با تبیین و تـوضیح مـفصل ایـن موارد، توانستند به خوبی از عهده دفاع از حریم دین و دیانت برآیند. از این رو، در باب نقد تـفکر غـرب، همواره دیدگاه های حکیمانه آن شهید فرزانه، برترین و بارزترین نظریات شمرده شده است. ۱۲

۲. ریشه های جـدا انگاری عـلم و دیـن از منظر امام خمینی (س)

امام خمینی (س) در راستای تحلیل تصور جدایی علم و دین، بـه بـررسی ریشه های ایجاد و گسترش این تفکر می پردازند.

۱ـ۲. نقش استعمار در جدایی علم و دین

امام خمینی (س) بـا آگاهی کامل از نقش سیاست های استعماری در جدایی علم و دین و نیز جوانان دانشگاهی از روحانیان می فرمایند: «تاکنون دسـت خـیانت استعمار به وسایل مختلفه، فاصله عمیق بین طبقه جوان و مسائل ارجمند دیـن و قـواعد سـودمند اسلام ایجاد نموده و طبقه جوان را به روحانیون و اینها را به آنها، بد معرفی نموده و در نتیجه، وحـدت فـکری و عـملی از بین رفته و راه را برای مقاصد شوم اجانب باز نموده است و تأسف بـیشتر، آنـکه همین دستگاه های مزبور نگذاشته اند طبقه تحصیل کرده به احکام مقدسه اسلام بخصوص قوانین تشکیلاتی و اجتماعی و اقتصادی آن تـوجه کـنند و با تبلیغات گوناگون وانمود نموده اند که اسلام جز احکام عبادی مطلبی نـدارد، در صـورتی که قواعد سیاسی و اجتماعی آن بیشتر از مطالب عـبادی آن اسـت. » ۱۳

امـام خمینی (س) با تأکید بر شناسایی ریـشه اسـتبداد و استعمار و تلاش طبقه تحصیل کرده در برانداختن آن، به دانشگاهیان سفارش می کنند برای شناخت اسلام، مـطالعه کـنند و تحت تأثیر تبلیغات مغرضانه اجـانب واقـع نشوند: «این جانب اکنون روزهای آخر عمر را می گذرانم و امید دارم که خداوند تعالی به شما طبقه تحصیلکرده توفیق دهد که در راه مقاصد اسلامی که یکی از آن قطع ایادی ظالمه و برانداختن ریشه استبداد و استعمار است کوشش کنید، و قوانین آسمانی اسلام را که برای تمام شئون زندگی از مبدأ وحی نازل شده است و عملی تر و سودمندتر از تمام فریضه ها است مطالعه کنید، و تحت تأثیر تبلیغات مغرضانه اجانب واقع نشوید. » ۱۴

۲ـ۲. تبلیغات گـسترده عـلیه مـنادیان دین

امام خمینی (س) ضمن تأکید بر هـماهنگی مـنادیان علم و دین، به تبلیغات دامنه دار چند صدساله علیه دین و منادیان دینی اشاره کرده و یـکی از ریـشه های جداانگاری حوزه و دانشگاه را همین تبلیغات مـسموم مـی دانند: «مطالعات دقیق اجانب استثمارگر در طول تاریخ به آن رسیده که باید این سد شکسته شود و تبلیغات دامنه دار آنها و عمال آنها در چند صد سال، موجب شده که مقداری از روشنفکران را از آنها جدا و به آنها بدبین کند تا جبهه دشمن، بی معارض شود.. » ۱۵

امام خمینی (س) در اینجا به تقریر پاسخ از اشکالی مقدر می پردازند. اشکال مزبور این است: «ما در بـین روحـانیان افـرادی را می بینیم که بی صلاحیت هستند و با نام دیـن دسـت بـه فـساد مـی زنند؛ پس تـبلیغات علیه روحانیت خیلی هم بی اساس نیست. » امام (س) هم در پاسخ، اصل امکان وجود بعضی افراد ناصالح را قبول می کنند، لیکن نوع روحانیت را صالح و مورد احترام می دانند. ۱۶ ایشان مـی فرمایند: «اگر احیانا در بین آنها کسانی بی صلاحیت خود را جا بزنند، لکن نوع آنها در خدمت هستند، به حسب اختلاف موقف و خدمت آنها ملت را پایبند اصول و فروع دیانت نموده، به رغم اجانب و عـمّال آنـها باید این قدرت را تأیید و حفظ نمود و با دیده احترام نگریست. » ۱۷

به باور امام خمینی (س)، «روحانیت قدرت بزرگی است که با از دست دادن آن، خدای نخواسته، پایه های اسلام فرو می ریزد و قـدرت جـبار دشمن، بی معارض می شود. » ۱۸

