رئالیسم سیاست خارجی در اندیشه و الگوی رفتاری امام خمینی

پدیدآورنده (ها): متقی، ابراهیم (استادیار دانشکده حقوق و عـلوم سـیاسی دانشگاه تهران)

چـکیده

سیاست خارجی ایران در دوران بعد از پیروزی انقلاب ایران، به گونه مشهودی، تحت تأثیر رویکردهای سـیاسی و نـگرش امـام خمینی قرار گرفته است.

بررسی رویکردهای امام خمینی (س) در این زمینه نشان می دهد که ایشان نـمادهای قدرت سیاسی را به عنوان ضرورت اجتناب ناپذیر کشور می دانست؛ چنانکه رویکردهای استراتژیک و سیره عـملی ایشان را می توان به عـنوان زیـربنای سیاست خارجی ایران در دهه اول انقلاب اسلامی دانست.

مؤلف بر طبق چنین شاخصهایی، تلاش خواهد کرد، الگوی رفتاری امام خمینی را در حوزه سیاست خارجی و براساس نمادهایی از رئالیسم سیاسی مورد بررسی قرار دهد؛ در ایـن راستا، سیاست خارجی ایران در دوران امام خمینی به عنوان متغیّر وابسته محسوب می شود، در حالی که رویکرد رئالیستی در نگرش و رفتار امام خمینی را می توان به عنوان متغیّر مستقل در نظر گرفت. بنابراین فرضیّه مقاله حـاضر بـر این امر تأکید دارد که سیاست خارجی ایران در دهه اول انقلاب تحت تأثیر رویکرد رئالیستی امام خمینی قرار داشت.

کلید واژه: رئالیسم، رویکرد رئالیستی، امام خمینی، سیاست خارجی، ایران.

روند سیاست خارجی کشورها تحت تأثیر مبانی فکری و مؤلفه های گفتمانی قرار دارد و اندیشه سیاست خارجی بر رفتار و سوگیری کشورها تأثیرگذار می گذارد. اگرچه مؤلفه های ثابت در رفتار سیاسی و سیاست خـارجی کـشورها وجود دارد؛ اما شواهد سیاسی و بین المللی گویای آن است که نقش شخصیت و مؤلفه های گفتمانی رهبران از اهمیت و بازتاب ویژه ای در رفتار سیاست خارجی آنان برخوردار است.

سیاست خارجی ایران در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسـلامی بـه گـونه مشهودی تحت تأثیر رویکردهای سـیاسی و نـگرش امـام خمینی (س) قرار داشته است. این امر یکی از ویژگیهای عمومی کشورهایی است که با تحولات انقلابی روبه رو می شوند. انقلابهای سیاسی را مـی توان بـه عنوان زمـینه ای دانست که براساس آن، رهبران انقلابی از جایگاه ویژه ای در اخـذ تـصمیم استراتژیک برخوردار می شوند. در دوران انقلاب، رهبران کشورها تلاش دارند چالشهای اجتماعی و سیاسی جامعه خود را در دوره محدودی برطرف سازند و این منجر بـه افـزایش نـقش رهبران سیاسی در سرنوشت عمومی کشور می شود.

براساس چنین ضرورتهایی، جـامعه ایران در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تحت تأثیر رویکردهای استراتژیک امام خمینی (س) در حوزه سیاست داخلی و در عرصه روابط خـارجی قـرار گـرفت. ایشان تلاش داشت شکل پذیری از رفتار سیاسی را در عرصه روابط خارجی ایران بـه نـمایش گذارند. جایگاه یابی و قدرت را می توان به عنوان موضوع اصلی رفتار امام خمینی در حوزه سیاست خارجی دانست.

بـررسی رویـکردهای امـام خمینی در مورد سرنوشت سیاسی ایران، گویای این امر می باشد که ایشان نـسبت بـه رونـد افول قدرت دولت ایران، در مقایسه با غرب، حسیاست ویژه ای داشت. چنین نگرش و احساسی را می توان بـه عـنوان زمـینه مخالفت ایشان با الحاق ایران به کنوانسیون وین ۱۹۶۱ و همچنین تصویب لایحه کاپیتولاسیون دانست. ایـشان رهـبران سیاسی کشور را مورد خطاب قرار داد و نسبت به افول قدرت جامعه ایرانی و جهان اسـلام در بـرابر غـرب نکوهش کرد. بررسی رویکردهای امام خمینی (س) در مورد سیاست خارجی نشان می دهد که ایـشان نـمادهای قدرت سیاسی را به عنوان ضرورت اجتناب ناپذیر کشور می دانست.

رویکردهای استراتژیک و سیره عملی ایـشان را مـی توان بـه عنوان زیربنای سیاست خارجی ایران در دهه اول انقلاب اسلامی دانست.

براساس چنین شاخصهایی، تلاش خواهد شـد الگـوی رفتاری امام خمینی (س) در حوزه سیاست خارجی براساس نمادهایی از رئالیسم سیاسی مورد بـررسی قـرار گـیرد. از سوی دیگر، باید تأکید داشت که رئالیسم به عنوان مکتب سیاست قدرت تلقی می شود. ایـن امـر بـه مفهوم آن است که رهبران سیاسی کشورها براساس رهیافت واقع گرایی درصدد تولید، حـفظ و گـسترش قدرت می باشند. قدرت سیاسی به عنوان ابزاری برای بقاء کشورها تلقّی می شود و از ابزارها و عناصر آن می توان بـرای ارتـقاء موقعیت کشور در نظام بین الملل استفاده کرد.

در این مقاله سیاست خارجی ایران در دوران امـام خـمینی (س) به عنوان متغیر وابسته محسوب مـی شود؛ در حـالی کـه رویکرد رئالیستی در نگرش و رفتار امام خمینی را مـی توان بـه عنوان متغیر مستقل در نظر گرفت. بنابراین، فرضیه مقاله موجود بر این امر تـأکید دارد کـه سیاست خارجی ایران در دهه اولیـه انـقلاب تحت تـأثیر رویـکرد رئالیـستی امام خمینی (س) قرار داشت.

۱. شـاخصهای رئالیـسم سیاسی در رویکرد سیاست خارجی امام خمینی (س)

در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شـاهد شـکل گیری فرهنگ سیاسی یکپارچه ای در حوزه سیاست خـارجی می باشیم. این امر تـحت تـأثیر عناصر متعددی قرار داشت؛ از یـک سـو انقلابهای سیاسی زمینه یکپارچه سازی جوامع را فراهم می آورد و از طرف دیگر، در دوران انقلاب، شاهد ظهور تـهدیدات داخـلی و بین المللی فراگیری علیه ساختهای نـوظهور مـی باشیم. ایـن امر، میزان انـسجام سـیاسی و اجتماعی را افزایش می دهد. در شـرایطی کـه تهدیدات ماهیت خارجی داشته باشند، زمینه های انسجام سیاسی در برخورد با تهدیدات فراهم می شود.

بـنابراین، در دوران بـعد از پیروزی انقلاب اسلامی، فرهنگ سیاسی یـکپارچه ای بـه وجود آمـد. ایـن امـر تحت تأثیر ذهنیت جـامعه ایرانی و نمادهایی از بیگانه ترسی و بیگانه ستیزی قرار داشت. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بازتابهای خود را در ذهنیت و نگرش ایـرانی تـثبیت کرده بود. از سوی دیگر، تاریخ سـیاسی ایـران طـی سـالهای قـرن نوزدهم و بیستم گـویای مـداخله پایان ناپذیر کشورهای غربی در امور داخلی ایران است. که براساس آن قدرتهای بزرگ نقش مداخله گرایانه مؤثری در رفتار سـیاسی ایـران یـافتند؛ و در طول زمان چنین ذهنیتی به عنوان بـخشی از فـرهنگ سـیاسی ایـران تـبدیل شـد. وجود چنین نشانه هایی در رفتار و فرهنگ سیاسی ایران به تثبیت نقش بیگانه ستیزی امام خمینی (س) در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی انجامید.

