پرتال امام خمینی (س) / مصاحبه ۲۹: دکتر شریف لک زایی دانشیار گروه فلسفه سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دانش آموخته حوزه و دانشگاه است. درآمدی بر اندیشه سیاسی امام موسی صدر، فلسفه سیاسی صدرالمتألهین، آزادی سیاسی در اندیشه آیت الله مطهری و آیت الله بهشتی و اندیشه سیاسی حضرت امام (ره) از جمله کتاب ها و آثار علمی و پژوهشی ایشان است. آنچه در ادامه می خوانید گفتگوی با ایشان در باره حضور مردم و تداوم نقش آفرینی و انتخاب گری مؤثر آنان بعنوان یک مؤلفه اصلی قدرت نظام سیاسی است که از نظر می گذرد: 

مردم و مشارکت مردمی چه نقشی در مشروعیت و قانونی بودن حکومت دارد؟

اگر بخواهم یک نگاه کوتاهی را عرض کنم چون بحث مشروعیت و نظریههای مشروعیت همانطور که میدانید بر اساس مباحثی که راجع به ولایت فقیه هست متعدد، متنوع و متکثر است. حداقل دو دیدگاه خیلی مهم وجود دارد؛ یعنی نظریه ولایت انتخابی فقیه و نظریه ولایت انتصابی فقیه که راجع به ولایت فقیه معمولاً مطرح میشود. اما وارد آن بحث نمیشوم. این بحث را در کتاب بررسی تطبیقی نظریههای ولایت فقیه (نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) توضیح دادهام. به عنوان نگاهی که در جامعه شناسی سیاسی معمولاً طرح میشود مردم و مشارکت آنها بخشی از مشروعیت تلقی میشود و قانونی بودن با حضور و رأی مردم است که تصویب و مطرح میشود. معمولاً در ادبیات موجود در جامعه خودمان از این نوع به عنوان مقبولیت یاد میشود. چون معمولاً وقتی مشروعیت گفته میشود بیشتر به جنبه حقانیت و قانونیت یک حکومت و ابعاد فلسفی آن میپردازیم که متفاوت است با شرایط لوازم و مباحثی که در مقبولیت مطرح میشود و معمولاً در نظریة امامت و ولایت انتصابی فقیه ارتباطی به حضور و عدم حضور مردم نخواهد داشت. ولی به لحاظ میدانی و مقبولیت عام و عمومی بر اساس تعبیری که امروزه جا افتاده به نظر میرسد حضور مردم در مقبولیت و پذیرش مردمی اثرگذار است و جنبه تصمیماتی که در حکومت گرفته میشود را توجیه میکند و آنها را در مسیری که صواب و به نفع جامعه است پیش میبرد. به این جهت میتوانیم بگوییم از این جهت حضور و مشارکت مردم نقش مهمی دارد و در فرمایشات حضرت امام خمینی نیز مباحثی دال بر این موضوع هست. فرمایش معروف حضرت امام در بهشت زهرا و ورود به ایران در 12 بهمن سال 1357 است که همه میدانیم. در آنجا امام فرمودند به پشتوانة مردم دولت تشکیل میدهد. امام در ادامه در طی ده سال رهبری انقلاب اسلامی در جمهوری اسلامی نیز مباحث بسیار متعدد و مختلفی داشتند که این نقش مردم مبنی بر رضایت در پذیرش حکومت را مورد تأکید قرار دادند و نسبت به آن تأکیدات خاصی دارند و اگر از طرف فردی یا گروهی ممکن بود این نقش به پرسش گرفته شود و زیر سؤال برود و باعث حضور کمرنگ شود ایشان ورود میکردند و بر این نقش تأکید میکردند.

استحضار داریم امام در شرایط ابتدای انقلاب بر این نقش تأکید داشتند هم در تعیین نوع حکومت از سوی مردم و هم در تأیید قانون اساسی نظام سیاسی جدید و هم در دفاع از این آب و خاک که در طی هشت سال جنگ تحمیلی که اتفاق افتاد. همه این موارد در جایی معنادار تلقی میشود که برای مردم و حضور آنان نقش تعیین کننده در نظر گرفته شود.