۳ـ۲. اختلاف انداختن بین دانشگاهی و روحانیت با هدف جلوگیری از پیشرفت کشور

امام خمینی (س) یکی از ریشه های جداانگاری علم و دین و دانشگاه و حـوزه را اخـتلافاتی می داند که بین آنها مـی اندازند. ایـشان درباره منشأ مصیبت ها خطاب به دانشگاهیان می فرمایند: «این مصیبتهایی که الآن ما می کشیم و کشیدیم برای این بوده است که ما از هم جدا بودیم. ما و شما در یک مجمعی با هم صحبت نکردیم که ببینیم ما چه می گوییم شما چه می گویید. ما با قضات دادگستری از هم جدا بودیم. ما با دانشگاه از هم جدا بودیم. دانشگاهیها را آنها جوری کرده بودند که ما به آنها بدبین بودیم؛ ما را جوری کرده بودند که آنها به ما بدبین بشوند. ما از هم جدا بودیم... » ۱۹ «. دانشگاهی را با دانشگاههای ما از هم جدا کردند. آنها اینها را یکجور طرد می کردند، اینها آنها را یکجور طرد می کردند. و اینها که تفصیلش زیاد است. » ۲۰ امام خمینی (س) به ضرورت شناسایی این عوامل و دفع آن به دست حوزه و دانشگاه تأکید می کنند. ۲۱

ایشان از این معضل بـه شکل دیگری نیز تعبیر می کنند و آن هم جداسازی دو مرکز حساس حـوزه و دانـشگاه اسـت. امام خمینی (س) در این باره می فرماید: «مراکز علمی و فرهنگی قدیم و جدید و روحانیون و دانشمندان فرهنگی و طلاب علوم دینیه و دانشجویان دانشگاهها و دانشسراها دو قطب حساس و دو مغز متفکر جامعه هستند. و از نقشه های اجانب کوشش در جدایی این دو قطب و تفرقه اندازی بین این دو مرکز حساس آدم ساز بوده و هست. جدا کردن این دو مرکز، و در مقابل یکدیگر قرار دادن آنها، و در نتیجه خنثی کردن فعالیت آنها در مقابل استعمار و استثمارگران، از بزرگترین فاجعه های عصر حاضر است. » ۲۲

ایـشان در نهایت، این معضل را فـاجعه بـسیار خطرناک می شمارند و می فرمایند: «فاجعه ای که ما و کشور ما را تا آخر به تباهی، و نسل جوان ما را -  که از زمره زنده ترین مخازن کشور است -  به فساد می کشد. » ۲۳

امام خمینی (س) هدف اختلاف افکنی را ممانعت از وحدت حـوزه و دانشگاه می دانند: «اساس این بود که اسلام را ببرد. تاریخ اسلام را به اسم اینکه ما خودمان یک کذایی هستیم، تاریخ اسلام را می خواست از بین ببرد. موفق نشد. همه چیز را اینها می خواستند از بین ببرند. اسلام را ضعیفش کنند و مردم را از آنهایی که کار برای اسلام می کردند، یا کارشناس اسلام بودند جدا کنند، به اسم اینکه اینها مرتجع هستند. از این طرف هم دانشگاهیها یک دسته فکلی آنجا نشستند برای خودشان چه می کنند. به ما می آمدند این طوری تزریق می کردند که اینها یک دسته بی دین و ریش تراش و فکلی. به شما می آمدند از آن طرف می گفتند اینها یک دسته انگلیسی اند... ه وحدت کلمه ای که امکان داشت بین این دو قشر متفکر پیش بیاید، نگذارند. و خدا خواست که در یک برهه از زمان، این دو قشر با هم شدند. هر دو یک قصد داشتند. هر دو یک مطلب داشتند. و حالا باز همان قضایا می خواهند پیش بیاورند. باز دانشگاهیها را از مدارس قدیمه جدا کنند. » ۲۴ ایشان همچنین در همین باب فرمودند: «. در دانشگاه می رفتند، این طوری گفتند که این روحانیون را... یا می گفتند درباری اند، یا می گفتند انگلیسها درستشان کردند، یا می گفتند اینها افیونند، مثل افیون می خواهند مردم را خواب بکنند تا آنها بچاپند. و گاهی هم برای تمام ادیان این را می گفتند که: «اصلًا دین افیون جامعه است. این دین مردم را خواب می کند. همان طور که افیون، انسان را بی حال می کند، اینها هم مغزهای مردم را تهی می کنند تا آنها بچاپند». در طرف ما که می آمدند می گفتند که یک مشت بی دینند اینها. این دانشگاهیها یک مشت فُکُلی بی دین، یک مشت بی اعتقاد به همه چیز. این طور این دو قشر را از هم جدا نگه می داشتند، به جهت اینکه هر کدام به دیگری بدبین بود. شاید شماها یادتان باشد که در دانشگاه اسم «آخوند» را نمی شد بیاوری. شعارها شاید در آنجا نوشته می شد بر ضد قرآن، بر ضد اسلام، بر ضد روحانیون، منتها جوانها غافل بودند، ما هم غافل بودیم. همه غافل بودند که نقشه است. نقشه این است که این دو تا قدرت از هم جدا باشند و دشمن هم باشند. خودشان به سر و کله هم بزنند و ما برداریم و بخوریم!» ۲۵

