پرتال امام خمینی: یادداشت ۷۵۰/ حسین جابری انصاری

مقاومت مردمی فلسطین یک حق مشروع و قانونی و پاسخی بدیهی به مسأله اشغال است. تمرکز به معلول و غفلت از علت حاصل تصویرسازی اسرائیل است.شکاف‌های بین دولت و ملت سوالاتی را در افکار عمومی ایجاد کرده است و برخی از این پرسش‌ها اهمیت کلیدی دارد. یکی از نکته‌های کلیدی فهم مسأله فلسطین و همچنین مسأله عملیات طوفان الاقصی این است که مسأله فلسطین از ۷ اکتبر آغاز نشد. تاریخ فلسطین را باید از ۱۹۴۸ و ۳، ۴ دهه پیش از آن بررسی کرد. ما با مسأله‌ای مواجه هستیم که نزدیک به یک قرن قدمت دارد. اینکه پرسیده شود چرا فلسطینی‌ها حمله را آغاز کردند سوال اشتباهی است و سوالی برخاسته از تصویرسازی اسرائیلی‌هاست.

مقاومت مردمی فلسطین پاسخی بدیهی به مسأله اشغال است. مقاومت مردمی فلسطین یک حق مشروع و قانونی و پاسخی بدیهی به مسأله اشغال است. تمرکز به معلول و غفلت از علت حاصل تصویرسازی اسرائیل است. تا زمانی که اشغال وجود دارد، مقاومت در برابر اشغال هم وجود خواهد داشت. مقاومت نیاز به دلیل ندارد.معاون سابق عربی آفریقایی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران با بیان اینکه طرح سوال «چرا فلسطینی‌ها راه‌ صلح را طی نمی‌کنند؟» طرح مسأله‌ای نادرست است، تصریح کرد: صلح اساسا کجاست؟ صلح در سال ۱۹۹۱ با روند مادرید آغاز شد. این در حالی که بود که دهه‌ها از آغاز اشغالگری اسرائیل می‌گذشت و برای ‌ده‌ها سال حقوق بدیهی ملت فلسطین به کلی انکار می‌شد.

بعد از جریان اشغال کویت و قولی که آمریکایی‌ها به اعراب داده بودند روند حرکت به سوی صلح آغاز شد و از دل آن صلح مادرید و پس از آن پیمان اسلو حاصل شد. در پیمان اسلو آب نشان رهبری فلسطینی دارند و در نهایت سراب به او دارند و او را هم در سال ۲۰۰۴ کشتند.

ذره‌ای حرکت در مسیر صلح پس از آن دیده نشد. تعبیر من این است که در این تابوت صلح که پیش روی فلسطینی‌ها گذاشته‌اند نه تنها انسان زنده‌ای وجود ندارد که جنازه‌ای هم نیست. آن‌ها با یک تابوت خالی به نام صلح مواجه هستند و طبیعی است که نخبگان و مردم فلسطین از این وضعیت خسته و عصبانی شوند.

مرحوم عرفات، رئیس سازمان آزادی‌بخش فلسطین یکبار فریب خورد اما در سال ۲۰۰۰ زمانی که مذاکرات در مراحل نهایی به بن‌بست رسید به آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها گفت که من چنین معامله‌ای را امضا نمی‌کنم؛ چرا که حداقلی‌ترین حقوق فلسطینیان هم با این معامله تأمین نمی‌شود و ملت فلسطین مرا خواهد کشت.

مذاکرات اسلو شامل سه مرحله ابتدایی، میانی یا انتقالی و مرحله پایانی بود. آنچه در مرحله ابتدایی به فلسطینی‌ها دادند، اداره مناطق فلسطینی نشین بود و نه بیشتر. آن‌ها می‌خواستند با این کار از انتقاضه‌ای که ستون فقرات ارتش رژیم صهیونیستی را شکست. باید یادآوری کرد انتفاضه نتیجه مستقیم امیدی بود که انقلاب اسلامی ایجاد کرد. نتیجه این است که صلحی وجود ندارد و همه راه‌ها به روی ملت فلسطین بسته شده است.

بن گوریون اولین نخست وزیر اسرائیل یک استراتژی سه گانه داشت؛ بر اساس این استراتژی او معتقد بود رویارویی از درون فلسطین اشغالی باید به بیرون از فلسطین منتقل شود، باور داشت که استفاده از غافلگیری همواره باید در دستور کار اسرائیل باشد و تأکید می‌کرد جنگ‌های سریع و پیروزی‌های سریع است که بقای اسرائیل را تضمین می‌کند.

کاری که لبنان در سال ۲۰۰۰ و غزه در سال ۲۰۰۵ انجام داد و نخبگان فلسطینی در حال حاضر انجام می‌دهند دقیقا معکوس استراتژی بن گوریون است. بر این اساس آن‌ها می‌خواهند نبرد را به داخل فلسطین بازگردانند، غافلگیری به ابتکار عملی در دست فلسطینی‌ها بدل شود و با جنگ‌های فرسایشی که برخلاف خواست اسرائیل است آن‌ها را مستهلک کرد.

باید معرکه استراتژیک را با نگاه استراتژیک را مدیریت کرد. جای تسلیم در برابر احساس نیست؛ هر اقدامی که در راستای استراتژی مهندسی معکوس مقاومت باشد و به ملت فلسطین کمک کند اقدام درستی است و هر اقدامی که به استراتژی اسرائیل برای منحرف کردن مسأله از اشغال و نقض حقوق بدیهی فلسطینی‌ها کمک کند اقدام اشتباهی است.

* برگرفته از سخنان حسین جابری انصاری در نشست «بررسی تحولات فلسطین»  

. انتهای پیام /*