رهیافتی نقشگرا به نهاد «من» شعری امام خمینی (س)

پدیدآورنده (ها): فقیه ملک مرزبان، نسرین (استادیار دانشگاه الزهرا (س) )

چکیده

اشعار امام‌ خمینی، گذشته از جذابیت های ادبـی خـود، از آن جهـت کــه سروده های‌ یک رهبر انقلابی است‌ و متعلـق‌ بـه فـردی مـؤثر در جهـان معاصر است، اهـمیت ویژه ای می یابد. در این مقاله بـا تـوجـه بـه رویکـرد تحلیل گفتمان و دستور نقش گرای هالیدی بـه ایـن اشـعار پرداختـه ایـم. برای‌ تمرکز بر شخصیت امام و جلوه ی شخصی در اشـعارش تنهـا بـه فرایندهایی توجه کرده ایم که با نهاد جدای «من» آغاز شـده اند. از جمله دستاوردهای این پـژوهش آن اسـت کـه ایشـان‌ در‌ رویکـردی خصوصی و کاملا درونگرایانه به تعریف و تمییز «من» بیش از هر چیز دیگر اهمیت داده اند و ضـمن نفـی منیـت، «مـن» را عاشـقی دل سـوخته معرفی می نماید کـه کـاملا تسلیم‌ یاراست‌ و در برابر یار هـیچ قـدرتی را نمیشناسد.

کلیدواژه: امام خمینی، شعر، فرایند، نهاد، هالیدی

مقدمه

مدتی است که ازتحلیل متن تنها‌ به‌ اتکای متن عبور کرده ایم وشــکل فـرمالیسـتی نقـد رابـا در نظرگرفتن بافت موقعیتی شکل گیری متن به کناری نهاده ایم. زبـان، خنثـی نیسـت؛ بلکـه حاوی باورها وجهان بینی گوینده‌ یانویسنده‌ است‌. زبانی که دراثر برقـراری ارتبـاط‌ تولیـد‌ مـی‌ شـود، ازجهات مختلـف قابـل مطالعـه اسـت. اندیشـمندان بـرای ایـن شـاخه مطالعـات از اصطلاح گفتمان (discourse) استفاده کرده اند. طرح تحلیل گفتمان‌ رانخستین‌ بار‌ زلیگ هریس (١٩٥٢) بیان کـرد وآن راتحلیـل بـالاتر‌ ازجملـه‌ معنـا نمـود. (خجسـته، ١٣٨١: ٦٠) تـعاریف مـختلفی بـرای گفتمان آورده اند (فرکلاف، ١٩٨٩: ١٧). گفتمان رازبــان بــه عـنـوان عرف‌ ویارفتار‌ اجتماعی‌ تعریف کرده است. ازنظر جامعه شناسان معاصرگفتمان هاممکـن است غالب‌ یامغلوب باشند. گفتمان های مغلوب بـه حاشـیه مــی رونــد واجــازه اندیشـیدن و تداوم قدرت به آنها داده نمی شود‌ (مـکدانل‌، ١٣٨٠‌: ١١٤)، مـعتقد است که گفت وگو شـرط اولیه ی گفتمان است. همه‌ گفته‌ هاوشنیده هااجتماعی هستند وتحلیل آنهـا جـدای ازبافـت های اجتماعی وروان شـناختی مـمکن نـیست آورده است که‌ سخن‌ فرآینـدی‌ اسـت کـه طـی آن تمامی عوامل حـاکم برکاربرد زبـان دربـین انسـان هـا‌، شـامل‌ عوامـل‌ متنـی، اجتمـاعی، فرهنگی و... برای شکل گیری پیام به تعامل می پردازند (لطـفی پور سـاعدی‌، ١٣٧١‌: ١٧‌).

شـعر به عنوان یک متن هنرمندانه، همانند متون دیگربسیاربه ایـن عوامـل وابسـته اسـت.

انـدیشمندان‌ بـسیاری‌ درتحلیل گفتمان ادبی تلاش کرده اند ومبانی کـلام هنـری رادرکنـار تشخیص باورهای ایدئولوژیک‌ وقدرت‌ های‌ مـوجود درمـتن تـوضیح داده انـد. درایـن میـان اشعار افرادی که خود رهبر ایدئولوژیک یک‌ جامعه‌ باشند وخود بــر مـسـند قــدرت نشسـته باشند، طبعا بیش ازدیگران مصـداق چنـین تحلیـل‌ هـایی‌ قـرار‌ خواهنـد گرفـت. رهبـر فـقیـد جـمهوری اسـلامی ایران، روح الله موسوی خمینـی (س) درضـمن ناخـدایی کشـتی‌ انقـلاب‌ اشعار فراوانی راسـرود کـه هـم اکنـون میـراث گـرانقـدری اســت کـه بـه امانـت‌ دردسـت‌ خوانندگان‌ علاقه مند قرار دارد. تحلیل گفتمان اشعار امام بـه ویژه بـرمبنای دســتور نقشـگرا و تبیین انتقادی‌ قدرت‌ ها‌ وباورها دراین مقاله مورد توجه است.

