پرتال امام خمیی(س): گفتگوی ۲۳۴/ آیت الله محمد امامی کاشانی 

آیت الله محمد امامی کاشانی امام جمعه موقت تهران، در جریان فعالیت علیه حکومت پهلوی در سال ۱۳۵۵ به شهرستان گنبد کاووس تبعید شد. پس از پیروزی انقلاب به عنوان نماینده ولی فقیه در شهربانی، عضویت شورای نگهبان و تولیت مدرسه عالی شهید مطهری برگزیده شد. وی همچنین با تشکیل شورای عالی تبلیغات درصدد هماهنگی بیشتر در تبلیغات فرهنگی و دینی گام برداشت. پس از آن به عنوان رئیس دیوان عدالت اداری به فعالیت پرداخت. امامی کاشانی از اعضای تشکیل‌دهنده جامعه روحانیت مبارز است وبا حکم امام خمینی(س) در ۲ اردیبهشت ۱۳۶۸ عضو هیئت بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران گردید. آنچه در ادامه می خوانید گفتگوی پرتال امام خمینی(س) با ایشان در باره سیره امام خمینی(س) در موضوعات مختلف از جمله توصیه به روحانیون در باره ارائه اسلام اصیل است که از نظر می گذرد:


· حاج آقا ضمن تشکر از قبول انجام گفتگو، لطفا بفرمایید توصیه های حضرت امام(س) به روحانیون در باره ارائه اسلام اصیل چگونه بود؟
= حضرت امام اعلی الله مقامَ خیلی مراقب بودند که جامعه یک جامعه اصیل اسلامی باشد؛ و اینکه علمای هر عصر نقش موثری در درک جامعه داشته باشند و برای مردم اصلِ دین را بیان کنند. امام رضوان الله نسبت به علما وفقها خیلی توجه داشتند که آنها بایستی آنچه دین هست را بیان کنید. البته این سفارش امیرالمومنین (ع) است که در یکی از سفارش های خود در شب ۲۱ ماه مبارک رمضان، هنگامی که در بستر شهادت بود فرمود: آنچه که اصلِ دین است همان را به مردم بگویید. روایتی وجود دارد که امام راحل نیز بر آن تکیه دارند و در بحث شان مطرح فرمودند آن حدیث این است که از امام صادق(ع) نقل است. معصوم می فرماید: الفُقَهاءُ أُمَناءُ الرّسُلِ مالَمْ یَدْخُلوُا فی الدّنیا. قِیلَ یا رَسول الله وَ ما دُخولهم فی الدّنیا؟ قالَ:‏‎ ‎‏اتّباعُ السّلْطَانِ. فَاذا فَعَلوُا ذلِکَ، فَاحذَرُوهُمْ عَلی دیِنِکُمْ می فرماید: «فقها امین و مورد اعتماد پیامبرانند و امین دین هستند تا هنگامی که وارد (مطامع و‏‎ ‎‏لذایذ و ثروتهای ناروای) دنیا نشده باشند. از حضرت سوال می شود که ای پیغمبر خدا، وارد شدنشان به دنیا چیست؟‏‎ ‎‏می فرماید: پیروی کردن از قدرت حاکمه. بنابراین اگر چنان کردند، بایستی از آنها بر دینتان بترسید و‏‎ ‎‏پرهیز کنید».‏ چون اینها امین دین هستند مردم دین را از آنها می گیرند و می گویند که اینها هستند که دین خدا را می دانند. می فرماید که فقها أُمَناء پیامبرانند بنابراین چون امین هستند باید سخن پیامبران را بگویند. یعنی آنچه را که پیامبر گفته و پیام الهی است را باید بگویند. حضرت همچنین فرمود: «الفقهاء أمناء الرسل مالم یأتوا ابواب السلاطین، فاذا رأیتم الفقهاء قد رکنوا الی ابواب السلاطین فاتّهموهم»؛ (فقیهان، امین انبیاء هستند مادامی که به درب خانه های سلاطین نروند؛ و هر گاه فقها را مشاهده کردید که به درب خانه های سلاطین آمده اند آنان را متّهم سازید.

