پرتال امام خمینی(س): گفتگوی ۸۱/ آیت‌الله سید محمد سجادی اصفهانی

آیت الله سید محمد سجادی از افراد برجسته‌ای است که در محضر امام خمینی (ره) از نجف اشرف تا زمان رحلت ایشان در مقاطع مختلف بوده‌اند. از یاران امام که خیلی کم حرف زده‌اند و کمتر از ایشان شنیده‌ایم ولی حرف‌های گفتنی بسیاری از امام و یادگار امام حاج احمد آقا خمینی دارند.

وی در اصفهان در سال ۱۳۲۶ به دنیا آمد. حوزه علمیه اصفهان، بعد حوزه قم و بعد هم نجف اشرف پای درس حضرت امام بوده‌اند. از دوستان نزدیک آقا مصطفی خمینی (ره) و هم‌مباحثه ایشان و دوست ایشان بوده است که از ایشان هم حرف‌های گفتنی برای ما خواهد داشت. الان هم ریاست موسسه تحقیقاتی و پژوهشی حاج آقا مصطفی خمینی را برعهده دارند. گفتگوی با ایشان از نظر می گذرد:

نحوه آشنایی با حضرت امام

در خدمت استاد محترم، حضرت آیت‌الله آقای «آسیدمحمد سجادی اصفهانی» از یاران، دوستان و شاگردان قدیم امام خمینی هستیم و از ایشان می‌خواهیم به سؤالاتی که مطرح می‌کنیم، در حد مقدور، پاسخ بدهند و اگر مطالبی جدید و ناگفتنی‌ای هم دارند، توضیح بفرمایند. اولین سؤال ما این است که حضرت‌عالی از کی، کجا و چگونه با امام خمینی آشنا شدید؟

بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و آله الطبین الطاهرین. ما در ایران بودیم که تحت تعقیب ساواک، قرار گرفتیم و مجبور به فرار شدیم؛ لذا به‌صورت قاچاقی به عراق رفتیم و بعثی‌ها ما را دستگیر کردند؛ از زندان «سیبه» به زندان بصره و از بصره به «امن العام بغداد» من السجن الی السجن تا به زندان کربلا رسیدیم. خبر به امام رسید و ایشان وساطت کردند و به استاندار کربلا گفتند رفیق ما زندانی شماست، او را آزاد کنید. پس از آزادی ما هم با امام ماندیم و در درس «آقامصطفی»، شهید «مدنی» و علما حضور می‌یافتیم. از آن به بعد، الحمدلله، خدا ما را در پناه و حرم امیرالمؤمنین(ع) با علما محشور کرد که یک دوره بسیار طلایی و خوب بود که تقریباً جوانی ما در آنجا طی شد.

مجموعاً چند سال به طول انجامید؟

حدود ۱۳-۱۲ سال طول کشید.

در درس امام هم شرکت می‌کردید؟ در چه دروسی شرکت می‌جستید؟

آیه الله سجادی: بله، در درس شهید مصطفی خمینی، سپس در درس شهید مدنی و آنگاه در درس امام، شرکت میکردیم. الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله.

خود این، لطفی بوده که شما مهاجرت کنید.

بله، این از لطف حق بوده است و در دعا هم دارد که «اللهم ارزقنی اخباط المخبطین و اخلاص المؤمنین و مرافقة الابرار» که می‌خواهیم خدا ما را رفیق ابرار قرار بدهد.

برخی از برجستگی‌هایی که از امام سراغ دارید و بیشتر ناظر به جنبه‌های علمی و اخلاقی ایشان است را بفرمایید.

 از نظر سبک درس، حضرت امام در فقه دقیق النظر بودند. درس ایشان در نجف، بسیار باشکوه بود و فضلای نجف هم شرکت می‌کردند. می‌دانید که امام خیلی دوست داشتند فضلایی که به درسشان می‌آیند، فقط گوش نکنند و مانند کلاس‌های درس معمولی نباشد. خدا رحمت کند مرحوم آیت‌الله آسیدمحمدباقر ابطحی از علما و صاحب کتاب «عوالم العلوم» از شاگردان اولیه امام به‌شمار می‌رفتند و با شهید مطهری و آیت‌الله منتظری در درس شرکت می‌کردند. ایشان در آن زمان، جوان بود و اشکال می‌کرد، اما یک هفته، سکوت کرد و امام آقایی را می‌فرستند که ببینند چرا آسیدمحمدباقر، ساکت شده و دلیل این‌که اشکال نمی‌کند، چیست؟ خیلی دوست داشتند درس به‌صورت اشکال و جواب باشد.