مشارکت سیاسی عمومی و قدرت انتخابگری مردم در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران چه نکات مثبت و مؤلفههای قدرتزایی دارد؟

این پرسش به نظرم پرسش خیلی مهمی است. در نظامی که خود را منتسب به دین و ارزشهای الهی، انسانی و توحیدی میکند اگر مردم حضور نداشته باشند به تعبیری «کُمیت آن لنگ است». در واقع به تعبیر حوزه دانش سیاسی چنین نظامی فاقد نفوذ و قدرت خواهد شد. چون به هر حال در چنین نظامی که از آموزهها و ارزشهای دینی برای خودش مشروعیت کسب میکند حضور مردم و تداوم نقشآفرینی و انتخابگری مؤثر آنان و حرکت آنان در مسیر صحیح انقلاب و جمهوری اسلامی میتواند یک مؤلفه اصلی قدرت نظام سیاسی تلقی شود. یعنی هر مقدار قدرت انتخابگری مردم بیشتر شود و تنوع سلایقی که با پذیرش قانون اساسی به فعالیت میپردازند، بیشتر شود؛ هم میتواند قدرت اجتماعی را افزون کند و هم میتواند قدرت سیاسی را ارتقا و فزونی بخشد.

از این منظر مردم در انقلاب اسلامی و ساختار جمهوری اسلامی ایران یک پایه بسیار مهم قدرت تلقّی میشوند که هر مقدار حضور آنها بیشتر شود این مشروعیت افزون میشود و به یک معنا قدرتش نیز فزونی میگیرد. در بحث قبلی اشاره کردم در بحث جنگ تحمیلی هشت ساله اگر حضور مردم نبود طبیعتاً اتفاقات دیگری رقم میخورد. در صورتی که میبینیم این انتخاب و حضور مردم چقدر توانسته قدرت این کشور و نظام سیاسی را افزون کند و در مقابل قدرتهای جهانی ایستادگی کند. من معتقدم اینجا خیلی به ما کمک میکند که همه سلایقی که قانون اساسی و ارزشهای این آب و خاک و جامعه را پذیرفتهاند بتوانند نقشآفرینی کنند. این نقشآفرینی میتواند به قدرت انتخاب مردم و در ادامه قدرت کشور و قدرت حکومت و قدرت جمهوری اسلامی ایران کمک کند.

یکی از مباحثی که مطرح میشود جدا شدن مردم از نظام است. اگر خدای ناکرده این اتفاق بیفتد و نظام از مردم جدا شود و مسیر خود را جدای از مردم طی کند با چه بحرانهایی مواجه میشویم؟

مطلبی که در پاسخ به پرسش قبلی شما مطرح کردم میتواند در اینجا مورد توجه قرار گیرد. اگر مردم از نظام سیاسی جدا شوند طبیعتاً پشتوانة مهم نظام سیاسی تضعیف شده و قدرت جمهوری اسلامی تضعیف میشود. بنابراین بحران مهمی که اتفاق میافتد و مطلب مهمی که رخ میدهد کاهش قدرت نظام سیاسی، کشور و جامعه است. وقتی که قدرت سیاسی در عرصه اجتماعی کاهش پیدا میکند به معنای آن است که اقتدار تصمیماتش زیر سوال رفته و نفوذ لازم را ندارد. آن نظام سیاسی که تصمیماتش و قوانینی که وضع میکند، اجرا نمیشود، نفوذ اجتماعی کافی ندارد و کفایت تصمیمات و اجرای تصمیمات زیر سؤال میرود و به پرسش گرفته میشود. غیر از این بحران قدرت و بحران نفوذی که در عرصه تصمیمات اجتماعی و اجرای آن تصمیمات اتفاق میافتد به نظرم پیامد آن بحرانهای داخلی و خارجی بسیار است. عدم پیشرفت کشور و عقبماندگی و فقدان توسعه میتواند به این عامل برگردد. پیدایش فساد و قانونگریزی در پی آن ایجاد میشود. حتی برخی مواقع ممکن است وابستگی به قدرتهای خارجی هم اتفاق بیافتد. استقلال کشور به خطر میافتد؛ زیرا وقتی شما پایه اصلی قدرت اجتماعی و سیاسی خود را از دست میدهید ممکن است به برخی از قدرتهای خارجی وابستگی پیدا کنید. در نتیجه مداخله قدرتهای خارجی را در امور کشور سبب میشود و استقلال کشور تضعیف میشود.

ما در رژیم پهلوی شاهد بودیم که جدایی مردم از نظام سیاسی به گونهای بود که از همان ابتدا این وابستگی به قدرتهای خارجی وجود داشت و این وابستگی هم تشدید میشد و به مداخله در همه امور کشور منجر میشد. بنابراین اگر بخواهم از پاسخ پرسش قبلی شما استفاده کنم باید بگویم مهمترین نکته آن است که این کشور، این جامعه، این نظام سیاسی و نظام اجتماعی تضعیف میشود. در واقع جدایی مردم از نظام طبیعتاً فقط به تضعیف نظام سیاسی کمک نمیکند بلکه همزمان هم قدرت سیاسی و هم قدرت اجتماعی را تضعیف میکند. در واقع این جدایی به تضعیف خود جامعه و مردم نیز منتهی میشود. این مهمترین بحرانی است که میتواند در سر راه این جدایی باشد و طبیعتاً باید از بروز چنین وضعیتی جلوگیری شود. اگر عوامل آن به وجود آمده یا مسیرهایی ممکن است وجود داشته باشد که میتواند این جدایی را سبب شود باید از بین برود و خلأها از میان برداشته شود.

