پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۴۷۴ / محمد رجائی نژاد

یکی از جستارهای مهم و چالش برانگیز از گذشته تا به امروز «جامعیت دین» بوده است. مبحثی سرنوشت ساز در حوزة دین که به موضوع معرفت شناسی دین، ضرورت حضور آن در عرصه های گوناگون اجتماع با توجه به زمان و مکان، و دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی می پردازد. مسئلة جامعیت دین مسئله ای کلامی است، و در کلام جدید در بحث انتظار از دین، و قلمرو دین قرار می گیرد؛ و بین کمال، جاودانگی، و مسئله جامعیتِ دین پیوند برقرار می شود. اثبات جامعیت دین، در حقیقت دفاع از حضور گسترده و مستمر دین در ابعاد مختلف در جوامع انسانی است.

جستار جامعیت دین اسلام و پاسخ گویی به نیازهای فردی و اجتماعی انسان نیز از دیرباز مورد توجه رهبران و عالمان دینی، اسلام پژوهان و وجدان های آگاه بوده است.

هدف این یادداشت نیز خوانش و کاوش دیدگاه امام خمینی نسبت به جامعیت دین اسلام و اثبات مشتمل بودن قرآن بر نیازهایی است که از دین کامل و جاودانی چون اسلام انتظار می رود. امام خمینی براساس اعتقاد به جامعیت دین اسلام و رهایی بخشی آن، بر این باور بود که دنیا و آخرت ارتباطی تنگاتنگ دارند و اسلام برای تمام شئون فردی و اجتماعی انسان برنامه دارد. ایشان با اشاره به این که دین اسلام سرمنشأ همه آزادی ها، همه آزادگی ها، همه بزرگی ها، همه آقایی ها و همه استقلال ها، و پاسخ گوی همه نیازهای بشری است، از رژیم پهلوی که اسلام و روحانیت را متهم به ارتجاع سیاه و عقب ماندگی می کرد، انتقاد کرده و می گفت اینها دلیلی بر این ادعای خود ندارند و اسلام برای همه زمان هاست. با همین باور بود که انقلاب اسلامی را آغاز و رهبری کرد، و به سرانجام رساند، و نظام جمهوری اسلامی را بنیان گذاری نمود.

با توجه به پافشاری همیشگی امام خمینی بر جامعیت و پویایی دین اسلام، و تشکیل نظامی بر پایه دین اسلام، می توان جستار «جامعیت دین اسلام» را از اصول اندیشه های ایشان دانست.

مفهوم دین و جامعیت دین

از دین، تعریف های گوناگون و گاه مخالف و چندپهلو شده است. تاآنجاکه گاه مرام های ماده گرا، آیین های انسان پرستانه و غیرمعتقد به خدا را نیز دربرمی گیرد؛ اما مراد ما از دین همان پیام هدایت خداوند برای انسان است که در قالب شریعت های گوناگون بر پیامبران الهی وحی شده است. امروزه مصداق واقعی دین الهی همان آیین نازل بر حضرت محمد(ص) و وحی قرآنی است. حقانیت هر یک از شریعت های پیشین که مورد تصدیق قرآن نیز هست، مربوط به ظرف زمانی آنهاست و با آمدن شریعت بعدی، تدین به شریعت پیشین نامقبول است. (سوره مائده، ۱۵)

امام خمینی نیز مصداق واقعی دین را اسلام دانسته و آن را دینی می داند که پیامبر خاتم(ص) برای سعادت و تربیت بشر در تمام ابعاد مادی، عقلی، روحی و مافوق اینها آورده است (صحیفه امام، ج ۴، ص ۱۸۶؛ ج ۶، ص ۴۰۱)

درباره جامعیت دین و گستردگی آن نیز دیدگاه ها و برداشت ها مختلفی وجود دارد که در کل می توان آنها را در سه انگاره زیر بیان کرد:

۱. انگاره نخست؛ حداکثری

این دیدگاهِ افراطی معتقد است تمام معارف بشری را می توان از قرآن، یا قرآن و سنت جویا شد و به دست آورد؛ و برای این امر نیازی به عقل و تجربه انسانی نیست. یعنی دین، جامع همه علوم و معارف بشری است و در همه عرصه های زندگی مادی و معنوی، همه مسایل نظری و عملی را در سطح کلان و جزیی بیان می کند. آموزه های آن ما را از هرگونه تلاش فکری در شناخت انسان و جهان و ابعاد مختلف زندگی بی نیاز می کند. برای همین دین، نظام های لازم جهت اداره جامعه را در بردارد و می توان علوم اجتماعی، سیاسی و تجربی، همانند جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد، علم سیاست، فیزیک، شیمی و حتی کامپیوتری و... را از دین استخراج کرد. (جامعیت قرآن، ص ۵۹ـ۶۷)

۲. انگاره دوّم؛ حداقلی

این گروه وظیفه دین را تنها ارائه رهنمودهایی برای رسیدن به سعادت و کمال اخروی انسان می دانند. اینها معتقدند دین برای اداره شئون زندگی دنیوی نیامده است و اساساً کاری به دنیای انسان ها ندارد. جامعیت دین را در این می دانند که آن چه در هدایت به کمال و سعادت اخروی انسان نقش دارد، در اختیار بشر قرار دهد. زندگی دنیوی و مسائل مربوط به آن را در قلمرو دین نمی دانند و معتقدند این آدمی است که باید بدون استمداد از آموزه های دینی به سامان دهی مناسبات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... جامعه بپردازد. دین در این زمینه ها تنها به کلیات بسنده کرده، و از راه کار مشخص پرهیز کرده است. در حالی که اگر دین به تدبیر امور دنیوی و تنظیم معیشت و تعیین نظام بپردازد، خود دنیوی و ایدئولوژیک می شود؛ و این با جاودانگی آن در تضاد خواهد بود. (عبدالکریم سروش، کیان، ش ۴۱، ص ۲ـ ۹)

۳. انگاره سوم؛ اعتدالی

جامعیت دین را وقتی در راستای هدف و رسالت آن در نظر گرفت؛ باید از هرگونه افراط و تفریط در این زمینه پرهیز کرد. با نگاهی اجمالی به قرآن و روایات درمی یابیم هدف دین، تأمین سعادت دنیا و آخرت او است و چون امور دنیوی و مناسبات اجتماعی تأثیر شگرفی در روحیات و کمال انسان و تأمین سعادت واقعی او دارد، دین خاتم هرگز نمی تواند از دخالت در این امور دنیوی چشم پوشی کند و باید برای تمام آنها برنامه ای جامع ارائه دهد. (درآمدی بر مبانی اندیشه اسلامی، ص۱۵۰) از نگاه اعتدالی مقصود از جامعیت دین آن است که در راستای هدف و رسالت خود رئوس کلی همه معارف لازم را برای تحقق این هدف در اختیار بشر قرار دهد، به گونه ای که بشر با تطبیق آن اصول کلی به صورت نظام مند بتواند همه معارف و راه نمون های مورد نیاز را برای رسیدن به سعادت خویش به دست آورد. (جامعیت و کمال دین، تهران، ص ۱۵ـ۱۶)

از این جا روشن می شود تفسیر جامعیت دین به این که بتوان نظریه ها، قوانین و فرمول های پذیرفته شده یا مطرح شده در علوم مختلف بشری را از متون و منابع دینی (کتب آسمانی و احادیث دینی) بیرون کشید، تفسیری نادرست است چنان که منحصر کردن احکام و تعالیم دینی به مسائل مربوط به عبادت و نیایش خداوند نیز تفسیری ناقص از دین است؛ چرا که رسالتِ هدایتیِ دین با هیچ یک از دو تفسیر یاد شده از جامعیت دین سازگاری ندارد. (همان، ص ۱۶)

نگاه امام خمینی به اسلام

اسلام به معنای خاص، مکتبی جامع و واقع گراست که در آن به همه جوانب نیازهای انسانی توجه شده است (مطهری، ج ۲، ص ۶۵). اسلام انسان را یک موجود مادی محدود به این دنیا نمی داند؛ بلکه موجودی فراتر از ماده و دارای زندگی جاوید می بیند که همه شئون و اعمال او با سرنوشت نهایی او ارتباط دارد. یعنی هرگونه تلاشی در این زندگی در سعادت ابدی و یا شقاوت او تأثیر خواهد داشت «الدنیا مزرعة الاخرة». پس، دینی که علاوه بر مسایل فردی، به مسایل اجتماعی انسان و سعادت و هدایت جامعه می اندیشد؛ نمی تواند نسبت به اجرای احکام و چگونگی اداره جامعه، تعیین ساختار حکومت، اصل عدالت و قیام به قسط، ایجاد تعاون و امنیت در جامعه و... طرح و نظری نداشته و بی تفاوت باشد.