در این روند، مقابله با قدرتهای مداخله گر خارجی بـه عنوان عامل اصلی در یکپارچگی سیاسی جامعه ایران محسوب می شد. از سوی دیگر، تهدیدات خارجی را می توان به عنوان یکی از مؤلفه های بسیج اجتماعی ایران و یکپارچگی آنان در برابر کشورهای غربی و آمریکا دانست. در سالهای اولیه انقلاب اسـلامی ایـران می توان شرایطی را دید که براساس هویت و مشروعیت سیاسی ایران در رویارویی با غرب و آمریکا مفهوم می یافت. این امر فرهنگ سیاسی بیگانه ستیز ایران را تشدید می کرد. به طور کلی می توان تأکید داشت کـه:

در یـک نظام سیاسی باثبات که تمامی کار ویژه ها و فرآیندهای آن به تقویت و حمایت از یکدیگر متمایل هستند، احتمالاً فرهنگ سیاسی یکپارچه ای وجود دارد که در آن سمت گیری های شهروندان و رهـبران بـه طور دوجانبه با یکدیگر همخوانی دارنـد. (. پای، لوسین، هویت و فرهنگ سیاسی، در کتاب: بحران ها و توالی ها در توسعه سیاسی، ترجمه غلامرضا خواجه سروی، ص ۱۶۰)

در چـنین شرایط ادراکی، امام خمینی (س) تلاش کرد رفتار سیاسی ایران در حوزه سیاست خارجی را براساس مؤلفه هایی بنا نهد که در جهت محدودسازی قدرت آمریکا در ایران و سـایر کـشورهای خاورمیانه باشد. این امـر را مـی توان به عنوان نمادی از سوگیری سیاست خارجی ایران در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دانست. برای تحقق چنین هدفی، رویکردهای استراتژیک و اندیشه های سیاسی امام خمینی نقش ویژه ای داشت. این امر زیربنای رئالیسم سـیاست خـارجی ایران را شامل می شد و در این روند می توان شاخصهای ادراکی و رفتاری ایران را در قالب رویکرد رئالیستی امام خمینی (س) بـه شـرح زیر بـیان داشت:

الف) آمریکاستیزی: در چارچوب نظریه رئالیسم سیاست خارجی، گرایشات و رویکردهای متفاوتی وجود دارد؛ اما تمام واقع گرایان، دولتها را به عنوان بـازیگر اصلی صحنه سیاست بین الملل می دانند. در این روند، کشورهایی که از قدرت بـیشتری بـرخوردارند، تـلاش می کنند نقش محدودکننده را برای سایر بازیگران ایفا نمایند. این امر بیانگر آن است که مداخله آمریکا و سایر قـدرتهای بـزرگ ناشی از نقش و جایگاه بین المللی آنان در ساختار نظام جهانی است. در این روند آمـریکا بـراساس مـؤلفه های ذاتی خود نقش محدود کننده، مقابله کننده و جدال گرا را در برخورد با کشورهای پیرامونی ایفا می کند. این رونـد به جدال گرایی امام خمینی با رویکردهای هرمونیک گرای آمریکا در سیاست بین الملل مـنجر شد.

توضیح اینکه؛ حـوزه مـنافع ملی قدرتهای بزرگ فراتر از حوزه جغرافیایی آنان می باشد. این امر به مفهوم آن است که آنان نقش مداخله گر در محیط های منطقه ای خواهند داشت. کشورهای خاورمیانه از جمله مناطقی اند که آمریکا به اقدامات مداخله گـرایانه گسترده ای اقدام کرده است. نتیجه چنین روندی را می توان توسعه حوزه نفوذ آمریکا در کشورهای اسلامی دانست. چنین وضعیتی با رویکرد و دیدگاه ضدآمریکایی موجود در ایران هماهنگی نداشت.

امام خمینی تلاش داشت روندهای سـیاسی مـوجود در ایران را براساس ایدئولوژی انقلاب اسلامی سازماندهی کند. انقلاب ایران با شکل بندیهای سلسله مراتبی در نظام بین الملل هماهنگی نداشت و این امر با مطلوبیتهای امام خمینی ناسازگار بود؛ زیرا محیط های منطقه ای به عـنوان حـوزه نفوذ و تأثیرگذاری واحدهای منطقه ای محسوب می شود و امام خمینی تلاش داشت اعتبار آمریکا را کاهش دهد.

رویکردهای ایشان در نقطه مقابل اهداف و استراتژی آمریکا قرار داشت. بنابراین، اقدامات عملی امام خمینی را بـاید در رونـد مقابله گرایی با استراتژی مداخله گری آمریکا دانست. این امر از زمان مبارزات علنی ایشان در مقابله سیاسی با رژیم شاه آغاز شده بود.

مقابله گرایی با آمریکا نه تنها به عنوان ارزش سیاسی مـحسوب مـی شد؛ بـه گونه ای تدریجی تبدیل به هـنجار ایـدئولوژیک شـد. روحانیان طرفدار امام تلاش داشتند رویکردهای ایشان را در نهادهای اجتماعی و محیط های سیاسی و مذهبی نهادینه کنند و این امر به مفهوم گسترش هنجار آمـریکاستیزی در ایـران بـود.

چنین رویکردی با واکنش شدید رهبران و تصمیم گیران آمـریکایی روبـه رو شد. آنان بر این امر واقف بودند که نقش امام خمینی در انقلاب اسلامی ایران به گونه ای است که زمینه گـسترش رادیـکالیسم سـیاسی را در ایران و خاورمیانه فراهم می آورد. در نتیجه چنین شرایطی، ادراک و ذهنیت آمریکاییها نـسبت به انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی با نمادهای بدبینانه ای همراه گردید. فولر در این رابطه بیان می دارد:

غرب بـه ویژه مـسحور پدیـده آیت الله خمینی بوده است. وی به مثابه چهره ای مهم و غیرمتعارف نماد تـمامی نـگرانی های غرب نسبت به اسلام رادیکال و فناتیک بوده است. پس از جنگ دوم جهانی شاید به استثنای معمر قذافی، تـقریبا بـیش از هـر رهبر خارجی دیگری در آمریکا دشمن قلمداد می شد.

داوری آمریکایی ها در مورد ماهیت رفتار ایـران دسـت کم در عـرصه عمومی، عمیقا تحت تأثیر این چهره خشمناک و سیاه پوش بوده است که آمریکا را با اصـطلاحی قـرون وسـطایی توصیف کرده و درجاتی شیطانی را به آن نسبت داده است. (فولر، گراهام، قبله عالم: ژئوپلیتک ایران، ترجمه عباس مخبر، ص ۶)

در این رابطه باید تأکید داشت که آمـریکا سـتیزی در اندیشه امام خمینی به عنوان نماد غرب ستیزی محسوب می شد. این امر بـه مـفهوم شـرایطی است که براساس آن، جلوه های تعارض ایران و آمریکا به عنوان نمادی از جدال جهان غرب و اسلام دانـسته مـی شد. امام خمینی تنها به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران سخن نمی گفت؛ بلکه رویکردهای خـود را بـه عـنوان نماد اسلام گراییِ تجدید حیات یافته تبیین می کرد. از سوی دیگر، کشور آمریکا نیز به عـنوان رهـبر جهان غرب محسوب می شد. امام خمینی بر این امر تأکید داشت کـه بـرای مـقابله با هر پدیده تعارضی و خصومت آمیزی لازم است با محوریت آن مجموعه مقابله شود. آمریکا نیز بـه عنوان رهـبر جـهان غرب شمرده می شد؛ لذا مقابله با آمریکا را می توان به عنوان نماد جدال گرایی اسـتراتژیک بـا دنیای استعمار دانست.