۴ـ۲. ترویج نظریه جدایی دین از سیاست

امام خمینی (س) یکی از ریشه های جدا انگاری عـلم و دیـن و حوزه و دانشگاه را، تفکر انحرافی جدایی دین از سیاست می دانند: «معنایی که دین از سیاست جداست، مطلبی است که استعماریها انداخته اند در دهن مردم و می خواهند به واسطه این، دو فرقه را از هم جدا کنند؛ یعنی آنهایی که عالِم دینی هستند علی حده شان کنند؛ و اینهایی که غیر عالِم دینی هستند علی حده شان کنند. » ۲۶

امام خمینی (س) بر عینیت سیاست و دیانت و هوشیاری حوزه و دانشگاه در برابر تفکر انحرافی سـکولاریستی تـأکید مـی کردند.

۵ـ۲. بی خبری مربیان تربیتی از اسلام

امام خمینی (س) یکی دیگر از ریشه های جدا انگاری عـلم و دیـن را بی خبری از اسلام و عدم تعهد به قوانین اسلامی و اخلاقی می دانند و ریشه اصلی بدبینی جوانان به اسلام و عـدم تـربیت صحیح آنها را، عدم آگاهی مربیان آنها از اسلام برمی شمرند: «آنهایی که در تربیت بچه ها وارد بودند اصلًا کاری [نداشتند] به اینکه این بچه تربیت اسلامی بشود تا یک روح بزرگ پیدا بکند که تحت سلطه اجانب واقع نشود و تحت سلطه داخل هم واقع نشود. وقتی آنها خودشان تعهد اسلامی نداشتند، بچه های ما هم همان طور تربیت می شوند. گروه گروه در دانشگاهها می رفتند و گروه گروه از دانشگاهها بیرون می آمدند و از اسلام خبری نبود و از تعهد اسلامی و اخلاق اسلامی خبری نبود. » ۲۷

۶ـ۲. تفکر دوگانه بـاطلِ سـراپا شرقی یا غربی

امام خمینی (س) یکی از ریشه های جدایی عـلم و دیـن را القای تفکر سراپا شرقی یـا غـربی می دانند و در این باره می فرمایند: «درد این است که کشور ما را در این سنین زیادی که خارجیها پا باز کردند به آن و خصوصاً، در این پنجاه سال دوره سیاه پهلوی، آن طور تبلیغات کرده بودند و کردند که آنها می خواهند در ذهن ملت ما و جوانهای ما متمرکز کنند که ایران، اسلام، از عهده اینکه یک علمی را، یک تخصصی را، یک صنعتی را ایجاد کند عاجز است؛ ما حتماً، باید دستمان را در همه چیزها به طرف شرق و کمونیست دراز کنیم یا دستمان را به طرف امریکا و ممالک غربی سرمایه داری. آن طور تبلیغات کرده اند که می گویند باید ما در تمام چیزها از سر تا به پا غربی بشویم ۲۸ یا شرقی باشیم. » ۲۹

امام خمینی (س) ضمن تأکید بر ضرورت انقلاب فرهنگی و القای ایـنکه دشـمن می گوید اینها (روحانیت) با تخصص مـخالفند مـی فرماید: «خیر، ما با تخصص مخالف نیستیم؛ با علم مخالف نیستیم؛ با نوکری اجانب مخالفیم. ما می گوییم که تخصصی که ما را به دامن امریکا بکشد یا انگلستان یا به دامن شوروی بکشد یا چین، این تخصص، تخصص مهلک است، نه تخصص سازنده. ما می خواهیم متخصصینی در دانشگاه تربیت بشوند که برای ملت خودشان باشند، نه برای کشاندن دانشگاه به طرف شرق یا طرف غرب. » ۳۰

