پرتال امام خمینی (س): مصاحبه ۳۴/ دکتر سید سجاد ایزدهی
حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید سجاد ایزدهی دانشیار گروه سیاست پژوهشکده نظام های اسلامی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، مولف و محقق است و حوزه تخصص ایشان فقه سیاسی است. وی در این گفت وگو از مشارکت سیاسی عمومی و قدرت انتخاب گری مردم در نظام جمهوری اسلامی سخن گفت.
بحث ما درباره نقش غیرقابل انکار مردم در پیروزی و تثبیت نظام و حضورشان از یک طرف و تکیه حضرت امام بر اینکه مردم در همه امور باید مشارکت کنند از طرف دیگر است. این سؤال مطرح است که مردم در مشارکت سیاسی چه نقشی در مشروعیتبخشی و قانونی بودن حکومت دارند؟
فکر میکنم پیش از آنکه وارد بحث مشروعیت و مقبولیت شویم باید یک تعریفی از بحث مشارکت سیاسی و حضور سیاسی مردم داشته باشیم. در واقع مشارکت سیاسی ولو اینکه واژهای مدرن است و در عصر جدید استفاده میشود، در زمان گذشته از این واژه استفاده نمیشده است. اما همواره فعالیت سیاسی یا همراهی سیاسی با حکومتها وجود داشته ولو در قالب تعریف «Politicalparticipation» به طور طبیعی نبوده است. در زمان گذشته طبعا مثل هر دورهای مردم با حکومتها تعامل و همکاری داشتند. این تعامل و همکاری ممکن است رویکرد ایجابی یا رویکرد سلبی داشته باشد. یکی از ارکان اصلی حکومتها مردم هستند. یعنی اگر بخواهیم ارکان حکومت را بازخوانی کنیم کارگزاران، مردم و سرزمین هستند. طبعا اگر مردمی وجود نداشته باشند حکومتی هم وجود نخواهد داشت. لذا مردم و حضور آنها همواره نقطه ثقل حکومت است. مردم بر همین اساس یا در راستای همراهی با حکومتها یا در راستای مخالفت با حکومتها گام برمیدارند. هر دوی اینها فعالیت سیاسی است یا به تعبیری شاید بتوان از هر دو آنها به مشارکت سیاسی یاد کرد. یعنی مشارکت سیاسی سلبی و مشارکت سیاسی ایجابی برای تقویت نظام یا برای تضعیف نظام. طبیعتا میتوان از آنها به نام مشارکت سیاسی یا اضلاع مشارکت سیاسی یاد کرد.
اما در خصوص مشروعیت؛ اینکه آیا حضور مردم مشروعیتزا هست یا مردم در حوزه مشروعیت کاری ندارند باید آن را در خاستگاه مشروعیتخواه جستجو کرد. اگر یک نظامی خاستگاه خود را از مردم بداند، یعنی تمام هوّیت خودش را از مردم بداند مثل جوامع غربی که قبل از رنسانس تلقی آنها این بود که مشروعیت از آنِ خداوند است. اما بعد از اینکه از کلیسا رویگردان شدند عملا خدا را از معادلات حذف کردند و به همین اعتبار مردم را جایگزین کردند. لذا در آن نظامها که نظامهای دموکراسی است مردم علّت موجده حکومتها و علت مشروعیتزای حکومتها هستند.
اما در نظامهای دینی نمیشود مردم را علت موجده حکومت و علت مشروعیتزا برای حکومت دانست. حکومت بر اساس مبانی ما از آنِ خداوند است و خداوند آن را به هر کسی بخواهد واگذار میکند. طبیعتا خداوند به پیامبر و اهل بیت واگذار کرده است و بعد از آنها نیز به شبیهترین افراد به امام که همان فقیه جامع الشرایط بوده واگذار کرده است.