ب) رویکرد دولت محور در انـدیشه سـیاسی و سیاست خارجی امام خمینی (س): رئالیستها دولت را به عنوان بازیگر اصلی سیاست بین الملل مـی دانند و بـر این اعتقادند که نظام بین الملل در شرایط آنـارشی قـرار دارد. بـنابراین، نیازمند قدرت سازی برای تأمین امنیت ملی خـود مـی باشند. پیگیری اهداف سیاسی و مطلوبیتهای سیاست خارجی در شرایطی حاصل می شود که زمینه های تنظیم مـناسبات بـراساس نمادهایی از قدرت ملی فراهم شـود.

تـمامی نظریه پردازان رئالیـست در سـیاست خـارجی بر نقش قدرت تأکید داشته اند. آنـان جـنگ را همزاد با حیات انسان دانسته اند. بنابراین، برای جلوگیری از جنگ و صیانت ذات کشورها، چـاره ای جـز تولید قدرت استراتژیک برای واحدهای سـیاسی نیست.

در مورد علل ظـهور و شـکل گیری جنگ، نظریات متفاوتی ارایه شـده اسـت؛ اما تمام نظریه پردازان ـ آنان که جنگ را در طبیعت انسان جست وجو می کنند و آنانی که جـنگ را نـاشی از برتری جویی انسانها می دانند ـ بر ضـرورت قـدرت سازی بـرای حفظ موجودیت و صـیانت ذات تـأکید داشته اند.

در این روند، دولتـها وظـیفه دارند تمامی ابزارهای قدرت را فراهم آورند؛ زیرا در جهانی که فاقد هرگونه نهاد بین المللی اخـلاق گراست و از سـوی دیگر اخلاق و عدالت فاقد جایگاه ویـژه ای در روابـط بازیگران اسـت، قـدرت مـتمرکز دولت می تواند فضا و زمینه مـناسبی را برای ادامه حیات سیاسی آنان به وجود آورد. از این رو، تداوم نظامهای سیاسی ارتباط نزدیک و تنگاتنگی بـا قـدرت سیاسی دولت دارد.

امام خمینی (س) به عنوان رهـبر انـقلاب اسـلامی، نـقش ویـژه ای را برای دولت اسلامی ایـران قـائل بودند. ایشان از جمله ویژگیهای دولت را توان اعمال اقتدار می دانست. بنابراین، در شرایطی که تهدیدات فراگیری در برابر دولتها شـکل مـی گیرد، سـاختار سیاسی باید از توانمندی و قابلیت لازم برای اِعـمال قـدرت بـرخوردار بـاشد. اگـر هـر کشوری در شرایط رکود قدرت قرار گیرد، به گونه ای اجتناب ناپذیر با اَشکال متفاوت تهدید و بی ثباتی روبه رو می شود.

استراتژی امام خمینی (س) را باید بر گسترش انقلاب اسلامی مورد تـحلیل قرار داد. بنابراین، در شرایطی یک کشور قادر خواهد بود قابلیتها و اقتدار خود را افزایش دهد که از توانمندیهای مؤثری برای قدرت سازی برخوردار باشد. نبود قدرت مؤثر منجر به ظهور ستیزشهای داخلی و جدالهای مـنطقه ای مـی شود.

بر اساس چنین رویکردی می توان تأکید داشت که بحرانهای سیاسی سالهای اولیه انقلاب ناشی از نبود برنامه ریزی، مدیریت و ساختار مناسب برای اعمال قدرت مؤثر دولت بود. دولتها تنها در شرایطی مفهوم پیـدا مـی کنند که از ابزارها و قابلیت لازم برای مهار بحرانها برخوردار باشد. از این رو، امام خمینی بر ضرورت افزایش قابلیت دولت تأکید داشت.

رویکرد دولت محوری امام خمینی به گونه ای بـود کـه ایشان در تمام سخنرانیها و توصیه ها بـر ضـرورت تقویت دولت و ساختار اجرایی کشور تأکید می کرد و این امر ربطی به نوع دولتها نداشت. بنابراین، امام خمینی همان حمایتی را که از دولت بازرگان و بنی صدر به عمل می آورد، از دولتهای بـعدی هـم انجام داد. این امر، بـه مـفهوم حمایت اصولی از دولت و نیروهای اجرایی است؛ زیرا بدون حمایت ایشان هیچ گونه زمینه ای برای ایفای نقش سیاسی و استراتژیک دولتها فراهم نمی شد. در این ارتباط ایشان تأکید داشت که:

 «ما باید دولت اسلامی ایران را، هـمه مـردم و همه انسان ها باید دولت اسلامی را تقویت نمایند. » (George F. Kennan ," Morality and foreign policy", Foreign Affairs, p. ۲۰۶. )

با توجه به مبانی اندیشه سیاسی و رویکرد امام خمینی در مورد دولت کشور اسلامی، حمایت از دولت به معنای حمایت از نظام سیاسی تلقی می شد. بدون ایفای نقش دولت هـیچ گونه اقـدامی امکان پذیر نـبود. بنابراین، دولت اسلامی وظیفه داشت زمینه های توسعه و گسترش هنجارهای اسلامی را فراهم آورد. این امر را می توان به عنوان بستری برای ایـفای نقش سیاسی مؤثر دولت در برابر تهدیدات فراروی نظام سیاسی دانست.

آنچه امـام خمینی در رویـکرد دولت مـحور خود مورد تأکید قرار می داد، با رهیافت های نظری رئالیست های کلاسیک در سیاست خارجی همگونی و هماهنگی داشت. امام خـمینی بـر این امر واقف بود که دولت به عنوان تجلی اراده سیاسی جامعه محسوب می شود. بنابراین، تـمامی نـیروهای اجـتماعی و سیاسی باید در رویارویی با نیروهای خارجی ایفا نقش کنند. در چنین شرایطی ذهنیت دولت محور (State Centric Approach) به شـکل گیری شرایطی منجر شد که می بایست تمامی اقتدار سیاسی و قابلیتهای درون ساختی را برای رسیدن بـه حداکثر سودمندی استراتژیک سـازماندهی کـند.

حمایت سیاسی امام خمینی از نهاد دولت به این دلیل بود که ایشان دولت را نماینده و کارگزار انقلاب تلقی می کرد. بنابراین به هر میزان که قدرت حکومت افزایش می یافت، زمینه برای تجلی اراده ملی در نظام بـین الملل بیشتر فراهم می گردید؛ زیرا دولت وظیفه داشت شرایطی را به وجود آورد که حداکثر منافع ملی کشور تأمین گردد. دولتی که از آزادی عمل فراگیرتری برخوردار باشد، طبعا از انگیزه و قابلیتهای بیشتری برای تأمین منافع مـلی بـرخوردار خواهد بود. به این ترتیب، دولت به عنوان محور اجرایی تأمین منافع ملی محسوب می شود. در این روند، تعهد اصلی دولت متوجه حداکثر سازی منابع ملی برای افزایش قدرت سیاسی و بین المللی کشور می باشد. اگـر دولت از پشـتوانه داخلی موثری برخوردار باشد، در آن شرایط به نحو موثرتری قادر به تأمین منافع ملی کشور خواهد بود. بدون دولت مقتدر و همچنین بدون انسجام سیاسی، زمینه برای حداکثرسازی منافع ملی وجود نـخواهد داشـت. با چنین رویکردی امام خمینی تلاش داشت بین مقولات مربوط به منافع ملی و اقتدار دولت هماهنگی ایجاد نماید. بنابراین، به سلایق مختلف و نگرشهایی که در بین کارگزاران وجود داشت، توجه چـندانی نـمی شد؛ زیـرا اصلی ترین وظیفه دولت را باید حـداکثرسازی قـدرت از طـریق بسیج قابلیتهای داخلی در رویارویی با محدودیتها و تهدیدات بین المللی دانست.