١. مبانی نظری

تحلیل گـفتمان رابـررسی چگونگی‌ ارتباط‌ بین جملات وتشـکیل واحـدهای بزرگتـر معنـی دار نظیرپاراگراف، مکالمه ومصاحبه تعریف کـرده انـد. زبـان شناسان ساختارگرا‌ –یازبـان‌ - شناسی گشتاری (زایشی) -گفتمان رامجموعـه ای ازجمـلات مـی داننـد کـه بـا هـم‌ ارتـبـاط‌ سـاختاری دارند. ازنظر هریس واحدهای سازنده متن‌ عبارتند‌ از‌: تکواژها، عبارت هـا، بنـدها وجـمله هـا. مـطالعه‌ واحدهای‌ کوچکتر ازجمله وظیفه دستورزبان ومطالعه واحدهای بزرگتـر از جمله وظیفه تحلیل گفتمان است‌. باوجـود‌ تـنـوع دررویکـردهـای ســاختگرا، یـک نقطـه‌ مشترک‌ وجود دارد‌: تحلیل‌ های‌ سـاختاری بـر چگـونگی کـارکرد واحـدهای مختلـف‌ در‌ ارتـباط بـایکدیگرمتمرکزاند. اگـر گفتمـان راتنهـا واحـدی بزرگتـر ازجملـه بـدانیم، هـیچ توجهی به‌ «روابط‌ کاربردی بابافتی که گفتمـان بـخشـی ازآنـ‌ اسـت» نکـرده ایـم (سـلطانی‌، ۲۸‌: ۱۳۸۷) زبان شناسان نقش گرا‌، زبان‌ رامانند شبکه ای ازروابـط وســاختارها تـعبیـرمـی کننـد کـه نتیجه تحقق آن روابط هستند‌. اینـ‌ دیدگـاه بـه تنوع میان زبان‌ هاتأکیدمی‌ کندونظـام‌ معنـایی را اسـاس‌ زبـان‌ می داند که حول‌ محور‌ متن شکل گرفته است.. ازنظر نقش گرایان دسـتورزبان طـبیعی ومتناسب بانیازهای انسان است. اینـ‌ دیدگـاه‌ که بـه نـقش وکـارکرد مـتن توجـه‌ دارد‌، کارکردگرا نیزنامیـده‌ مـی‌ شــود‌ وگـفتمـان را «زبـان بـه‌ هنگـام کـاربرد» تعریـف مـی کنـد.

تحلیل گران نقش گرا کـه بـه بافت وشناخت آن اهمیت‌ می‌ دهند، زبـان راپدیده ای اجتمـاعی می‌ دانند‌ وتـحلیل‌ گـفتمان‌ رامطالعه‌ جنبـه هـای مختلـف‌ چـگـونگی‌ اســتفاده اززبـان تعریـف می کنند. آنها کارکردها (نقش ها) ی زبان راتوضـیح مـی دهنـد ومـعتقدنـد صــورت زبـان‌ از‌ کارکردها‌ تبعیت می کـنند. (سـلطانی، ١٣٨٧: ٢٩-٣٠‌) دسـتور‌ نظام‌ مند‌ نـقش‌ گــر (Systemic Functional Grammar) ادعا می کند کـه تـمام کاربردهای زبانی دربرگیرنده الگوهـای اعتقادی یاساختارهایی استدلالی است که واسـطه بازنمـایی جهـان درزبـان اســت. بــر ایـن اساس زبان مثل‌ یک فعالیت اجتماعی عـمل مـی کند. نـه مـطابق زبــان شناسـی سـنتی، واسـطه ی شــفافی بـرای برقـراری ارتبـاط دوبـاره ی جهـان عینـی اسـت ونـه بازتـابی ازیـک سـاخت اجتماعی پایدار است؛ بلکه زبان بـرداشت‌ هـایی‌ راازواقعیت ارائـه مـی کنـد وبخـش همیشـه فـعال فـرایندهای اجـتماعی اسـت. بـدین ترتیـب زبـان شـناسـی انـتقـادی بـر ایـن بـاور اسـت کـه تحلیلی که ازابزار زبانی مناسبی استفاده می کند وبه‌ بافت‌ های اجـتمـاعی وتــاریخی مـربـوط اشاره دارد، می تواندایدئولوژی را، که معمولا به واسـطه ی عـادی شـدن گـفتمـان نـاپیداسـت، بـرای بررسی متجلی سـازد. درایـن روش‌ اصـولا‌ ازدسـتور نظـام منـد نقـش گـرای‌ SFG هالیــدی (Halliday M. A. K) بهــره مــی بــرد. ازنظــر تحلیــل گــران انتقــادی گفتمــان، ایدئولوژی نظام باورها ومقوله هایی است که شخص یاجـامعه بـا مراجعـه بـا آنهـا جهـان‌ را‌ درک می کند وزبان‌ نقش‌ مؤثری درتثبیت، بازتولیدوتفسیرایـدئولوژی دارد. بـه عبـارت دیگر، منظور ازایدئولوژی مجموعه ارزش هایااعتقاداتی است که زبان متن منتقل می کنـد.

ایدئولوژی به صورت های متنوع ومـختلف وحـتی متضاد بیان می شـوند‌ ودائمـا‌ یکـدیگررا به چالش می طلبند (آقاگل زاده، ١٣٨٦: ٢٤). قدرت نیزمانند ایدئولوژی درتحلیل انتقـادی گفتمان نقش مهمی ایفامی کند. نورمن فرکلاف توانایی حفظ سلطه ی یک صورت بنـدی ایدئولوژیک -گفتمانی راقـدرت‌ مـی‌ نامد (فرکلاف‌، ١٣٨٧: ٤٩).

با استفاده ازروش هالیدی می توان به تجزیه وتحلیل مناسبی ازمتن دست یافت. بنـا بـه‌ گفتـه ی بـاتلر، بعـد اجتمـاعی در دسـتور نظـام مـنـد نـقـش گـرا بـیش‌ از‌ هریـک‌ از نظریـه هــا نـقش گرایی توسـعه داده شـده اسـت (آکسـفورد، ج ٦٩٦: ٤). از ایـن رو مـی تـوان رویکـرد ‌‌نقش‌ گرای هلیدی را یک رویکرد گفتمان مدار دانست که واحد مطالعه اش مـتن‌ و گفتمـان‌ یا‌ کلام است. منظور از نـقش در این نـگره این است که این رویکـرد چـنـان طــرح‌ شـده کـه بتواند چگونگی کاربرد زبان را در بافت تبیین کند. از این‌ دیدگاه، زبان نظـامی دل‌ بخـواهی‌ و قراردادی نیست، بلکه طبیعی و بارآورده ی جامعه و متناسـب بـا نیازهـای جامعـه و انسـان است؛ یعنی هر عنصری در زبـان مـی تواند با ارجاع به چگونگی کاربرد زبان تبیـین شـود. امـا منظور از نظام‌ مند بودن این رویکرد این است که هر عنصر زبانی بـا ارجـاع بـه نقـش آن در کل سیستم زبان توضیح داده می شـود. یعـنی این دستور، دسـتوری است که تمامی واحـدهای‌ یک‌ زبان را در نسبت با کل و هم چون عنصری نقشی تفسیرمی کند (هلیدی، ١٩٨٥: xiv)

