پرتال امام خمینی(س)/یادداشت ۷۰۶: آیت الله علوی بروجردی*

یکی از مسائل بسیار بااهمیت در اسلام، اخلاق است؛ اخلاق یک امر فرعی نیست بلکه یک امر اصلی است، از وجود مقدس آقا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»، من آمدم برای اینکه مکارم اخلاقی را تتمیم و تکمیل کنم، عده ای از آقایان بر این شدند که بگویند بین دین و اخلاق این تلازم نیست، گاهی ممکن است دین بر خلاف اخلاق دربیاید و دین بر اخلاق حاکم است، در صورتی که این معنا درست نیست، «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» یعنی دین آمده مکارم اخلاق را تکمیل کند، اساس این است.

اخلاق مستند اصلی آن، عقل است، عقل یک احکام ذاتی دارد، حسن عدالت و قبح ظلم اینها عقلی است، یعنی شرع هم نبود عقل که حجت باطنی هست این معنا را داشت و تمامی تعالیم ادیان آسمانی نیز بر اساس این محور است؛ هیچ وقت یک حکم شرعی امکان ندارد خلاف عدالت باشد، بنابراین آموزه های دین هیچ وقت با اخلاق تنافی پیدا نمی‌کند.

 بعضی از آقایان با اشاره به کلمه «باهتوهم» در حدیث شریف کافی، استدلال کرده اند که اگر اهل بدعت را دیدید، بهتان به آنها بزنید، یعنی برای اینکه آنها را از چشم مردم بیندازید چیزهایی هم که در مورد آنها نیست به آنها نسبت بدهید! اما این به نظر ما درست نیست، معنای «باهتوهم»، بهتان زدن نیست بلکه از بهت و حیرت است یعنی به گونه ای برخورد کنید که مبهوت بمانند، بهتان زدن یک امر غیر اخلاقی است و وقتی غیر اخلاقی شد، نسبت به هر کسی باشد چه مسلمان، چه مشرک، چه کافر، خلاف اخلاق است و لذا ما حق بهتان زدن نداریم.

اگر «باهتوهم» را به معنای بهتان بگیریم، مخالف با همه روایات دیگر و اصول اصلی ما است و این معنا تمام نیست، ولی بعضی هم به معنای بهتان گرفته‌اند و نه تنها به اهل بدعت که آن را به دیگر موضوعات نیز تسرّی داده و اینگونه نتیجه گیری کرده اند که هر کس با من مخالف هست، ما جواز بهتان به او را داریم آن هم قربة الی الله!

اصل کرامت انسان باید مورد توجه جدی قرار گیرد. حقوق انسانها در اسلام امر معتبر و محترمی است، اصل کرامت انسان، یک اصل اولی است و ما به عنوان حوزه های علمیه و روحانیت باید از این اصل کرامت انسان دفاع کنیم. تاریخ روحانیت شیعه گواه بر این معناست که همواره از حقوق انسان ها حتی کسانی که با ما هم عقیده نبوده اند، دفاع کرده اند و به هیچ عنوان دفاع به معنای طرفداری از آنها و تایید آیین و اعتقادات آنها نبوده و نیست!

پس از فتوای میرزای شیرازی و شناخت جایگاه مرجعیت و نفوذ روحانیت شیعه در بین مردم، مذهب سازی هایی صورت گرفت، وهابیت در عربستان، بهائیت در ایران، قادیانی‌گری در پاکستان و هند و در این شکی نیست که این مذاهب ساخته و پرداخته دیگران هستند، اما مسئله این است که ما الان در مقابل کسانی که معتقد به این آیینها هستند، چگونه باید رابطه خود را تعریف کنیم؟ آیا اگر یک بهایی یا وهابی یا قادیانی محکوم شد و زندانی رفت، حق دفاع از خودش را ندارد؟ ما می گوییم باید حقوق اجتماعی همه افراد، حقوق انسانی همه افراد محفوظ بماند و در قانون اساسی نظام نیز هست که هر کسی در این مملکت متولد شود، دارای حقوق اجتماعی مقرری هست.

تمامی انسانها دارای حقوق هستند، اگر کسی جرمی مرتکب شد حتی اگر به هیچ آیینی معتقد نباشد، ما حق نداریم به عنوان اینکه هم عقیده ما نیست هر گونه که دوست داشتیم با او رفتار کنیم، بلکه او نیز حق محاکمه عادلانه و دفاع از خود را دارد و کسی حق ندارد او را مورد توهین و فحش و ناسزار قرار دهد.

