پرتال امام خمینی (س): گفتگوی ۷۲ / آیت الله محمدعلی جماعتی

جنس وفاداری آیت الله حسن صانعی به امام، جنس رابطه پدر-فرزندی بود. یعنی واقعاً ایشان امام را پدر معنوی خود می دانست، خود را فرزند معنوی امام می دانست و از امام خود را جدا نمی دانست. بر اساس اعتقاد و عقیده در خدمت امام بود و از همین خدمت، قصد ثواب می کرد. خدمت به امام را برای خود وظیفه و تکلیف می دانست؛ خدمت ایشان به امام بر اساس تعارف یا مسائل سوء استفاده یا فرصت طلبی نبود. لذا حاضر بود تمام زندگی و هستی خود را فدای امام کند، اما امام در آسایش و راحتی باشند و امام در هدف و کاری که دارد موفق باشد؛ چون هدف امام برای ایشان مقدس بود و می دانست که اگر امام روی چیزی نظر دارند حتماً مطالعه شده و مورد عنایت خداست که ایشان دنبال می کند.

  • ·         با توجه به اینکه آیت الله شیخ حسن صانعی سال های متمادی نزد امام بود، چه ویژگی های ایشان شبیه حضرت امام بود؟

از ویژگی های مرحوم آیت الله شیخ حسن صانعی، تعبّد به مسائل دینی بود. ایشان از نوع متعبدین سنتی بود و اعتقادات سنتی داشت. به دلیل علاقه و ارادت خاصی که به امام داشت، در تعبّد از امام الگو گرفته بود. به دلیل این که هر کس امام را می دید عاشق ایشان می شد. ما در نجف که خدمت امام رسیدیم، ابتدا آشنا و علاقه مند، و سپس عاشق ایشان شدیم. چون در امام هوای نفس نبود؛ یعنی آنچه می گفت همان بود و برای او خدا اصالت داشت. امام در راستای رضایت خدا و مردم -که سفارش خداست- عمل می کرد.

امام خدایی عمل می کرد، از خدا می ترسید و برای اینکه مسائلی را رعایت کند به خانه و خانواده خود سخت می گرفت و آن گونه که دیگران امکانات رفاهی داشتند، خانواده امام یا خانواده حاج آقا مصطفی و حاج احمد نداشتند. یادم است که حاج احمد آقا به نجف رفتند و قرار شد بعد از فوت حاج آقا مصطفی آنجا بمانند، می خواستند وسائلی تهیه کنند اما امام فرمودند: «وسائلی که در ایران دارید را بیاورید و نیاز نیست دوباره آن ها را اینجا بگیرید». یعنی این قدر امام محتاط بودند و رعایت می کردند که هرکس وسیله ای در ایران دارد دیگر آن را از نجف تهیه نکند.

یا خانم امام که می خواست با فرزندان و بستگان مکالمه تلفنی داشته باشد این گونه نبود که هر زمان اراده کند تماس بگیرد، امام محدودیت هایی ایجاد کرده بود که در زمان خاصی تماس بگیرد. امام علی رغم بزرگی، عظمت و مشاغلی که داشت حتی بعد از انقلاب نسبت به مسائل مالی و مخارج منزل واقعاً دقت داشت که این حساسیت ایشان را نشان می داد. در این خصوصیت شاید آقای صانعی متأثر از امام بود و ایشان هم همان حساسیت ها را داشت و مثل امام عمل می کرد.

