پیش از حمله به فیضیه و در آغاز فروردین سال 42، حمله به بازار قم و فیضیه در آستانه رفراندوم و سفر شاه به قم ـ در اوایل بهمن سال قبل ـ سابقه داشت. در روز شهادت امام صادق علیه السلام به فیضیه حمله کردند. نیروهایى که آن روز این برنامه را اجرا کردند، ترکیبى بودند از گاردى ‏ها، ساواکى ‏ها و ارتشى ‏هاى دیگر که باید با تحقیق در اسناد، چگونگى این ترکیب روشن شود. در آن روز اینها در سه جا برنامه داشتند:

1ـ منزل امام؛

2ـ مدرسه حجتیه و مجلس آقاى شریعتمدارى؛

3ـ مدرسه فیضیه.

چون در آن روز در قم سه مجلس مهم بود. صبح منزل امام و مدرسه حجتیه، عصر مدرسه فیضیه.

در منزل امام ـ که ما آنجا بودیم ـ نشد کارى بکنند. چند صلواتى فرستادند که با پیام تهدیدآمیز امام غافلگیر شدند و شاید نیاز به دستور جدیدى داشتند. موقعیت منزل امام ـ در کوچه پس کوچه ‏هاى یخچال قاضى ـ طورى بود که میدان حرکت نبود.

در مدرسه حجتیه هم، اطرافیان آقاى شریعتمدارى بودند. و قرعه فال به نام مدرسه فیضیه [افتاد].

وقتى عصر وارد فیضیه شدم هنوز جمعیت، خیلى زیاد نشده بود، تا پشت همان سنگ معروف به «حجرالانقلاب» من عقب جمعیت بودم. آقاى انصارى[1] هم رفته بودند منبر، آیت ‏اللّه‏ گلپایگانى و شخصیت هاى بزرگ دیگرى هم در جلسه بودند. ما آنجا باخبر شدیم که اینها در اینجا و جاهاى دیگر برنامه دارند. خانه امام بیشتر در معرض تهدید بود. با بعضى از دوستان مشورت کردیم و تصمیم گرفتیم که برویم منزل امام؛ خبرى نبود، در را بسته بودند. خیال ما راحت شد و برگشتیم به سمت فیضیه.

کمى پایین ‏تر از کوچه ارگ، با سیل فراریان از مدرسه فیضیه روبرو شدیم. معلوم شد درگیرى شدیدى پیش آمده... بار دیگر نگران امام شدیم، با این تصور که قضیه ادامه پیدا مى ‏کند، برگشتیم رفتیم خدمت امام؛ امام تشریف آوردند بیرون، در یکى از اتاق هاى بیرونى.

کم ‏کم مردم و طلبه‏ ها مى‏ آمدند، مثل لشکر شکست ‏خورده، جریان را تعریف مى ‏کردند. اخبار وحشتناکى مطرح مى ‏شد. امام همه را دلدارى مى ‏دادند و جنبه‏ هاى مثبت جریان را یادآور مى‏ شدند با تأکید بر اینکه «حالا مبارزه جدّى شده است».

خبر آوردند که حاج انصارى واعظ را هم بازداشت کرده‏ اند. امام فرمودند: «موضوع خوبى است براى داغ شدن مبارزه» شب را بیشتر همان اطراف خانه امام بودیم. ما مى ‏ترسیدیم آنجا حادثه ‏اى اتفاق بیفتد، الحمدلله پیشامدى نشد.

امام سیاست بسیار خوبى در آن مقطع، انتخاب کردند. همه امکانات تبلیغى حوزه را مخصوصاً وعّاظ ـ براى منعکس کردن مظالم رژیم به کار گرفتند، به طورى که نتیجه برعکس خواست رژیم شد. در آهنگ سخن و اعلامیه‏ هاى امام هم تغییر محسوسى پیش آمد. پرخاش ها شخص شاه را هدف قرار داد و حریم او شکسته شد. انتقادهاى امام در گذشته طورى بود که دولت در آن مخاطب بود، و تا حدودى دربارۀ شاه رعایت مى ‏شد. حالا ـ با توجه به هتاکى شاه و این تهاجم و شکستن حریم روحانیت و مرجعیت ـ امام در یک مقابله به مثل عملى، شاه را انداختند زیر دست و پا، اعلامیه معروف ایشان در جریان فیضیه داراى چنین لحنى است و نقطه عطفى است در اعلامیه‏ هاى امام.[2]

همان روز عصر، بعد از فاجعه فیضیه، من که از فیضیه، خودم را به منزل امام رسانده بودم، (به منظور اینکه اگر در آنجا هم درگیرى باشد، از امام دفاع کنم)، امام را مانند همیشه مطمئن و استوار و امیدوار دیدم که با بیانات قاطع خویش ما را دلدارى مى‏ دادند و آن جنایت را از علائم انهدام رژیم و نویدبخش سقوط دیکتاتور معرفى مى ‏کردند و بدون درنگ، بیانیه کوتاهى که با جمله روح‏بخش امام حسین(ع) انّى لا أرَى المَوتَ الاّ سَعادةً و لا الحَیاة مَعَ الظالِمینَ الاّ بَرَمَا[3] شروع مى‏ شد، صادر کردند و براى طبع و نشر به دست ما دادند. همین بیانیه به ما حال و نشاطى را که براى لحظاتى از دست داده بودیم، برگرداند.[4]

منبع: امام خمینی به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص 32-34

[1] حاج شیخ مرتضى انصارى واعظ، از واعظان مشهور شهر قم و فرزند مرحوم شیخ محمدحسین قمى است. وى که متولد سال 1323 هجرى قمرى است علوم ادبى و فقه و اصول را در حوزۀ علمیه قم نزد استادان وقت همانند میرزا محمدعلى ادیب تهرانى، آقا میرزا محمد همدانى و آیت ‏اللّه‏ خوانسارى و مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائرى فرا گرفت. چندین سال به توصیۀ مرحوم حائرى در گرگان اقامت کرده و در آن سامان به وعظ و خطابه پرداخت و سپس به قم بازگشت. وى در جمادى‏الاخر 1364 در سن 71 سالگى از دنیا رفت و در قبرستان شیخان قم دفن گردید.

[2]. هاشمى رفسنجانى، اکبر؛ دوران مبارزه؛ ج 1، صص 138ـ140.

[3]. بحارالانوار؛ ج 44، ص 192.

[4]. سیرى در زندگانى شهید مطهرى؛ صص 19ـ20.

. انتهای پیام /*