این که گفته شود بهایی حقوقی دارد، معنایش این نیست که بهاییت به عنوان مذهب رسمی باید شناخته بشود! اینکه ما مسیحیت، یهودیت و امثال اینها را به عنوان مذهب رسمی می شناسیم، به این معناست که ما برای قوانین خاصی که آنها در مذهب خودشان دارند ارزش قائل هستیم و با آنها بر اساس قوانین خودشان تعامل می­کنیم، در قانون اساسی نیز این مذاهب آمده و اصلاً بحث بهاییت نیست، بهائیت مذهب نیست، اما اینکه بگوییم بهایی ها همه جاسوس هستند و توجه نداشته باشیم که این بچه ای که در خانواده بهایی به دنیا آمده آیا این بچه یکساله هم جاسوس است؟ جاسوسی عنوان عارضی است و این باید بزرگ و بالغ بشود و در صورتی که جاسوسی را اختیار کند باید در دادگاه اثبات شود و او نیز حق دفاع از خودش را دارد و کسی حق فحش و توهین و ناسزا و بهتان به او را ندارد.

 اسلام نسبت به همه انسانها حقوق اجتماعی قائل است و کرامت انسانها باید حفظ شود از جمله حقوق بهایی ها، متاسفانه عده ای این جمله را از خود درآوردند که فلانی طرفدار بهاییت شده و حتی بالاتر در حال ترویج بهاییت است! اما سوالی که وجود دارد این است که آیا امیرالمومنین قبل از جنگ نهروان دفاع از حقوق خوارج نداشت، آیا پس از جنگ دستور نداد که بر کشته ­های آنها نماز بخوانند؟ آیا دستور نداد که مجروح‌های آنها را معالجه کنید؟ آیا دستور نداد اسرای آنها را آزاد کنید؟ آیا دستور نداد فراری ها را تعقیب نکنید؟ آیا کسی می تواند بگوید که امیرالمومنین طرفدار خوارج و مروج خوارج است؟! دفاع از حقوق، به معنای طرفداری نیست؛ همچنان که امام نیز فرمان هشت ماده ای در دفاع از حقوق مجرمین و متهمین دارد و این به معنای طرفداری و ترویج جرم و مجرم نیست!

مبارزه با بهایی ها، مبارزه فرهنگی است لذا نباید به گونه ای عمل کرد که برای آنها مظلومیت درست کرد! لذا یکی از اساتید در مقابل افرادی که عده ای را به بهانه بهایی بودن کتک زده بودند، انتقاد کرده و گفت: چرا این کار را کردید، این کتک زدن ها برای اینها مظلومیت درست می کند، می گویند منطق ندارند، شما باید با اینها رو در رو بحث کنید و به گونه ای عمل نشود که تفکر بهایی و وهابی که سخیف هست در دانشگاه های ما به عنوان عقاید روشن فکری مطرح شود که در مقابل عقاید ما قرار دارد!

اگر عده ای در حوزه و غیر حوزه می­خواهند شخص بنده را حذف کنند و تک صدایی در حوزه باشد، اقراء به جهل نکنند و بدانند که رسالت روحانیت، دفاع از حقوق انسانها و ضعفاء بوده و این نباید فراموش شود. کار روحانیت تملق گویی و توجیه نیست، اگر کسی انتقاد یا اشکالی می کند از سر دلسوزی برای نظام هست، متملقین و آنهایی که عیوب را می­بینند و نمی‌گویند تا این اشکالات بر طرف شود، اینها طرفدار و دلسوز نظام نیستند!

علت اینکه شیعه همواره در حال رشد هست به خاطر امیرالمومنین و امامان معصومی هست که دفاع از حقوق مظلومی می کردند که شاید هم دین آنها نیز نبودند، لذاست که شما هر جای دنیا بروید صدای «اشهد ان علیا ولی الله» به گوش می رسد؛ مولا علی رفت اما مکتب ماند، اباعبدالله الحسین رفت اما مکتب ماند، ما سعی کنیم اگر خودمان هم برویم مکتب بماند.

* برگرفته از اولین جلسه درس فقه در سال تحصیلی جدید (۱۴۰۲) در محل مسجد اعظم قم 

. انتهای پیام /*