یک روز هم فرمودند که شخصی درس‌های مرحوم «حاج‌شیخ» را نوشته و برای ایشان آورده بود. حاج‌شیخ به اوگفته بود: حرف‌های مرا نوشته‌ای اما یک طلبه باید نقد و اشکالی بکند و -به‌شوخی گفته بودند- اگر هم اشکالی به نظرت نمی‌رسید، ناسزایی به من می‌گفتی و بالاخره باید اظهارنظری بکند. ایشان معتقد بود که وقتی طلبه به درس می‌آید، باید قبلاً خودش مطلب را مطالعه کند و با نظری که خودش دارد، درس را گوش کند. این روش تدریس استاد موجب می‌شود که مجتهدپرور و ملاپرور باشد. امام عنایت بسیاری به این جهت داشتند؛ لذا ما هم مقداری از درس‌های ایشان را نوشتیم و به ایشان دادیم. خدا ایشان را رحمت کند، چون در اوائل کار بود، ایشان یک تقدیرنامه ای هم برای من نوشتند. یعنی به این صورت، تفقد، تفضل و عنایت می‌کردند. فضای درس هم یک فضای درس آزاد و دل‌پذیری بود. یک طرف هم حاج‌آقا مصطفی اشکال می‌کرد و از سوی دیگر، طلاب و فضلای دیگر.

با این‌که اعلام آن زمان در نجف بودند و حوزه‌های درسی مهمی برپا بود، چطور شد که طلاب و فضلای نجفی به درس امام آمدند؟

 آیت‌الله راستی کاشانی از اساتید بزرگ نجف بودند و از مدرسین بنام «مکاسب» و «رسائل» به‌شمار می‌رفتند که درسشان هم بسیار زیبا بود. ایشان به درس امام آمدند و چیزی گفتند که موجب دل‌گیری نجفی‌ها شد. ایشان در درس علمای معاصرهم رفته و همه را آزموده بود؛ لذا گفت: تا امام نیامده بودند، ما خیال کردیم که فارغ التحصیلیم و نیاز به درس نداریم، اما وقتی امام آمدند، فهمیدیم که هنوز هم جایی هست که باید مطالب را بیاموزیم. این سخن آقای راستی، بسیار موجب دل‌خوری طلاب و علمای نجفی شد.

شنیدم که در یک جلسه هم ایشان را استنطاق کرده بودند.

 بله، آنجا برنامه برای کوبیدن حضرت امام و اذیت و آزار بود، ولی ایشان و شهید «مدنی» خودشان را در نجف، فدای امام کردند؛ یعنی روی عقیده‌ای که به امام پیداکردند، تا آخر کار، ثابت و استوار ایستادند.

 امام وقتی در نجف بود، درس اخلاق هم داشت؟

 نه، ایشان در ضمن درس‌ها و به‌مناسبت‌ها سخنانی ایراد می‌کردند. می‌دانید که طبق روایت «کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُم‏»، سیره و رفتار امام، طلاب و مردم را به تقوا و پرهیزکاری و خدا دعوت می‌کرد. ایشان در مجالس و زمانی که در بیرونی بیتشان می‌نشستند، ساکت بودند و حتی در ماه رمضان که یک ساعت در بیرونی می‌نشستند، همه‌اش به سکوت می‌گذشت مگر این‌که کسی سؤال می‌کرد. خود سکوت و صمت، یکی از اموری است که امام عملاً رعایت می‌کردند و هیمنه آقا هم بر حضار، مؤثر بود که بسیار کم، سخن می‌گفتند.

تعامل امام با مراجع، علما و حوزه

امام خمینی برای ورود حاج‌شیخ عبدالکریم به قم، نقشی داشتند؟

من هیچ اطلاعی از آن مسائل ندارم.

