پرتال امام خمینی: یادداشت817 /مهدی حاضری

پانزدهم بهمن سالروز آغاز کار دولتی در ایران است که شاید بتوان گفت استثنایی ترین دولت در طول تاریخ کشور به شمار می رود. دولتی که محبوبترین جایگاه را در بین مردم ایران داشته و مورد حمایت اکثریت مردم کشور، دانشگاهیان و مراجع عظام تقلید عصر خود بوده است.

در دوران قبل از پیروزی انقلاب همواره رؤسای دولت ها، حکم خود را از پادشاهان حاکم بر کشور می گرفتند و در دوران مشروطه، مجلس شورای ملی مؤید و ناظر بر دولت بود، پس از پیروزی انقلاب نیز رئیس دولت، حکم و رأی اعتماد به دولت خود را از مجلس شورای اسلامی دریافت می کنند، ولی مرحوم مهندس مهدی بازرگان، نخست وزیر دولت موقت، زمانی حکم نخست وزیری گرفت که نه از رژیم سابق و مجلسین سنا و شورای ملی اقتداری مانده بود و نه نظام جمهوری اسلامی مستقر شده و مجلس شورای اسلامی شکل گرفته بود با این وجود، جمع کثیری از مردم در سراسر کشور به فرمان امام در حمایت از او به خیابان ها آمده و تظاهرات برگزار کردند.

در مورد شخص مهندس مهدی بازرگان هم باید گفت: شاید فردی با ویژگی های او کمتر به صدارت و نخست وزیری در ایران رسیده است. وی ظاهرا بیشترین ویژگی ها و امتیازات یک مسئول ارشد کشور را داشته و از سابقه ای بس درخشان برخوردار بود. با نگاهی گذرا می توان به برخی ازاین ویژگی ها اشاره کرد:

۱.  برخاسته از خاندانی اصیل، فعّال، سیاستمدار، خدمتگزار و خوشنام در جامعه

۲.  دارنده بالاترین سطح تحصیلات علمی و مهندسی از دانشگاهی معتبر

۳.  دارای اطلاعات و عقاید روشن دینی و تألیف کتاب های متعدد مذهبی

۴.  دارای سابقه موفق در سطوح بالای اجرایی کشور

۵.  دارنده سابقه سیاسی و مبارزاتی طولانی با ظلم و ستم

۶.  دارنده سابقه فعالیت جمعی سیاسی طولانی با تشکیلاتی شناسنامه دار

۷.  دارای فکر و اندیشه ثابت و همکاری مذهبی با روحانیون معتقد به انقلاب

۸.  نداشتن هیچگونه سابقه فساد سیاسی و اقتصادی در زندگی شخصی و اداری

۹.  دارای روحیه استقلال طلبی و وطن پرستی 

۱۰.   دارای ثبات رأی و نهراسیدن از جوّ سازی های کاذب و تخریب های اجتماعی    این ایام که مصادف است با سالروز آغاز کار دولت موقت، مناسب است مروری داشته باشیم بر فراز و فرود آن دولت و نظرات حضرت امام در خصوص آن.بنا بر اسنادی که در دست هست، آشنایی و شناخت حضرت امام از مرحوم مهندس بازرگان و پدرش مرحوم عباسقلی بازرگان به چهل سال قبل از انتخاب او به  نخست وزیری باز می گردد و در سال  ۱۳۴۱ نیز مهندس بازرگان با دیگر سران نهضت آزادی به واسطه مخالفت با رفراندوم انقلاب سفید، همچون حضرت امام، با شاه درگیر شده و به زندان محکوم  شده بود.

