پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۶۲۸/ سجاد صفارهرندی*

انقلاب اسلامی در محیط و شرایطی رخ داد که شاید نه به اندازه امروز اما به طور معناداری ما درون جامعه ایران تکثرها و تنوع‌هایی را داشتیم. فراتر از تکثر و تنوع، درون جامعه ایران تضادهایی را داشتیم. بخشی از این تضادها به منافع عینی و موقعیت‌های اجتماعی بر می‌گشت، بخشی به سبک‌های زندگی و ایثارها و نگرش‌های فرهنگی معطوف بود و بخشی به ایده‌ها، رویکردها و دیدگاه‌های اعتقادی و نظری، در مواردی حتی توأم با تضاهای حادی درون جامعه بود.

حتی اگر چهارچوب کلی جامعه را هم محدودتر کنیم و به بخش مذهبی و متدیّن جامعه ایران بیشتر تمرکز کنیم، درون بخشی مذهبی هم نزاع‌ها و تضادهای جدی را داشتیم. در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، دست کم چند موضوع یا چند شخصیت داریم که موضوع مناقشات گسترده در دل جامعه ایران هستند. مثل شخص مرحوم دکتر شریعتی که حول شخصیت و جایگاه او یک نزاع جدی وجود داشت و هر کدام از طرفین هم بدنه و عقبه‌ای داشتند؛ یعنی صرفا هم یک نزاع نخبگانی نبود و عمق اجتماعی داشت.

در واقع دوگانه‌ای که بین حسینیه ارشاد و مهدیه مرحوم کافی داشتیم، یک دوگانه جدی بود که یک طرف دیگری را به عقب ماندگی و عوام‌زدگی متهم می‌کرد و طرف دیگر او را به اینکه دیانت درستی نداری متهم می‌کرد و هرکدام از اینها برای خودشان مریدانی داشتند و همان طور که سخنرانی‌های دکتر شریعتی از جوانان و دانشجویان پر بود، منبر مرحوم کافی پر رونق و پر مخاطب بود.

شاید از منظر نگاه حاکم این تضادها خوب بود؛ کما اینکه نگاه انقلابیون هم این بود که حتما دست ساواک در دمیدن به چنین تضادها و دعواهایی دخیل است. ولی در همین بستر و محیط به نحو اعجاب‌آوری انقلاب رخ می‌دهد و به اعتقاد من دست کم یکی از وجوه اعجاب انقلاب این است که نوری را روشن و فضایی را فراهم می‌کند که به نحو باورنکردنی طرفین این نزاع‌ها با هم در نقطه مشترک قرار می‌گیرند و گویی مسائل قبلی موضوعیت یا اولویت خودش را از دست داده است.

الآن از منظر گذر زمان ما می‌دانیم که این مسأله همیشگی نبوده و به هر حال از جایی به بعد دوباره این نزاع‌ها و دوگانه‌ها سر بر می‌آورد. اما در لحظه انقلاب اتفاقا ماجرا بیش از اینکه مسأله تضاد و سلب باشد، مسأله تجمیع و تجمع است. در واقع جوانان دهه 50 اول امام را پیدا می‌کنند و از مسیر امام به اسلام انقلابی می‌رسند. از منظر علوم اجتماعی، چیزی که انقلاب را محقق می‌کند یک جهش اجتماعی یا ظهور امر اجتماعی است که در تقابل با تکثرهای جامعه نیست بلکه ورای این تکثرها است.

در پرتو این رخداد عظیم، آموزه انقلاب اسلامی اجتماعی می‌شود و بخش‌های قابل توجهی از نیروهای اجتماعی را جلب و جذب می‌کند. به نظرم یکی از مهمترین کارهایی که علوم اجتماعی ما باید انجام بدهد این است که در مورد نسبت آموزه‌های انقلاب اسلامی با جذب نیروهای اجتماعی کاوش و تحقیق کنیم. حضرت امام در دل مبارزه و سال‌های بعد از پیروزی دغدغه حفظ این جمعیت را دارد، همزمان با اینکه دغدغه پیشبرد آموزه را هم دارد.