نگرش دولت محور در تفکر سیاسی تمامی نظریه پردازان رئالیست وجود دارد. به طور مثال، «جـورج کـنان»، واضـع «نظریه سد نفوذ» (Containment Policy) در مورد نقش دولت در سرنوشت سـیاسی کـشورها می نویسد:

تعهد اصلی حکومتها در قبال منافع جامعه می باشد. به هر اندازه حکومت از قدرت بیشتری برخوردار شود، میزان موفقیت آن بـرای تـأمین مـنافع ملی نیز افزایش می یابد. بنابراین، سازمان حکومتی در کشورهای غربی بـه گونه ای سازماندهی می شود که بتواند تمامی ابزارهای قدرت را سازماندهی کند و از این طریق حداکثر منافع را برای جامعه ایجاد کـند. در ایـن رابـطه نباید صاعقه های اخلاقی یا گرایشات سیاسی زمامداران بر رویکرد حکومتی آنـان تـأثیری بر جای گذارد. آنان باید تلاش کنند تا زمینه بهره گیری مؤثر از قدرت را فراهم آورند تا قـدرت مـلی کـشور در بین سایر بازیگران افزایش یابد. (George F. Kennan," Morality and foreign policy", foreign Affairs, p. ۲۰۶. )

نگرش امام خمینی در مورد ضرورت حمایت از دولتـ، در حـوزه های بـین المللی عینیّت بیشتری داشت و ایشان تأکید می کرد که دولت باید در مقابله با تهدیدات خارجی و مـحیط مـبتنی بـر هرج و مرج بین المللی، نقش مؤثر و سازنده ای را ایفا کند.

د) سیاست جهانی و آنارشیسم بین المللی در اندیشه امـام خـمینی (س): تمامی نظریه پردازان رئالیسم در سیاست بین الملل بر این موضوع تأکید دارند کـه نـظام جـهانی مبتنی بر آنارشیسم می باشد. آنان تلاش دارند زمینه های قدرت یابی کشورها را فراهم آورند. نظریه پردازان رئالیـسم بـر این اعتقادند که هر کشور باید زمینه های قدرت یابی خود را فراهم آورد. هیچ کشوری بـدون قـدرت، در وضـعیت بقاء و تعادل قرار نخواهد داشت. اسپایکمن بر این اعتقاد است که زندگی دنیای جدید (دوران بـعد از وسـتفالیا) به تمامی بر قدرت استوار است. قدرت در سطح بین المللی پراکنده مـی باشد و کـشوری مـی تواند به امنیت دست یابد که زمینه های بهره گیری از قدرت از طریق تکنیکهای مختلف حکومت داری را به دست آورد. وی از سـازوکارهایی مـانند اقـناع، تطمیع، اجبار و همچنین بده و بستان نام می برد. (Nicholas Spykman, Americans strategy in world politics, p. ۱۱. )

امام خمینی نیز بر واقـعیتهای سـیاست بین الملل واقف بود و وضعیت آنارشیک در سیاست بین الملل را مورد توجه قرار می دادند. ایشان در چند مقطع زمـانی، نـهادهای بین المللی و همچنین سیاست بین الملل را به عنوان مجموعه های حامی نظام سلسله مراتبی مـی دانست؛ نـظامی که مبتنی بر قانون طبیعت می باشد، یـعنی ایـنکه هـنوز در وضعیت قانون محور قرار ندارند. در این ارتـباط، امـام خمینی (س) بیان می داشت:

منتظر نباشید که آنان (قدرتهای بزرگ) حقتان را بدهند. مـستکبرین حـق کسی را نمی دهند. (ر. ک: صحیفه امام) از سـوی دیـگر، امام خمینی (س) برای کشورهای اسـلامی و تـمامی مسلمانان بیان داشت که امیدی به اعمال قانون وجود ندارد؛ مستکبران قـانون را بـرای توجیه منافع خود تنظیم می کنند و بـه حقوق سایر کشورها تـوجهی نـدارند و تمام تلاش خود را برای حـداکثرسازی قـدرت خود به کار گرفته اند. بنابراین، در جهانی که فاقد قانون و نهادهای قاعده مند می باشد، کـشورها ـ بـه ویژه مسلمانان ـ می بایست از توانمندی بـرخوردار بـاشند تـا اعتبار و حیثیت آنـان را تـأمین کند. بدون چنین اعـتباری، کـشورهای مسلمان نمی توانند بقاء داشته باشند. بنابراین، ایشان اصلی ترین وظیفه کشورهای اسلامی را کسب قدرت بـرای تـأمین هویت در نظامی می داند که فاقد هـرگونه قـاعده مندی عادلانه مـی باشد. در نـتیجه کـشورهای اسلامی را به تأمین قـدرت، خودآگاهی سیاسی و انگیزه ایفای نقش در نظام بین الملل توصیه می کند. ایشان در بیان ویژگیهای مبتنی بر هـرج ومـرج در سیاست بین الملل تأکید می کند:

ای مستضعفان جهان! بپاخیزید و خود را از چنگال ستمگران جنایتکار نجات دهید. وای مسلمانان غیرتمند اقطار عالم! از خواب غفلت برخیزید و اسلام و کشورهای اسلامی را از دست استعمارگران و وابستگان به آنان رهایی بخشید. (صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۱۶۰) من با اطمینان می گویم: اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت می نشاند. (صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۳۲۵)

و در فـرازهای دیـگری از سـخنان خود در مورد آنارشیسم بین المللی تأکید می کند:

ما در عصری زندگی می کنیم که مقدرات ملتهای در بند مظلوم، به دست مشتی جنایت پیشه که خوی سبُعیت بر آنان غالب است می باشد. دنیا در عصر ما و عصرهایی نظیر آن مبتلا به حکومتهایی بوده است که جز قانون جنگل در آن حکومت نمی کند. ما در عصری هستیم که جنایتکاران به جای توبیخ و تأدیب، تحسین و تأیید می شوند. (صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۵۰۰)

بـنابراین، در شرایط مبتنی بر نبود قوه فائقه مرکزی، قدرت ملی کشورها نقش اصلی و تعیین کننده در سیاست بین الملل دارد. به همین دلیل امام خمینی (س) برای غلبه بر محیط منازعه آمیز و آنارشیک بین المللی بـر رونـد تولید قدرت تأکید داشت. ایشان دو الگوی مشخص را برای غلبه بر محیط بین المللی عنوان می کند که هر یک از این الگوها برای ایفای نقش کشور در شرایط مبتنی بر آثـارش بـین المللی اهمیت ویژه ای دارند. متغیرهای الگویی مورد نظر امام خمینی (س) برای مقابله با تهدیدات ناشی از آنارشی بین المللی را می توان به شرح ذیل مـورد تـوجه قرار داد.