۷ـ۲. آموزش های شـرقی و غربی در دانشگاه ها

از منظر امام خمینی (س) یکی از ریشه های جدایی دانشگاه ها از دین، آموزش های شرقی و غربی است: «. اتفاقی نیست که مراکز تربیت و تعلیم کشورها و از آن جمله کشور ایران از دبستان تا دانشگاه مورد تاخت و تاز استعمارگران خصوصاً غربیها و اخیراً امریکا و شوروی قرار گرفت. و زبانها و قلمهای غربزدگان و شرق زدگان آگاهانه یا ناآگاه و اساتید غربزده و شرق زده دانشگاهها در طول مدت تأسیس دانشگاهها و خصوصاً دهه های اخیر این خدمت بزرگ را برای غرب و شرق انجام دادند... هجوم دانشجویان پس از طی کردن دوره های تحصیلی با آموزشهای غربی و شرقی در دبیرستانها و دانشگاههای ایران به سوی غرب و احیاناً شرق -  که رهاوردی جز فرهنگ غربی و شرقی نداشت -  چنان فاجعه ای به بار آورد که همه ابعاد جامعه ما را بی قید و شرط وابسته بلکه تسلیم به ابرقدرتها کرد؛ به طوری که جامعه ما با ظاهری ایرانی -  اسلامی محتوایی سرشار از غرب و شرق زدگی داشت. » ۳۱

ایشان به انحراف تاریخی فرهنگ ما اشاره می کند و می فرماید: «البته انحراف فرهنگ ما ریشه تاریخی دارد و ما امروز مواجهیم با استادان و معلمانی بر پایه همین تربیت و با فرهنگی غربی که با مصالح اسلام و کشور ما به هیچ وجه وفق نمی دهد. تمام وابستگان و انگلهای خارجی زاییده شده از این دانشگاه غربی بوده اند. اجانب با فعالیت خود، مدارس و دانشگاه های ما را از محتوا خالی کردند. » ۳۲

ایشان تـوصیه مـی فرمایند که ایـن نظام دانشگاهی باید به گونه ای تغییر کند که انسان های فارغ التحصیل از آن، برای جامعه خود مفید باشند: «باید یک مملکتی که عهده دار تربیتش دانشگاه است، چه دانشگاه روحانی و چه دانشگاه شما، عهده انسان سازی باشد، که وقتی این جوانها از دانشگاه بیرون آمدند انسان بیرون آمده باشند؛ غربی نباشند؛ اسلامی باشند. غربی بودن ملازم با همان معانی است. » ۳۳

۳. عـلم جدای از دین از منظر امام خمینی (س)

امام خمینی (س) ضمن تأکید بر نـارسایی های عـلم و نـیاز بشر به دین، بر این باور است که علم بدون ایمان، منشأ بسیاری از شقاوت ها مـی شود: «اگر گمان کنید یا گمان کنیم که علم منشأ سعادت است، ولو هرچه بـاشد، این یک اشتباهی اسـت، بـلکه گاهی علم منشأ بسیاری از شقاوت هاست. » ۳۴

ایشان ضمن تأکید بر ارزش علم همراه با دین ۳۵ درباره «فساد علم بدون دین و ایمان» ۳۶ می فرماید: «آن چیزی که ملتها را می سازد فرهنگ صحیح است. آن چیزی که دانشگاه را بارور می کند که برای ملت مفید است، برای کشور مفید است، آن عبارت از آن محتوای دانشگاه است، نه درس است. صنعت ما عدای ایمان فساد می آورد، علم ما عدای ایمان فساد می آورد؛ اذ فَسَدَ الْعالِم فَسَدَ الْعالَم. ۳۷ هر چه علم بیشتر شد، فسادش هم بیشتر است. » ۳۸

۴. سنخ شناسی علم نافع از منظر امام خمینی (س)

امام خمینی (س) در شرح حدیث بیست و چهارم، در کتاب چهل حدیث بحثی مفید در راستای انواع علوم می نمایند. اصل حدیث از امام موسی بن جـعفر عـلیه السلام نقل شده است که فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه و آلهبه مسجدی داخل شد، ناگاه جماعتی را مشاهده فرمود که اطراف مردی دور می زنند.

فرمود: «چیست این؟» گفته شد: «علّامه است. » فرمود: «چیست علاّمه؟» گفتند به او: «دانـاترین مـردم است به نسب های عرب و وقایع آن و روزگار جاهلیت و اشعار عربی. » فرمود پیغمبر: «این علمی است که از جهل او ضرر و زیانی نرسد و از علم او سودی حاصل نشود. همانا علم منحصر است به سـه چـیز: آیـه محکمه، یا فریضه عادله، یـا سـنّت قـائمه. (نشانه استوار یا واجب راست یا سنّت پابرجا) و غیر از اینها زیادت است. » ۳۹