 امام توجه دارد که تمرکز جامعه را از نقاط تمایز و منازعه دور کند و روی نقاط تجمع و اشتراک کند. هرچند که اقتضاء سیاست و محدودیت‌های میدان سیاست این است که از منازعه‌ها و تضادها گریزی نیست و نهایتا یک بار در مقطع سال‌های 59 و 60 و یک بار دیگر هم در سال‌های 66 و 67 این منازعه‌ها خودش و ماهیت خودش را آشکار و بازتولید می‌کند و ایشان هم در این منازعه‌ها بی طرف و بی نسبت نیست بلکه بر اساس آموزه اسلام انقلابی سعی دارد به این برآیند جهت درست بدهد.

حضرت امام از همان نقطه اول انقلاب التفات و درکی به بعضی از تیپ‌ها مثل روشنفکران دارند و تلاش می‌کنند گفت و گویی با روشنفکران و نیروهای فرهیخته متجدد جامعه ایران برقرار بماند. در عرصه سیاسی هم رأی ایشان در انتخابات مجلس اول اخیرا منتشر شد که در منازعات و مناسبات آن دوره، می‌توانیم بگوییم تقریبا یک سوم رأی ایشان به کسانی داده شده بود نیروهای مدرن، تجددخواه و لیبرال را نمایندگی می‌کردند.

حتی در نزاع‌های سال ۵۹ برای بخش‌هایی از جامعه این شائبه ایجاد شده که گویی در دعوای بهشتی و بنی صدر امام طرفدار بنی صدر است. بخشی ناشی از این بود که ایشان بر اساس درکی که از مسأله حفظ جمعیت داشت، تلاش می‌کرد که فرزندان واگراتر خانواده و نمایندگان سیاسی آنها را در دایره حفظ کند و برای آنها جایگاه و موقعیت تعریف کند. البته به نحو ناگزیری و خصوصا به واسطه افراط‌ها، سوء فعل‌ها و خود رأیی‌های آن نمایندگان سیاسی، سال ۶۰ ما به نقطه درگیری و انشقاق رسیدیم.

در اواخر دوره حیات امام و منازعه‌ای که از میان نیروهای مکتبی درآمده بود اما بخش‌های سنتی و مدرن جامعه را نمایندگی می‌کرد، باز هم تلاش و اهتمام ایشان به این است که مبنا و چهارچوبی برای جایابی این دو گرایش در دل یک سامانه سیاسی و اجتماعی تعریف کند و در عین اینکه به طور عقلایی اجازه می‌دهد با تشکیل مجمع روحانیون مبارز این تکثر در سطح سیاسی اتفاق بیفتد، با منشور برابری سعی دارد حدود این اختلاف را درون چهارچوب انقلاب تعریف کند.

نگاه امام به این درگیری‌ها این نیست که قرار است به واسطه آنها تضادی را خلق کنیم که یکی را دیگری قرار بدهیم و برای همیشه با آن تسویه حساب کنیم. همچنان که به فقهای شورای نگهبان هشدار می‌دهد مراقب خطر تحجر باشید و اینکه مبادا از چشم جوانان بیفتید، فکر می‌کنم ماه آخر حیاتشان پیامی به طلاب جوان حوزه علمیه می‌دهند و می‌گویند از جامعه مدرسین تبعیت کنید که به دام اسلام آمریکایی نیفتید.

در مشی امام پیشبرد آموزه همزمان با تلاش برای حفظ مجموعیت است. به اعتقاد من این مسأله امروز ما است و در دوره رهبری بعد از امام هم به نحو جدی از جانب مقام معظم رهبری به آن توجه و بر آن تمرکز شده است. شاید امروز بیش از همیشه مسأله «توانایی حفظ سامانه اجتماعی در عین حفظ هویت آموزه‌ای انقلاب اسلامی» مسأله ما است. من فکر می‌کنم جمع میان فراگیری و اصالت با توجه به مسائل جاری نیازمند ابداعات، ابتکارات و پیش‌روی‌های تئوریک، نظری و سیاستی است که البته لوازم و مصالح آن در این سال‌ها فراهم شده و الهامات مناسب آن در شیوه رهبری امام و مقام معظم رهبری به نحو واضح و روشنی وجود دارد.

* رئیس پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی

. انتهای پیام /*