پرتال امام خمینی(س)/یادداشت ۶۸۲/
بسمالله الرّحمن الرّحیم
ملت بزرگ ایران، سالروز پانزده خرداد را که یومالله است زنده نگه میدارد.
در بحبوحه شرایط حساس و پرآشوب کنونی و ظلّ عنایات خاصّه حضرت ولیعصر(ارواحنا فداه)، امسال نیز شرکت پرشور مردم نجیب ایران در مراسم بزرگداشت ارتحال رهبرکبیر انقلاب اسلامی و یومالله پانزده خرداد هم چون همیشه موجب سربلندی و استحکام هرچه بیشتر بنیانهای اسلامی و انقلابی این مملکت گردید و با روشنگریها و راهبریهای رهبر فرزانه ایران حضرت آیتالله خامنهای(مدّظلّهالعالی) مسیر پیشرو بیش از پیش نمایان و هویدا گشت. در این هنگامه که هرکس به سهم و نوبه خویش وظیفه و عملی سنگین بر گردن دارد، مناسب ندیدم بنیاد پانزده خرداد که به فرمان پُربرکت حضرت امام خمینی(قدسسرهالشریف) تشکیل شده برکناری باشد و از فیوضات این حرکت متعالی محروم بماند. لذا چند سطری در خصوص جایگاه بلند و ملکوتی حضرت امام(ره) خدمت مردم عرض کرده و مسائلی را با ایشان در میان میگذارم، هرچند که نه اندکی از دریای بیکران اقدامات امام گفتن توسط من میتواند زوایای گسترده روح بلند ایشان را بازگو کند و نه حتی بزرگترین تشکیلات خبررسانی و مجازی و غیرمجازی میتواند قادر به توصیف گوشهای از بینهایت مطلق حرکت امام از قدم اول تا قیام ۱۵ خرداد و برگشت از زندان و حصر و غیره باشد.
در ایامی که حضرت امام تنها به تدریس اشتغال داشتند و سالها قبل از ۱۵ خرداد ایشان مسائل مملکتی را رصد میکردند منجمله داستان آقای فلسفی«محمدتقی فلسفی»(زبان گویای اسلام) که در ضدیت با بهائیت بدون حصول نتیجه از آیتالله بروجردی خرج شد و ایشان این مطلب را به آقای فلسفی تذکر دادند و فرمودند: «دورافتادن از مراکز خبر و سفر به همدان و قلت معاشرت موجب شد که از قضایایی که در مرکز اتفاق افتاده درست مطلع نشوم. اخیراً که اطلاع حاصل شد خیلی موجب تاسف گردید. انسان متحیر است که با این وضعیت چه کند و با این ترتیب چه امیدی میتوان از اصلاح کشور داشت و به چه اشخاصی میتوان اطمینان پیدا کرد.» و مضاف بر آن مشروح قصه را نیز برای اینجانب نقل فرمودند و در جلسه دیدار علمای تهران هم مفصلاً با آقای فلسفی در مورد خرج کردن از رئیس اسلام و به نتیجه نرسیدن کار صحبت نمودند. از همان سالها بود که من به شهادت مکتوب خودشان در کنارشان حاضر بودم. ایشان مسائل را شخصی و اجتماعی به من آموختند و گاهی از وضعیت آینده خودشان در لفافه به من میفرمودند که من، مانند آتش زیر خاکستر هستم که حرارتش شاید از آتش معمولی بیشتر است.
ایشان همیشه منتظر فرصتها بودند و دشمنی با خاندان منحوس پهلوی را مکرر به من اظهار میفرمودند. اگر کسی بخواهد ریشه مبارزات حضرت امام خمینی را بیابد باید به دوران بلوغ سیاسی ایشان همزمان با جوانی و نوجوانی ایشان برگردد که در محضر بزرگانی مانند شهید مدرس، حاج میرزا صادق آقای تبریزی، مرحوم بافقی و استاد اعظم ایشان مرحوم شیخ شاه آبادی دریافت و تلمذ مینمودند.
مضاف بر تمام اینها وجود ذیقیمت خود امام خمینی نیز در نوجوانی و کوچکی هم چون قله آتشفشان مشتعلی بود که هیچ چیزش در وصف نگنجد. تمایز در درس و بحث ایشان کاملاً بر همگان مشهود بود و از نبوغ ایشان همین بس که اسفار را بدون تعلم تدریس کردند و این تقریباً جزء محالات است.
کشف الاسرار ایشان در آن زمان در واقع کشف روح و روحیه خودشان بود. همان دوران در بالای نامه ایشان به آقای وزیری که بیان «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی وَ فُرادی»(۴۶ سبا)- داشت نوشته بود:
بخوانید و بدهید دیگران بخوانند که صورت اعلام و اعلامیه داشت. فوت مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی برای ایشان بسیار سنگین بود طوری که مرحوم حاج آقا مصطفی(رحمةالله علیه) خوف حال امام را پیدا کردند. اما روحیه ایشان بسیار بلندتر از این ترسها بود. بعد از فوت مرحوم بروجردی امام فقط در یک جلسه فاتحهخوانی در مسجد عشق علی در قم شرکت کردند و جز آن و مجلس خودشان، نه در تشییع و نه در هیچ مجلس فاتحه دیگری حضور نیافتند. اهل فهم و درایت میدانستند که ایشان خودشان را در معرض یا حتی جایی که شائبه در معرض بودن باشد قرار نمیدهند و این را برای روح ملکوتی و عرفان شان یک نوع خودنمایی میدانستند.
