پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۵۵۷/ محمد رجایی نژاد

انواع انصاف
انصاف دارای انواعی است که در اینجا به آنها اشاره می‌شود:
۱. انصاف در سخن
انسان باید به سخنان دیگران آنگونه بنگرد که به سخنان خویش می‌نگرد و از آن همان‌گونه دفاع کند که از سخن خویش دفاع می‌کند و به تعبیر دیگر طالب حق باشد و آن را در نزد هر کس و هر جا بیابد، پذیرا شود؛ هر چند گوینده حق، یک فرد عادی و او عالمی بزرگ و پرآوازه باشد.
انصاف که در روایات اسلامی از آن ستایش فراوان شده، به معنی یکسان نگریستن به منافع خویش و دیگران است و یکی از شاخه‌های آن، انصاف در سخن می‌باشد. در حدیثی که در سطور بالا از امام صادق(ع) نقل شد، یکی از سه چیزی که از آن به عنوان برترین اعمال یاد شده است، رعایت انصاف در حق مردم نسبت به خویشتن است، تا آنجا که چیزی را برای خود نخواهی مگر آن که همانندش را برای آنها بخواهی. (۱)
۲. انصاف در عمل
امیرالمومنین علی(ع) در نامه‌ای به مالک اشتر در این مورد می‌فرماید: با خدا و با مردم، با خویشاوندان نزدیک و با افرادی از رعیّت خود که آنان را دوست داری انصاف را رعایت کن. (۲)
۳. انصاف در قضاوت
رعایت انصاف در زندگی انسان مراحلی دارد که هر شخصی در هر موقعیتی که قرار گرفته باشد باید به تناسب آن موقعیت، انصاف را رعایت کند. چه بسا که رعایت نکردن انصاف، دنیا و آخرت انسان را تباه سازد و مهمترین مورد رعایت انصاف در مقام قضاوت است. کسی که بر کرسی قضاوت و حکومت می‏نشیند باید جز حق و حقیقت چیز دیگری را منظور ندارد. اگر تحت تأثیر دیگران قرار گیرد و یا به خاطر خویشاوندی و دوستی به یکی از طرفین دعوی متمایل شود مسلّما از مسیر عدالت و انصاف منحرف شده و بر خلاف «ما انزل اللّه» حکم خواهد کرد و کسی که بر خلاف حکم خداوند داوری کند از ستمکاران و فاسقان و کافران است.
اگرچه هرگاه سخن از قضاوت و شرایط قاضی و اهمیت آن در اسلام به میان می‏آید ذهن انسان متوجه قضاتی که در مراحل عالی قضاوت قرار گرفته‏اند می‏شود ولی قضاوت منحصر به قاضی رسمی و منصوب از طرف امام یا نایب امام نیست؛ زیرا حکم کردن شامل مواردی که به نظر ما جزئی و کم اهمیت می‏آید نیز می‏شود. (۳)
انواع انصاف از منظری دیگر
رابطه انسان با خدا بر محور عبودیت و بندگی می‌چرخد. رابطه‌اش با طبیعت بر اساس تسلط و تسخیر است. و رابطه آدمی با مردم، بر قاعدة انصاف بنا شده است. امام علی(ع) انصاف را به سه دسته تقسیم کرده و در نامة تاریخی خود به مالک اشتر به این سه بخش اشاره کرده‌اند: با خدا و با مردم و با خویشان نزدیکت و با افرادی از رعیت خود که آنان را دوست می‌داری، انصاف را رعایت کن، که اگر چنین نکنی، ستم روا داشته‌ای. (۴)
۱. انصاف در برابر نفس خود
بخل ورزیدن به نفس، به‌مثابه انصاف است. ضرورت خودسازی، جلوگیری از هوای نفس است که همان رعایت انصاف نسبت به نفس می‌باشد. انصاف نسبت به نفس، همان غلبه بر نفس و بازداشتن آن از شهوات است.
۲. انصاف در برابر خدا
هرگونه کفران در برابر نعمات الهی و هر نوع مخالفت و نافرمانی از دستورات خداوند، نوعی بی‌انصافی نسبت به ساحت قدس الهی است. همواره باید قدردان و شکرگزار نعمت‌ها و مواهب الهی باشیم. استفاده صحیح و مناسب از نعمت‌های الهی و عدم افراط و تفریط در بهره‌مندی از مواهب الهی، می‌تواند در رعایت انصاف در برابر خدا نقش بسزایی داشته باشد.
۳. انصاف در برابر مردم
انصاف در برابر مردم، مهم‌ترین بخش و به‌ نوعی نتیجة دو بخش پیشین است. انصاف، شامل همه مردم می‌شود و باید با همة اقشار جامعه با انصاف برخورد شود. انصاف در رابطه با مردم، یعنی در پرداختن حقوق انسان‌ها مساوات رعایت گردد و بین خود و دیگری یا دیگری با دیگران، تبعیض و تفاوتی قایل نشویم. رعایت انصاف، از مسائلی است که تأثیر بسزایی در سلامت جامعه دارد.
امام علی(ع) در فرازی از نامه خود به مالک می‌فرماید: «انصاف را میان خدا و بندگان خدا از یک طرف، و خود و بستگان و خویشان و دوستان و کسانی که به آنان نظر و تمایل داری، از طرف دیگر، منظور بدار و بین مردم و بستگانت فرق مگذار! بین مردم و دوستانت رفتار تبعیض‌آمیز نداشته باش.» (۵) چرا که این‌گونه عمل کردنِ تو موجب خشنودی خدا و خلق خدا می‌شود. کسانی که صاحب قدرت هستند باید توجه داشته باشند که برای هر چیزی زکاتی است و زکات قدرت، انصاف است. (۶)
از مصادیق بارز بروز انصاف در جامعه و نزد مردم، انصاف در گفتار و نقادی است. مطبوعات، رسانه‌ها، رجال سیاسی، احزاب، جناح‌ها، علما و نخبگان و... می‌بایست در نقدها و تحلیل‌ها و مناظرات علمی جانب انصاف را نگه دارند. از چاپلوسی و تملق بپرهیزند، و همچنین از تخریب و عداوت اجتناب کنند. بی‌شک جدال احسن که بر مدار انصاف انجام گیرد، مایه پیشرفت و ترقی هر جامعه‌ای است؛ اما هر چه از انصاف و اعتدال فاصله گرفته شود، موجبات پریشانی جامعه و التهاب فضای اجتماع فراهم می‌گردد. وظیفه همگان است که هم خود منصف باشند، و هم اهل انصاف را یاری و تقویت کنند. این از اصول اخلاقی است. اگر انسان‌های منصف تضعیف شوند و از پشتیبانی محروم گردند، کم‌کم روحیه انصاف از بین رفته و بی‌انصافی جای انصاف را خواهد گرفت و انسان‌های متجاوز به حق و حقوق دیگران، جایگزین انسان‌های حق‌مدار می‌شوند. آنجاست که جامعه رو به سقوط و تباهی می‌رود.
امام خمینی نیز رضایت خدا را در توجه به وضعیت مردم و رفتار منصفانه با ملت می‌دانست.
«من خواهش می‏کنم از تمام اقشار ملت که انصاف را نصب عین خودشان قرار بدهند، رضای خدا را نصب عین خودشان قرار بدهند.» (۷)
ایشان انصاف را موجب رضایت خداوندی و مطابق با وجدان انسانی و عمومی می‌دانست. و معتقد بود بی‌توجهی به محرومان «از اموری است که با وجدان انسان مخالف است، با انصاف مخالف است، با رضای خدا مخالف است.» (۸)
ادامه دارد...

. انتهای پیام /*