هـلیدی از مؤلفه ای به نام بافت شروع می کند: بافت فرهنگی وبافت مـوقعیتی. او‌ بــرای‌ بـافـت سه مؤلفه برمی شمارد: ١-موضوع ٢-عاملان سخن ٣-شیوه ی بیان. از نظر هلیدی ایـن سـه با هم بافت را تشکیل مـی ‌دهـند. این سه مؤلفه خارج از زبـان انـدو‌ بازنمـایی‌ آن هـا در حـوزه معناست. معنا متکی به بـافت اسـت. یعـنی هرکدام از مؤلفه هـای بافـت، بازنمـایی در حـوزه ی معنا داردو هریک از این بازنمایی ها فرانقشMetafunction) ) نـام‌ دارد‌ (هلیـدی‌، ١٩٨٥: (xiiiبـه اعـتقـاد هلیـدی‌ و متیسـن‌ Matthiessen) )، زبـان در ارتبـاط بـا محـیط اجتمـاعی انسان ها دو نقش اساسی ایفامی کـند: معناسازی تجربـه و انجـام روابــط اجـتمـاعی. (هلیـدی، ٢٠٠٤: ٢٩‌) بر‌ این‌ اساس هیچ جنبه ای از تجربه ی انسان وجود‌ ندارد‌ که نتواند به شـکل معنـا دربیاید. به عبارت دیگر، زبـان نظریـه ای اسـت بـرای بیـان تجربـه انسـان کـه هلیـدی‌ آن‌ را‌ فرانقش انـدیشگانی (ideational metafunction) می نامد. به گفته هلیدی گـذرایی‌ نشـان می دهد که چگونه کاربران زبان، تصـویر ذهنـی خـود از واقعیـت را در قالـب زبـان تجسـم می‌ بخشندو‌ چگونه‌ تجربـه ی خـود از دنیـای اطرافشـان را توضـیح مـی دهنـد. بــا ایـنـ‌ تعبیـر‌ بازنمایی ها رامی توان حاکی از سوگیری، استفاده ابزاری و ایـدئولوژی درگفتمـان دانسـت. از این نظر می‌ توان‌ گفت‌ گذرایی به انتقال یا بازنمایی ایده هامی پردازد و بنابراین بخشـی از فـرانقش‌ اندیشـگانی‌ زبـان‌ اسـت. (هلیـدی، ١٩٩٤: ١٠٦) بـر اسـاس نـظـر تـامپسـون (Geoff Thompson) تعریف جدید از این‌ اصطلاح‌ تمرکزو‌ توجه به گروه فعلـی اسـت؛ چـرا کـه این نوع فرآیند است که تعیین می‌ کند‌ مشارکان آن چگونه برچسـب دهـی شـوند. در تعیـین این که کدام نوع فـرآیند‌ را‌ تـشـخیص‌ بـدهیم، به دسته بندی می رسیم. بنابراین نظام گـذرایی، پتانسیل طبقه بندی و ارزیابی گوناگونی‌ های‌ نامتناهی وقـوع یـافتن هـا یـا روی دادن هـا رادر مجموعه ای متناهی از‌ انواع‌ فرآیندها‌ به دست کاربران زبان مـی دهــد (تـامپسـون، ٢٠٠٤: ٨٩).

در دسـتور نظـام منـد نقـش گــرای‌ هـلیـدی‌، «فــرض بـرآن اسـت کـه فرآینـدهای معنـایی و شرکت کنندگانی که با استفاده از‌ عبارت‌ های‌ اسمی و فعلی خاص در یک بند بیان شده اند، آن چیزی انـد کـه مـا فکرمی‌ کنیم‌ در‌ جهان جـاری اسـت. بـا استفــاده از انـتخـاب هــای انجـام شده از میان‌ مجموعه‌ ی محدودی از انواع فرآینـدهاو نقـش هـای شـرکت کننـدگان کـه در دستور بندو به خصوص در فعـل‌ بیـان‌ شــده انــد، مــا دیـدگاه خـود را از واقعیـت مــشخص مـی کنیم» (تولان‌، ١٣٨٦‌: ١٩٦).