چنان که عرض کردم نکته مهم آن است که مردم یکی از اضلاع مهم حکومت هستند و با وجود آنها حکومت عملا ایجاد میشود و با عدم همراهی آنها حکومتها عملا استقرار خود را از دست میدهند. مردم اگر جایگاهی در حکومت اسلامی دارند در حوزه ولایت نیست یعنی مردم ولایت را واگذار نمیکنند. ولایت از اساس از آنِ آنها نیست که بخواهند آن را واگذار کنند. بلکه ولایت از آنِ خداوند است اما در حوزه تولی و حوزه اداره و در حوزه فعلیتبخشی به این ولایت، مردم نقش اساسی دارند. لذا باید بین ولایت و تولی فرق گذاشت. مردم در حوزه ولایت جایگاهی ندارند اما درحوزه تولی، در حوزه اداره و فعلیتبخشی نقش اساسی دارند و عملا حکومتها را مستقر میکنند، حکومتها را تضعیف میکنند، به حکومتها فعلیتبخشی میکنند و عملا استمرارشان را تضعیف میکنند.
مشارکت سیاسی عمومی و قدرت انتخابگری مردم در نظام جمهوری اسلامی چه نکات مثبت و مؤلفههای قدرتزایی میتواند داشته باشد؟
اگر مردم به عنوان یکی از ارکان اساسی حکومت برای استقرار حکومت همراهی نداشته باشند؛ عملا حکومتها امکان استمرار نخواهند داشت. از آن طرف اگر حکومتها همراهی نکنند، استمرار نخواهند داشت. لذا از یک جهت رمز بقا، استقرار و استمرار حکومتها مردم هستند و از طرف دیگر، مردم نماد اقتدار حکومتها تلقی میشوند و اگر مردم حضور داشته باشند، اگر حکومت به مردم مستند باشد، اگر حکومت پایههای خود را بر مقبولیت مردمی مستقر کند، طبیعتا هم پایایی خود را حفظ میکند، یعنی حکومت برای اینکه برقرار بماند باید با مردم همراهی داشته باشد تا بتواند بقا و پایایی خود را حفظ کند. از طرف دیگر چون مردم نیروی فعال و نیروی اساسی سیاسی حکومتها تلقی میشوند، اگر مردم در حکومت مشارکت حداکثری داشته باشند طبیعتا کارآیی حکومت افزایش پیدا میکند. اگر مردم حکومت را از آنِ خود بدانند و حکومت نیز مردم را از آنِ خود بداند؛ طبیعتا مردم هم در مواقع بحران، مشکلات را تحمل میکنند و هم در مواقع بحرانها کمک میکنند، هم بخش عمدهای از مشکلات را به دوش میکشند. طبیعتا حضور و حمایت مردم میتواند به کارآمدی حکومت، اثربخشی حکومت، پایایی حکومت و استمرار مطلوب حکومت کمک کند.
در صورتی که نظام از مردم جدا شود ممکن است با چه بحرانهایی مواجه شود؟
به نظرم این سؤال اساسا صورت مسئلهاش غلط است. نمیشود حکومتی را فرض کنیم که همراهی مردم را نداشته باشد. ولو اینکه ممکن است همراهیها حداقلی باشد. اما اینکه ما یک حکومتی را تلقی کنیم که همراهی مردم را نداشته باشد صورت مسئله ندارد. حتی استبدادیترین حکومتها هم بخشهایی از مردم آن را همراهی میکنند. مهم آن است که همراهی و مشارکت مردم آیا حداکثری است یا حداقلی؟ آیا توده مردم با حکومت همراهی داشته باشند یا توده مردم نیاز نیست و اینکه نخبگان همراهی داشته باشند کافی است. مهم آن است که هر چه حکومت با مردم ارتباط وسیعتری برقرار کند، هر چه حکومت همراهی مردم را به صورت حداکثری داشته باشد؛ طبعا این حکومت در بقا با کمترین مشکل مواجه میشود. هر چقدر حکومت کمترین مشارکت و همراهی را داشته باشد، طبیعتا به صورت حداقلی میتواند اثربخشی کند. چون به هر صورت این مردم هستند که باید اوامر حکومتها را اطاعت کنند. مردم هستند که باید قوانین را انجام دهند. مردم هستند که باید در بستر حکومت رفتار کنند. اگر قرار باشد مردم با حکومت همراه نباشند، مردم با حکومت معارضه کنند؛ طبیعتا حکومت آن رویکرد مطلوب خود را نخواهد داشت.