در ورود آیت‌الله بروجردی چطور؟ تعامل امام با مراجع ثلاث، چطور بود؟

خیلی خوب بود. امام به همه علما احترام بسیاری می‌گذاشتند. ایشان به حضرت آیت‌الله العظمی خوئی، هم به آیت‌الله العظمی شاهروردی و هم علمای دیگر در نجف. وقتی هم به ایران باز گشتند، احترام بسیاری برای مراجع و زعمای حوزه قم، قائل بودند و بسیاری از مسائل را به ایشان ارجاع می‌دادند. مثلاً وقتی که برای رؤیت هلال، مراجعه می‌کردند، ایشان از سوال کنندگان می‌خواستند که به آیت‌الله گلپایگانی مراجعه کنند. ایشان با آیت‌الله گلپایگانی، بسیار رفیق بودند و این رفاقت ریشه در زمان شاگردی حاج‌شیخ داشت. ایشان علاقه بسیاری به آیت‌الله گلپایگانی داشت.

امام با دیگر مراجع موجود در حوزه، چه ارتباطی داشت؟ آقای گلپایگانی در صدر بود، اما با دیگرانی که در مرتبه پایین‌تر بودند، چگونه رفتار می‌کردند؟

 بله امام به همه مراجع، احترام می‌گذاشت. سبک و سیره امام احترام به طلاب و مراجع در سطوح مختلف بود و اگر کسی ناسزا یا سخن نامناسبی درباره علما می‌گفت، بسیار متغیر می‌شد و اگر خدای ناکرده، کسی اسم یکی از مراجع را سبک به زبان می‌آورد، بسیار برآشفته می‌شد. مرحوم «احمدآقا» می‌گفت: زمانی یک گروه از شیراز آمدند و نام یکی از مراجع را -که ظاهراً آیت‌الله العظمی خوئی بود- خیلی بی‌ادبانه بردند. دیدم که رنگ امام پرید؛ دستش لرزید و ناگهان عصبانی شد و فرمود: شماها انسان‌های بدی هستید! فضای جلسه به هم ریخت و امام هم دیگر به سخنشان گوش نداد و آن‌ها هم رفتند. بالاخره، خود علما باید حرمت علما را حفظ کنند.

چیزی درباره تعامل امام با آیت‌الله بروجردی شنیده‌اید؟

 ایشان به آیت‌الله بروجردی، علاقه داشته و در اوائل هم برای مدتی با ایشان ارتباط نزدیک داشتند.

گفته می‌شود که مدتی هم مشاورشان بوده‌اند.

آن را باید از قدما پرسید.

امام و اصلاحات حوزه

امام خمینی اصلاحات حوزه را در چه می‌دانست و چه فعالیت‌های در این‌باره می‌کرد؟

کلمات امام در «منشور روحانیت» هست و در رفتار و گفتارشان درباره طلبگی، زیّ طلبگی و حفظ ظاهر، بسیار است. امام هم در جماران و هم در نجف، در محدوده خودشان مقید بودند که هیچ چیزی اضافه بر ضرورت، نداشته باشند. در نجف هم، چون زیرزمین محل سکونت امام نمور بود و موجب شد که امام دچار کمردرد گردیدند. وقتی احمدآقا می‌خواست یک تخت برای ایشان بخرد، اجازه نمی‌داد. ایشان به من گفت: بیا برویم یک تخته بخریم که تا امام در جلسه درس حضور دارد، زیر پتویش پهن کنیم. با هم یک تخته خریدیم و در زیرزمین، زیر پتوی امام گذاشتیم و آمدیم. شهریه‌ای که ایشان در نجف، برقرار کرد، سابقه نداشت و بسیار بالا بود؛ یعنی در سطح عموم به ۱۵-۱۰ دینار رسید. غرض این است که شهریه‌شان هم زیاد بود و پول بسیاری به دستشان می‌رسید، اما مقید بودند که هم آبروی روحانیت حفظ بشود و هم از این جهت که ما ادعای وراثت انبیا را داریم و وراثت، فقط به علم نیست، بلکه به عمل هم هست. وقتی ما از امیرالمؤمنین(ع) دم می‌زنیم، اگر زندگی‌مان خلاف گفته‌هایمان باشد، در ذهن مردم، اثر سوء می‌گذارد. امام می‌فرمود هر وقت در قدیم به منطقه‌ای مثل محلات می‌رفتیم و می‌دیدیم که آدم‌های منظم و خوبی دارد، می‌فهمیدیم که یک آقای خوب، یک شیخ یا از علمای اهل حال و منظم و خوبی هست، کل آن منطقه، تحت تأثیر بودند. اگر خدای ناکرده به‌عکس هم باشد، اثر سوء می‌گذارد.