امام خمینی (س) ضمن اشاره به اقسام سه گانه عـلم، بـه عـلم نافع و علم مذموم اشاره کرده و راه شناسایی آن را ارائه می دهد و بـه هـماهنگی علم و ایمان و تخصص و تعهد تأکید می کنند: «بدان که بسیاری از علوم است که بر تقدیری، داخل یکی از اقسام ثلاثه اسـت کـه رسـول اکرم صلی الله علیه و آله ذکر فرمودند؛ مثل علم طب، تشریح، نجوم، هـیئت و امثال آن، در صورتی که نظر آیت و علامت به سوی آنها داشته باشیم. و علم تاریخ و امثال آنها، در صورتی که بـا نـظر عـبرت به آنها مراجعه کنیم. پس آنها داخل شوند در آیه محکمه که بـه واسـطه آنها علم به الله یا علم به معاد حاصل یا تقویت شود، و گاه شود که تحصیل آنـها داخـل در فـرضیه عادله و گاه داخل در سنت قائمه شود. و اما اگر تحصیل آنها برای خـود آنـها یـا استفادات دیگری باشد. پس اگر ما را از علوم آخرت منصرف نمودند، به واسطه این انصراف بـالغرض، مـذموم شـوند، و الّا ضرر و نفعی ندارند، چنانچه رسول اکرم صلی الله علیه و آلهفرمودند. پس کلیه علوم تقسیم می شوند به سـه قـسمت. انسان عاقل پس از آنکه فهمید که با این عمرهای کوتاه، وقت کم و موانع و حـوادث بـسیار نـمی تواند جامع جمیع علوم و حایز همه فضایل شود، باید فکر کند که در علوم، کدام یک بـه حـال او نافع تر است و خود را به آن مشغول کند و تکمیل آن نماید و البته در بین علوم آنچه بـه حـال حـیات ابدی و زندگانی جاویدان انسان نافع است، بهتر از همه است و مهم تر از جمیع آنهاست و آن علمی است کـه انـبیا علیهم السلام و اولیا امر به آن نمودند و ترغیب به آن کردند و آن عبارت از علوم ثلاثه اسـت، چـنانچه ذکـر شد. » ۴۰

در یک تقسیم بندی دیگر، امام خمینی (س) علوم را به طور مطلق به دو قسم دنیایی و اخـروی تـقسیم کـرده و می فرمایند: «علوم مطلقا منقسم می شود به دو قسمت: یکی علوم دنیایی که غـایت مـقصود در آنها، رسیدن به مقاصد دنیویه است و دیگر علوم اخرویه که غایت مقصد در آنها، نیل به مـقامات و درجـات ملکوتیه و وصول به مدارج اخرویه است و پیش از این اشاره شد به ایـنکه غـالبا امتیاز این دو نحوه علم، به امتیاز نـیات و مـقصود اسـت. » ۴۱ توضیح اینکه کمال و نقصِ اعمال، تابع کـمال و نـقص نیات است؛ چراکه نیت صورت فعلیه و جنبه ملکوتیه عمل است. پیامبر اکرم صـلی الله علیه و آله نـیز در این رابطه می فرمایند: «النیتة افـضل مـن العمل. » ۴۲ بـنابراین، بـر اسـاس این تقسیم بندی، این نیت انسان اسـت کـه درجه و اعتبار علوم (دنیوی و اخروی) را مشخص می کند.

۵. وحدت علم و دین، مهم ترین عـامل بـرای رشد و تعالی انسان

امام خمینی (س) ضمن تأکید بر هـماهنگی عـلم و دین، به عنوان عقل و شـرع بـرای نیل انسان به زندگی شرافتمندانه، به نقشه های شوم استکبار اشاره کرده، می فرماید: «از جـمله نـقشه ها که مع الاسف، تأثیر بزرگی در کـشورها و کـشور عـزیزمان گذاشته و آثار آن بـاز تـا حد زیادی به جـا مـانده، بیگانه نمودن کشورهای استعمارزده از خویش و غرب زده و شرق زده نمودن آنان است. » ۴۳ امام (س) جامعه را به تـکیه بـر تعالیم دینی و الهی تشویق می کند و مـعتقد اسـت: پیشرفت و تـوسعه مـادی بـا همراهی اندیشه های پاک دینی مـتضمن سعادت بشر خواهد بود.

