پرتال امام خمینی(س): گفتگوی ۹۸/آیت‌الله غلامعلی نعیم‌آبادی دامغانی

آیت‌الله شیخ غلامعلی نعیم‌آبادی دامغانی از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب، رئیس بنیاد بین‌المللی احیاء خمس و امام‌جمعه سابق بندرعباس، در گفت‌وگو با حریم‌امام به مناسبت سالروز میلاد رسول اکرم(ص) ضمن اشاره به برخی فرازهای زندگانی آن حضرت، به چند روایت از آن بزرگوار اشاره نمود.

 اقوال مطرح پیرامون  تاریخ میلاد پیامبر اکرم(ص) کدام‌اند؟

راجع به ولادت پیامبر(ص) دو قول است. مشهور بین شیعه هفدهم ربیع‌الاول است و مشهور بین اهل‌سنت دوازده ربیع‌الاول است. اما شیخ کلینی(رحمةالله علیه) دوازدهم ربیع را روز ولادت می‌داند و از بین اهل‌سنت هم برخی هفدهم را روز ولادت دانسته‌اند.

آیا در مسئله «عصمت» رسول اکرم(ص) تمام فرق اسلامی متّفق‌القول‌اند؟

شیعه اعتقادش این است که پیامبر قبل و بعد از بعثت‌شان چه در بحث وحی و چه در بحث‌های روزانه یعنی نسبت مطلق و کامل، معصوم است. اما به عقیده برخی از اهل‌سنت‌ فقط در وحی و آیاتی که بر او نازل می‌شود، عصمتش مسلّم است و پیام‌رسان مطمئنی است و لکن در غیروحی، معصوم نیست و خطا و اشتباه می‌کند و ممکن است مرتکب امور خلاف-البته نه گناهان بزرگ-هم بشود و نمونه‌هایی هم دارند که حالا بنای نقل آن‌ها نیست.

در رابطه با عصمت از خطا هم اکثر شیعه معتقدند که پیامبر خطا و سهو هم نمی‌کند و تنها شیخ صدوق می‌خواست کتابی راجع به سهوالنبی بنویسد و گفت «وإن وفقنا الله صنفنا کتاباً فی کیفیة سهو النبی صلی الله علیه وآله» اگر موفق بشوم کتابی در سهوالنبی می‌نویسم؛ و معروف است که شیخ‌مفید می‌گوید «الحمد لله الذی لم یوفقه لتصنیف ذلک الکتاب»(الأنوارالنعمانیة، ج ۴، ص۲۸) خدا را شکر که صدوق را موفق نکرد که این کتاب را بنویسد![حریم‌امام:البته شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه می‌گوید: الغلاة و المفوضه لعنهم الله ینکرون سهو النبی. در میان متاخرین نیز مرحوم شیخ محمد تقی شوشتری؛ صاحب قاموس الرجال رساله مستقلی در اثبات سهو النبی نوشته است که در پایان جلد ۱۲ چاپ شده است].

آیاتی نظیر «لِیغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ»، و یا «عَبَسَ وَتَوَلَّی» و «وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدی‌»، چگونه با عصمت رسول اکرم(ص) قابل جمع‌اند؟

ببینید وقتی ما با دلائل عقلی و نقلی یک مطلب را ثابت کردیم- چون هم عقل و هم نقل متواتر درشیعه می‌گویند باید پیامبر معصوم باشد- در مواردی که خلاف  آن مشاهده می‌شود، باید ببینیم چگونه می‌توان میان آنها سازگاری ایجاد کرد. بحث خدا هم همین است. ما می‌دانیم «اللَّهُ الصَّمَدُ» و «سُبحانَ‌اللهِ»، پس خدا از هر نقصی و کمبودی منزه است؛ حالا اگر آیه‌ای گفت «یدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیدِیهِمْ» یا «الرَّحْمَٰنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَیٰ» ، ما باید بگوییم با آن عقیده می‌سازد یا نمی‌سازد و کسی که دست دارد یا روی عرش می‌نشیند، محتاج است؟! بنابراین باید این آیات را به گونه‌ای معنا کنیم که با آن اصل کلّی بسازد. درواقع در همه بحث‌ها ما یک محکم داریم و یک متشابه. محکمات آن است که واقعاً برای آن دلیل عقلی و نقلی ‌وجود دارد و بدون تردید است و باید غیر آن را به گونه‌ای معنا کنیم که تناقض ظاهری آنها از بین برود و هر دو حفظ شوند.