از منظر امام راحل معنی آن این است که وقتی دیدید که فقها به سلاطین تکیه کردند و دین خود را از سلاطین گرفتند و سلطان را اصل قرار دادند، و فرع را به دین دادند و هر چه سلطان بگوید قبول کردند و دین را طبق خواسته سلاطین و ظالمان زمانه تفسیر کردند، اگر چنین شد آنوقت فتنه پیدا بشود و دیگر نمی شود آنرا اصلاح کرد. جامعه ای که علما و فقهای آن درباری باشند و دین و تفسیر آنرا را از دربار بگیرند، و از آنجا که سلاطین نیز دین را بر طبق حالات خود بیان می کنند، معلوم است که در دین نفاق هویدا می شود؛ یعنی دین یک معناست و تفسیر آن از دین بر این اساس معنای دیگری است. دین می گوید مرد خدا چنین است، سلطان باید چنان باشد! ولی آنها سلاطین را مرد خدا معنا می کنند و در عین حال می گویند ما امناء هستیم! ستمگران همواره می گویند ما خوبیم! آنوقت اگر علما و فقها درباری شدند دین را از زبان دربار و به سلیقه سلاطین معنا کردند، جامعه فاسد می شود. لذاست که امام صادق(ع) فرمود: فاتّهموهم علی دینهم یعنی بگویید دین اینها دین درستی نیست. در دینداری آنها را متهم کنید. اینکه بعضی نقل کردند بهتان بزنید، اصلا غلط است. کلمه به معنای بهتان نیست؛ لفظ حدیث بهتان نیست. شارحان حدیث گفته اند که بهتان نیست، غلط است. حدیث می گوید متهم کنید؛ دین آنها دین واقعی و دین خدا نیست بلکه دین درباری است. برخی از علمای درباری افرادی مانند یزیدبن معاویه، منصور دوانقی، هارون و یزید را سمبل و نماد دین می دانستند! وقتی اینگونه باشد پس کشتن امام حسین(ع) هم می شود دین! لذا فرمود: فاتّهموهم علی دینهم یعنی متهم کنید دین آنها را، چراکه دیندار نیستند!

· اگر بخواهیم بصورت مصداقی تر و کاربردی تر مسئله را بررسی کنیم، چه نکاتی را ذکر می فرمایید؟
= حضرت امام، اعلی الله مقامَ همواره در این مورد یعنی توصیه به روحانیون و علما در باره ارائه اسلام اصیل بر این حدیث بسیار تکیه داشتند می فرمود این علمای درباری باعث فساد جامعه می شوند. بخاطر دارم قبل از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از این علما از قم به نزد محمد رضا شاه رفت و به دروغ یک پیامی از طرف حوزه علمیه قم به شاه داد! با این مضمون که حوزه علمیه به شما علاقه دارد! امام راحل می فرمود که آخوند های درباری اینها را می گویند! پس دین آنها دین واقعی، دین علوی و دین محمدی نیست؛ دین آنها دین یزیدی، دین منصور دوانقی و دین طاغوتی است. امام راحل مردم را از اینکه به دین آخوند های درباری توجه کنند، برحذر می داشتند. الفقهاء امناء الرسل ما لم یتبعوا السلطان؛ یعنی این فقها رکوع به سلاطین دارند و به آنها اصالت و اهمیت می دهند دین را از رهگذر آنها ترجمه می کنند و با میل آنها برای مردم بیان می کنند. می فرماید: بگویید آنها در دین شان متهم هستند. این اخلاق امام خمینی(س) بود که می گفت دین را باید درست به مردم رساند و نباید کم و زیاد گفت و علمای واقعی باید نسبت به اصالت دین صیانت کنند.