لذا مرحوم امام در انقلاب اسلامی از همان آغاز یعنی بعد از پیروزی انقلاب فارغ از خود انقلاب اسلامی که با همراهی مردم تشکیل دادند، مردم را در انقلاب اسلامی اصل تلقی کردند، مشارکت سیاسی سلبی نسبت به رژیم طاغوت برایشان مهم بود، لذا مردم چون سر صحنه بودند امام توانست قیامشان را به نتیجه برساند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با اینکه معلوم بود امام یک حاکم بیبدیل برای کشور ایران خواهد بود، اما در عین حال در اصل حکومت، برای قانون اساسی، در کمترین زمان ممکن برای ریاست جمهوری، برای مجلس و در ادامه هم حتی مثل حضور در جنگ، بسیج، جهاد سازندگی و موارد دیگری که عمدتا مردمی است،عمدتا بر پایه حضور مردم شکل گرفته است. لذا اگر همه حکومتها علیه نظام جمهوری اسلامی به تعبیری اجتماع کردند و حکومت اسلامی را برنتابیدند، اما چون مردم همراه بودند، چون مردم با حکومت بودند، چون مردم حامی نظام بودند، عملا نتوانستند به این نظام خدشهای وارد کنند و امام همواره بر حضور مردم تأکید میکردند. در مرحله اصل حکومت، در مرحله تثبیت حکومت، در مرحله استمرار حکومت و در مرحله کارآمدی حکومت. امام به مردم اعتماد داشت و مردم هم حضور حداکثری داشتند و لذا حکومت اسلامی همواره مستقر بود و هست. ذات اسلامی باور به مردم است، ذات انقلاب اسلامی مردم سالاری دینی است و از مردم نمیتواند جدا باشد لذا نمیتوان حکومت اسلامی را ترسیم کرد که در آن مردم سالاری دینی و حضور حداکثری مردم نباشد. البته این را باید در نظر داشت که همواره در مشکلات، بحرانها و مصائب ممکن است درصد مشارکت سیاسی مردم تغییر کند. ممکن است به صورت حداقلی یا حداکثری شود. ممکن است مردم در یک فضایی اعتماد حداکثری کنند و ممکن است در زمانی قدری اعتماد خود را از دست بدهند. اما در عین حال حکومتها خود را موظف میدانند مثل حکومت جمهوری اسلامی که با مردم همراه باشد، رضایت مردم را جلب کنند، همراهی مردم را تضمین کنند، این ایده امام راحل بود و البته سیره مقام معظم رهبری هم بود که توانستند جمهوریت نظام را حفظ کنند و همواره بر انتخابات در زمان خودشان تأکید داشتند و حتی در سختترین زمان ممکن در فتنه 1388 مقام معظم رهبری تأکید داشتند که باید رأی مردم حفظ شود، رأی مردم امانت است و باید این امانت را محافظت کرد.
مقام معظم رهبری در سال 1388 عملا از آرای مردم حفاظت و حمایت کردند و اگر حمایت ایشان از آرای مردم نبود طبعا شاید در سالهای آینده همواره مشکلاتی در حوزه مردمسالاری داشته باشیم چون همواره کسانی هستند که در انتخابات، اعتراض خواهند کرد، همواره کسانی هستند که نسبت به نتیجه انتخابات معترض هستند. اما مهم آن است که باید فرایند قانونی مستند به آرای عمومی را به رسمیت شناخت. اگر اینگونه نباشد طبیعتا مردمسالاری ضرر خواهد کرد. به مردم سالاری دینی ضربه خواهد خورد. لذا هم امام راحل و هم مقام معظم رهبری باور جدی به حضور حداکثری مردم دارند، سعی بر تضمین و توسعه حضور حداکثری مردم دارند و تاریخ چهل و اندی ساله انقلاب اسلامی هم نشان از این امر دارد.