نظر امام درباره استقلال حوزه

امام استقلال حوزه را در چه می‌دانست؟

استقلال در حوزه، به این است که از نظر فکری، مستقل باشد و اهمیت بسیاری دارد که روی منابع عقل، قرآن و حدیث -به‌تعبیر خودشان «فقه جواهری» - سیر بکند و درعین‌حال هم زمان و مکان را در تطور فقهی، مؤثر می‌دانستند که آن هم یک ضرورت است؛ چون مسائل مستحدثه‌ای پیش می‌آید که قبلاً نبوده است. در این باب هم حوزه باید عقب نماند و در موضوعات جدیدی مثل طب، فقها باید موضوعات را برای مردم روشن کنند.

استقلال مالی هم بسیار مؤثر است و حوزه باید استقلال مالی داشته باشد. البته در زمان حکومت اسلامی، چندان ممکن نیست؛ چون الآن هزینه‌های روزه و خدماتی که حضرت آقای خامنه‌ای به حوزه‌ها می‌دهد، با خمس و سهم امام، شدنی نیست، بلکه ایشان باید به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم، مدد کند و هوای حوزه‌ها و مؤسسات علمی را داشته باشد؛ و الا نمی‌توانند ادامه بدهند. درعین‌حال نیز مستقلند. می‌بینید که ماشاءالله حوزه و اشخاص بسیار فاضل، روشن، اهل قلم، اهل کلام و اهل بیان در حوزه علمیه قم، بسیار است.

تعامل امام با حوزه در بعد از انقلاب

تعامل امام خمینی با زعمای حوزه، اشاره کردید. تعامل ایشان در بعد از انقلاب را بیشتر توضیح بدهید.

مسائلی پیش آمده که ناخواسته بوده است. تعاملی بوده، ولی جریانات سیاسی اجازه نمی‌دهد؛ چون گاهی مسأله‌ای پیش می‌آید که همه چیز را به هم می‌ریزد و قابل پیش‌بینی نیست. گاهی یک حادثه‌ای رخ می‌دهد و به‌تعبیر آیت‌الله خامنه‌ای، فتنه‌ای پیش می‌آید که یک عده در این سو و عده‌ای در طرف دیگر قرار می‌گیرند و متأسفانه جریان‌های خوبی پیش نیامده است؛ یعنی ناخواسته، اتفاقاتی پیش آمده که هیچ‌کس دوست نداشته رخ بدهد.

برخورد با آقای شریعتمداری هم جزء این مسائل است؟

 کل این داستان‌ها، همین طور فعلل فتفعلل، رخ داده است و نمی‌شود اسم برد، اما حوادثی بوده که پیش آمده است. نقل شده که یک بار به امام گفتند: برای آقایی بنویسیم «حجت الاسلام» یا «ثقة الاسلام»؟ امام گفتند: بنویسید «مصیبة الاسلام» ! یعنی برخی واقعا مصیبة الاسلامند، مثل خود امام که قبل از انقلاب کسی امام خمینی را درک نمی‌کرد و اکثراً «الذین آمنوا بعد الفتح» بودند و الا قبل از فتح نبودند. خدا رحمت کند آیت‌الله سعیدی که به نجف آمد و گفت: کسی با شما نیست؛ نه امام‌جمعه‌ای نه عالمی. ایشان گفتند: من وظیفه خود را انجام می‌دهم و کاری ندارم که کسی با من هست یا نیست. واقعاً اخلاص و توکل امام به حضرت حق(جلت عظمته) مؤثر بود. ایشان برای خدا می‌گفت و برای خدا حرکت می‌کرد؛ خدا هم به‌موجب «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُم‏» یاری می‌کرد. بعد که انقلاب پیروز شد، همه آمدند ملحق شدند؛ سفره پهن شد و از در و دیوار آمدند؛ یک عده‌شان هم غارتگر بودند که آمدند و غارتگری‌شان را انجام دادند و رفتند!