امام خمینی، یکی از قائلان دیدگاه اعتدالی، ماهیت و حقیقت اسلام به معنای عام را انقیاد و تسلیم و خضوع می داند (امام خمینی، الطهارة، ج ۳، ص ۴۶۴ و ۴۶۹؛ همو، شرح چهل حدیث، ص ۱۴۷) و اسلام به معنای خاص را مکتب جامع و کاملی می داند که تمام جوانب نیاز بشری را در نظر گرفته است. (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۴۰۲ ـ ۴۰۳)

ایشان مجموعه آموزه های اسلام را به سه بخش تقسیم می کند: ۱. عقاید حقه و معارف الهیه و وصف و تنزیه حق و معاد و کیفیت آن و علم به ملائکه و ارسال رسول؛ ۲. اخلاق و اصلاح نفس و اخلاق فاضله و حمیده؛ ۳. احکام؛ یعنی اعمال قالبی فردی اجتماعی، سیاسی مدنی. ایشان افزوده است اسلام در این سه مقام که اساس شرایع و مدار تشریع است، کامل تر از شریعت یهود و نصارا است؛ زیرا برای تمام دوره زندگی بشر قانون داشته و در تمام مراحل دنیایی و آخرتی، کامل و تام می باشد و این خود دلیل بر حقانیت اسلام است. (امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص ۲۰۱)

امام خمینی کسی را اسلام شناس می داند که تمام ابعاد اسلام را بشناسد؛ بنابراین کسی که تنها تاریخ یا فلسفه یا عرفان اسلامی را شناخته، اسلام شناس نخواهد بود؛ چنان که متکلمان، فلاسفه، عرفا و فقها، اسلام را بر اساس رویکرد خود تفسیر کرده اند؛ در حالی که اسلام دارای ابعادی جامع است (صحیفه امام، ج ۴، ص ۷ ـ ۸؛ ج ۸، ص ۵۱۳)؛ بنابراین اسلام شناس کسی است که هم جهات معنوی و هم جهات ظاهری اسلام را بشناسد (همان، ج ۴، ص۱۹۰)؛ زیرا هر یک از این علوم، یک بُعد از اسلام است و بُعد دنیایی و حکومتی اسلام و چگونگی تعامل در جامعه اسلامی، بُعد دیگری است که از آن غفلت شده است؛ در حالی که اسلام برای رساندن انسان به کمال خود در تمام ابعاد انسانی است. (همان، ج ۱۱، ص ۴۵۱) بر همین اساس ایشان برداشت های یک بعدی و یک جانبه برخی از اسلام را که یا به جهت معنوی اسلام توجه می کنند؛ و جهات مادی و اجتماعی آن را به تأویل می برند؛ یا تنها به جهات مادی توجه می کنند، برداشت انحرافی از اسلام می شمارد. (همان، ص ۲۶۱)

امام خمینی ویژگی هایی برای دین اسلام برشمرده اند که آن را از دیگر ادیان جدا می کند؛ ازجمله: جاودانگی و پویایی اسلام؛ برقراری عدالت؛ اعتدال و میانه روی؛ مطابقت با فطرت؛ سهل و آسان بودن؛ دعوت به وحدت و برادری؛ لغو امتیازها و تعصب های قومی و جامعیت دین اسلام. از دیدگاه ایشان جامعیت دین اسلام یکی از ویژگی های برجسته و خدشه ناپذیر است.