برای این که ما ثابت کنیم آن تعابیر با عصمت منافات ندارد، گناهان را به دو دسته تقسیم می‌کنیم: گناهان مطلق و گناهان نسبی. گناه مطلق آن است که هرکس آن‌ را انجام بدهد، گناه است؛ مثل گناهانی که در اسلام است و گناه نسبی یعنی گناه نیست اما اگر پیامبر آن را انجام بدهد، گاهی از آن تعبیر به گناه می‌شود، اما درحقیقت گناه نیست.

مثلاً آن‌چه حضرت آدم خورد، گناه نبود و به تعبیر بسیاری از علما «ترک‌اولی» بود یعنی همان گناهان نسبی. تمام آن تعابیری که نسبت به تمام انبیاء هست- که این تعابیر را نسبت به خیلی از انبیاء داریم- را ما می‌گوییم گناه نسبی، یعنی نسبت به پیامبر و انبیاء از این کار تعبیر به گناه می‌کنیم اما درحقیقت گناه نیست و ساحت آن‌ها مقدس‌تر از این است که مرتکب گناهی که موجب مشکلی بشود، شوند. مثلاً در آیه «وَعَصَی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَی» که از این مواردی که در سوال ذکر شد صریح‌تر است، آدم درواقع مرتکب گناه نشده است، اما حالا اگر از آن نمی‌خورد بهتر بود.

پس ما عصمت را نسبت به همه انبیاء قبول داریم و این تعابیر به عنوان گناه مطلق نیست و گناه نسبی و ترک‌اولی است و با عصمت انبیاء و عترت پیامبر هیچ منافاتی ندارد.

در رابطه با خطا هم همین است و هرچه گفته بشود، نسبی است؛ یعنی اگر از آن مقام کاری سربزند، آن را به عنوان یک خطا حساب می‌کنیم اما درحقیقت خطا نیست.

اجداد پیامبراکرم(ص) چه دینی داشتند؟

آن چه مسلّم است پدرانشان همه مومن و موحد بودند و در سلسله پدران پیامبر غیرمسلم و غیرموحد وجود نداشته است. شیخ صدوق می‌گوید «اعتقادنا فی اباءالنبی انهم مسلمون من آدم الی ابیه عبدالله و ان اباطالب کان مسلماً» اعتقاد ما نسبت به پدران پیامبر این است که همه مسلمان بودند از حضرت آدم تا عبدالله پدر پیامبراکرم و ابوطالب هم مسلم بود. حتی ابوحیان اهل‌سنت در تفسیر «البحرالمحیط» می‌گوید «و ذهبت الرافضه الی أن اباءالنبی کانوا مومنین»(البحرالمحیط، جلد ۷، ص۴۷). یعنی روافض(یعنی همان شیعیان) به این‌سو رفتند که پدران پیامبر همه‌شان مومن بودند.

در این که اجداد پیامبراکرم(ص) مومن و مسلم بودند، شکی نیست، اما حالا در این که چه دینی داشتند، آیا مسیحی بودند، خودشان پیامبر بودند، یا جانشین پیغمبر بودند، یک اختلافی هست. مثلاً نسبت به عبدالمطّلب می‌گویند او اصلاً جانشین برخی از انبیاء بوده است یا نسبت به حضرت ابوطالب(سلام‌الله علیه) تعابیر خیلی بالایی داریم. اما در این که پیرو پیغمبری بودند، یا خودش پیغمبری بوده است، کمابیش اختلاف دارند.