از کسانی که شهید شدند یا از دنیا رفتند و یا الآن زنده اند، یکی-دو نفر از کسانی که هم آن روز به امام وفادار بودند و هنوز هستند، کسی را در خاطر دارید؟

چرا مثل آیت‌الله جوادی آملی، که از قدیم با امام بوده؛ یعنی مکتب، مشرب و همه چیزش مانند امام است و الآن هم الحمدلله بر همان موضع است. آیت‌الله سبحانی و آیت‌الله نوری از این دسته‌اند و خود رهبری هم که با این حوادث و مسائل سنگین، این پرچم را نگه داشته‌اند، کار شوخی نیست؛ یعنی باید ببینید که چقدر بلوا و فتنه پیش آمده و مدیریت این امر، یک کار بسیار سنگین است که رد کردن این امواج، فتنه‌ها و زلزله‌هایی که پیش آمده و در پشت تمام آن‌ها نیز همه جاسوس‌های داخلی و خارجی اسرائیل، آمریکا و عربستان حضور دارند، نشان می‌دهد که بسیار مرد است؛ یعنی واقعا باید گفت که خدا ایشان را تأیید کند که پرچم اسلام ناب محمدی (ص) را بالا نگه داشته و همه باید همّشان را در همین جهت، صرف کنند.

سال‌هایی که در نجف، خدمت امام بودید، آیا رهبر انقلاب هم تشریف می‌آوردند و ارتباطی داشتند؟

 نه، در آنجا سابقه‌ای نداشتند، ولی ظاهراً مرحوم حاج‌آقا مصطفی، ارتباطی با ایشان داشته است. حاج‌آقا مصطفی نوری داشت که «ینظر بنور الله». ایشان درباره «بنی‌صدر» به رفقای نجف می‌گفت: این خطرناک است؛ به او بها ندهید؛ مواظب او باشید. آخر هم زهر خود را پاشید. در مورد «قطب‌زاده» هم می‌گفت: خطری ندارد اما لاابالی است. در چهلمین سالگرد شهادت حاج‌آقا مصطفی که به خدمت رهبری رفتیم، از خصوصیات ایشان گفتند، که آقا مصطفی هم مدرس بود و هم چنین خصوصیاتی داشت، اما چیزی که در او نبود، آقازادگی بود که بالاخره قیافه‌ای بگیرد، ولی اصلاً این‌چنین نبودند.

می‌گویند بسیار خوش‌مشرب بودند.

 بله، بسیار متواضع و خوش‌اخلاق و -ماشاءالله- باهوش بودند؛ یعنی دریای علم بودند؛ بحرالعلوم بودند. الآن اگر «تفسیر» ایشان را ببینید، هر آیه را بیست بحث عمیق می‌کند.

این تفسیر را در جایی هم گفته‌اند؟

 بله، ایشان پنج‌شنبه‌ها جلسه تفسیری در نجف داشت که یک عده در آن شرکت می‌کردند و من هم می‌رفتم.

 این تفسیر، کامل است؟

 نه، تا آیه ۴۷ سوره بقره است و دو جلدش در تفسیر سوره حمد است که ترجمه هم شده است.

آیا امام از تجربیات اداره‌کنندگان حوزه در سالهای گذشته هم استفاده کردند مثلا در قم، حاج‌شیخ عبدالکریم، سپس آیات ثلاث و بعد هم آیت‌الله بروجردی بودند که حدود ۵۰ سال طول کشید و تا الآن هم به ۱۰۰ سال می‌رسد. آیا در این برهه صدساله، امام خمینیاز تجربیات سردمداران و رؤسای حوزه، استفاده می‌کرد یا خودش مبدع و مبتکر بود؟