· فرموده بودید که امام(س)در درس اخلاق نیز در باره ارائه درست مفاهیم دینی سفارس بسیار می کردند؟ در این باره سیره آنحضرت را بازگویی بفرمایید.
= در باره سیره اخلاقی امام بسیار سخن می توان گفت. شخصیت اخلاقی امام کمتر از شخصیت سیاسی و علمی و اجتماعی او نبود. بنده چند نکته و خاطره از امام در این باره عرض می کنم. اول اینکه: امام رضوان الله تعالی در مدرسه فیضیه درس اخلاق می فرمودند؛ در آن سالی که بنده از کاشان به قم آمده بودم، درس اخلاق ایشان تمام شده بود و فضلای حوزه می گفتند که امام وقتی در هفته چند دقیقه برای طلبه ها سخن می گفت در تمام هفته همه از نظر سلوک و رفتار و اخلاق بسیار با نشاط بودند و آثار سخنان ایشان در مدتها در چهره ها و دلها و در کردار طلبه ها زنده بود. مرحوم آقای شهاب الدین اشراقی داماد حضرت امام(س) می فرمود شب ۲۲ بهمن بود که می گفتند بناست امشب یا همین منطقه ای که امام در مدرسه علوی اقامت دارد، بمباران کنند و یا اینکه بریزند به مدرسه و امام را دستگیری کنند. می گفت شب خوابم نبرد. امام سحر بیدار شدند تا وضو بگیرند، دیدند من دارم در حیاط قدم می زنم؛ فرمودند آقا شهاب چرا نخوابیده ای؟ گفتم نگران امشب هستم! امام فرمود خاطرت جمع باشد هیچ خبری نمی شود و این مدرسه امن ترین جاست و برو بخواب! ایمان و باور برخاسته از ذات اقدس الهی در وجود حضرت امام(س) موج می زد. مورد دوم که بخاطر دارم این است که مرحوم حاج احمدآقا برای بنده نقل می کرد که به هنگام موشک بارانِ تهران، یک شب بستر خوابِ امام را وسط اتاقشان انداختم. رسم امام بر این بود که کنار درب و پنجره می خوابیدند. وقتی دیدند بستر خواب ایشان را وسط اتاق انداختم فرمود احمد چرا کنار پنجره نگذاشتی؟ جریان را به ایشان گفتم، فرمودند هیچ نگران نباشید! و بعد در جای همیشگی خود خوابید.

اینها نمونه هایی است که نشان می دهد دلی مملو از ایمان و سراسر توجه به خدا و توکل به خدا داشتند و تولی ایشان در نقطه بسیار بالایی قرار دارد. سیره امام در برخورد با مخالفان نیز همان سیره اسلام و سیره جدش موسی ابن جعفر بود. الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنین‏. امام رضوان الله مظهر عدل الهی بود از اینکه غضب بکند و آنچه مربوط است به حالات و احساساتی که بیرون از کمال انسانی است، در امام دیده نشد. رمز موفقیت ایشان همین توکل بخدا و ایمان او بود. مرحوم احمد آقا برای بنده نقل می کرد که امام می فرمود اگر سحر نبود زندگی نبود. اگر سحر نبود حیات نبود. سحر و لذت سحر است که زندگی را می سازد. امام در سحر گریه و ناله می کرد و نماز می خواند و صدای گریه اش تا سرداب می رفت. اگر اساس زندگی چنین باشد برخاسته از توکل امام است لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ؛ هیچ نیرو و توانی جز از سوی خداوند بلندمرتبه و بزرگ نیست‏.