جامعیت دین اسلام از دیدگاه امام

دین اسلام به جهت توجه به همه ابعاد وجودی انسان و برآورده کردن نیازهای فطری و طبیعی و آوردن دستورهای جامع و کامل در هدایت بشر و بیان سعادت دنیوی و اخروی، در مقایسه با ادیان دیگر دارای جامعیت است. امام خمینی نیز یکی از ویژگی های اسلام را جامع بودن قوانین و معارف اسلامی و رساندن مردم به سعادت دنیا و آخرت می داند. (همان، ج ۳، ص ۲۰۷). ایشان تاکید کرده است که اسلام تنها عبادت و تعلیم و تعلّم عبادی نیست، بلکه منشأ بسیاری از احکام عبادی اسلام، حکمت های اجتماعی و سیاسی است؛ (همان، ج ۴، ص ۴۴۷؛ ج ۶، ص ۲۰۰) چنان که اسلام همواره در پی تشکیل حکومت بوده تا با آن، عدالت اجتماعی و سعادت انسان ها را تحقق بخشد. (همان، ج ۲۱، ص ۴۰۶ ـ ۴۰۷) امام خمینی یادآورشده است که طبق برخی روایات (بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۳۱۹)، رهبانیت در اسلام ممنوع است (امام خمینی، شرح جنود عقل و جهل، ص ۳۲۵ ـ ۳۲۶)؛ بنابراین اسلام مانند مسیحیت تحریف شده نیست که تنها به معنویت توجه کند و مانند یهودیت هم نیست که بیشتر توجه اش به مادیات باشد؛ (صحیفه امام، ج ۴، ص ۱۹۱) بلکه اسلام مکتبی است که در تمام شئون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی و اقتصادی، سیاسی و نظامی، دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ای هرچند بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی او نقش داشته باشد، فروگذار نکرده است و تمامی موانع تکامل اجتماع و فرد را بیان کرده و در مسیر برطرف کردن آنها گام برداشته است. (همان، ج ۲۱، ص ۴۰۲ ـ ۴۰۳)

امام خمینی با تأکید بر بُعد تربیتی اسلام معتقد است اسلام مکتب انسان ساز است و برای تمام مرحله های تکاملی انسان از همان دوران جنینی و دوران کودکی تا مراحل تهذیب نفس و سیر و سلوک برنامه دارد. (همان، ج ۶، ص ۴۱ ـ ۴۲؛ ج ۷، ص ۲۸۸) از این رو علاوه بر جنبه های فردی، به روابط اجتماعی انسان در جامعه و همچنین ارتباط جامعه اسلامی با سایر جوامع (همان، ج ۵، ص ۳۸۹) و سیاست اداره کشور و حکومت اسلامی (همان، ج ۲، ص ۳۱؛ ج ۴، ص ۴۵۱) توجه کرده است. ایشان تاکید کرده است که قرآن کریم و سنت، شامل همه دستورها و احکامی است که برای سعادت بشر نیاز است و بر همین اساس است که قرآن خود را «تبیان کل شیء: بیانگر همه چیز» معرفی کرده است؛ (امام خمینی، ولایت فقیه، ص ۲۹) این کتاب آسمانی کامل ترین و جامع ترین کتاب و شریعت است. (همو، آداب الصلاة، ص ۳۰۹)

اما این جامعیت دین به این معنا نیست که اندیشه آدمی تعطیل و تخصص انسانی مردود شود. یا انسان را از هرگونه کوشش فکری و تلاش معرفت جویانه باز دارد، یا بی نیاز سازد. به عبارت دیگر رسالت دین قرار دادن وحی به جای عقل و حس و شناخت های عقلانی و تجربی نیست؛ بلکه رسالت وحی این است که اولاً مسیر رسیدن به این گونه معرفت ها را روشن و هموار سازد، و ثانیاً افق هایی از حقیقت را که از دسترس عقل و حس بیرون است، برای انسان آشکار کند. بدین جهت رسالت وحی در طول رسالت عقل و حس و مکمل آن دو است، نه در عرض و مخالف آن دو. سیره نظری و عملی امام خمینی نیز گویای همین نگاه است. ایشان همیشه به دانشگاه و جریان آکادمیک به عنوان عاملی تعیین کننده و تأثیرگذار بر مسائل مختلف کشور توجه داشت. همواره به تخصص اهمیت می داد و به وجود اهل فن و متخصصین علوم مختلف ارزش قائل بود. تعهد را بدون تخصص بی فایده می دانست. امام خمینی در زندگی با مسلک تقدیرگرایی میانه ای نداشت. از دست روی دست گذاشتن و منتظر تقدیر الهی بودن بیزار بود. خواست خدا و دعا را همراه و همگام با کنش و احترام به تخصص و علم روز قبول داشت.