این نکته را هم اضافه کنم این که برخی می‌گویند در اجداد پیامبر اسم‌هایی هم‌چون «عبدالشمس» وجود دارد، چگونه با موحد بودن آنها قابل جمع است؛ ببینید یک سری اسم‌هایی در یک جامعه متداول است و این اسم‌ها دلیل هیچ‌چیزی نیست مثلاً آقای تقی ارانی آن مغز متفکّر توده که چهره علمی توده‌ای‌ها بود و شهید مطهری در آثارش علیه او خیلی حرف می‌زند، اسمش «تقی» بود، آیا این مسلمان بود؟! درحالی که«تقی» لقب امام ما است.

یا در بین مادیون، که آن‌ها دین را قبول ندارد اسم محمد یا محمدرضا یا اسم تقی یا اسم نقی وجود دارد. یا در بین اصحاب ائمه(ع) اسم‌هایی چون یزید و معاویه معمول بوده است و خیلی داریم، که ما می‌گوییم این دیگر چرا؟! حالا چون سنی بوده است او را معاویه نامیده‌اند؟ نه، سنی نبوده، شیعه مخلص هم بوده است. این اسم‌ها دلالت بر چیزی نمی‌کند و دلیل چیزی نیست و معاویه در آن زمان اسمی معمولی بوده است.

غیر از قرآن شریف، چه معجزه‌ای برای رسول‌اکرم(ص) نقل شده است؟

فراوان. حالا من یک آماری به شما عرض می‌کنم. بحارالانوار مرحوم مجلسی(رحمةالله علیه) جلد ۱۷ از ص۲۲۵ تا پایان همان جلد یعنی صفحه ۴۲۱ و ادامه‌اش در جلد هیجدهم از صفحه ۱ تا ص۱۴۴، که حدود ۳۵۰صفحه است، راجع به معجزات پیامبر است غیر از قرآن. هم‌چنین مرحوم صاحب‌وسائل هم در جلد اول «اثبات‌الهداة» ۲۸۵ معجزه غیرقرآن از پیامبر نقل می‌کند. مرحوم شبّر هم در «حق‌الیقین» می‌گوید: «فی سائر معجزاته و هی اکثر من ان تحصی و اجل من ان‌ تستقصی»(حق‌الیقین، ص۱۱۵)

یعنی اصلاً نمی‌شود معجزات غیر قرآنش را بشماری و قابل احصاء نیست.به نقل «کشف‌الظنون» حاجی خلیفه، یکی از بزرگان اهل‌سنت به نام ابی‌داوود هم کتاب ویژه‌ای درباره معجزات پیامبر نوشته است.(کشف‌الظنون، ج۱، ص۷۶۱)

پس در این که پیامبر غیر از قرآن معجزه داشته است، هم مورخین سنی و هم بزرگان شیعه، همه متفق‌اند که پیامبر معجزات متنوع و فراوانی داشته است.

چه ویژگی‌هایی در جناب محمد بن عبدالله(ص) بود که شایستگی نبوت را یافت؟

اهل بیت و انبیاء دست‌پرورده خدا بودند. مثلاً حضرت عیسی(سلام‌الله علیه) در گهواره می‌گوید: «قٰالَ إِنِّی عَبْدُ اللّٰه آتٰانِی الْکِتٰابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیا» من بنده خدا هستم، به من کتاب داده است و پیغمبرم. از پیامبراکرم(ص) نقل شده است «کُنْتُ نَبِیا وَآدَمُ بَینَ الْمَاءِ وَالطِّینِ» یعنی پیامبر از اول پیامبر بوده است.

بله در این‌ها همه صفات نیک و مکارم اخلاق بود؛ اما این‌ها را خداوند برای هدایت انسان‌ها پرورش داده بود «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا».