دو خاطره دیگر نیز از سیره امام رضوان الله علیه در این زمینه دارم که عرض می کنم؛ زمانی که در شورای نگهبان بودم با امام کاری داشتم به حسینیه جماران رفتم. دیدم که عده زیادی در بیرونی منزل ایشان صف کشیدند؛ گویا دختران و پسران و پدران و مادرانشان برای عقد بچه هایشان آمده بودند. به احمد آقا گفتم که امام با اینهمه کار و مشغله چقدر عقد می خواند؟! احمد آقا گفت امام می گوید کارهایی که خیر و ثواب است باید همه را انجام دهم چراکه نمی دانم خداوند کدام را قبول می کند! شاید خدا خواندن صیغه مَحرمیت را موجب آمرزش و مغفرت من قرار دهد.به خاطر دارم که در پایان عمر مبارک ایشان به اتاقشان رفتم. ایشان روی تخت خواب خوابید بود. اطبا هم دیگرمایوس شدند. موقع اذان شد یکی از آقایانِ بیت امام که از دوستان بود، نزدیک امام شد؛ بلند گفت: آقا وقت اذان مغرب شد! برای نماز بلند شوید! بنده در کنار تخت ایستاده بودم و به چهره امام نگاه می کردم؛ دیدم که با حرکت زبان مشغول ذکر شدند و چهره ایشان طوری شد که اطبایی که دور امام بودند گفتند که حال امام برگشت! یک چنین صحنه ای از آخر عمر امام مشاهده کردم که صدای اذان و وقت نماز ایشان را اینگونه ملتهب و متوجه می کرد. اینها نیست مگر توجه بخدا و مراقب بودن.

· این سیره در زمان تدریس ایشان هم رعایت می شد؟
بله؛ سیره امام در اخلاق سیره ای مثال زدنی است. کسانی که با ایشان ارتباط داشتند از همان زمان مجلس درس ایشان از طریق تدریس و کلمات و الفاظی که در جلسه درس بکار می بردند مشهود بود. اگر یکی از شاگردان صدا را بلند می کرد و ایراد و اشکال می کرد عصبانی نمیشد و می گفت صبر بفرمایید آقا! طلبه های جوان از نشستن و بلند شدن سبک و اخلاق امام را می گرفتند و عمل می کردند. حضرت امام(س) نسبت به بزرگان، علما و فقها نیز سعی بسیار داشتند و در تکریم و تعظیم آنان می‏کوشیدند و بزرگان را با عظمت یاد می‏کردند و این درس را به ما می‏دادند که به بزرگان باید احترام گذاشت. یکی از طلبه‏های قم نسبت به مرحوم آیت‏اللّه‏ بروجردی ایرادهایی داشت. درس که تمام شد، وقتی که آمدیم پایین مسجد سلماسی، حضرت امام آن طلبه را به گوشه‏ای بردند و با لحنی بسیار عمیق فرمودند: «شک نکنید دربارۀ ایشان، راجع به اعلمیت و تقوای آقای بروجردی». امام خیلی جدی صحبت کردند که من آن‏وقت احساس کردم ایشان چقدر به آیت ‏اللّه‏ بروجردی احترام می‏گذارند. هنگام تدریس، وقتی که حرفها و سخنان شخصیت ها را نقل می‏کردند و می‏خواستند سخنان بزرگان فقه و اصول و فلسفه را رد کنند، با احترام رد می‏کردند. اینطور نبود که مثلاً بگویند ایشان نفهمیده یا توجه نکرده است. مثلاً با عباراتی از قبیل این اعلم، این اعلام، بعض اعلام و بعضی از اعاظم از آنها یاد می‏کردند. مثلاً سخنان حاج شیخ عبدالکریم حائری را که می‏خواستند نقل کنند، می‏فرمودند: بعضی از اعاظم. در مورد شخصیتهای دیگر نیز چنین بود. یعنی حالت تخطئه نداشتند، بلکه حالت نقض و ابرام داشتند. وقتی که حوزه در فصل تابستان و یا ماه محرم و یا مناسبتهای دیگر تعطیل می‏شد، امام نصایحی به طلبه‏ ها و شاگردان می‏کردند که از آن نصایح، توحید می‏بارید.
انسان کاملاً احساس می‏کرد. امام می‏فرمودند: «شما وظیفه‏تان را انجام دهید، به شهرهایتان که می‏روید، دین خدا را تبلیغ کنید. موضع علیه همدیگر نگیرید. جنبه‏ های مالی و نفسانی و دنیایی را زیر پا بگذارید. شما وقتی در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی عزیزید که چنین باشید. وقتی در دل مردم جا دارید که اینطور باشید.
از موضع‏گیریهای برخاسته از نفسانیات، برحذر باشید. از اینکه چیزی را که نمی‏دانید، به عنوان دین نقل کنید، برحذر باشید. دین خدا را، آنطور که می‏دانید بیان کنید و سعی کنید آنچه هست و آنچه واقعیت است بگویید.طلبه‏ ها با قبول صددرصد، به این حرفها نگاه می‏کردند. همۀ ما می‏دانستیم که این سخنها از دل برمی‏خیزد و خود ایشان اهل این راهند.