باری، امام خمینی (س) همواره سعادت و نجات را در پرتو وحدت علم و دیـن مـی داند و می فرماید: «... باید هوشیار و بیدار و مراقب بـاشید کـه سـیاست بازان پیـوسته بـه غرب و شرق بـا وسـوسه های شیطانی، شما را به سوی این چپاولگران بین المللی نکشند و با اراده مصمم و فعالیت و پشتکار خود به وضع وابـستگی ها قـیام کـنید و بدانید که نژاد آریا و عرب از نژاد اروپا و آمـریکا و شـوروی کـم نـدارد و اگـر خـودی، خود را بیابد و یأس را از خود دور کند و چشمداشت به غیر خود نداشته باشد، در درازمدت قدرت همه کار و ساختن همه چیز را دارد و آنچه انسان های شبیه به اینان به آن رسیده اند، شما هـم خواهید رسید، به شرط اتکال به خداوند تعالی و اتکا به نفس و قطع وابستگی به دیگران و تحمل سختی ها برای رسیدن به زندگی شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطه اجانب. » ۴۴ امام قدس سرهاعتماد از دسـت رفته مـلل متمدن را دوباره در اذهان بشر زنده می کند و معتقد است: حاکمیت اقتصادی و سیاسی بر جهان، دلیل بر حقانیت نظریه ها و مکاتب پوچ مادی غرب نخواهد بود. اینجاست که پای دین به میان می آید و حـضرت امـام رمز موفقیت بشر را در پیوند اندام وار و منسجم این دو مقوله می داند.

علّامه طباطبائی نیز در ترسیم راه کمال می فرمایند: «علاوه بر هدایت تکوینی انسان، و بهره مندی او از عقل و تـفکر، هـدایت تشریعی انسان از راه وحی و نبوت، بـرای رسـیدن به کمال و سعادت ضروری و لازم است. » ۴۵

در نهایت، امام خمینی (س) ضمن تأکید بر هوشیاری به اندیشه جداسازی حوزه و دانشگاه و حوزه علم و دین، بر ضرورت هـمکاری و هـماهنگی حوزه و دانشگاه برای نـیل بـه وحدت علم و دین تأکید نموده و می فرماید: «توصیه اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هرچه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را مـحکم تر و اسـتوارتر سازند و از نقشه ها و توطئه های دشمن غدار غافل نباشند. » ۴۶

نتیجه گیری

با توجه به مباحث مطرح شده در این پژوهش، می توان چنین نتیجه گیری نمود که از منظر امام خمینی (س) علم و دین دو نور الهی اند که رابـطه آنـها از نوع تـعامل و تعاضد است. این دو عنصر معارض هم نیستند، بلکه مکمل یکدیگر محسوب می شوند. در این نوع رابطه، علم و دیـن همانند دو بال عمل کرده و این قابلیت را خواهند داشت که تمامی نـیازهای بـشر، اعـم از نیازهای فردی، اجتماعی، دنیوی، اخروی،... را پاسخگو باشند؛ و تنها در این صورت است که می توان اساس یک جامعه مـترقی را پایـه گذاری نمود. اصولاً جدا نمودن علم و دین نتیجه ای جز انحطاط فرد و جامعه را در پی نخواهد داشـت.

امـام خمینی (س) ضمن بیان قلمرو علم و دین عامل عمده تعارضات به وجودآمده را شیطنت های موذیانه استکبار و اسـتعمار می داند و ریشه های دیگر را چنین برمی شمارد: تبلیغات گسترده علیه منادیان دین، اختلاف انداختن بـین دانشگاهی و روحانیت با هـدف جـلوگیری از پیشرفت کشور، ترویج نظریه جدایی دین از سیاست، بی خبری مربیان تربیتی از اسلام، تفکر دوگانه باطلِ سراپا شرقی یا غربی، و آموزش های شرقی و غربی در دانشگاه ها.

امام خمینی (س) ضمن تأکید بر نارسایی های علم و نـیاز بشر به دین، بر این باور است که علم بدون ایمان، منشأ بسیاری از شقاوت ها می شود.

ایشان ضمن اشاره به اقسام سه گانه علم (آیه محکمه، یا فریضه عادله، یا سنّت قائمه)، بـه عـلم نافع و علم مذموم اشاره کرده و راه شناسایی آن را ارائه می دهد و به هماهنگی علم و ایمان و تخصص و تعهد تأکید می کنند.

در نهایت، امام خمینی (س)، با دعوت دانشمندان عرصه های مختلف علم، به روی آوردن به قرآن و روایات نـاب اسـلامی، آنها را به رهایی از اسارت پندار متولد غرب، یعنی پندار تعارض علم و دین، رهنمون نموده و راه کارهای مناسبی همچون آموزه وحدت حوزه و دانشگاه ارائه فرموده اند.

پینوشتها:

۱ ـ علیرضا اسماعیلی، وصیت نامه الهی ـ سیاسی امام، ص ۲۰ـ۲۱.

۲ ـ همان، ص ۲۲.

۳ ـ همان، ص ۲۳.

۴ ـ محمد فـنائی اشـکوری، مـعرفت شناسی دینی، ص ۷۴ـ۸۳.

۵ ـ ر. ک: محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۶؛ یعقوب جعفری، تفسیر کوثر، ج ۶، ص ۲۰؛ محمدبن حسن طوسی، التـهذیب، ج ۷، ص ۲۷؛ مـحمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۴۶.