۲. فعال سازی روندهای دفـاعی و ابـزارهای قدرت در سیاست بین الملل

براساس نگرش رئالیستی، زور (force) به عنوان نمادی از قدرت برای تحقق اهداف ملی محسوب می شود. به همان گونه که پول می تواند به رشد اقتصادی منجر شود، ابزارهای قدرت نیز نـقش مـؤثری در شکل بندیهای سیاسی و امنیتی کشورها دارند. به این ترتیب برنامه ریزی دفاعی واحدهای سیاسی براساس رسیدن به حداکثر قدرت انجام می پذیرد. این امر ضرورت قدرت سازی برای تأمین امنیت ملی را فراهم می آورد. بـنابراین، بـرای غلبه بـر آنارشی، ضرورت تولید قدرت وجود دارد.

امام خمینی (س) ارتقاء منافع ملی را از طریق تولید قدرت امکان پذیر می دانست. از سـوی دیگر، قدرت سازی می تواند فضای لازم برای ایجاد صلح و ثبات بین المللی را بـه وجـود آورد. ایـشان بر ضرورت تولید قدرت برای مبارزه با کشورهای مهاجم تأکید داشت. تولید قدرت برای انجام جنگهای دفـاعی مـورد تأکید قرار گرفته است. ایشان در این ارتباط، بیان می دارد:

دنیا امروز گرفتار جـهانخواران و غـارتگرانی اسـت که کشورها را به آتش می کشند و غارت می کنند. و نیز گرفتار وابستگان آنان است که منافع مـلت ها و کشورهای خود را فدای منافع ابرقدرت ها می کنند. همچنین گرفتار سازمان های دست نشانده قدرت های بزرگ بـه ویژه آمریکا است که بـا اسـم بی محتوای شورای امنیت به قدرت های بزرگ، خدمت می کنند. (جنگ و دفـاع در انـدیشه امام خمینی، ص ۱۷. )

رویکرد یاد شده بیانگر آن است که امام خمینی (س) بر وضعیت آنارشی تاکید داشت و در چنین شرایطی، کشورها به ویژه جمهوری اسلامی ایران ـ وظـیفه دارند امنیت خود را از طریق تولید قدرت تأمین کنند. به این ترتیب اگر کشوری نتواند ابزارهای موثر و مناسبی را تولید نماید، به گونه ای اجتناب ناپذیر با جنگ و تهدیدات نظامی بروز خواهد شد. در این ارتباط تمامی بازیگران و نهادهای بین المللی به عنوان ابزارهای محدودکننده استقلال ملی کشورها محسوب می شوند. جمهوری اسلامی که دارای رویکرد رادیکال و همچنین استقلال گرا است، نیاز قابل توجهی به قدرت و ابزارهای تـولید قـدرت ملی دارد؛ زیرا بدون قدرت هیچ گاه زمینه تأمین امنیت فراهم نخواهد شد.

رویکرد استراتژیک امام خمینی (س) با تفکر ایده آلیستی که از طریق تفاهم بین المللی، داوری، حق تعیین سرنوشت مـلی، خـلع سلاح و امنیت دسته جمعی به صلح می رسیدند، متفاوت به نظر می رسد. بنابراین، الگوی مبتنی بر تولید قدرت را می توان به عنوان هسته اصلی تفکر رئالیستی برای جلوگیری از جنگ و مقابله با بی ثباتیهای بـین المللی دانـست. (K. J. Holsti, "The Dividing Discipline: Hegemony and Diversity in International Theory, p. ۱ - ۴۰. )

رویـکرد «رویارویی با تهدیدات از طریق تـولید قـدرت» را مـی توان به عنوان هسته اصلی تفکر رئالیسم دانست؛ زیرا رئالیستها هیچ اعتمادی به روندهای سیاست بین الملل ندارند. و به جای اعتماد دایمی و پایـدار، تـلاش مـی کنند ابزارهای قدرت خود را افزایش دهند. آنچه را که هـالستی در تـبیین توزیع قدرت ارایه می دهد، می توان به عنوان ضرورت پایان ناپذیر کشورها برای امنیت سازی دانست.

امنیت سازی از طریق قدرت مورد توجه سایر نـظریه پردازان از جـمله «جـان واسکوئز» نیز قرار گرفته است. واسکوئز تلاش دارد ضمن پذیرش نـقش قدرتهای بزرگ در سیاست بین الملل، شرایطی را تبیین کند که براساس آن تولید قدرت نه تنها به عنوان ضرورت رفتاری قـدرتهای بـزرگ مـورد تأکید قرار می گیرد؛ بلکه کشورهای کوچک نیز نیازمند چنین ابزارهایی بـرای حـفظ حداقل استقلال سیاسی خود باشند. واسکوئز می گوید:

قدرت به عنوان ضرورت اجتناب ناپذیر سیاست بین الملل محسوب می شود. کـشورها بـه هـر اندازه که قدرتمند باشند، نیازمند به کارگیری سیاست افزایش قدرت خواهند بود. قـدرت مـعادله پایـان ناپذیر سیاست بین الملل است. رعایت قواعد آن از طریق تمامی کشورها ضروری است. بنابراین، باید شرایطی را درنـظر گـرفت کـه زمینه های ثبات بین المللی از طریق موازنه قوا و همچنین قدرت سازی فراهم شود. در این روند، نه تـنها کـشورهای منطقه ای نیازمند قدرت می باشند؛ بلکه واحدهای قدرتمند نیز برای کسب هژمونی خود بـه قـدرت و پویـاهایی ناشی از آن نیازمند هستند. (۱John. A. Vasquez, "The power of power politics: A Critique" New Brunswich, p. ۱۳ - ۳۷)

تأکید امام بر تولید قدرت را می توان در اندیشه استقلال گرای ایشان مورد تـوجه قـرار داد. تئوری انقلاب اسلامی بر رویارویی مؤثر با تهدیدات ناشی از قدرتهای بزرگ قرار دارد. بـنابراین، کـشورها بـه هر میزان که از توانمندی محدودی برخوردار باشند، نیاز فراگیری به قدرت سازی خواهند داشت. از سوی دیـگر، قـدرتهای بزرگ نیز که از توانمندی بالایی برخوردارند، در بسیاری از موارد مرعوب الگوهای رفتاری کـشورهایی هـمانند ایـران می شوند. در این رابطه «ریچارد فالک» در مقاله ای، غافلگیری قدرتهای بزرگ در برابر تهدیدات احتمالی را مورد بررسی قـرار مـی دهد. فـالک بر این اعتقاد است که ابرقدرتها نیز در کنترل محیط های منطقه ای با نـاکارآمدی روبـه رو می شوند. این امر را ریچارد فالک در چارچوب نقش «قدرت مردم» در فرایندهای بین المللی مورد بررسی قرار می دهد. وی در ایـن ارتـباط می نویسد:

رویدادهای سیاسی غافلگیرکننده سال ۱۹۸۹ نتیجه دیگری هم در پی داشته که هنوز چـندان مـورد توجه قرار نگرفته است، چه رسد بـه ایـنکه بـه ارزیابی گذاشته شود. منظور ما ناتوانی نـسبی ابـرقدرت ها از کنترل تغییرات سیاسی تشنج زا در سطح دولت ها و مناطقی است که در داخل «حوزه های نفوذ» سـنتی آنـها قرار دارد. حرکت های دموکراتیک، برخلاف مـیل سـیاسی ابرقدرتی کـه بـر کـشور یا منطقه مورد نظر استیلا داشـته اسـت و بدون دریافت هرگونه کمک اساسی از رقیب آن ابرقدرت پا گرفتند. در واقع، این دگرگونی های فـوق العاده عـمدتا زاده جنبش های سیاسی به راه افتاده از پائین بـوده و با دریافت کمک ها (ی عـمدتا مـعنوی) از درون خود همان اردوگاه و نه از بـیرون آن عـملی شده است. (فالک، ریـچارد، نـظریه واقع گرایی و امنیت جهان، درج شده در کتاب: ارزیابی های انتقادی در زمینه امنیت بین الملل، ترجمه علیرضا طـیب، ص ۱۱۷ و ۱۱۸. )

به این ترتیب، در محیط بین المللی که کشورها دغدغه امنیت ملی خـود را دارنـد، نیاز وافری به قدرت سازی در سـطح مـلی و مـنطقه ای هست. این امـر را مـی توان به عنوان ضرورت اجـتناب ناپذیر کشورها در نظام بین الملل دانست. امـام خـمینی (س) بـراساس رویـکرد اسـتقلال گرای خود تلاش داشت قـدرت را به عنوان ابزاری برای استقلال و امنیت ملی ایران در دولت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قرار دهد.