فرآیندها بر یک اتـفاق، یک کنش‌ یا‌ یک‌ حالت ناظر هستند. در یک فرآینداحساسـی، گفتاری‌ یا‌ وجودی، نقش کـانونی را خـود فرآینـد ایفـا مـی کنـدو در نتیجـه تعـدادو نــوع‌ مـشارکان‌ هـم از این طریق تعیین‌ می‌ شوند. مشارکان‌ فرآیند‌ که‌ دربرگیرنده ی عناصر دست - انـدرکار فـرآیند هستند‌، یا‌ عامل فرآیندند یا فرآیند برآن ها اعمـال مـی شـودو یـا از فرآینـد‌ بهره‌ می برند. بنا بر جـریان ارتـباط‌ و بـافت موقعیتی، گـاه مشـارکان‌ در‌ صـورت کـلام تحقـق نمی یابند‌. به‌ گفته ی تامپسون گـروه کـوچکی از فـرآیندهامی توانند شناخته شوندو هـر یـک از آن‌ ها‌ انواع مشارکان خاص خود را‌ دارند‌. ما‌ برای هـر یکـ‌ از‌ ایـن فـرآینـدها بـه برچسـبی‌ نیازمندیم‌. تقسیم بندی فرآیندها به لحاظ معناهایشان صورت مـی گیـردو بـه تـناسـب مـعـانی، مشارکان ویژه‌ ای‌ رامی پذیرند (تامپسون، ٢٠٠٤: ٨٩). نام‌ دهی‌ شیوه ای‌ از‌ بازنمایی‌ اسـت کـه از رهگذر‌ گـزینش واژگـان و تـعبیرهای خاص انجام می گیرد. «انتخـاب و کـاربرد نـام بـرای افراد، اشیاء، و فعالیت ها‌، منعکس‌ کـننده دیدگـاه خاصی است که می‌ تواند‌ بار‌ منفی‌ یـا‌ مثبـت داشته باشد‌». (یار‌ محمدی، ١٣٨٣: ١٤٤) فرکلاف مــی گـوید: «گـزینش واژه هـای یک مــتن به روابـط اجتماعی میان شرکت‌ کنندگان‌ بستگـی‌ داردو بـه تشـکیل آن کــمک مـی کنـد‌» (فـرکلاف‌، ١٣٨٤‌: ١١٦‌). در‌ واقـع‌ هر متنی با استفاده ازظرفیـت هـای واژه هـای مختلفـی کـه زبان در اختیار آن هـامی گـذارد اقـدام به تولیدو بازنمایی واقعیت به شیوه های خاص می کنـد‌ و به این طریق سبب تقویت یا طـرد گـفتمان خـاصی می شود. در مورد نقشگرایی، هلیـدی دو مفهوم را در نظر دارد: الف) نقش های دسـتوری ب) نقـش هــای زبــانی. اوهمـه نقـش‌ هـای‌ زبانی را نقش های اجتماعی می داند. هلیدی چارچوب مفهومی دستور خـود را بیشـتر نـقـش گـرایی (با مفهوم نقش اجتماعی) می دانـدتا صـوری. او در تفسـیر سـه مفهـوم مـتن‌، نـظـام‌ و عـناصر ساختار زبان شناختی نقش را مد نظر دارد (هـلیدی، ١٩٨٥: (xiii

در رویکـرد نـقش گرایی هلیدی رابطه بـین معنـاو عبـارت پـردازی یـکـ‌ امــر‌ قـراردادی نیست؛ بلکه صورت های‌ دستوری‌ به طور طبیعی با معانی که رمـزگذاری مــی شـوند، ارتبـاط دارند. (١٩٩٤: (xviiiدر این دستور مـعنا اولویت و اهـمیت بیشتری مـی یابـدو آن را‌ در‌ رأس مـدل سطحی خود‌ قرار‌ می دهد کـه این ســه سـطح عبارتنـد از: الـف) معنـاب) بیـان ج) نظـام آوایی زبان (هلیدی، ١٩٨٥: (xiiiمفهوم معنا در سه فـرانقش انـدیشـگانی، بـینـافردی و متنـی تجلی می یابد. با تـوجه‌ به‌ اهداف تحقیق، آنـچه پیش روی قـرار داده ایـم فـرانقش اندیشـگانی است که شـامل مـفاهیمی چون مشارک (شرکت کننده مثـل پرنـده)، فراینـد (پروازمـی کنـد) وموقعیت (عناصر پیرامونی مـثلا در آسـمان) می‌ شودو‌ از طریق‌ تحلیل دو مـقوله نـام گــذاری و ساختارگذرایی سعی مـی کـند در دامنه وسیع کـل جـمـلات زبــان، معـانی متجلـی‌ را دریابـد.

هلیدی و متیسن در باره خاصیت و تغییر تجربه ها در‌ واژگان‌ از‌ طریـق زبـان بــر ایـن نـظرنـد:

 «مسلم است که زبان، تجربه هـای انـسان را تعبیرو تـفسیرمی کـنـد. زبــان ‌‌اشـیاء‌ را نـام گـذاری مـی کندو بعد آنها را به صورت طبقه بندی هایی‌ توضیح‌ می‌ دهـد. (هلیـدی و متیسـن، ٢٠٠٤: ٢٩) نوع انـتخاب واژه هـا برای نام گذاری مفاهیم، افرادو اشــیاء‌ نـشـان دهـنـده نــوع دیـدگـاهی است که در مـورد آنـها داریم. واژه ها بر‌ اساس نیازهای ایـدئولوژیک آن‌ فرهنـگ‌، جهـان را بازنمایی می کند. (فالر، ١٩٩١: ٨٠) و اما نظام گذرایی، تجلی فـرانقش تـجربی زبـان اسـت. بـا توجه به فرایندها، مشارکین و عـناصر پیرامـونی، نـقش هـای مـعنایی مـوجود در زبان قابل تحلیل‌ مــی شــود. (حــق بــین، ١٣٨٦: ٩٣) انــواع فراینــدهای مــادی (شــامل کنشــگر، هــدف)، گفتاری (گوینده و گفته)، ذهنی (حسگرو پدیـده)، رفتـاری (رفتـارگر)، وجـودی (موجـود)، رابطه ای شامل اسنادی و شناسایی (حـامـل و مسـند یـا شناسـاو‌ شـناخته‌) مـی تواننـد در ایـن تحلیل مفید باشند.

٢. متن

امام روح الله موسوی خمینی، بنیان گذار جمهـوری اسـلامی ایـران، در کنـار شخصـیت مذهبی و سیاسی خود از قریحه شـاعری برخـوردار بـودو در‌ خلـوت‌ خـود بـه جلـوت یـار مـی انـدیشیدو به عاشقی با الله روح خود مصفامی نمود. در این مقاله بدون بهـره از خـاطرات و شواهد تاریخی و فقط با استفاده از فرایندهای موجود‌ در‌ کلام شـاعرانه ایشـان و گفتمـان موجود در انقلاب اسلامی به انعکاس روحیات و ایدئولوژی امام پرداخـته ایم و از مـیان همـه جملات اشعار تنها جملاتی را مد نظر قرار داده ایم که‌ با‌ نهـاد‌ جـدای «مـن» آغـاز شـده انـد‌.