حجت الاسلام والمسلمین امام جمارانی در خاطرات خود می گوید:

من از دهه چهل در دوران حصر امام در تهران بیاد دارم که ایشان به سیاسیونی که برای ملاقاتشان می آمدند به بعضی اجازه ملاقات می داد و به بعضی نمی داد. مثلا من یادم هست آقای مظفر بقایی و امثال ایشان که آمدند با آن ها ملاقات نکرد، در مورد آقای علی امینی که از امام ملاقات خصوصی خواسته بود قبول نکرد و در ملاقات عمومی او را دید. اما وقتی بازرگان آمد و ملاقات خواست امام با او ملاقات داشتند.(خاطرات امام جمارانی، ج۱، ص۵۷۹)

طبق برداشت مهندس بازرگان، اولین نشانه های انتخاب امام برای واگذاری پست نخست وزیری به وی، در دیدار او با امام در نهم مهرماه ۱۳۵۷ که در نوفل لوشاتو اتفاق افتاد، ظاهر شده است. وی می گوید: در این دیدار بعد از آنکه امام به من گفتند: شما افرادی متدین و مسلمان و مورد اعتماد را به ما معرفی کنید که مشاور باشند و برای انتخاب نماینده و هیئت دولت مرا یاری دهند. من احساس کردم ایشان مرا برای مدیریت بعد از انقلاب در نظر گرفته است.( خاطرات بازرگان، ص۲۶۷)

با حکم امام به مهندس بازرگان برای تشکیل هیئت رسیدگی به اعتصابات کارکنان صنعت نفت و راه اندازی تولید نفت در تاریخ هشتم دیماه ۱۳۵۷، نخست وزیری بازرگان ملموس تر شد. (صحیفه امام، ج۵، ص۳۰۲)

مرحوم هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود می گوید:  ما به عنوان اعضای شورای انقلاب، پس از بحث و بررسی موضوع، در جلسه مورخ ۱۴ بهمن ۱۳۵۷، مهندس مهدی بازرگان را پیشنهاد دادیم. امام ملاحظاتی داشتند و از جمله می فرمودند: اینها حزبی اند و ایشان نمی خواستند به این وسیله، حزب را تایید کنند، اما سرانجام با این شرط که حکم را به شخص ایشان و بدون در نظر گرفتن سوابق حزبی بدهند، پیشنهاد شورا را پذیرفتند و این مطلب را نیز در متن حکمشان آوردند.... مرحوم مهندس بازرگان هم آن موقع فداکاری کرد که پیش از اینکه دولت بختیار سقوط کند، این حکم و مسئولیت را پذیرفت. ممکن بود خطر عمده ای برای ایشان هم باشد. آن روزها، واقعاً فضای فداکاری حاکم بود ( انقلاب و پیروزی، ص۱۶۸-۱۷۴)

سرانجام در روز پانزدهم بهمن ۱۳۵۷ طی یک مراسم رسمی، حضرت امام، مهندس مهدی بازرگان را مأمور تشکیل دولت کردند.بعد از آن نیز امام می فرمایند: من او را سال های طولانی است می شناسم و مردی است فاضل، معتقد به دین و امین به ملت و او را بدون گرایش به چیزی که خلاف مقررات شرعی است انتخاب کردم و یک نفر عادی دیگر نیست بلکه رئیس یک دولت شرعی است و ملت ملزم به اطاعت از وی می باشند.حضرت امام از مردم در سراسر کشور خواستند، تظاهرات آرام درحمایت از نخست وزیری بازرگان برگزارکنند.

حضرت امام پس از پیروزی انقلاب نیز در چند مرحله به دفاع از دولت موقت و عملکرد آن پرداخته و خود نیز برای باز گذاشتن دولت در اداره امور، از پایتخت فاصله گرفته و مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب به قم مراجعت کردند.

علی رغم مراجعات متعدد و مکرر مردم سراسر کشور به دفتر ایشان درقم، حضرت امام به هیچ وجه در امور اجرایی کشور دخالت نکرده و همه را برای رسیدگی به درخواست خود به دولت ارجاع می دادند. آقای امام جمارانی در خاطرات خود می گوید: وقتی امام در قم مستقر شد، مردم مکاتبات و نامه های زیادی به دفتر ایشان به عنوان رهبر انقلاب می فرستادند، حجم این مراجعات به حدی بود که یادم هست احمدآقا به من می گفت: ما تصمیم گرفته ایم برای مراجعات مردمی دفاتری به تعداد استان ها تشکیل دهیم تا شکایات و گزارش ها را در این دفاتر بررسی و برای رسیدگی تا حصول نتیجه آن ها را پیگیری کنیم...