آقای دکتر چه عواملی ممکن است جایگاه مردم را در استمرار نظام کمرنگ کند؟
عدم باور به مردم؛ یعنی اگر باوری به حضور مردم نباشد، اگر مردم را امین ندانند، اگر مردم را در فضای مشارکت سیاسی به صورت حداقلی به تعبیری قرار دهند مثل نوع نگرشی که قائل به این بود که ما باید انتخابات را به صورت مهندسی شده ولو با آرای حداقلی، افراد شایستهای را انتخاب کنیم. اما نظام اسلامی، انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری تأکیدشان بر این بود که ما باید همواره به مردم اعتماد کنیم، هر کسی را که مردم انتخاب کردند به رسمیت بشناسیم. طبیعتا اگر این گونه باشد مردم اعتماد میکنند و مجدد حضور خواهند داشت.
البته این نکته را نباید نادیده انگاشت که حضور مردم فقط پای صندوق نیست. غرض از حضور مردم مشارکت آنها در پای صندوق و انتخابات نیست ولو اینکه صندوق و انتخابات یکی از برترین مظاهر مشارکت سیاسی است، اما اگر مردم احساس کنند حکومتشان مستند به آنهاست، مردم احساس کنند کارگزاران آنها دلسوز آنها هستند، مردم احساس کنند که مصالح آنها در حکومتها مورد لحاظ قرار میگیرد، مردم لحاظ کنند که رضایت آنها در حکومتها فرض است؛ طبیعا در این صورت مردم اقبال بهتری خواهند داشت. مردم حضور حداکثری خواهند داشت. البته این نکته را باید در نظر گرفت که در نظامها اصولا بین خواست مردم و مصلحت آنها فرق قائل میشوند. در برخی مواقع خواست مردم با مصلحت و منفعت مردم معارض میشود، یعنی در اوقاتی ممکن است توده مردم چیزی را بخواهند که به نفع آنها نباشد یا در نظام اسلامی، مستند به ادله شرعی نبوده و موجّه نباشد. لذا نخبگان باید بتوانند بر اساس هنجارهای حاکم در هر جامعهای (که در جامعه اسلامی، اسلام است) بتوانند بر اساس هنجارهای اسلامی مصلحت قاطبه مردم را لحاظ کنند.
اگر مردم احساس کردند در یک جایی مصلحت آنها تضمین شد ولو اینکه در مقابل خواست آنها باشد، البته خواست حداکثری مردم همواره محترم است، ولی حتما اراده مردم ذیل ارزشها قرار دارد، اراده مردم ذیل آن هنجارهای حاکم بر جامعه قرار دارد. طبعا اگر مردم احساس کنند که هنجارهای جامعه آنها به رسمیت شناخته شده، مصلحت عمومی آنها به رسمیت شناخته شده است، تلاش برای جلب رضایت حداکثری آنها به رسمیت شناخته شده، کارگزاران آنها برای جلب منفعت، مصلحت و فایده آنها تلاش میکنند؛ طبیعتا مردم حکومتها را از آنِ خود میدانند. در این صورت هیچ حکومتی نخواهد توانست این حکومت را ساقط کند. هر چه حکومتها حداقلی باشد، به حداقل مردم مستند باشد، هم حکومتها عملا قدرت و کارآیی خود را از دست میدهند و در قبال دشمن تابآوری خود را از دست میدهند، در قبال مشکلات داخلی تابآوری خود را از دست میدهند. لذا عملا قدرت آنها به ضعف تبدیل میشود و با تبدیل قوت به ضعف، اقتدار عمومی از بین میرود یا کم میشود. طبعا بقای این حکومت با مشکل و ضعف همراه میشود.