چرا رسول‌اکرم(ص) بعد از فتح مکه با بنی‌امیه برخورد نکردند تا آن قضایای بعدی پیش نیاید؟

خب پیامبر با عمروعاص و عاص هم برخورد نکرد. تمام شیاطین بعدی همه در مکه بودند ولی پیامبر با هیچ‌کس برخورد نکرد. بنای برخورد نبوده است. مگر عاص‌بن‌وائل آن موقع در مکه نبود؟ مگر سران کفر در مکه نبودند؟ چرا. اصلاً فتح مکّه مظهر عفو حضرت است. در روز فتح مکّه یکی از اصحاب فریاد زد که «امروز روز کشتار است»؛ اما پیامبراکرم(ص) فرمود: «اَلْیومُ یومُ الْمَرْحَمَة» «إِذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقاءُ». این، نمونه  لطف پیامبر است که همه شیاطینی که قبلاً مزاحم پیامبر شدند، همان موقع در مکه بودند ولی همه‌شان را بخشید.

توقع رسول اکرم(ص) از فرد و اجتماع امروز ما چیست؟

به نظرم جوابی که خود پیغمبر هم خوشش بیاید، این است که مردم مسلمان باشند؛ همین! به دینش و به احکامش عمل کنند، که همه چیز در این احکام هست. «أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ‌» شما اگر مسلمان باشید، نمونه‌های برترید. مسلمان باشید، به فلسطین هم کمک کنید «وَ کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً». در جامعه‌تان یک فقیر هم نخواهد بود. آیا پیامبر از ثروت‌مندان بی‌توجه به زندگانی فقراء، راضی است؟ ابداً راضی نیست. پیامبر یک انتظار بیشتر ندارد، مسلمان بودن پیروانش، که به دین او عمل کنند.

انتساب روایت «اُذکُروا مَوتاکُم بِالخَیر» به رسول‌اکرم(ص) معتبر است؟

من در منابع حدیثی سنی و شیعه تحقیق کردم، همین مضمون به شکل دیگری وجود دارد. جامع‌الصغیر سیوطی می‌گوید: «اُذْکُرُوا مَحَاسِنَ أَمْوَاتِکُمْ وَ کُفُّوا عَنْ مَسَاوِیهِمْ»(جامع‌الصغیر سیوطی، ج۱) خوبی‌های مرده‌هایتان را بگویید اما بدی‌هایشان را نگویید. این هم همان است و فرقی نمی‌کند، اضافه هم دارد.

مرحوم سیدمحسن امین(رحمةالله علیه) هم در «اعیان‌الشیعه» قسمت اول حدیث را از پیامبر نقل می‌کند که «اُذْکُرُوا مَحَاسِنَ أَمْوَاتِکُمْ»(اعیان‌الشیعه، ج۱، ص۳۰۳) یعنی همان بالخیر. اما با آن تعبیر من نیافتم. نمی‌گویم نیست، اما من با فرصتی که داشتم، به منابع نگاه کردم ولی آن را به این لفظ نیافتم.

آیا وحدت میان مذاهب اسلامی، منافاتی با حفظ مواضع ندارد؟

انصافاً اگر انقلاب هیچ ثمری نداشته باشد-که فراوان دارد- جز ایجاد وحدت، همین کافی است. هنوز دنیا نتوانسته است بین سفید و سیاه وحدت ایجاد کند . سیاه‌کُشی در آمریکا معمول است. جرمش، سیاه‌بودن رنگش است!