امام احمدآقا را احضار می کنند و از او می پرسند که موضوع دفتر جدید چیست. احمدآقا گفته بود می خواهیم دفاتری برای رسیدگی به مراجعات مردمی تشکیل دهیم. امام فرموده بودند: مگر ما چه کاره ایم که اینجا به درخواست های مردمی رسیدگی کنیم. ما در این دفتر تنها به یک نفر نیاز داریم که مانند آقای رسولی[سید هاشم رسولی محلاتی] کارهای ما را انجام دهد. رسیدگی به خواسته های مردم به دولت مربوط است که مورد تأیید مردم هم هست. هرکس نامه ای می آورد راهنمایی کنید که به دولت مراجعه کند. (خاطرات امام جمارانی، ج۲، ص۵۹۶)

حضرت امام علی رغم وعده ای که در هنگام تشکیل دولت موقت در مورد تشکیل مجلس مؤسسان برای تدوین قانون اساسی، به مردم داده بودند، به واسطه شرایط اضطراری کشور و احتمال طولانی شدن کار تدوین و تصویب قانون اساسی در مجلس مؤسسان، حاضر شدند همان پیش نویس قانون اساسی اصلاح شده توسط کمیسیون تحت نظارت دولت موقت که به تأیید نخست وزیر و مراجع تقلید نیز رسیده بود، مستقیما به همه پرسی عمومی گذاشته شود ولی درجلسه شورای انقلاب با امام، مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی با این امر مخالفت کردند و در نهایت با پیشنهاد مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی کار تدوین قانون اساسی به مجلس خبرگان واگذار گردید.

حمایت های امام از عملکرد دولت موقت در کنار برخی گلایه هایی که ایشان از برخی وزرا داشتند در طول دوران حاکمیت این دولت همواره ادامه داشت و ایشان با درخواست های مکرر آقای بازرگان برای استعفا مخالفت می کردند. تنها  اواخر مهرماه ۱۳۵۸ که اخبار جمع آوری امضا از برخی وزرا در هیئت دولت برای انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی منتشر گردید حضرت امام با این موضوع شدیدا برخورد کرده و می فرمایند: قضیۀ طرح آنکه مجلس خبرگان منحل بشود که در‏‎ ‎‏زمان دولت موقت این طرح شد و بعد هم معلوم شد که اساسش از امیر انتظام‎‏ بوده و‏‎ ‎‏آن مسائل. آن وقت آمدند آقایان پیش ما؛ همۀ این آقایانی که، آقای بازرگان و‏‎ ‎‏رفقایش گفتند: ما خیال داریم این مجلس را منحلش کنیم. من گفتم: شما چه کاره هستید‏‎ ‎‏اصلش که می خواهید این کار را بکنید! شما چه سمتی دارید که بتوانید مجلس منحل‏‎ ‎‏کنید؟ پا شوید بروید سراغ کارتان. وقتی دیدند محکم است مسئله، کنار رفتند.‏( صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۳۸)

در نهایت در پانزدهم آبان ۱۳۵۸ بعد از اشغال سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان، حضرت امام با تایید مجدد دیانت و امانت مهندس بازرگان با استعفای وی و پایان کار دولت موقت موافقت کرده و مسئولیت دولت را به شورای انقلاب واگذار کردند. ولی اکثر وزرای دولت موقت با حکم حضرت امام به کار در همان وزارتخانه ها تا پایان دوره شورای انقلاب ادامه دادند و امام نیز از آقای مهندس بازرگان درخواست کردند پس از استعفا، در شورای انقلاب حضور داشته باشد و وی در اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی که در اسفند سال ۱۳۵۸ برگزار شد نیز از سوی مردم تهران به نمایندگی برگزیده شد.   