ایمان و تعبّد آن مرحوم به مسائل دینی در درجه اول بود. ایشان آدم تیز، باهوش، زیرک و سیّاسی بود؛ ساده نبود و بسیار پیچیده بود؛ حرفی که می زد با کنایه و اشاره بود و طرف مقابل باید با اخلاق و فرهنگ ایشان آشنا بود که می فهمید چه می گوید. در ظاهر حرفی می زد اما منظورش مطلب دیگری بود. یا همزمان با چند جمله کوتاه، چندین مطلب را به مخاطب می رساند. آدم کتوم و رازداری بود و هرکسی که در جایگاه امام بود به چنین آدم های رازداری نیاز داشتند تا به آن ها اعتماد کنند و اسرار خود را نزد آن ها به امانت بگذارند؛ چون ایشان امانت دار بود و اسراری داشت که به هیچ کس نگفت و شاید با خود به گور برد. گاهی آیت الله صانعی اشاره می کرد که اسراری دارم که اگر بگویم فلان می شود، ولی این مسائل و ملاحظات را همان طور که امام فرموده بودند کتمان می کرد.

  • ·         درباره سطح علمی مرحوم آیت الله صانعی بگویید.

ایشان آدم ملاّ، عالم و دانایی بود. در گفت وگوهای علمی شیوه بیان مطلب، حکایت از سطح علمی آیت الله صانعی می کرد که چه جایگاهی دارد؛ اینکه می فهمد و بیان و نقل می کند و حتی سؤال می کند، گویای شخصیت و فهم علمی ایشان بود. آیت الله صانعی افراد عالم و برجسته ای که اطراف ایشان بودند را تشویق می کرد که بیشتر کار کنند چون می فهمید که طرف مقابل ظرفیت رشد علمی را دارد. گاهی توصیه هایی به حقیر هم داشت ولی افرادِ به توصیه ها عمل نمی کردند چون شرایط ایجاب نمی کرد اما چون جهت علمی برای وی مهم بود، توصیه ها و تذکرات عالمانه ای می کرد و این حکایت از سطح بالای علمی ایشان داشت.

مرحوم شیخ حسن صانعی مثل حضرت امام و حاج احمد آقا، اهل ادعا نبود و هیچ وقت در زمینه های مختلف ادعایی نمی کرد. اگر مسأله ای برای ایشان مورد سوال یا شبهه بود از بندۀ حقیر که مثل فرزندشان محسوب می شدم، به راحتی سؤال می کرد، جواب می خواست و ابایی نداشت در آن جایگاه و سنّ سؤال کند و جواب مسأله را بداند. اگر دیگران از ایشان فتوای امام را سوال می کردند و مستحضر نبود، عنایت داشت از ما بپرسد چون کار ما این بود و به دیگری نقل می کرد که خلاف احتیاط عمل نکرده باشد. این ها خصوصیات خاص اخلاقی آیت الله صانعی بود و هر کسی این خصوصیت اخلاقی را ندارند؛ برخی اگر مورد سؤال قرار گیرند، شهامت گفتن این جمله را که «من نمی دانم» را ندارند ولی ایشان این شهامت را داشت.

  • ·         جنس وفاداری ایشان چه ویژگی هایی داشت و امتیاز ایشان به وفاداری دیگران چه بود؟

جنس وفاداری آن مرحوم به امام، جنس رابطه پدر-فرزندی بود. یعنی واقعاً ایشان امام را پدر معنوی خود می دانست، خود را فرزند معنوی امام می دانست و از امام خود را جدا نمی دانست. بر اساس اعتقاد و عقیده در خدمت امام بود و از همین خدمت، قصد ثواب می کرد. خدمت به امام را برای خود وظیفه و تکلیف می دانست؛ خدمت ایشان به امام بر اساس تعارف یا مسائل سوء استفاده یا فرصت طلبی نبود. لذا حاضر بود تمام زندگی و هستی خود را فدای امام کند، اما امام در آسایش و راحتی باشند و امام در هدف و کاری که دارد موفق باشد؛ چون هدف امام برای ایشان مقدس بود و می دانست که اگر امام روی چیزی نظر دارند حتماً مطالعه شده و مورد عنایت خداست که ایشان دنبال می کند.

بنابراین، در حمایت از امام هیچ تردیدی نداشت و گاهی مطالبی را بسیار راحت به امام می گفت. با امام صمیمی و قدیمی بودند و افراد کمی در زندگی اینچنین یار و همراه دارند.