 امام یک مشرب خاص دارد که مشخص است؛ یعنی به مذاق نوع علما خوش نمی‌آمد؛ ازجمله کسانی که در این دوره‌ها بوده‌اند. امام اهل جهاد، مبارزه و مسائلی از این دست بود که چرا آمریکا می‌خواهد کاپیتولاسیون را اجرا کند؛ درحالی که علمای دیگر، ورود به این مسائل را چندان خوش نمی‌داشتند، و یک عده هم می‌ترسیدند؛ چون خطر داشت، و امام بسیار اهل خطرپذیری بود و همیشه در صف اول و مقدم جبهه مبارزه، حضور داشت؛ یعنی نمی‌گفت بروند، بلکه خودش ابتدا می‌رفت و بعد، یک عده به ایشان می‌پیوستند. کار خدا بود که ایشان را نکشتند؛ و الا اولین شهید، خود امام بود. هم مشرب فقهی، هم مشرب عرفانی و هم مشرب اخلاقی امام با بقیه مراجع در طول زمان، متفاوت بود و انتقاد هم داشتند. یک مدت در نجف، گاهی در درس‌ها اشاره می‌کردند که عصاهایتان را بر دارید. حتی در نجف که به‌یک‌باره مردم را بیرون کردند، تنها کسی که علیه بعثی‌ها سخنرانی کرد، امام بود با این‌که بیشتر از همه در خطر بود، اما صحبت تندی کرد و گفت: وضعی که شما ایجاد کرده‌اید، یهود و اسرائیل نکرد. سخنانشان بسیار تند بود. غرض این است که امام برای اسلام و مردم، فدایی بود و از سال ۴۲ تا وصیت‌نامه‌اش دو کلمه دارد: «اسلام؛ مردم»؛ «مردم؛ اسلام» و روی این دو، حساسیت داشت و مانور می‌داد. ایشان در این زمینه، از هیچ چیز مضایقه نمی‌کرد و با هیچ‌کس هم شوخی نداشت. پای این دو کلمه ایستاده بود و اگر بخواهید سیره ایشان را با سیره رسول الله(ص) و سیره امیرالمؤمنین(ع) منطبق کنید، می‌بینید که سیره عملی، رفتاری و جهادی ایشان با سیره حضرت رسول (ص) و حضرت امیر(ع) نزدیک‌تر است؛ چون پرچمی که الآن برافراشته شده، کار شوخی نیست. ایرانی که اتفاقاً مقام معظم رهبری در سخنرانی اخیرشان گفتند که: خود درباری‌ها در خاطراتشان نوشته‌اند که چقدر این شاه، ذلیل بوده که یکی از آمریکایی‌ها به ایران می‌آید و «عَلم» می‌گوید: شاه بعد از یک هفته فهمیده بود که به تهران آمده است؛ لذا عصبانی شده بود و قدم می‌زد که: من چه شاهی هستم که این مردک یک هفته است به ایران آمده و من تازه فهمیده‌ام. یعنی تا این حد، ذلیل بوده اما الآن کشورهای «۱+۵» می‌آیند و در یک طرف میز می‌نشینند و ایران در طرف دیگر میز، و دو سال، مذاکره می‌کنند. این بسیار مهم است، درحالی که با یک تلفن می‌گفتند شاه باید برود، می‌رفت؛ یعنی هر موقعیتی که سفیرشان در ایران داشت، الآن هم در عربستان دارد.

سفیر اسرائیل و آمریکا در کشورهای شیخ‌نشین خلیج، حکومت می‌کنند اما تنها، ایران است که استقلال دارد و توانسته قدرتی در منطقه باشد، که البته تبعات هم دارد و این فشارها و حوادث، به این دلیل است که در آن زمان، اصلاً کشوری مثل ایران را به حساب نمی‌آوردند، اما ایران امروز در منطقه، حرف، قدرت و عزت دارد و نمی‌شود او را از معادلات منطقه، بیرون کرد اما برخی از مردم از این نکته، غافلند. آن‌ها هم در هرج‌ومرج‌های اخیر می‌خواهند مردم را به مثل کشور لیبی به جان هم بیندازند و نفت و مخازنش را ببرند و مردم هم یکدیگر را بکشند؛ بعد هم قحطی و غارت رخ بدهد و کشور نابود بشود. مردم اگر بفهمند تبعات کاری که می‌کنند، هیچ‌کس دست به این کار نمی‌زند؛ و البته مردم هم فهمیده‌اند و دلیلش این است که با همه سختی‌هایی که تحمل می‌کنند، در این جریانات شرکت نکردند.

 امام خمینی چه خلأهایی را در حوزه، احساس می‌کرد؟

بی‌نظمی حوزه‌ها بود که الآن برطرف شده است. در زمانی که امام علیه بعثی‌ها سخن گفت، بعثی‌ها نزد ایشان آمدند و من هم در آنجا بودند. گفتند: در هر جای دنیا دانشگاه دارد و دانش‌جو می‌پذیرد. دانش‌جویان می‌آیند یک دوره می‌بینند و می‌روند؛ می‌شود بفرمایید که دوره این حوزه، چقدر است؟ معنا ندارد که یک نفر، ۶۰ سال دانش‌جو باشد. امام سرش را زیر انداخت و دید حرفشان حسابی است و جواب ندارد؛ اما گفت: من الآن ۷۰ سال دارم اما هنوز باید درس بخوانم. بعد که آن‌ها رفتند، امام به فضلا و طلابی که بودند، رو کرد گفت: این‌ها راست می‌گویند. شما چرا منظم نیستید؟ به اسم نظم بر شما حکومت می‌کنند؛ لذا حوزه باید نظم داشته باشد و از این بی‌نظمی و بی‌حساب‌وکتابی در بیاید. الحمدلله الآن حوزه علمیه قم، بسیار منظم است، رشته‌های تخصصی دارد و متنوع است؛ دروس اصول و فقه برقرار است؛ مراکز علمی بزرگ و مؤسسات فعال دارد که چه وابسته باشند و چه نباشند، بسیار فعالند و از نظر فکری برای معرفی جهان اسلام در خارج، بسیار مؤثرند. مثلاً «جامعة المصطفی» در خارج، بسیار مؤثر بوده است و عملاً انقلاب به خیلی از کشورها؛ مانند یمن، سوریه و عربستان، صادر شده است و خود مردم عربستان، حتی اهل سنتشان با رژیمشان، رابطه بدی دارند. مصر نیز همین‌گونه است.