 «من‌» امام‌ در این جملات می تواند از نظر مـعرفی شـخصیت وزین ایشان اهمیت بسـیار داشـته بـاشد؛ بـه ویژه آن که شخصیت درونی‌ و عرفانی‌ امام‌ تأثیر مستقیمی بر سیاسـت گـذاری هـای ایشان داشت‌ و هر‌ آنچه در دریافت های شهودی داشتند بر استقلال و توکل ایشان مـی افـزود.

این چنین بود که بـنـدگی و خـاکسـاری دنیـا‌ را‌ بـه‌ پشـیزی نمـی شـمردو آزادو بـی پـروا در حرکات اجتماعی خود‌ به پیش می رفت. اشعار امام خمینی در اغلب موارد در دنیای عرفانی سروده شده است و برای برداشت‌ های‌ اجتماعی‌ باید دست به دامـن تـأویـل شـد کـه در ایـن مقاله تأویل‌ مورد‌ نظر نیست. در این اشعار هفتادو هشت جملـه بـا نهـاد جـدای «مـن» آغـاز شده است. باید‌ متذکرشویم‌ که‌ تعداد زیادی از جملات بـا شناسـه یـا نهـاد پیوسـته «م» بـه مسندالیه مـن‌ نـسبت‌ داده‌ مـی شودو در این مقاله جمع آوری نشده انـد؛ زیـرا میـزان تأکیـد در ذکر‌ نهاد‌ جدا‌ «من» مسلما بیشتر است. هر چند کـه در بسیاری مـوارد هـر دو شـکل نهـاددر‌ جمله‌ دیده می شود-مـثلا: «مـن جـفایـت بــه جــان خریـدارم» و.... ویژگـی هـای کلـی ایـن‌ جملات‌ را‌ می توان در چند نکته خلاصه نمود. نخست آن که اشعار بسیار صــمیمانه ‌ســروده‌ شده‌ اندو به هیچ روی اصراری در اظهار فضل و ابراز نکات پیچیده لفظی و معنوی‌ نـیست‌.

-هـمه‌ در عـید به صحراو گلستان بروند من سرمست، ز میخانه کنم رو به خدا (ص ٣٩)

-من‌ سر‌ نمی نهم مـگر اندر قدوم یار من جان نمی دهم مگر اندر‌ هوای‌ دوست‌ (ص ٦٣) نکته دوم اینکه فـضای اشـعار امـام در اغلـب مــوارد عـاشـقانه اسـت و مطلقـا بـرای ابـراز‌ احساس‌ و عواطف‌ درونی امام سروده شده اند. در اینجا لازم است شش کارکرد یاکوبسـن‌ را‌ درنظر بگیریم که برای هر ارتباطی شش عنصر را ذکـر مـی کنـدو تأکیـد بـر هریـک را‌ حـاوی‌ کارکردی ارتباطی معرفی مـی نمایـد: تاکیـد بـر فرسـتنده، کـارکردی عـاطفی دارد.

تاکید‌ بر‌ مخاطب، کارکردی ترغیبی ایجاد می کند. تاکید‌ بر‌ موضـوع‌، کـارکردی ارجـاعی پدید می آوردو... (شمیسا، ١٣٧٢‌: ٤٠‌) مطابق این نظریه آنچه در اشعار امام مـورد تـاکید قـرار می گیردو محور‌ می‌ شود، صرفا تخلیـه درونـی روح‌ شـاعرو‌ بیـان احسـاس‌ وی‌ اسـت‌ کـه کارکردی عاطفی در این متن‌ اصالت‌ می یابد. عشق آتشین امام به خداوند چنان روحـش را مشتعل مـی‌ سـاخته‌ که اشعاری از این دست بر‌ زبانش جاری شده است‌. وگرنه‌ امام نمی سرود تا نکته‌ ای‌ بیاموزدو اطلاع دهد. نمی سرود تا کسی را به کاری ترغیب نماید. نمی‌ سرود‌ تا بـر جـامعه تاثیر بگذاردو‌.. اومی‌ سرود‌ تا از عطش‌ درونش‌ بکاهد. دلیل این ادعا‌ همین‌ بـس کـه دیوان امام نقشی در مبارزات وی به صورت اجتماعی ایفا نمـی کنـدو‌ اشـعارش‌ در اختیـار مردم قرار نمی گیرد‌.

-تشنه‌ عـشق تـو‌ هـستم‌، باده‌ جان بخش خواهم هـرچــه‌ بـیــنم جـــز ســرابی نیســت، مــن آبــی ندارم (ص ١٤٩)

-آتشی از عشق در جانم فکندی، خوش‌ فکندی‌ مــن کــه جــز عشــق تــو آغــازی‌ و پایــانی‌ ندارم‌ (ص ١٥٠‌)

الگوی‌ شـناختی آرمــانی شــده‌ (Idealized Cognitive Model) دربسـیاری از اشـعار امام چنین است: «عشق شراب اســت» و «مـعشـوق، قـدرتی مطلـق و زیباسـت». لیکـاف‌. G) Lakoff) معتقد‌ است در بسیاری از کـلام ادبـی و غیـر‌ ادبـی‌، مـا‌ الگوهـایی‌ در‌ ذهـن‌ خـود داریـم کـه بقیــه تشـبیه هـــاو اســتعاره هــا را آگاهانــه یـا ناخودآگــاه از روی آن مـدل مــی - سازیم (سیمپسون، ٢٠٠٤: ٤٠) الگوی شناختی امـام در ایـن حــوزه‌ برگرفتـه از سـنت دیـرین غزل فارسی است. ایشان هم از غزل عرفانی و هم غزل عاشقانه الگـو گرفتـه انـدو در همـان عوالم، چـه لفـظی و چـه حتی در معنا، سروده اند. در‌ غزل‌ امام، معشوق قدرتی لایزال، ابدی و کامل اسـت. شـاعر او رامی پرسـتد. بنـدگی اش مـی کنـدو همـواره عشـق و زیبـایی را در او منحصر می بیند.