چه عواملی ممکن است جایگاه مردم را در استمرار نظام کمرنگ کند؟

عوامل مختلفی میتواند آن را کمرنگ کند. بخشی از پاسخ شما را در سؤال قبلی عرض کردم. نکتهای که شاید خیلی مردم را نگران میکند و ممکن است جایگاه مردم را در استمرار نظام و تداومبخشی حمایت از نظام کمرنگ کند؛ تبعیضی است که ممکن است وجود داشته باشد. تبعیض میان مردم و ایجاد دسته‌‌بندیهای کاذبی که ممکن است احساس تبعیض را ایجاد کند. فساد اعم از فساد اخلاقی، فساد اقتصادی و فساد سیاسی میتواند به این جایگاه لطمه بزند و طبیعتاً فقر اعم از فقر اقتصادی، فقر معرفتی و فقر فرهنگی که باعث تضعیف جامعه و فرهنگ جامعه میشود میتواند به استمرار حمایت از این جایگاه آسیب بزند. اگر بخواهم از تعبیر امام در باب کاخنشینی و کوخنشینی و نگاهی که ایشان به مستکبران و مستضعفان داشتند استفاده کنم باید بگویم وقتی کسانی که خوی و منش کاخنشینی دارند در صدر قرار میگیرند و در مناصب و پستهای حساس و تصمیمگیر سیاسی و نظام سیاسی قرار میگیرند و طبیعتاً بر اثر آن کوخنشینان و مستضعفان فراموش میشوند و از یاد میروند. اینجا میتوانم بگویم جایگاه مردم و نقش آنها در حمایت از نظام و استمرار نظام و تداومبخشی نظام کاهش پیدا میکند.

به هر حال بر اساس آنچه که از فرمایشات حضرت امام برمی آید مجموعهای از عوامل میتواند به این وضعیت منجر شود و جامعه را به این وضعیت مبتلا کند که در حمایت از نظام سیاسی تردید کنند.

مستحضرید گاهی بخشی از افراد، نهادها با مشارکت مردم در تحولات اجتماعی مخالف هستند. اولاً چه دسته از کسان و نهادهایی مخالفت میکنند و چه عوامل درونی و بیرونی حکومتی میتواند باعث دلسردی مردم در مشارکت سیاسی و حق تعیین سرنوشت توسط آنها شود؟

بر اساس تعبیری که آیت‌الله شهید بهشتی رحمت‌الله علیه داشتند وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید یک مستبد و یک شاه از کشور اخراج شد. ولی ذهن‌های استبدادزده زیادی وجود دارند که هر کدام می‌توانند مسیر پیشین را تداوم ببخشند. اتفاقی که باید بیفتد این است که آن تحول ذهنی باید در مسیر انقلاب اسلامی و پیشرفتی که باید داشته باشیم ایجاد شود. شهید بهشتی در آنجا دو پیشنهاد دارند؛ یکی اینکه نهادها، سازمانها و کسانی که مدافع استبداد هستند تضعیف شوند و از طرف دیگر کسان، نهادها و سازمان‌هایی که به تقویت قدرت انتخاب گری مردم کمک می‌کنند تقویت شوند. می‌بینیم مشارکت سیاسی مردم و حق آنها در تعیین سرنوشت اجتماعی می‌تواند کم‌رنگ و یا پررنگ شود. حضرت امام دغدغه‌ای که داشتند از چنین مسیری بود.

طبیعتا برخی از نهادهایی که در ابتدای انقلاب ایجاد شدند یا برخی از نهادهایی که در ابتدای انقلاب کم‌رنگ و تضعیف شدند می‌توانست به این وضعیت منجر شود که ممکن بود به عنوان عوامل درونی و بیرونی حضور و مشارکت مردم را تقویت یا تضعیف کند. نارضایتی که بروکراسی برای مردم ایجاد می‌کند می‌تواند منجر به کم‌رنگ شدن حضور مردم و دلسردی آنان شود. امروزه تورم بروکراسی و بروکراسی متورمی که وجود دارد تا حد زیادی موجب ناراحتی مردم می‌شود و نارضایتی‌های بسیاری را ایجاد کرده و ایجاد می‌کند. وضعیت اقتصادی هم امروزه به صورت مضاعفی نسبت به گذشته تأثیرگذار شده است. اینکه وضعیت اقتصادی دائماً دچار اخلال است و معیشت مردم دائماً دچار اخلال می‌شود و برای خیلی‌ها غیر قابل تحمل شده باعث دلسردی است. در کنار نهادهایی که به تضعیف دموکراسی اقدام می‌کند یا نهادها و کسانی که مشارکت مردم را تضعیف می‌کند یا با مشارکت مردم در تحولات سیاسی اجتماعی مخالف هستند در کنار بروکراسی و وضعیت اقتصادی و احیانا فسادی که وجود دارد مانع می‌شوند و دلسردی به وجود می‌آورند. البته در پاسخ به پرسش قبلی شما که فرمودید چه بحران‌هایی ممکن است ایجاد شود همه آن موارد بحران‌زا می‌تواند موجبات دلسردی مردم را فراهم کند.