  • ·         یعنی ایشان خدمت به امام را عبادت تقلی می کرد.

بله، چون به راه امام اعتقاد داشت و راه امام را راه خدا و راه ثواب می دانست. به ویژه ایشان زمانی کنار امام آمد و در خدمت امام قرار گرفت که نان و آبی نبود و جز زندان، شکنجه، تبعید و اذیت و آزار چیز دیگری نبود.

  • ·         درباره علاقه و ارادت متقابل مرحوم آیت الله شیخ حسن صانعی بگویید.

به خاطر شدت علاقه و ارادتی که به آیت الله صانعی داشتم، مثل عضو خانواده ایشان شده بودم. ایشان به بنده می فرمود که «مثل بقیه نیاز نیست که در بزنی، هستم یا نیستم، بیایم یا نیایم؛ هر روز بیا و اگر نبودم می آم، چون دوست دارم شما را ببینم. شما مثل خانواده ما هستی». من اگر یک روز نمی رفتم سراغم را می گرفت، احوالم را می پرسید و نگران می شد. برای عمل قلب مدتی که در بیمارستان شهید رجایی بستری بودم، هر روز بعد از ظهر نیم ساعت پیش من می آمد. مثل پدر و فرزند بودیم، من هم حس فرزندی نسبت به ایشان داشتم و بیشتر خانه ایشان بودم تا خانه خودمان.

  • ·         برخورد ایشان با خانواده چگونه بود؟

هم می شود گفت خوب بود و هم می شود گفت بد. از این جهت بد بود که عرض کردم مثل حضرت امام به زندگی داخلی حساسیت نشان می داد. به دلیل این حساسیت ها خانواده محدود می شد و شاید برای اعضای خانواده و فرزندان خوشایند نبود، همه نمی توانند این سختی ها را تحمل کنند و شاید زندگی بر خانواده سخت می گذشت. لذا آیت الله صانعی مقداری به تندخویی در خانه اعتراف می کرد، اما خانواده ایشان می دانستند که این حساسیت به دلیل علاقه، دوستی و ارادت به افراد خانواده است که آن ها جهنمی نشوند، مثل خود ایشان راه درستی بروند و اسراف نکنند و ریخت و پاش نداشته باشند. ایشان هر سفری نمی رفتند هم خودشان نمی رفتند و نمی گذاشتند خانواده شان بروند. اجازه نمی داد نه خودش و نه فرزندانش به عتبات و جاهای دیگر بروند و در مسائل مالی بسیار ملاحظه داشت.

  • ·         لطفا از خاطرات ناب و آموزنده ای که ایشان از حضرت امام نقل می کرد بگویید.

آن مرحوم درباره امام خاطره نمی گفت. ویژگی خاصی که به همین دلیل دیگران علاقه داشتند با آیت الله صانعی همنشین باشند این بود که از رفتار، کردار و گفتار ایشان به نظر امام می رسیدند. ایشان از زندگی امام تقلید می کردند چون بر همان اساس و مبانی که امام عمل می کرد ایشان بنا داشت عمل کند. هرچند ظرفیت ها، توان ها و امکانات افراد فرق می کند اما بنای آن مرحوم این بود. اگر کاری می کرد، نکته ای می گفت یا به مناسبت خاطره ای نقل می کرد، آموزنده و حکیمانه بود و بیان کردن آن خاطره حکمتی داشت و اینگونه نبود که همین طور بگوید با امام بودم.

ایشان می گفت: «ما که در کنار امام بودیم، اگر بگویند چند خاطره بگو، باید کلی فکر کنیم و سخت است. باید زور بزنیم تا خاطره ای بگوییم اما کسی که نیم ساعت محضر امام می آید و می رود، روزها از امام خاطره می گوید و همان نیم ساعت برای او کلی خاطره است. چون با امام همیشه بودیم نقل کردن خاطره برای من سخت است. خاطرات، لحظه ای در ذهن می ماند اما وقتی با کسی زندگی کنیم، عادی می شود و خاطره ای در ذهن نمی ماند».