آقای دکتر چه کسانی و چه نهادهایی با مشارکت مردم در تحولات سیاسی مخالف هستند و چه عوامل درونی و بیرونی حکومتی باعث دلسردی مردم در مشارکت سیاسی و حق تعیین سرنوشت توسط مردم میشود؟
در حکومت اسلامی به خصوص در انقلاب اسلامی بر اساس نظریه مردمسالاری دینی، باور به حضور حداکثری مردم فرض است ولو اینکه ممکن است در این نظام خرده قرائتهایی وجود داشته باشد که حضور مردم را حداقلی بداند یا حتی مثل کسانی که در موقع انقلاب اسلامی حضور مردم را به حضور مردها محدود میکردند یا بعضا حضور را به احزاب مقید میکردند، طبیعتا امام چون باور جدی و از سر باور به مبانی دینی به حضور مردم داشت لذا هیچ گاه حضور مردم را نه فقط انکار نکرد بلکه انقلاب را بر پایه حضور و مشارکت حداکثری مردم بنا نهاد. هر آن چیزی که به تضعیف این مبنا منجر میشد امام طبیعتا آن را انکار کرده است. ما در سالهای حیات مرحوم امام هر سال یک انتخابات داشتیم و بعدها نیز هر سال یک انتخابات داشتیم. البته بعدها به واسطه تغییر قانون انتخابات هر دو سال یکبار ما انتخابات مردم را داریم و خواهیم داشت. حضور حداکثری مردم در همه انتخابات و جلب رضایت حداکثری آنها همیشه فرض است.
اما باید این نکته را در نظر داشت که مردم به عنوان کسانی که میخواهند زندگی کنند، مردم به عنوان کسانی که میخواهند در فضای زندگیشان از یک رضایت نسبی نسبت به زندگی برخوردار باشند، از رفاه حداقلی و امنیت داخلی برخوردار باشند، از امنیت نسبت به دشمن بیرونی و امنیت نسبت به مؤلفههای داخلی کشور برخوردار باشند طبیعتا اگر حکومتها بتوانند آزادیهای مشروع مردم را تضمین کنند، امنیت آنها را تضمین کنند، رفاه قابل قبول آنها را تضمین کنند، باوری به حضور آنها در صحنه مشارکت سیاسی داشته باشند، کارگزاران مردم از بین خود مردم انتخاب شوند، تبعیضی بین مردم در فرآیند مشارکت سیاسی برقرار نباشد، مردم از حق انتخاب در حوزه مصالح عمومی برخوردار باشند؛ طبیعتا مردم این حکومت را از آنِ خود خواهند دانست. اگر حکومت به خود مردم مستند باشد طبیعتا مردم اقبال بیشتر، مؤثرتر و حداکثری خواهند داشت.
اما اگر حکومت فرضش را بر استبداد و عدم باور به مردم بگذارد، بر عدم باور به قابلیتهای مردم بگذارد، جلب رضایت توده مردم را مد نظر قرار ندهد، بلکه جلب رضایت برخی افراد مثلا نخبگان یا افراد خاص را مد نظر قرارد هند و یا عملا در خروجی انتخابات، رأی مردم امانت تلقی نشود؛ اینها موجب میشود مردم نسبت به فرآیند مشارکت سیاسی کم باور شوند.
در سالیان پس از انقلاب هم مرحوم امام تأکید مضاعف داشتند بر اینکه مردم همواره در انتخابات مشارکت حداکثری داشته باشند، حکومت را حق مردم تلقی میکردند و حکومت را وظیفه مردم تلقی میکردند. مقام معظم رهبری نیز در سالیان متمادی بر حق بودن رأی مردم تأکید میکردند. بر امانت بودن رأی مردم و مردم سالار بودن نظام دینی تأکید کردند. طبیعتا این اعتماد رویکرد یک طرفه ندارد و یک رویکرد دو جانبه دارد. حکومتی که به مردم اعتماد میکند اعتماد مردم را جلب میکند و این رویکرد دو جانبه موجب خواهد شد مردم و حکومت از یک تعامل حداکثری دو طرفه به تعبیری برخوردار شوند.