تـاریخ گـرایی استراتژیک در اندیشه سیاست خارجی امام خـمینی (س)

رئالیـستهای سـیاست خـارجی، تاریخ را به عنوان صـحنه تـکرار رقابتهای بین المللی می دانند. آنان تلاش دارند تا شرایطی را ایجاد کنند که دستاوردهای تاریخی به عنوان مؤلفه های اجـتناب ناپذیر قـدرت در رقـابت های بین المللی محسوب گردد. در این ارتباط بر شـاخصهای رقـابت بـین بـازیگران تـأکید دارنـد و آن را در دوازها و شرایط تاریخی آینده، امری تکرارپذیر می دانند. تکرار حوادث تاریخی را باید ناشی از ماهیت جدال در سیاست بین الملل دانست؛ جدالهایی که در شرایط بین المللی مختلف بازسازی می شوند.

در این رونـد، آموزه های استراتژیک امام خمینی مبتنی بر بهره گیری از قانونمندیهای تاریخ است. ایشان تهدیدات امنیت ملی را به حوزه های تاریخی مرتبط می کند و آ ن را امری تکرارپذیر می داند و بیان می دارد:

باید از تاریخ درس گرفت. تاریخ معلم انـسانها اسـت. تاریخ روشنگر و هدایت کننده نسل های آینده است. دشمنی ها همواره با شکل جدیدی ظاهر می شود. (ر. ک: صحیفه امام)

نگرش تاریخی به سیاست بین الملل به عنوان یکی از مفروضات رهیافت رئالیستی می باشد. از آنجا که دولتها بازیگران عـقلائی مـحسوب می شوند، الگوی رفتاری آنان به گونه ای است که می توانند زمینه های عبرت آموزی تاریخی را از روابط گذشته بازیگران کسب کنند. امنیت بدون بهره گیری از شاخصهای تاریخی حـاصل نـمی شود. بنابراین، امام خمینی نیز بـرای افـزایش امنیت کشورها بر شاخصهای تاریخ تأکید می کند و اعتقاد دارد که مخاطرات امنیتی به گونه ای پایان ناپذیر و همچنین تکرارپذیرند. امام جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را به عنوان نمادی از تهدید تلقی می کرد؛ تهدیدی که ممکن است در آینده توسط سایر بازیگران اعمال گردد. از این رو تاریخ امنیتی ایران با شاخصهایی از هوشمندی استراتژیک همراه است؛ زیرا بدون عقلانیت استراتژیک کشورها نـمی توانند امـنیت ملی خود را تامین کنند. امام خمینی در این ارتباط می فرماید:

دنیا امروز گرفتار جهانخواران و غارتگرانی است که کشورها را به آتش می کشند و غارت می کنند... همه می دانیم و می دانید که صدام قریب سه سال است با هجوم وحشیانه خود به قتل و غارت و تخریب کشور ایران پرداخته است و از اول تا کنون قسمتی از کشور ما را در دست داشته و دارد و به خیانت خود نسبت به مردم بیگناه مشغول است... صلح خواهی صدام و کوشش امریکا در ایجاد امنیت در دنیا و نیز دیگر قدرتمندان چپاولگر و به اصطلاح طرفداران حقوق بشر همه از یک قماش هستند و تا دنیا به این آرامش طلبان و صلح دوستان و طرفداران حقوق بشر مبتلا است روی امنیت و صلح و آرامش نخواهد دید. (صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۳۰۶)

فـلسفه تـاریخ امـام خمینی بر این امر تأکید دارد که همواره قدرتهای بین المللی، اهداف خود را از طریق مفاهیم و عبارتهای صـلح جویانه و آزادی خواهانه تبیین می کنند. تا زمانی که چنین الگوهایی وجود دارد، استکبار جهانی قادر خـواهد بود کشورهای جهان را در وضـعیت اغـوای بین المللی قرار دهد. انتشار ارزشها، باورها و فرهنگ سیاسی قدرتهای بزرگ از طریق محیط های منطقه ای و فضاهای استراتژیکِ حاصل از آن شکل می گیرد. فضای بین المللی مبتنی بر شاخصهایی است که آمریکاییها و سایر قدرتهای بزرگ، آن را بـه عنوان ارزشهای کاذب ایجاد کرده اند.

امام خمینی تلاش داشت کشورهای جهان ـ به ویژه امت اسلامی ـ به میزانی از خودآگاهی استراتژیک برسند که نسبت به آموزه های مبهم و رهیافتهای مبتنی بر ابهام و فریب قدرتهای بـزرگ در امـان بمانند. هدف امام از بیان آموزه های تاریخی آن است که جامعه اسلامی به خودآگاهی تاریخی دست یابد و از این طریق، آمادگی مؤثری برای مقابله با قدرتهای بزرگ داشته باشد.

برداشت تـاریخی امـام مبتنی بر آموزه ها و الگوهایی است که کشورهای جهان را به مقابله عملی و ایدئولوژیک با تهدیدات پنهان رهنمون می سازد. تاریخی نگری امام را باید ذکر حوادث و روندهایی که کشورهای اسلامی در برخورد بـا تـهدیدات بین المللی با آن روبه رو گردیده اند، و بیان شرایطی که نظام بین الملل علیه واحدهای منطقه ای ـ به ویژه ایران ـ ایجاد کرده است، دانست در این ارتباط، ایشان ضمن انتقاد از روندهای سیاسی و بین المللی زمـان سـلطنت پهـلوی، تأکید داشت که تهدیدات مـی تواند مـاهیت سـیاسی، فرهنگی یا امنیتی داشته باشد. اگر نخبگان سیاسی یک کشور دچار ارعاب شوند، این امر بیشترین تهدید امنیتی را ایجاد می کند. بـنابراین، آمـوزه های تـاریخی ایشان، عمدتا معطوف به ایجاد اعتماد به نـفس در بـین گروههای سیاسی، نخبگان و آحاد عمومی جامعه است.

آقایان توجه کنند که روابط زمان سابق نباشد که در زمان سابق روابط یک طرفه بود؛ آقایی و نوکری، چه در زمان قاجار و چه زمان رضا خان و تا آخر. و شما دیدید که از اول این طور بود که وقتی سفیری از انگلستان یا امریکا می آمد، کسی جرأت نمی کرد حتی یک کلمه ای بر خلاف مصالح آنها بگوید. ولی ایران، امروز این طور نیست، و ما هیچ کشوری مثل ایران سراغ نداریم که این طور، دنیا و شرق و غرب به آن نظر داشته باشند، و مستقل بوده و بگوید ما نه با امریکا کار داریم و نه با شوروی و ما خودمان هستیم. و این که با همه دولت ها رابطه داشته باشیم یعنی، رابطه دوستانه، نه روابط بین ارباب و رعیت، و ما این روابط را نمی خواهیم مادامی که این طور هست. و ما استقلال خودمان را می خواهیم حفظ کنیم و در دنیا زندگی کنیم و اسلام را به پیش ببریم.