اگر بخواهم از ارتباط خودم با امام و شروع مسائل و مبارزات و ۱۵ خرداد بگویم فرصت بیشتری میطلبد و البته سخن در باب عظمت امام بسیار است و زبان قاصر. شب ۱۲ محرم و ۱۵ خرداد ۱۳۴۲که مملکت در آتش و خون بود و هر آن خوف بازداشت ایشان میرفت. امام با آرامش استراحت کردند، مانند شب بیست و دوم بهمن ۱۳۵۷، هنگامی همان شب ۱۵ خرداد ایشان را دستگیر کردند حضرت امام برای اطلاع دادن از سلامتی خودشان تنها به فرستادن وصیت نامه از زندان اکتفا کردند و این را مرحوم آقا مصطفی تنها به من نشان دادند و حتی به خانواده هم نگفتیم تا متاثر نشوند. به من بگوئید چند واصل و سالکی را میشناسید که در سختترین لحظات دستگیری و زندان که سرنوشتش معلوم نیست با چنین وثوقی فقط یاد خداوند باشد؟ روز انتقال امام از زندان، موثقین، ساعات متمادی آن چه اتفاق افتاده بود را به ایشان عرض کردند.خاطرم هست هنگامی که میخواستند ایشان را به قیطریه منتقل کنند وقتی بنده و ایشان برای وضو گرفتن به وضوخانه رفته بودیم با حال نزاری به من فرمودند: «من چه بکنم با عواطف و احساسات این مردم که جوانان و فرزندانشان را دادند و فرزندان من سالمند؟» من عرض کردم: شما برای اسلام حرکت کردید… و ایشان دو بار دستشان را به حالت انکار بالا بردند و فرمودند: «ای آقا!ای آقا!»
در مدتی که ایشان در قیطریه محصور بودند برای امورات شرعی با اجازه ایشان درب خانه را باز و خانه و مراجعین را اداره میکردم و هفتهای یکی دو مرتبه کارهای مربوط به مرجعیت و امور شرعیه را خدمتشان میبردم و البته هر ماه حاج آقا مصطفی نیز برای امور شهریه میآمدند. نکته معترضه این که حضرت امام با لطف خاص خود همواره عنایت ویژهای به اینجانب داشتند که در نوشتهها هم منعکس است. ایشان حکم بنیاد ۱۵ خرداد را بدون پیشنهاد من، به اینجانب دادند و من هم تا سرحد امکان در انجام وظایف محوله کوتاهی نکردم. مقام معظم رهبری نیز پس از امام حکم ایشان را تنفیذ کردند.
در مورد وابستگی و ارتباط من با حضرت امام مطالب فراوانی هست که برای گفتن اکثرش یا مجال نیست و یا صلاح.
روزی که بنا بود اطباء ایشان را عمل کنند من به اتاق مخصوص بیمارستان وارد شدم و دیدم« آقای میریان» که امروز هنوز در بیت امام مشغول و شاهد این ماجرا هستند مشغول پوشاندن لباس عمل به حضرت امام هستند.
ایشان به محض دیدن من به آقای «سیدرحیم میریان» اشاره کردند که کارش را رها کند و با این که تنها یک دست ایشان در آستین لباس رفته بود فرمودند: شما بیرون بروید.معلوم شد ایشان امور لازمی برای گفتن به من داشتند که از آن همه مسائل بعضی را گفتهام یا خواهم گفت و بعضی برای همیشه بین من و امام و خدا در سینهام مکتوم خواهد ماند.
اکنون نیز که به خیال طبیعی خودم آخرین روزهای زندگی خود را میبینم مانند گذشته و همیشه وظیفه خود میدانم تا نفس دارم از هیچ چیزی نسبت به ایشان و انقلاب ایشان و بزرگداشت ۱۵ خرداد تا سرحد امکان و توان کوتاهی نکنم و برای انجام هیچ عملی در این راه از پای ننشینم و بتوانم در این آخر عمر کارهای مفید دیگری نیز به انجام برسانم. فعلا به این مختصر اکتفا میکنم که موظفم خود را عرضه نکنم وهمانطور که تا اکنون نیز در آن کوشیدهام گمنام بمانم.هر چند ممکن است گاهی مصلحت اقوی بر این وظیفه مسلط شود و ناگزیرم از بیان برخی مسائل در فرصت مقتضی.
حسن صانعی
نماینده ولی فقیه و سرپرست بنیاد ۱۵ خرداد
پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۵
.
انتهای پیام /*