به نظر حضرتعالی که در این حوزه تخصص دارید حمایتهای مردم از نظام و انقلاب طی چهار دهه اخیر کمتر یا بیشتر شده است و چرا؟
حضور مردم ممکن است در مراحلی کم و در مراحلی زیاد شود. در مراحلی که جامعه با بحران مواجه میشود، حضور مردم کمتر میشود. در مراحلی که بیاعتمادی برای مردم حاصل میشود، حضور مردم کمتر میشود. اما فرآیند حضور مردم در انتخابات جمهوری اسلامی همواره یک فرآیند ثابت و مستمر است.
به این نکته اشاره کنم که نظام جمهوری اسلامی در طول چهل و اندی سال به گونهای حکمرانی کرده که عملا چون حکومت، مردم بنیاد است این نظام انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی عملا جایگزینی ندارد. با اینکه شاید خیلی از کشورهای جهان سرمایه گذاشتند که نظام اسلامی را از بین ببرند یا برای آن جایگزینی درست کنند و یا افرادی درست کنند که بتوانند این نظام را ساقط کنند. اما بعد از حدود چهل و اندی سال عملا با کوتولههایی مواجه هستیم که میخواهند نقش جایگزین جمهوری اسلامی را ایفا کنند و حال آنکه چنین چیزی عملا نشده و نخواهد شد.
به دلیل آنکه باور به حضور حداکثری مردم، باور به مردمسالاری یک فرض و یک راهبرد است و یک تاکتیک نیست. از سر استفاده ابزاری نیست. اگر استفاده از رأی مردم ابزاری باشد و این باور حاصل شود مردم حداقلی خواهند شد. اما در طول سالیان گذشته باور به حضور حداکثری مردم یک استفاده ابزاری و یک تاکتیک برای برون رفت از بحران نبوده است؛ لذا مردم همواره حضور داشتند، همواره رأی دادند و همواره حمایت کردند. البته ممکن است شاهد حضور بخشی از جامعه نباشیم، بخشی از بدنه جامعه ممکن است مشارکت حداکثری نداشته باشند که طبعا حکومت باید بتواند آنها را در حکومت خود وارد و از ظرفیت آنها استفاده کند. به نظرم میرسد یک فرآیند ثابتی انقلاب اسلامی در رابطه با بحث مردم سالاری دینی دارد گرچه در برخی از دولتها ممکن است رضایت مردم را جلب نکرده باشند، مصلحت مردم را جلب نکرده باشند، فرصتسوزی کرده باشند، برای حزب و جناح خودشان تلاش کردند؛ طبیعتا مردم در این مواقع احساس میکنند حکومتها برای آنها آوردهای ندارند و لذا مردم در دورههای بعدی حضور حداقلی خواهند داشت. اما اگر این حکومتها رأی و نظر مردم را جلب کنند، زندگی مردم را تضمین کنند طبیعتا دوره بعد این فرآیند متکثر خواهد شد. ما در همین ادوار چهل و اندی سال با یک فرآیند متفاوتی مواجه هستیم. مشارکت سیاسی نسبت به دولتها، نسبت به کارکرد دولتها، نسبت به مردم باوری دولتها و نسبت به حضور حداکثری مردم در دولتها حداکثری و حداقلی میشود. طبیعتا اینها موجب میشود ما با یک آرای متفاوتی در ادوار مختلف مواجه شویم. اما در عین حال اصل باور مردمسالاری دینی در حکومتها فرض است و این هم به عنوان یک سنت و به عنوان یک باور برای مردم تلقی شده است و مردم عملا این نظم را باور کردند و در همین حالت انجام میدهند. حتی کسانی که مخالف جمهوری اسلامی هستند دیگر بحث خشونت، بحث مقابله سخت ندارند و آنها سعی میکنند مردم را به خودشان جذب کنند چون میدانند در نظام جمهوری اسلامی باور به مردم فرض است و رأی مردم تأثیرگذار و نقطه محوری در حوزه مشارکت سیاسی و انتخابات است.