· خاطرات دیگری اگر در این زمینه بخاطر دارید بفرمایید.
نکات بسیاری از شخصیت امام از جنبۀ معنوی و روحانی ایشان در خاطر دارم؛ که نقل همه امکان پذیر نیست. بخاطر دارم وقتی به محلی وارد می‏شدند، کسی که شاگرد ایشان هم نبود و ارتباطی نداشت، مجذوب جاذبۀ ایشان می‏شد. جاذبۀ خاصی داشتند. یادم است اوایلی که وارد قم شده بودم و هنوز هم به جلسۀ درس ایشان نرفته بودم، وقتی به مدرسۀ فیضیه تشریف می‏آوردند و یا در مجامع دینی که به مناسبتهایی تشکیل می‏شد، شرکت می‏کردند، رفتارشان طوری انسان را جلب می‏کرد که آدم می‏خواست همیشه به ایشان نگاه کند. ایشان روحانیت خاصی داشتند و اگر کسی هم با ایشان آشنا نبود، در همان برخوردهای اول، این روحانیت را احساس می‏کرد. ما که در درس ایشان شرکت می‏کردیم، می‏دانستیم که در لابه‏لای مطالبی که در درس فقه یا اصول می‏فرمایند، مطالبی را بیان می‏کنند که مقام معنوی ایشان را نشان می‏دهد. توحید و توکل عجیب وخاصی داشتند.

امام گاهی در بحثها به جنبه‏ های معنوی‏ای که در آیات شریفۀ قرآن وجود دارد، اشاره می‏کردند و دربارۀ جهاد با نفس که جهاداکبر است، کراراً صحبت می‏کردند. شاید این نظر منحصر به من نباشد و خیلی‏ها معتقد باشند که در قم استادی نبود که نصیحت کند و سخنان او در حد سخنان امام دلنشین باشد. با اینکه در قم شخصیت های بزرگی وجود داشت، از جمله آیات عظام بروجردی و حاج سیدمحمدتقی خوانساری و حاج سیدمحمد حجت ‏رضوان ‏اللّه‏ تعالی‏ علیهم و بقیۀ شخصیت های بزرگ که همه از اخلاص و تقوا و خداشناسی خاصی برخوردار بودند و هستند و ما و همۀ طلبه‏ ها برای همه عظمت قائل بودیم؛ ولی سخنان ایشان طوری دل را زیر‏و‏رو می‏کرد و مغزها را روشن می‏کرد که من با هیچ حکیم و فیلسوف، فقیه و مجتهد، خطیب و واعظی برخورد نکردم که سخنانش اینطور آدم را تربیت کند. لذا امام را به عنوان یک مربی حوزه و تربیت‏کننده و هادی برای فضلا و طلبه‏ها شناختیم و به ایشان معتقد بودیم. حضرت امام یک روز دربارۀ استاد عرفانشان مرحوم آیت‏ اللّه‏ شاه ‏آبادی ‏رضوان‏ اللّه‏ علیه‏ فرمودند: مرحوم آقای شاه ‏آبادی لطیف ه‏ای ربانی بود. امام جنبه‏ های عرفانی (یعنی مسائل معنوی و خداشناسی) را از این استاد فرا گرفتند. (گفتگو از داود رضایی چراتی، منبع حریم امام)

. انتهای پیام /*