امتیازات دوره زعامت امام

دوره زعامت امامکه زمام امور حوزه را به دست گرفت، چه امیتازاتی نسبت به دوره‌های قبل داشت؟

امام یک شخص واقعا استثنایی بود؛ یعنی از نظر جاذبه، نفوذ و اطاعت امرش واقعاً فوق‌العاده بوده است. شما حتی می‌بینید که امیرالمؤمنین(ع) از دست مردم می‌نالد و می‌فرماید: «وقتی در تابستان، فرمان حرکت به‌سوی دشمن می‏دهم، می‏گویید هوا گرم است و آنگاه که در زمستان، فرمان جنگ می‏دهد، می‏گویید هوا خیلی سرد است»؛ اما امام خمینی چه بسیجی داشت که می‌گویند وقتی می‌خواستند پل بزنند و گفتند: یک عده باید داخل آب بروند و مین‌ها را منفجر کنند و خودشان هم شهید می‌شوند. کل لشکر، متقاضی این کار بودند. این امر بسیار مهمی است. بالاخره با قرعه و گریه، یک عده انتخاب می‌شوند، درحالی که در جمل، وقتی امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: می‌خواهم یک پیام بدهم و یک نفر باید برود، ولی کشته می‌شود. یک جوان داوطلب شد و تا سه بار هم بلند شد و درخواست اطاعت امر حضرت امیر را کرد و گفت: «ان ذلک لیسیر»؛ کشته شدن در این راه، برای من، چیزی نیست. سپس پیام حضرت را برد و او را کشتند. در آن لشکر، یک نفر به پا خاست، ولی در زمان جنگ ایران، خیلی عجیب است که یک لشکر، داوطلب شهادت شدند و این نفوذ و بسیجی که امام داشتند، در تاریخ اسلام، بسیار بی‌نظیر است، ولی واقعاً چنین شهدایی که یکی از آن‌ها شهید «سلیمانی» شد و هنوز هم دارند شهید می‌دهند، در روز قیامت بر همه ما علما، حوزه‌ها و همه، حجتند و خدا به این‌ها احتجاج می‌کند.

امام هم در یک سخنرانی‌شان می‌فرمایند: ما چیزی گفتیم و این‌ها رفتند، ولی خجالت از آن‌ها در روز قیامت، بدتر از جهنم است که خدای ناکرده، برای ریاست، حکومت و چیزهای دیگر، اهداف شهدا، قرآن و مکتب را زیر پا بگذاریم و رد بشویم. ایشان می‌گفتند: خجالت از شهدا بدتر از رفتن به جهنم است و این برای ما علما و روحانیان، چقدر زشت است؟ رسوایی است؛ لذا به ما هشدار می‌دادند که مراقب رفتارها و کارشان باشند. خداوند به بنی‌اسرائیل می‌فرماید: «عَسی‏ رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ»؛ فرعون غرق شد و از بین رفت، اما امتحان هست و این امتحان هم امروز، جاری و ساری است و در جریان امتحان، بالا و پایین می‌روند؛ رد یا قبول می‌شوند. خود شهید سلیمانی الآن حجت است؛ واقعاً حجت است که در همین زمان که یک عده، اختلاسگر هستند، چنین آدمی هم هست که کل وجودش را برای خدا، حمایت از حرم و حفظ نظام خرج می‌کند و خدا هم این همه عزت به او می‌دهد.

نظر امام خمینی درباره حکومت چه بود؟ به نظر ایشان، تعامل حوزه با نظام چگونه باید باشد؟ نظارت یا چیز دیگر؟

 باید هم نظارت و هم حمایت با هم باشند و این یک ضرورت است.