-من محو جمال بی مـثالش‌ او‌ جـلوه گـر از کنار آمد (ص ٩٥)

-من از آغاز که روی تو بدیدم گفتم در پی طلعت این حوروش، انجامم نـیست (ص ٦٨) مـعشوق‌ جـام‌ می عشق در دست داردو‌ سقایت‌ عشاق را به عهده گرفته است.

-من خواستار جام می از دسـت دلبـرم این راز بـا که گویم و این غم کجا برم؟ (ص ١٥١) بدین‌ ترتیب‌ الگوی شناختی آرمانی شده‌ ی «عشق‌، شراب اسـت» در پیونـد با معشـوق کامـل و قادر؛ ابیات زیبایی می سازد که به شدت یادآور ادبیات سـنتی اسـت امـا با آن فرق دارد.

-عاشقی سر به گریبانم من مستم‌ و مرده‌ ی دیدار تو ام (ص ١٣٥)

-من کشته آن ساقی و پیمـانه عـشقم من عاشق دلداده ی آن روی نکویم (ص ١٦٨)

نکته ای که ضرورت دارد در کنار تبعیت امام از شعر سنتی ذکر‌ شـود‌ آن اسـت‌ کــه رنـگ و بــوی اشــعار در مجمــوع مــذهبی و عابدانــه اســت. بــه هــیچ روی نمــی تــوان ابهــامی در شریعت‌ گرایی شـاعر مـتصور شدو عشق مجازی را حتی به صورت ایهـام‌ در‌ اشـعار‌ مـد نظـر قرار داد. گـواه این سـخن این کـه اشعار گفتاری و غیـر تصـویری زیـادی در بیـان روح ‌‌عابـد‌ خود دارند

-عیب خود گویم، به عمرم من نـکردم بـندگی این عـبادت ها‌ بود‌ سرمایه‌ شرمندگی دعوی ایاک نعبد یک دروغی بیش نیست من که در جـان و سـرم باشد هوای‌ بنـدگی (ص310)

-من گرچه از فرط گنه شرمنده و زارم، ولی شادم که خـاکم‌ کـرده حـق، بـا آب‌ مـهـر‌ تــو عجین (ص ٢٦١)

در شعر امام از خرابات و میکـده و درویـش و خرقـه مـی شـنویم؛ امـا ایشـان بـه هــیچ روی صـوفی نیستندو تصوف را قبول ندارند.

-ازصوفی ها صـفا نـدیدم هـرگز زین طایفه‌ من وفا ندیدم هرگز (ص ٢١٧)

-صوفی و خـرقه خـود، زاهدو سجاده خویش مــــن ســــوی دیــــر مغــــان، نغمــــه نــــواز آمده ام (ص ١٣٨)

اگر جملات منفی، سـؤالی و فـرایندهایی که نهاد آنها صفت پذیرفـته بـاشد‌ را‌ جـدا کـنـیم، چـهل و هـفت جمله می ماند که «من» نـهاد جـدای آنهاست و به شکل گفتـاری یـا تصـویری، گزاره «من» را تبیین می کند.

امـام در اغلب موارد‌ به‌ معرفی خویش پرداخته است و به درونیات و مکنونات خود اعتـراف می کند:

-من که در جان و سرم باشد هوای بندگی.... (ص ٣١٠)

-من که درویشم... (ص ٢٨٥)

-من شاهد شهر آشنایم... (ص ٢٨٦‌)

دوازدهـ‌ فـرایند نیز مادی هستند. «من» در آنهـا کنشـگر اسـت و فعـالیتی انجـام مـی دهـد:

می جوید، می دود، تارمی تندو می خزدو.. می آید‌. یکی‌ از جالب ترین فرایندهای مادی‌ در‌

این بیت است که می فـرماید:

-سـالک در این سـلوک به دنبال کیستی؟ من یار را بـه کـوچه و بـازارمی کشم (ص ١٥٥) در این بیت‌ ضمن‌ نفی راه و روش صوفیانه‌ در‌ ترک شهرو بازارو نفی عابدان گوشه نشـین و سجاده نشینان مردم گریز، با قدرتی که از «من» بـرمی آید یار را بـه کـوچه و بازارمی کشد!

امام با شیوه ی زندگی و درهـم ریخــتن‌ افـتـراق‌ دیـن و سیاسـت بنـدگی و عشـق الهـی را در کوچه و بازار آورد.

قاطعیت و صراحت امام در نوع بیانش به وضوح پیداست. او تردید نـدارد. بـه توصـیف شـخصیتی سـر درگـم و مردد ننشسته است‌. شاید‌ به همین‌ دلیل از فرایند ذهنی جز یک مــورد و چهار مورد فرایند رفتاری، چیز زیادتری در جمـلات «مـن» نمـی‌ یـابیم. در ایـن ابیـات و جملات چه با تصاویر خیالی در تشبیه‌ و اسـتعاره‌ و چـه‌ بـه صـورت گفتـاری؛ از «مـن» و «تـو»

می شنویم. از عشق مستی آور؛ از میزان و شدت عـشـق؛ از ‌‌ثـبـات‌ و وفـاداری در عشـق و....