۶ ـ مرتضی مطهّری، کلیات علوم اسلامی، ص ۴۱.

۷ ـ اینکه به تجارت مـثال زدهـ ایم، بـدین خاطر بوده که فهم آن آسان تر می نموده است.

۸ ـ برای مطالعه بیشتر در باب حل تعارضات فرضی در بـاب گـزاره های علمی و دینی، ر. ک: ابوالفضل ساجدی، «روش های حل تعارض علم و دین» معرفت، ش ۵۱، ص ۱۷ـ۳۰؛ عبدالله جـوادی آمـلی، مـنزلت عقل در هندسه معرفت دینی.

۹ ـ تفکراتی مثل تثلیث بین فرق مختلف مسلمان نفی شده است. بـرای مـطالعه بـیشتر، ر. ک: محمدجواد بلاغی، التوحید و التثلیث.

۱۰ ـ ر. ک: محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، ج ۳، ص ۶۰.

۱۱ ـ برای مـطالعه بـیشتر، ر. ک: عبدالله جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت؛ ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی.

۱۲ ـ برای مطالعه بـیشتر پیـرامون نظریات شهید مطهّری در باب غرب و ریشه های تاریخی وضعیت فعلی غرب، ر. ک: مرتضی مـطهّری، عـلل گرایش به مادی گری؛ همو، فلسفه تاریخ.

۱۳ ـ عـلیرضا اسـماعیلی، هـمان، ص ۳ـ۲۰.

۱۴ ـ صحیفه امام، ج ۲، ص ۲۵۵.

۱۵ ـ همان، ج ۳، ص ۳۲۵.

۱۶ ـ ر. ک: امام خـمینی، جـهاد اکبر.

۱۷ـصحیفه امام، ج ۳، ص ۳۲۵ - ۳۲۶.

۱۸ـ همان، ص ۳۲۵.

۱۹ـ همان، ج ۶، ص ۳۳۸.

۲۰ـ همان، ص ۸۹.

۲۱ـ ر. ک: همان.

۲۲ـ همان، ج ۱۰، ص ۸۲.

۲۳ـ همان.

۲۴ـ همان، ج ۱۲، ص ۲۴.

۲۵ـ هـمان، ج ۹، ص ۲۳۳.

۲۶ـ هـمان، ج ۶، ص ۲۰۲.

۲۷ـ همان، ج ۱۴، ص ۲۴۵.

۲۸ـ منشأ تفکراتی اینچنین بـه سـخن معروف سـیدحسن تـقی زاده بـاز می گردد که می گفتند برای پیشرفت بـاید از فـرق سر تا انگشت پا غربی بشویم.

۲۹ـ صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۳۵۸.

۳۰ـ همان، ص ۳۵۹.

۳۱ـ همان، ج ۱۵، ص ۲۴۳ـ۲۴۴.

۳۲ـ هـمان، ص ۳۰۹.

۳۳ـ هـمان، ج ۸، ص ۹۶ - ۹۷

۳۴ـ همان، ج ۷، ص ۴۶۷ - ۴۶۸.

۳۵ـر. ک صحیفه امام.

۳۶ـ هـمان.

۳۷ـ ما عین این حـدیث را نـیافتیم، البته قریب به این مـضمون در کـتاب خصال آمده است: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «صنفان من أمتی إذا صلحا صلحت أمتی و إذا فـسدا فـسدت أمتی. قیل: یا رسول الله و مـن هما؟ قـال: الفـقهاء و الأمراء. » محمدبن عـلی صـدوق، الخصال، ص ۳۷، البته از امیرالمؤمنین عـلیه السلام هـم نقل شده است که فرمودند: «زلة العالم تفسد عوالم. » (عبدالواحدبن محمد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکـلم، ص ۴۸)

۳۸ـ صحیفه امام، ج ۱۷، ص۱۵۳.

۳۹ـ ر. ک: محمدبن یعقوب کـلینی، هـمان، ج ۱، ص ۳۲؛ محمدبن عـلی بن ابـراهیم بن ابـی جمهور احسائی، عوالی اللئالی، ج ۴، ص ۷؛ شهید ثـانی، منیه المرید، ص ۱۱.

۴۰ـ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص ۳۹۶ـ۳۹۷.

۴۱ـ همان، ص ۴۱۲.

۴۲ـ محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج ۲، ص ۸۴.

۴۳ـ علیرضا اسماعیلی، همان، ص ۳۲.

۴۴ـ هـمان، ص ۳۵.

۴۵ـ سـید محمدباقر موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المـیزان، ج ۱۰، ص ۳۸۹.

۴۶ـ عـلیرضا اسـماعیلی، هـمان، ص ۳۵.