این روابط باید هر روز محکمتر بشود، و شما از اول باید به آنها بفهمانید این معنا را که ما نمی خواهیم روابطمان مثل روابط زمان شاه باشد، بلکه ما روابط خاص اسلامی داریم که اسلام نه ظالم بود و نه زیر بار ظلم می رفت، و ما هم می خواهیم این طور باشیم که نه ظلم کنیم، نه زیر بار ظلم برویم. (صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۹۴)

۳. شاخصهای رئالیسم سـیاسی در عـملکرد و رفـتار استراتژیک امام خمینی قدس سره

الگوهای رئالیسم در رفتار سیاست خارجی امام خمینی (س) به عنوان نمادی از مـقاومت و مـصالحه گرایی در سیاست بین الملل محسوب می شود. کشورها در رفتار استراتژیک خود، نیازمند همکاری و جدال بـا سـایر واحـدهای سیاسی اند. همکاری گرایی بدون جدال و مقاومت به عقب نشینی و از دست دادن منافع ملی منجر می شود؛ در حالی کـه جـدال گرایی بـدون توجه به ضرورتهای محیطی، زمینه ستیزش پردامنه را به وجود می آورد. در این شـرایط، امـنیت ملی و همچنین منافع کشورها مفهوم و کار ویژه خود را از دست می دهد؛ زیرا قدرت سازی نیازمند همکاری بین المللی اسـت و بـدون همکاری و مشارکت نمی توان به مطلوبیتهای مؤثری نایل گردید؛ زیرا در سیاست بین الملل کـشورها نـیازمند متعادل سازی منافع ملی خود می باشند و بدون مـنافع نـمی توان بـه همکاری یا تعارض توجه داشت.

از آنجا کـه رئالیـسم سیاست خارجی بر به کارگیری همزمان الگوهای همکاری و منازعه تأکید دارد، می توان شیوه های عملی در سـیاست خـارجی امام خمینی (س) را در دو مقطع تـاریخی تـسخیر سفارت آمـریکا و ورود مـک فـارلین به ایران مورد توجه قرار داد.

الفـ) اقـدامات عملی امام خمینی (س) در روند تسخیر سفارت آمریکا

سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ تـوسط دانـشجویان پیرو خط امام تسخیر شد. دانـشجویان برای اقدام خود بـر مـؤلفه های مختلفی تأکید داشتند. اصلی ترین دلیـل رفـتار دانشجویان در تسخیر سفارت آمریکا را باید در مواردی از جمله ورود شاه به آمریکا، ناآرامیهای سیاسی در حـوزه های جـغرافیایی امنیتی ایران، حمایت آمریکا از ضـد انـقلابیون ایـرانی و بحران منطقه ای در تـرکمن صـحرا، کردستان، خوزستان و آذربایجان دانـست.

دولتـ آمریکا در هر یک از روندهای یادشده، تلاش می کرد محدودیتهایی را برای انقلاب اسلامی ایران ایجاد کـند. شـبکه های جاسوسی و اطلاعاتی آمریکا تلاش گسترده ای را بـرای بـی ثبات سازی انقلاب ایـران انـجام دادنـد. در این شرایط، ضرورت مـقابله با نهادهای سیاسی آمریکا فراهم شد. ضرورتهای دفاع پیشگیری کننده (Preventive Defense) ایجاب می کرد که با ساختهای سـیاسی و امـنیتی آمریکا مقابله شود. در این روند سـفارت آمـریکا بـرخلاف مـفاد کـنوانسیون وین، مورخه ۱۹۶۱، تـسخیر شـد و این امر مورد حمایت امام خمینی قرار گرفت. حمایت ایشان بیانگر الگوی رفتاری جدیدی در مقابله بـا قـدرتهای بـزرگ بود. دانشجویان پیرو خط امام در چنین رونـدی، آمـریکا را تـحقیر و جـایگاه آن کـشور را در سـطح بین المللی متزلزل کردند. امام خمینی (س) در حمایت از دانشجویان پیرو خط امام فرمود:

در این انقلاب، شیطان بزرگ که امریکاست، شیاطین را با فریاد دور خودش دارد جمع می کند. و چه بچه شیطانهایی که در ایران هستند و چه شیطانهایی که در خارج هستند، جمع کرده است و هیاهو به راه انداخته است... (صحیفه امام، ج ۱۰، ص ۴۹۸) و آن مرکزی هم که جوانهای ما رفتند گرفتند- آن طور که اطلاع دادند- مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است. امریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهی هم اینجا برای توطئه درست کنند، و جوانهای ما بنشینند و تماشا کنند. باز ریشه های فاسد به فعالیت افتاده بودند که ما هم دخالتی بکنیم و جوانها را بگوییم که شما بیرون بیایید از آنجایی که رفتند. (هـمان، ج ۱۹، ص ۴۹۱. )

این اقدام دانشجویان پیرو خط امام را می توان به عنوان اقدامی در جهت رسـیدن بـه تعادل در روابط ایران و آمریکا دانـست. آمـریکاییها در سال ۱۹۵۳ با انجام کودتای نظامی در ایران، اراده ملی را نادیده گرفتند و افکار عمومی جامعه را تحقیر کردند. در این ارتباط، استراتژیستهای رئالیست اعتقاد دارند که از طریق متعادل سازی قـدرت مـی توان زمینه ثبات بین کـشورها را بـه وجود آورد. «برنارد برودی» با طرح معادله «امنیت متوازن» تلاش دارد انگیزه و جایگاه کشورها را در وضعیت رقابتی و منازعه آمیز تبیین کند.

کشورها برای امنیت خود و همچنین حفظ ثبات بین المللی به اقدامات مخاطره آمیز متوسل مـی شوند. آنـان تلاش دارند اهداف خود را از طریق اقدام جسورانه تحقق بخشند. در زمانی که کشورها مبادرت به چنین اقداماتی می کنند، برای جنگ اعلام آمادگی می کنند. کشوری که برای تأمین اهداف ملی خود آمـاده انـجام جنگ بـاشد، به سایر کشورها می فهماند که موضوعی حیاتی پیش روی خود قرار داده است. از این رو به تأمین ارزشهای اشـتقاقی مبادرت می ورزد؛ ارزشهایی که زمینه تحقق شکل دیگری از منافع و ارزشها را بـه وجـود مـی آورد. از این رو، اقدامات مخاطره آمیز بین المللی را نباید پایان سیاست دانست؛ بلکه این گونه رفتارها، شکل جدید و متفاوتی از سیاست را به وجـود مـی آورند. (Bernard Brodie, "Strategy as a science", world politics, p. ۴۷۷. )

به این ترتیب اقدام دانشجویان پیرو خط امام را باید به عنوان نمادی از رفـتار جـسورانه ای دانست که برودی آن را در چارچوب ارزشهای اشتقاقی مورد تفسیر قرار می دهد. به این ترتیب، جسارت اسـتراتژیک می تواند فضای لازم را برای تأمین منافع ملی در شرایط رقابتی و منازعه آمیز فراهم آورد.

ب) اقدامات عملی امـام خمینی در شرایط ورود مک فـارلین بـه ایران

ورود مک فارلین به ایران را می توان به عنوان نمادی از مصالحه گرایی استراتژیک در سیاست خارجی ایران دانست. در این ارتباط، نهادهای مختلفی در ایران و امریکا ایفای نقش کردند. هدف ایران از مذاکره با مقامات آمریکایی را باید نـیل به تسلیحات موثری دانست که بتواند در فرایند جنگ تحمیلی مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین، ماجرای مک فارلین و مذاکره با آمریکا می توانست زمینه قدرت سازی برای ایران را فراهم آورد. او در خرداد ۱۳۶۵ (ژوئن ۱۹۸۶) با محموله های نظامی وارد ایـران شـد. هدف مک فارلین را باید مصالحه گرایی با ایران در راستای حل مشکلات امنیتی آمریکا در لبنان دانست. در این ارتباط آمریکاییها نسبت به نیازهای تسلیحاتی ایران واقف بودند. بنابراین، تلاش داشتند از طریق اعطای تـسلیحات، زمـینه لازم برای تعدیل رادیکالیسم سیاست خارجی ایران را فراهم آورند.