میزان ابیات و فرایندهایی که با استعاره هاو صورت های خیالی‌ از‌ ایـن‌ مضـامین سـخن مــی - گـویند، دسـت کم بیست وشش جمله از چهل و هفت جمله تصویری است‌. در این تصاویر خیالی بـیشتر بـا مـی، میکده، پیمانه، خراباتی، بتکده و.. برخـورد مـی‌ کنـیم؛ امـا در کنـار‌ اینهـا‌ صورت هـای خیـالی آشــیانه، گـلشـن، بـادیـه، خاک و آب، دانـه و دام، قفـس و تـارو درو دیوارو.. نیز به چشم می خورند. بدین ترتیب می توان صـورت هـای خیالی امام را بـه دو دسـته‌ حوزه اصطلاحات بزمی و حوزه اصطلاحات طبیعی تقسیم نمود. بـرای مـطالعه دقـیـق تـر انـواع جمـلات سـؤالی و جمــلات نفـی را از جمــلات ایجـابی جـدا کـرده ایــم و همـین طوربــه وابسته هـای نـهاد توجه ویژه‌ ای‌ داشته ایم. در این فرایندها گاهی به نهاد «من» صـفتی داده شـده است و جالب ایـن کــه در اغـلـب ایـن مــوارد، جملات تصـویری و اسـتعاری انـد. در هفـت فرایند، نهاد «من» صفت‌ پذیرفته‌ است.

در چهار فرایند اسـنادی و سـه فرایند مادی، نهاد «من‌» صفت‌ پذیرفتـه‌ اسـت. صـفات مـن همگی دلالت بر کوچکی و ضـعف «مـن» دارنـد‌: بیچـاره، مسـکین، گـداو... امــا در نـهایـت فرایندها در تـحقیر «مـن» نـیستندو جـز در دو مـورد، عشـق و جانبـازی را‌ بـرای‌ «مــن‌» اثـبـات می کنند. امام ضمن نفی منیت، اعتماد به نفسی مثال‌ زدنی‌ نـشان مـی دهند. ایشـان در تعـدادی از فرایندها سعی در نـفی و سلب برخی گزاره هـا از‌ «مـن‌» دارند‌.

در چـهارده فـرایند، پنج فرایند مادی، چهار فراینـد اسـنادی، چهـار فراینـد ذهنـی‌ و یـک‌ فرایند گفتاری موجود است. در‌ هفت‌ مورد از‌ چهارده‌ فرایند‌ حالت حصرو قصر دیـده مـی شود‌. بدین‌ معنا که نهایتا معنای اصـلی فـرایند دلالتی اثباتی داردو در بیـان مؤکـداز‌ «نفـی‌ و استثنا» یا کلمات تأکید کننده مانند‌ «هرگز»، «به عمرم»، «یک‌ قطـره‌» و... اسـتفاده مـی کنـد.

شاعر با‌ استفاده‌ از ادات استثنا و نـفی سـعی می کند تأکید خود را در اثـبات مـطلب‌ مورد‌ نظـر بالا ببرد. وقتی می‌ گوید‌: «جان‌ نمی دهم مگر‌ اندر‌ هوای دوست»، منظورش جمله‌ ای‌ اثبـاتی به معنای «جان دادن حتمی تنها برای دوسـت» اسـت. و قس علـی هـذادر «جــز‌ غــم‌ هجـران رویش، من تب و تابی ندارم‌» و «من‌ که جز‌ عشـق‌ تـو‌ آغـازی و پایـانی نـدارم» و «مـن‌ سـر نمی دهم مگر اندر قدوم یار» و الخ. نقش کلمات حصرو قصـر نیـز در ایجـاد‌ تأکیـد‌ بسـیار مؤثر اسـت. در دوری و انـزجار‌ از‌ قوم‌ صوفی‌، از‌ کلمه هرگز استفاده‌ مـی‌ کنـدو مـی گویـد:

 «زین طایفه من وفا ندیدم هرگز». یا در جمله «یک قطره از این‌ موج‌ خروشـان‌ نچشـیدم» یـا

 «به عمرم من نکردم بندگی‌» تأکید‌ با‌ واژه‌ های‌ یکـ‌ قـطره و به عـمرم بسیار زیادتر شده اسـت.

در اغلب جملات منفی، شاعر به ارزش یارو ناتوانی و نیاز خود اشـاره دارد. او در جمـلات سؤالی خود از اینـ‌ نیازو آن ناز کسب تکلیف می کند.

در چهار فرایند شاعر سؤال می کند: «من چه گویم؟ » یا «چه می گویم؟ » یا در نـوعی‌ حیـرت‌ می پرسد‌: «از شب وصل است یاز صبح فراق که مـن غـزلخوانم؟ ». و در چهار فرایند مـادی، سؤال می کند‌: «چه کنم؟ » یا «چه سازم؟ ». بنابراین دراین موارد، امام بـا سـؤال‌ خـود‌ گـویی‌ می خواهند کسب تکلیف کندو از ناتوانی و نیاز خود بدین شکل سـخن بـرانـد. وی در هــر دو ‌‌فرایند‌ اسنادی، از فاصله اش با یارمی گوید: «من کجا؟ و تو کجا؟ » یـا «مـن کجـاو طـره‌ مشکین‌ و پرچین‌ فلانی؟ » شاعر در واقع در جملات سؤالی خود، پرسشی ندارد بلکـه اظهـار عجزو بی اختیاری‌ خود را مؤکد مـی سـازد.

نـتیجه گیری

-تعداد جملاتی که بـا نـهاد «مـن‌» آغازمی شوند، در اشعار‌ امام‌ هفتادو هشـت جملـه اسـت و در میان آنها چهل فرایند اسنادی، بیست و چهار فراینـد مـادی، پـنج فراینـد ذهنـی و هـمـین تـعداد فـرایند گفتاری و چهار فرایند رفتاری مشاهده می شود.

-از تـعداد زیاد فـرایندهای‌ اسنادی چنین استنباط می شود کـه در اغلـب ایـن جمـلات تـلاش برای بیان ماهیت «من» و تعریف پدیده های مربوط ماننـد عشـق و ثـبـات و.. صــورت گـرفتـه است. کنشگری در این فرایندهاپس از تبیین‌ و تشخیص‌ «من» قرار گرفته است.