  • ·         ایشان بعد از رحلت امام، بیشتر از چه چیزهایی رنج می برد و مهم ترین دغدغه های وی چه بود؟

مهمترین دغدغه ایشان بعد از فوت امام این بود که تذکرات امام به افراد و دوستان مبنی بر این که مراقب باشید انقلاب در دست نااهلان نیفتد، عمل نمی شود و برای امام اصل این بود که رضایت خدا و مردم جلب شود. لذا می دید که کسی در این وادی ها نیست، به این مسائل اهتمام نمی شود و مسائلی پیش می آید که انقلاب لوث می شود یا امام یا یاران امام به گونۀ دیگری معرفی می شوند؛ یا با یاران امام برخورد می شود و قدرشان دانسته نمی شود، برای ایشان رنج آور بود و تذکراتی می داد که البته خیلی نتیجه بخش نبود. البته با کتوم بودن این مسائل را بروز نمی داد و به اهلش و افراد خاص می گفت، اما اینکه در بوق و کرنا کند یا سرو صدا کند، نبود و کار خود را انجام می داد.

  • ·         نسبت به بیت امام چگونه فکر می کرد و روابط آنها چگونه بود؟

به بیت امام علقه داشت و عقیده اش این بود که امام همچنان باید حفظ شود. اگر درباره گفتار یا رفتار افراد بیت، حتی حاج حسن آقا نظری داشت به صورت خصوصی و صمیمانه و دوستانه تذکراتی می داد، چون معتقد بود که بیت باید حفظ شود. گاهی راهنمایی می کرد و از خاطرات امام به آن ها می گفت تا به کار بگیرند.

علاقه حاج حسن آقا، حاج آقا یاسر و حاج علی آقا به آقای صانعی به این جهت بود که ایشان از یاران نزدیک امام بود و از آیت الله صانعی مطالب نابی یاد می گرفتند. لذا علاقه داشتند که با آن مرحوم همنشین باشند، مرتب می آمدند و جلساتی با هم داشتند. علاقه حاج حسن آقا و آیت الله صانعی طرفینی بود و به یکدیگر ارادت داشتند. ایشان می دانست که جایگاه حاج حسن آقا برای حفظ بیت حساس و مهم است، لذا همفکری می کردند و آیت الله صانعی نظرات خود را بیان می کرد.

  • ·         آیا پیش آمد که ایشان نسبت به حضرت امام احساس دلتنگی کند؟ یا از مسیری که رفته احساس خستگی و پشیمانی کند؟

همۀ مریدان امام به ایشان دلتنگ می شود و افرادی که نزدیک و یار امام بودند طبیعتاً دل شان بیشتر تنگ می شود. آیت الله صانعی خیلی اهل بروز و اظهار نبود اما اینکه اظهار پشیمانی و ندامت کند، نه اتفاقاً تنها افتخار ایشان این بود و شکر می کرد که یار امام بوده است. این مهم است که در دنیا انسان یار چه کسی باشد.

  • ·         اگر قرار باشد در چند خط مرحوم آیت الله شیخ حسن صانعی را توصیف کنید، ایشان را چگونه شخصیتی معرفی می کنید؟

شخصیت ایشان شخصیت پدر معنوی بود. پدرها نسبت به فرزندان ضمن اینکه دلسوز، مهربان و عطوف هستند، نمی توانند فرزندان خود را رها کنند و تذکر و تشری نداشته باشند. ایشان معتقد بود که نظام اسلامی باید درست عمل کند و نسبت به رویدادهای جامعه هیچ وقت احساس بی تفاوتی نمی کرد؛ آدم بی تفاوت و راحت طلب نبود و همیشه دغدغۀ مردم را داشت.

. انتهای پیام /*