منابع:

ـ ابن ابی جمهور احسائی، محمدبن عـلی بن ابـراهیم، عوالی الئالی، قم، سیدالشهداء، ۱۴۰۵ق.

ـ اسماعیلی، علیرضا، وصیت نامه الهی ـ سیاسی امام، چ ششم، تهران، عروج، ۱۳۷۸.

ـ امام خمینی، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، بی تا.

ـ ـــــ، شرح چهل حدیث، چ بیست و پنـجم، تـهران، مـؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خـمینی، ۱۳۸۱.

ـ ـــــ، صـحیفه امـام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، بی تا.

ـ باربور، ایان، علم و دین، تـرجمه بـهاءالدین خـرمشاهی، چ دوم، تهران، جهاد دانشگاهی، ۱۳۷۴.

ـ بلاغی، محمدجواد، التوحید و التثلیث، چ دوم، بـیروت، دارالمـؤرخ العربی، ۱۴۱۲ق.

ـ تمیمی آمدی، عبدالواحدبن محمد، غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶.

ـ جعفری، یعقوب، تفسیر کوثر، بی جا، بی نا، بی تا.

ـ جـوادی آمـلی، عـبدالله، شریعت در آینه معرفت، چ چهارم، قم، اسراء، ۱۳۸۴.

ـ ـــــ، منزلت عقل در هندسه مـعرفت دینی، قم، اسراء، ۱۳۸۶.

ـ حرّ عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، ۱۴۰۹ق.

ـ ساجدی، ابوالفضل، «روش های حل تـعارض عـلم و دیـن»، معرفت، ش ۵۱، اسفند ۱۳۸۰، ص ۱۷ـ۳۰.

ـ صدوق، محمدبن علی، الخصال، چ دوم، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۳ق.

ـ طوسی، مـحمدبن حـسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا.

ـ ـــــ، تهذیب الأحکام، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۶۵.

ـ عاملی جبعی، زین الدین بن علی بن احـمد، مـنیه المرید، قـم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۰۹ق.

ـ فنائی اشکوری، محمد، معرفت شناسی دینی، تهران، برگ، ۱۳۸۲.

ـ کلینی، مـحمدبن یـعقوب، الکـافی، چ چهارم، تهران، دارالکتب الإسلامیه، ۱۳۶۵.

ـ مطهّری، مرتضی، علل گرایش به مادیگری، تهران، صدرا، بی تا.

ـ ـــــ، فـلسفه تـاریخ، تـهران، صدرا، بی تا.

ـ ـــــ، کلیات علوم اسلامی، تهران، صدرا، بی تا.

ـ موسوی همدانی، سیدمحمدباقر، ترجمه تفسیر المـیزان، چ پنـجم، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۴۷.

آدرس ثابت: ۹۵۸۵۷۷https: //www. noormags. ir/view/fa/articlepage/

مقالات مرتبط

پیوند علم و دین از نگاه چارلز سندرس پیرس

پیشینۀ رابطۀ علم و دین در اسلام و غرب

دین شناسان غربی و تعریف دین (۲) تعریف های دین از نظر دین شناسان غربی

وجه حاجت بشر به دین از منظر شهید مطهری

پیشینه و ادله عقلی و نقلی ولایت فقیه (ارزیابی اشکالات نویسنده حکمت و حکومت بر فاضل نراقی)

واکاوی مناسبات علم و دین در نگاه هانس کونگ

بررسی کیفرشناختی مقررات حمورابی، عبرانی و وندیداد

نقد و بررسی چالش های علم مدرن از دیدگاه دکتر سید حسین نصر

بررسی رابطه ریسک و غرر در بازارهای مالی اسلامی

غایات و اهداف نظام سیاسی متعالیه

نقش ورزش در توسعه ارتباطات میان فرهنگی و اجتماعی

مدیریت منابع انسانی در کشورهای در حال گذار: رویکردی بوم شناسانه

عناوین مشابه

واکاوی و تحلیل مفهوم آزادی از منظر امام خمینی (س)

رابطه دین و سیاست از منظر امام خمینی (س)

هماهنگی علم و دین از دیدگاه امام خمینی (س)

علم و ایمان به عقاید دینی و رابطه آن دو از منظر امام خمینی

تقریری نو از دلایل آمیختگی دین و سیاست از منظر امام خمینی (س)

پیوند دین و سیاست از منظر امام خمینی (س)

تضایف دین و سیاست از منظر امام خمینی

نظریه پردازی متقابل دین و علم از دیدگاه امام خمینی (س)

تهذیب نفس و سیر و سلوک از منظر عارف کامل امام خمینی (س)

طراحی و تبیین الگوی پیروی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از منظر امام خمینی (س) و امام خامنه ای (مد ظله العالی) 

. انتهای پیام /*