اندیشه‌ای که اعتقاد به نقش تعیین‌کننده مردم و حق مشارکت آنها در مسائل سیاسی و مشروعیت نظام ندارد در سپهر سیاسی ایران در چه جایگاهی قرار دارد و نظر حضرت امام در این باره چیست؟

از نظر حضرت امام آنهایی که اعتقادی به نقش تعیین‌کننده مردم ندارند جایگاهی ندارند و نباید به آنها اعتباری داده شود. اگر بخواهم به لحاظ دانش سیاسی خدمت شما عرض کنم برخی از نظریه‌هایی که درباره مشارکت سیاسی معمولاً مطرح می‌شود اعتقادی به مشارکت تعیین‌کننده مردم ندارند. مثلاً نظریه‌های نخبه‌گرایانه قائل به مشارکت گسترده مردم نیستند و یا قائل به مشارکت گسترده در حوزه‌های عمومی نیستند و طبیعتاً نگاه محدود و محصوری را دنبال می‌کنند و انتظار کسانی که قائل به این نظریه هستند این هست که مردم عمدتاً غیر فعال و صرفاً پیرو نخبگان باشند. نظریه‌های دیگری نیز وجود دارند که به شدت بر حضور و نقش تعیین‌کننده مردم تأکید می‌کنند. نظریه کثرت‌گرایی اساساً مشارکت را کلید رفتار سیاسی می‌داند. بنابراین یک عامل مهمی در توضیح تبیین قدرت و تعیین سیاست‌ها می‌شود.

اگر بخواهم بگویم نظر حضرت امام چگونه است طبیعتاً حضرت امام به نقش تعیین‌کننده مردم و نه تزئینی بودن حق حضور و نقش مردم باور دارند. البته ممکن است کسانی بگویند دیدگاه امام نیز نخبه‌گرایانه است. اما باید گفت اگر هم دیدگاه امام نخبه‌گرایانه تلقی شود، نخبه‌گرایانه‌ای است که همسو، همراه و همگام با مردم است. کسی که از فضای مرجعیت دینی، رهبری سیاسی و اجتماعی یک جامعه را برعهده می‌گیرد نمی‌تواند از این نگاه بی‌بهره باشد. امامت و رهبری الهی و دینی بدون حضور مردم شکل نمی‌گیرد و ناقص است. البته فرمایشات حضرت امام نیز در اینجا به ما کمک می‌کند که نگاه امام را نگاهی بدانیم که از باب کثرت‌گرایی مشارکت را توضیح دهد. نگاه حضرت امام به گونه‌ای است که نقش‌ تعیین‌کننده مردم را توجیه، مستدل و ارائه می‌کند. این برداشتی است که من دارم و در کتاب بررسی تطبیقی نظریه ولایت فقیه این نگاه را قدری توضیح داده‌ام.

جایگاه مردم در عرصه‌های مختلف را می‌توانیم از فرمایشات حضرت امام نتیجه بگیریم که این نگاه و این اندیشه به نقش مردم به عنوان یک حق و بلکه به عنوان یک وظیفه نگاه می‌کند. یعنی از یک طرف حق است که مردم بهره‌مند شوند و از طرف دیگر مردم وظیفه دارند که حضور داشته باشند و گستره سیاسی جامعه باید از این فضا و از این وضعیت برخوردار شود.

اگر نکته‌ای باقی مانده است لطفا به عنوان حسن ختام از شما بشنویم.

برخی از سؤالاتی که فرمودید نیاز به تأمل و گفت و گوی مبسوط‌تری دارد. من در جاهای دیگر به تفصیل درباره برخی از آنها صحبت کرده‌ام؛ از جمله در کتاب امام خمینی و مسأله آزادی (نشر عروج) یا کتاب بررسی تطبیقی نظریه‌های ولایت فقیه (نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) و نیز کتاب توزیع و مهار قدرت در نظریه‌های ولایت فقیه (نشر کانون اندیشه جوان) اما در اینجا وارد مباحث تفصیلی که در این سه اثر آمده نشدم. خوانندگان برای تفصیل مباحث می‌توانند به این سه اثر از بنده رجوع کنند.

. انتهای پیام /*