-در مـیان هفتادو هشت فرایند، حدود سی و هفت فرایند با تصـاویر خیـالی در شـکل هـای مختلف تشبیهی و استعاری و کنایی بیان شـده انـدو بـه ویژه در همه‌ مواردی‌ کـه نهـاد صـفت پذیرفته، جمله کاملا مخیل و تصویری شـده اسـت.

-با نهاد «من» جمله ی امری ساخته نشده است و تعـداد انـدک فراینـدهای ذهنـی و رفتـاری نشان می دهـد کـه شـاعر از‌ بیان‌ غیر مستقیم اندیشه هایش دوری جسته و با قاطعیتی تمام بیشتر در فرایندهای اسـنادی، مـستقیم بـه منظور خود اشاره کرده است.

-اندک بودن فرایندهای گفتاری نشان می دهد شاعر چـندان‌ بـه‌ ذکـر‌ روایی توجهی ندارد.

-امام در‌ اشعار‌ خود‌، به ویژه در جملاتی که با نهاد «من» آغازمی شوند، بـه روابـط درونـی و عرفانی خود بیش از هر چیز می پردازد‌.

منابع‌ و مآخذ‌:

-آقاگل زاده، فردوس‌ (١٣٨٦‌) تحلیل گـفتمان انـتقادی و ادبـیات، فصلنامه ادب پژوهی، شماره ١

-تولان، مایکـل (١٣٨٦). روایـت شناسـی: درآمـدی‌ زبـان‌ شناختی -انتقادی، ترجمه سیده فاطمه عـلوی و فـاطمـه‌ نعمتـی، تهران: سمت.

-حق بین، فریده (١٣٨٦) «پیوسـتار نقـش هـای معنـایی در زبان فارسی»، فـصل نـامه ی عـلمی -پژوهشی‌ علوم‌ انسانی‌ دانشگاه الزهرا (س) سال شانزدهم و هفدهم، شماره ی ٦٣-٦٤.

-خجسته، حسن (١٣٨١‌) درآمدی‌ بر جامعه شـناسـی رادیـو، ویرایش دوم، تـحقیق و توسعه صدا.

-سلطانی، سید علی اصغر (١٣٨٧) قدرت، گفتمـان‌ و زبـان‌، تهران‌: نشر نـی، چـاپ دوم.

-شـمیسا، سیروس (١٣٧٢) علم معانی، تهران، انتشارات میترا‌.

-فرکلاف‌، نورمن‌ (١٣٨٧) تحلیل انتقادی گفتمان، مترجمـان فاطمه شایسته پیران و دیگـران، چـاپ دوم، تـهران، فرهنگ و ارشاد‌ اسلامی‌، مرکز‌ مطالعات و تحقیقات رسانه ها.

-لطفی پور ساعدی، کاظم (١٣٧١) درآمـدی بـر سخن کـاوی، مجله‌ زبان‌ شناسی، سال نهم، شماره اول.

-مکدانل، دایـان (١٣٨٠) مقدمه ای بر نظریه های‌ گفتمـان‌، ترجمه‌ حـسین عـلی نوذری، تهران، فرهنگ گفتمان.

-موسوی خمینی، روح الله (١٣٧٣) دیوان امـام سـروده‌ هـای‌ حضرت امام خـمینی، چـاپ چهارم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشـر آثار امـام خـمینی

-یـار‌ مـحمـدی‌، لطف‌ الله (١٣٨٣) گفتمـان شناسـی رایـج و انتقادی، تهران، هرمس

-Butler, C. S, "Functionalist theories of language", in K. Brown (ed. ) The Encyclopedia of Language and Linguistics,2nd edn, Vol 4, Oxford, (Elsevier, 2004‌), 696‌-704‌.

-Fairclough, Norman (1989). Language and London: Arnold.

-Fawler, Roger (1991). Language in the News: Discourse and Ideology in the press, London: Routldge.

-Halliday, Michael Alexandre Kikwood & Christian Matthiessen (2004). An rd Introduction to Functional Grammar, 3 Ed, London: Arnold.

-Halliday, Michael Alexandre Kikwood (1985). An Introduction to Functional Grammar, London: Edward Arnold.

-Halliday, Michael Alexandre Kikwood (1994). An Introduction to Functional Grammar, 2nd Ed, London: Arnold.

-Sympson, Poul (2004). Stylistic, London: Routledge.

-Thompson, Geoff (2004). Introducing Functional Grammar, London: Arnold

آدرس ثابت: 1197235https: //www. noormags. ir/view/fa/articlepage/

عناوین مشابه

قاعده «من ملک شیئا ملک الاقرار به» از دیدگاه امام خمینی (س) و سایر فقها

نقش شخصیت در تاریخ با رهیافتی به جایگاه تاریخی امام خمینی (س)

اسماء و صفات الهی در عرفان اسلامی با رویکردی به آرای امام خمینی (س)

به مناسبت ولادت بانوی نمونه اسلام حضرت فاطمه زهرا (س) و رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (س) میلاد مادر نمونه و فرزند نمونه

نقش مدارا در تعالی انسان و جامعه (سلوک فردی و اجتماعی) با رویکردی به اندیشه عرفانی و رفتار سیاسی امام خمینی (س)

فطرت در قرآن و احادیث با رویکردی به نظر امام خمینی (س)

بررسی فقهی ـ حقوقی مالکیت فکری با رویکردی به نظر امام خمینی (س)

تعمقی نوین در ماهیت حقی طلاق با نظر به آرای امام خمینی (س)

ملاک معناداری حروف از دیدگاه زبان شناسی و اصولی با رویکردی به آرای امام خمینی (س)

نگاهی دیگر به شرح منظومه از منظر تقریرات فلسفه امام خمینی (س)

. انتهای پیام /*