اندیشهای که اعتقادی به نقش تعیین کننده مردم و حق مشارکت آنها در مسائل سیاسی و مشروعیت نظام ندارد در سپهر سیاسی ایران در چه جایگاهی قرار دارد و نظر حضرت امام درباره این اندیشهها چیست؟
شاید وقتی امام انقلاب میکردند به امام گفته باشند که انقلاب با محوریّت حرکت مسلحانه باشد و با حضور حداقلی توده مردم باشد اما امام این قضیه را برنتابید. امام را به فرآیند تحزّب و حضور حزبی دعوت کردند، اما امام برنتابید. امام همواره بر حضور حداکثری همه مردم در انقلاب، در جنگ، در اقتصاد، در امنیت داخلی، در بسیج، در سپاه، در کمیته امداد و... تاکید داشتند.هر موردی که نگاه کنیم مردم حضور حداکثری در صحنه داشتند و بر همین اساس انقلاب پیروز شد و انقلاب استمرار پیدا کرد، انقلاب بر دشمنانش غلبه کرد و در طول جنگ هشت ساله عملا حتی وجبی از کشور به بیگانه داده نشد. امروز هم با حضور حداکثری مردم است که انقلاب توانسته عملا توطئه دشمن را خنثی کند و عملا تابآوری کشور را زیاده کرده است، عملا حضور مردم در فضاهای اجتماعی، در مناسبتها و حتی در مناسک مذهبی که اصلا قابل مقایسه با آمارهای زمانهای گذشته نیست، در بحرانهایی که وجود دارد یا تشییع جنازه باشکوه سردار سلیمانی که حضور حداکثری مردم را به همراه دارد.
یا در حوزه اجتماعی سرود سلام فرمانده اینها به اختیار مردم، انتخاب مردم و مشارکت مردم خواهد بود. اما اگر رأی مردم تزئینی تلقی شود چنانکه بعضی از کارگزاران نظام در زمان امام باور داشتند و بعد از انقلاب نیز چه بسا باور داشتند. اما رهبران انقلاب در قبال آن ایستادند و بر رأی مردم و مشارکت حداکثری مردم تأکید کردند. مقام معظم رهبری بارها تأکید کردند که در قبال کسانی که به صورت نصیحت خیرخواهانه با ایشان مواجه شدند و خواستار مشارکت مهندسی شده بودند، فرمودند هر چه مردم انتخاب کردند، حداکثری انتخاب کردند، ملاک است. طبیعتا اگر رأی مردم حداکثری باشد انقلاب به آرمان خودش نزدیکتر میشود ولو ممکن است آن کارگزار مثلا از تناسب و همراهی کمتری با حاکم برخوردار باشد. اما مهم آن است که مردم او را به رسمیت بشناسند، مردم او را قبول کنند. اگر آن حاکم، کارگزار و رئیس جمهور با رأی حداکثری مردم انتخاب شود طبیعتا کارآیی حکومت اضافه میشود، کارآمدی حکومت اضافه میشود، امنیت جامعه تضمین میشود، عملا بر این اساس پایایی نظام تضمین میشود. این باور امام و مقام معظم رهبری در قالب نظام مردمسالاری دینی است که نه تنها توسط رهبران انقلاب ارائه شد بلکه عملا پاسداری و حفاظت شد و امروزه به صورت یک فرهنگ درآمده، عملا مردم امروز نمیپذیرند و نخواهند پذیرفت مهندسی انتخابات را. چرا که در طول سالیان گذشته امامین انقلاب از آن جلوگیری کردند، بر امانت بودن آن تأکید کردند و عملا آن را حراست کردند. این موجب شد که مردم باوری به مردم سالاری دینی و حضور مؤثر خودشان در انتخابات و صحنههای مشارکت سیاسی داشته باشند.
.
انتهای پیام /*