«هفته وحدت» را باید پاس بداریم. همان که امام فرمود «هر زبانی که دم از اختلاف بزند، آن زبان، زبان شیطان است». حواسمان جمع باشد و هم بین‌المذاهب‌والادیان و هم بیننا وحدت را حفظ کنیم. خودمان چرا به جان هم می افتیم؟! جامعه متشتّت به کجا می‌خواهد برود؟ جامعه‌ای که به جان هم می‌افتد، یقه هم را بگیرد، یقه پاره کند، این به آن اهانت کند و آن هم به این،  می‌خواهد به کجا برسد؟

حفظ وحدت منافاتی با منافع خودمان هم ندارد. مگر امام هشتم ضد وحدت بود؟! با همه بزرگان مذاهب بحث می‌کرد و قانع‌شان می‌کرد. ما که نمی‌توانیم اختلاف را از بین ببریم، اما این اختلاف‌ها را تحمل کنیم. معنای وحدت این است.

من در زمانی که در بندرعباس بودم، در هفته وحدت به جلسات تهران نمی‌آمدم، به خاطر این که آن جا ما جلسه داشتیم و هرسال من شب دوازدهم ربیع‌الاول در مسجد اهل‌سنت سخنرانی می‌کردم، آن‌ها می‌آمدند جلسه ما، ما می‌رفتیم جلسات‌شان. و سعی می‌کردم در این هفته هر چه بیشتر در استان حضورداشته باشم. سنی‌های آن‌جا همگی امیرالمومنین و بقیه اهل‌بیت را هم قبول داشتند، منتهی نه به عنوان خلیفه، به عنوان پیشوا.

به عنوان حُسن ختام روایتی را از آن حضرت بیان فرمایید.

چند تا روایت را از «اعیان‌الشیعه» ذکر می‌کنم.

حدیث اول «نَظَرُ الوَلَدِ إلی والِدَیهِ حُبّا لَهُما عِبادَةٌ» نگاه کردن فرزند به قیافه پدر و مادر از روی دوستی، عبادت است. این قابل دقت باید باشد . حریم پدر و مادرها شکسته شده و تمدن جدید معیارها را تا حدی عوض کرده است. این فرهنگ غنی ما، آن چیزی که رهبری هم اصرار دارد که ما زیست اسلامی داشته باشیم، این است. باید رابطه فرزند با پدر و مادر، رابطه حب باشد و در این رابطه، نگاه فرزند به پدر و مادر، عبادت است.

حدیث دوم «نِعْمَ اَلْعَوْنُ عَلَی تَقْوَی اَللَّهِ اَلْغِنَی» بی‌نیازی و ثروت یار خوبی است بر تقوای الهی. بعضی ثروت را بد می‌دانند؛ نه، ثروت بد نداریم، ثروت‌مند بد داریم. ثروت خوب است، ثروت که بد نیست. ثروت به تعبیر پیامبر(صلی الله عیله و آله و سلّم) کمک به تقوی است و تقوا را یاری می‌دهد. با پول انسان می‌تواند مسجد بسازد، می‌تواند دستگیری از فقرا بکند، یک کتاب علمی چاپ بکند، می‌تواند خیرات و برکات داشته باشد و خودش با خیال راحت نماز بخواند؛ منتهی همین ثروت اگر دست نااهل بیفتد، مشکل ایجاد می‌کند. ما ثروت‌مند بد داریم. پول که بد نیست؛ پول؛ پول است و وجه خیر و برکت می‌تواند داشته باشد و وجه شر هم می‌تواند داشته باشد.

حدیث سوم «أَعطِ الأَجیرَ اَجرَهُ قَبلَ أَن یجِفَّ عَرقُهُ» قبل از این که عرق کارگر خشک بشود، مزدش را بده.کارخانه‌دارها و  آن‌ها که زمام پولی مردم و جامعه دست آن‌ها است، توجه داشته باشند پیامبر می‌گوید قبل از این که عرق کارگر خشک بشود و خستگی‌اش برطرف بشود، مزدش را بده. بیچاره زندگی‌اش به همین است، چرا امروز و فردایش می‌کنی؟! کارخانه‌دار اگر خودت بی‌پول باشی خوب است؟ این سه حدیث هر سه از اعیان‌الشیعه(ج۱، ص۳۰۳) نقل شد.

منبع: حریم امام

. انتهای پیام /*