در این دوران، ضرورتهای رئالیسم سیاست خارجی، تأکید بر حداکثرسازی امنیت ملی بود. این امر به مفهوم تلاش گسترده برای حفظ موجودیت سـیاسی مـحسوب می شد. بنابراین، امنیت ملی باید بقاء را تضمین کند. تجهیزات و ابزارهای دفاعی را می توان به عنوان یکی از نشانه های حفظ بقاء ملی در دوران مخاطرات نظامی دانست. در این ارتباط، «جان میرشایمر» ـ از رئالیستهای جدید در تبیین سـیاست قـدرت ـ مـی نویسد:

هیچ هدفی بالاتر از حفظ کـشورها در بـرابر تـهدیدات نمی باشد. تهدیدات از تنوع قابل توجهی برخوردارند. کشورهایی که درگیر تهاجم نظامی می شوند، با شرایط مبهمی برای حفظ بقای خود روبه رو مـی شوند. بـنابراین، مـصالحه گرایی برای حفظ بقاء به عنوان ضرورت رئالیستی می باشد. کـشورها مـی توانند ارزشهای ثانویه خود را در دوران های تاریخی دیگری نیز تأمین نمایند؛ اما حفظ بقاء و موجودیت، تنها در شرایط بحران اهمیت می یابد. (John Mearsheimer, Back to the future, instability in Europe after the cold war, p. ۵-۵۶. ) ورود مـک فـارلین در شـرایطی شکل گرفت که هنوز رویکردهای رادیکال در حوزه سیاست خارجی از انـعطاف پذیری برخوردار نبود. از سوی دیگر، برخی از گروههای سیاسی تلاش داشتند روندهای سیاست خارجی ایران را با ابهام استراتژیک روبه رو سـازند. ایـن امـر زمینه انتقاد نسبت به ورود مک فارلین به ایران را به وجود آورد. گـروههای انـتقادکننده بر این اعتقاد بودند که برای کنترل رفتارهای گریز از مرکز در سیاست خارجی ایران اقدام می کنند؛ امـا واقـعیتهای ایـجاد شده به گونه ای بود که امام خمینی با تأکید بر مصالحه گرایی اسـتراتژیک بـرای بـقاء انقلاب اسلامی و افزایش اقتدار ایران در حوزه نظامی، به گونه ای محسوس از روندهای سیاست خارجی ایـران حـمایت بـه عمل آورد و تأکید کرد:

شما انصاف بدهید در یک همچو وقتی یک همچو اموری است! یک وقـت یـک همچو تأییدی است از کاخ سفید؟ یک وقت یک همچو تأییدی است از ریگان؟ لحن شما در آن چـیزی کـه بـه مجلس می دارید از اسرائیل تندتر است. شما را چه شده است که این طور شدید شـما کـه این طور نبودید... حتی تندرو و کندرو درست نکنید. (روزنامه اطلاعات، ۱ / ۹ / ۱۳۶۵)

مواضع اتخاذ شده از سوی امـام خـمینی در رونـد ورود مک فارلین به ایران را می توان نمادی از مصلحت گرایی استراتژیک دانست. کسانی که نسبت به ضرورتهای مـحیط سـیاسی و بین المللی وقوف چندانی نداشتند؛ در برابر فرایند ایجادشده موضع گیری کردند؛ در حالی که امـام خـمینی بـا تأکید بر رویکرد قدرت محور و امنیت محور تلاش داشت فضایی را ایجاد کند تا زمینه تـأمین امـنیت نـهایی و قدرت مؤثر از طریق مصالحه گرایی استراتژیک فراهم شود.

کتابشناسی:

ـ پای، لوسین، هـویت و فـرهنگ سیاسی، در کتاب: بحران ها و توالی ها در توسعه سیاسی، ترجمه غلامرضا خواجه سروی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، ۱۳۸۰.

ـ جنگ و دفـاع در انـدیشه امام خمینی، معاونت پژوهشی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، دفتر ۲۴، تهران، مـؤسسه تـنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) ۱۳۷۸.

ـ کلمات قـصار «پنـدها و حـکمت های امام خمینی»، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثـار امـام، ۱۳۷۴.

ـ صحیفه امام، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

ـ فالک، ریچارد، نـظریه واقـع گرایی و امنیت جـهان، درج شـده در کـتاب: ارزیابی های انتقادی در زمینه امنیت بین الملل، تـرجمه عـلیرضا طیب، تهران، نشر نی، ۱۳۸۰.

ـ فولر، گراهام، قبله عالم: ژئوپلتیک ایران، ترجمه عـباس مـخبر، چ اول، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۳.

- George F. Kennan, "Morality and foreign policy", foreign Affairs, winter, ۱۹۸۵-۸۶.

- Nicholas Spykman, Americans strategy in world politics, New York: Harcourt Brace jova - novich, ۱۹۸۲.

- K J. Holsti, The Dividing Discipline: Hegemony and Diversity in International Thory, Boston , Allen and Unwin, ۱۹۸۵, esp.

- John A. Vasquez, "The power of power politics: A Critique", New Brunswich, NJ, ۱۹۸۳ esp.

- Bernard Brodie, "Strategy as a science ", world politics, Vol. ۱, July ۱۹۴۹.

- John Mearsheimer. ۱۹۹۰, Back to the future, instability in Europe after the cold war; International security, ۱۵.

آدرس ثابت: ۲۱۲۲۶۲https: / / www. noormags. ir / view / fa / articlepage/

مقالات مرتبط

نقش روشنفکران اواخر دوره ی قاجار در شکل گیری نخستین دولت مدرن در ایران

پیامدهای باور به شهود شاهدان و اشتیاق به دیدار خداوند در حیات بشر از منظر قرآن و زیارت امین الله

فیض کاشانی و مبانی و روش های تفسیری او

تأثیر ساختار سیاست خارجی اروپا بر روابط خارجی ایران با کشورهای عضو

بخش ضمیمه: دولت و توسعه: نقد و بررسی کتاب "توسعه دولت محور"

عناوین مشابه

الگوی تعاملی سه جانبه پویای سیاست خارجی در اندیشه امام خمینی (س)

مبنا و چگونگی راهبردهای تصمیم سازی و اقدام در عرصه سیاست خارجی در اندیشه امام خمینی (س)

تأملی بر مبانی سیاست خارجی و دفاعی جمهوری اسلامی ایران در اندیشه امام خمینی (س)

مبانی نظری پیوند آرمان ها و واقعیت ها در اندیشه سیاسی امام خمینی (س) مطالعه موردی: سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران

تاثیر ایدئولوژی بر منافع ملی و امنیت ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران؛ با تاکید بر اندیشه امام خمینی (س)

بررسی رابطه اخلاق و سیاست در اندیشه سیاسی امام محمد غزالی و امام خمینی (س)

تعامل اخلاق و سیاست در اندیشه امام خمینی (س)

قاعده فقهی تولی و تبری در اندیشه سیاست خارجی امام خمینی

تعامل فرهنگ و سیاست در اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

راهبردها و راهکارها در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از دیدگاه امام خمینی (س)

 

. انتهای پیام /*