این خلاصه ای از فراز و فرود دولت موقت در ابتدای پیروزی انقلاب است. ولی حضرت امام در سال های پایانی عمر شریف خود، در چند مکاتبه از انتخاب مهندس بازرگان به نخست وزیری اظهار پشیمانی کرده و آن را محصول عمل به توصیه دوستان دانسته اند. ایشان در پیام خود به روحانیون و حوزه های علمیه در تاریخ سوم اسفند ۱۳۶۷ می فرمایند:

من امروز بعد از ده‌سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف می‌کنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست‌ها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشته‌اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمی‌رود، گرچه در آن موقع هم من شخصا مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم .( صحیفه امام ، ج۲۱، ص۲۸۵)

ایشان همچنین در فاصله ای کوتاه پس از این پیام، در نامه ششم فروردین ۱۳۶۷ خود خطاب به مرحوم آیت الله منتظری می فرمایند:  واللّه‏ قسم، من با نخست‏ وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‏‌دانستم. ( صحیفه امام ، ج۲۱، ص۳۳۱)

امام قبلا نیز در نامه ای به وزیر کشور در بهمن ماه سال ۱۳۶۶ نسبت به عملکرد نهضت آزادی در دوره دولت موقت اظهار نارضایتی کرده و می فرمایند: اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ملتهای مظلوم بویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال امریکا و مستشاران او دست و پا می زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران می خورد که قرنها سر بلند نمی کرد. ( صحیفه امام ، ج۲۰، ص۴۸۱)

متن نامه بشرح یل است:

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏جناب حجت الاسلام آقای محتشمی، وزیر محترم کشور ـ ایّده الله تعالی‏

‏  در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی مسائل فراوانی است که بررسی آن محتاج به‏‎ ‎‏وقت زیاد است. آنچه باید اجمالاً گفت آن است که پروندۀ این نهضت و همین طور‏‎ ‎‏عملکرد آن در دولتِ موقتِ اولِ انقلاب شهادت می دهد که نهضت به اصطلاح آزادی‏‎ ‎‏طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به امریکا است، و در اینباره از هیچ کوششی فروگذار‏‎ ‎‏نکرده است؛ و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید امریکای جهانخوار را،‏‎ ‎‏که هرچه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطۀ او دارند از ستمکاری‏‎ ‎‏اوست، بهتر از شوروی ملحد می دانند. و این از اشتباهات آنها است.‏

‏  در هر صورت، به حسب این پرونده های قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای‏‎ ‎‏نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت امریکا و به حسب آنچه من مشاهده‏‎ ‎‏کردم از انحرافات آنها، که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت‏‎ ‎‏موقت باقی مانده بودند ملتهای مظلوم بویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال امریکا و‏‎ ‎‏مستشاران او دست و پا می زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران می خورد که‏‎ ‎‏قرنها سر بلند نمی کرد، و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت‏‎ ‎‏برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند؛ و ضرر آنها، به اعتبار‏‎ ‎‏آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با‏‎ ‎‏دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهای جاهلانه موجب فساد‏‎ ‎‏عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیز‏‎ ‎‏مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است.‏

‏  «نهضت آزادی» و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند. از‏‎ ‎‏این جهت، گفتارها و نوشتارهای آنها که منتشر کرده اند مستلزم آن است که دستورات‏‎ ‎‏حضرت مولی الموالی امیرالمؤمنین را در نصب ولات و اجرای تعزیرات حکومتی که‏‎ ‎‏گاهی بر خلاف احکام اولیه و ثانویۀ اسلام است، بر خلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را‏‎ ‎‏‎‏ـ نعوذبالله ـ تخطئه، بلکه مرتد بدانند! و یا آنکه همۀ این امور را از وحی الهی بدانند که آن‏‎ ‎‏هم بر خلاف ضرورت اسلام است.‏

‏  نتیجه آنکه نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از‏‎ ‎‏کسانی که بی اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند می گردند، باید با آنها برخورد قاطعانه‏‎ ‎‏شود، و نباید رسمیت داشته باشند.‏

‏     والسلام علی من اتبع الهدی. توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستارم.‏

‏روح الله الموسوی الخمینی

البته این نامه در همان تاریخ  علنی نشده و بعد از رحلت حضرت امام منتشر شد.

. انتهای پیام /*