حضرت امام در دوران زندگی خود هرگز نظریه کارشناسان بهداشت و درمان را مقابله با دین و مذهب نمی دانست؛ بلکه رعایت آن را از جانب متدینین در راستای تقویت دین و مذهب می دانست. با همة بینش کامل فقهی و سیاسی، در کارهای تخصصی، به خواست و نظر متخصصین با دید اجتهادی می نگریست. مثلاً اگر پزشکان دستور خاصی و یا محدودیت کاری در مورد انجام کارهای روزمره می دادند؛ ایشان با تمام خضوع و تواضع آن را می پذیرفت. حتی در مورد واجبات و مستحباتی چون وضو و نماز و...

حتی فراتر به قضیة تخصص نگریسته و از مسئولان بهداشت و پزشکان معالج تکلیف روزانه را جویا می شد. در پاسخ  به پرسش حضرت امام، یکی از پزشکان به ایشان می گوید: آقا شما خودتان بهتر می دانید! حضرت امام می گوید:

شما در زمینة تخصصی نظرتان را بدهید؛ استنباط احکام شرعی را خودم انجام می دهم.

یا این که وقتی جمع پزشکان و مسئولان کشوری در مورد اجازة عمل جراحی از ایشان می پرسند، پاسخ می دهد:

«هرگونه که خودتان صلاح می دانید عمل فرمایید و من نظر خاصی ندارم».

این رویه را نه تنها خودش داشت و رعایت می کرد، بلکه به دیگر نزدیکان و بستگان و دوستان نیز سفارش می کرد. چنانچه به برادر بزرگشان آیت الله پسندیده می نویسد:

«برادر بزرگوارم... قسم می‏دهم، به حرف های دکتر ترتیب اثر دهید. چرا موجب نگرانی همه می‏شوید؟ خداوند لازم نموده است که در مواقع احتمال ضرر، انسان از آنچه موجب است اجتناب کند، اگر چه ترک حج و صوم و صلاة باشد. شما می‏خواهید موافق حکم خدا عمل کنید، کاری نکنید که خداوند نعوذ باللَّه از شما ناراضی باشد. این احتیاطات شما بر خلاف شرع است و لازم است از آن اجتناب فرمایید.» (صحیفه امام، ج‏۲۰، ص ۳۰)

نتیجه

امام خمینی در جامعیت دین نگاه اعتدالی داشت. دیدگاه افراطی را که معتقد است تمام معارف بشری را می توان از قرآن، یا قرآن و سنت گرفت و نیازی به عقل، دانش و تجربه بشری نیست، رد می کرد؛ همانگونه که دیدگاه تفریطی که می گوید قلمرو دین تنها در مسائل مربوط به ارتباط انسان با خدا منحصر است، قبول نداشت. ایشان بر این باور بود که مقصود از جامعیت دین این نیست که همه مسائل نظری و عملی مربوط به زندگی مادی و معنوی انسان،  خواه در سطح مسائل کلی و کلان، و خواه در زمینه مسائل جزئی و خاص توسط پیامبران الهی بیان شده باشد و مطالعه کتب آسمانی، انسان را از هرگونه بحث و کاوش فکری در شناخت انسان و جهان و جوانب حیات بشری بی نیاز سازد، بلکه مقصود این است که دین در راستای هدف و رسالتی که دارد یعنی هدایت انسان به سمت کمال واقعی و همه جانبه او، از بیان هیچ نکته لازمی فروگذار نکرده است. بنابراین جامعیت دین را باید نسبت به هدف و رسالت دین مورد تحقیق و بررسی قرار داد، نه فراتر یا فروتر از آن.

. انتهای پیام /*