نظارتش ضرورت دارد یا حضورش؟

باید نظارت و تعامل فعال داشته باشند.

این تعامل باید نظارتی باشد یا دخالتی؟

باید نظارت داشته باشند و نظرهای واقعی‌شان را بدهند. به‌شکلی نباشد که اگر یک مؤسسه یا عالم بخواهد نظر خود را بگوید، بترسد، بلکه نظریه واقعی خود را در مسائل سیاسی، اقتصادی و مانند آن بگوید.

آیا امام با این موافق بود؟

 بله، مکتب و مشرب امام این بود. ایشان حتی در سیاست خارجی می‌گفت: واقعاً باید با یک عده از عقلای حوزه و دانشگاه مشورت بکنند، که بدانند ادامه این سیاست خارجی، به‌مصلحت هست یا نیست؟ بالأخره همین مشاوره ها و پیشنهادات بود که امام به جایی می‌رسد که جام زهر را می‌نوشد و نمی‌خواهد همه نابود بشوند. باید یک تعامل فعال داشته باشند و نظرخواهی بکنند و نظر عقلا را در نظر بگیرند. این روش حتی در آمریکا هم وجود دارد و در آنجا برای این امور مرکزی هست. در افغانستان هم «لویی جرگه» دارد. باید مرکزی باشد که حکومتی نباشد و صندلی نداشته باشد، ولی فکر دارند و نظرشان را هم مهم می‌دانند؛ مجلس و حکومت آمریکا طبق نظر آن‌ها سیاست‌گذاری می‌کند و این بسیار مهم است که حوزه علمیه و دانشگاه از نظر علمی و دیگر جنبه‌ها فعالانه فکر کنند و تئوری بدهند؛ برای حفظ این نظام. اگر بخواهند باقی باشد، باید در همه این حوزه‌ها در سطح بالا مشورت و تحقیق بشود و اگر چنین بشود، بسیار مؤثر است.

نوآوری‌های حضرت امام

از نوآوری‌های امام در فقه، اصول، عرفان، اخلاق و فلسفه بفرمایید.

در مؤسسه امام، همه این نوآوری‌ها را ذکر کرده‌اند.

ما نظر خودتان را می‌خواهیم.

امام دقت‌نظر داشتند. در اصول، «خطابات قانونی» از ایشان مطرح است، در فقه هم بسیار مؤثر و کاربردی است. در فقه هم وقتی مسائل مستحدثه و جدید پیش می‌آید، موضوعاتی که تغییر کرده است، حکم هم تغییر می کند؛ مانند شطرنج که دیگر حالت قمار ندارد، بلکه یک ورزش به‌شمار می‌رود.

خاطره‌ای شیرین از امام اگر دارید، بفرمایید.

 شبی که از پاریس به ایران آمدیم، صبح به فرودگاه مهرآباد رسیدیم که مرحوم شهید مطهری، آیه الله پسندیده و دیگران بالا آمدند و ما هم در هواپیما با امام بودیم. امام موقعی که می‌خواستند از هواپیما پیاده بشوند، فرمودند: من جلوتر از آقای پسندیده، بیرون نمی‌روم؛ چون ایشان برادر بزرگ‌تر است. لذا آقای پسندیده و آقای مطهری به جایگاه رفتند و بعد، امام پایین آمد، که جلوی برادر بزرگ‌تر نباشد و این ادب درحال قدرت است که بسیاری از جوانان در بسیاری از جاها رعایت نمی‌کنند؛ این هم در آن حال که در خیابان‌ها چه خبرها بود و چه علمایی به فرودگاه آمده بودند. به یاد دارم که شهید «دستغیب» هم در فرودگاه بود و به استقبال امام آمده بودند اما ذهن امام این‌قدر فعال بود که فراموش نکند باید به برادر بزرگ خودش احترام بگذارد؛ درحالی که می‌دانید آقای پسندیده از نظر فکری با امام، چندان موافق نبود؛ یعنی اصلاً موافق نبود؛ ولی احترام او را به‌شدت، حفظ می‌کرد و احمدآقا -خدا رحمتش کند- بسیار از ایشان احترام می‌کرد. این نظر و اکرام و احترام، برای من بسیار شیرین بود. خدایش رحمت کند و ما را بر این راه، ثابت‌قدم بدارد و عاقبت ما را به‌خیر گرداند.

. انتهای پیام /*