الهه اسلامی: سی و پنج سال از آغاز جنگ تحمیلی می‌گذرد و  وقتی وصیت نامه شهدا را ورق می زنیم، در بیشتر این نوشته ها ، یک نکته بیشترین جلوه دارد و آن تاکید شهیدان بر ادامه راه امام است.  چرا این شهدا چنین دلباخته امام که به عنوان ثمره عمرشان در چند خط همه را به پیروی از ایشان دعوت می کنند؟

پرتال امام خمینی(س) در این باره سراغ یکی از اساتید دانشگاه رفته و در این باره نظر او را پرسیده است، غلامرضا ظریفیان - استاد دانشگاه و از رزمندگان دفاع مقدس - نقش امام را در مدیریت جنگ بسیار ارزنده دانسته و می گوید امام از جنگ یک فرصت ساخت و در خلال آن جامعه را ساخت.

آقای ظریفیان یکی از پرسش‌هایی که به نظر می‌رسد طرح آن بی فایده نباشد، فهم نقش امام در مدیریت بحران‌هایی است در طول دفاع مقدس ملت ایران را تهدید می‌کرد. به عنوان مثال ایشان در ابتدای دفاع مقدس و پس از حمله عراق به فرودگاه شهرهای مهم کشور آن تعبیر مشهور «... یک دزدى آمده است یک سنگى انداخته و فرار کرده، رفته است سر جایش... » (صحیفه امام جلد 13 صفحه 223) را به کار بردند با این هدف که به افکار عمومی آرامش بخشند. شما نقش امام را در بزنگاه‌های دفاع مقدس چطور می‌بینید؟

قبل از اینکه به پاسخ پرسش شما بپردازم، باید در مورد اهمیت دفاع مقدس ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی، ویژگی‌های ژئوپولتیک، ژئو اکونومیک (اقتصادی) و حتی شرایط فرهنگی که در طول تاریخ داشته، همواره و مکرر در مکرر مورد هجوم قرار گرفته و تعداد جنگ‌هایی که به ایران تحمیل شده از یونان و روم گرفته تا اقوام وحشی دیگر بسیار زیاد نکته دوم این است که وقتی به جنگ‌هایی که در قرن بیستم اتفاق افتاده است، نگاه می‌کنیم ، می بینیم جنگی که به ایران تحمیل شده یکی از طولانی‌ ترین  جنگ‌های قرن بیستم بوده است. در این قرن جنگ‌های بسیاری رخ داد، به عنوان مثال جنگ‌های جهانی اول و دوم. جنگ جهانی اول 4 سال طول کشید و جنگ جهانی دوم با مقدماتش حدود 6 سال به طول انجامید، این در حالی است که جنگ ایران و عراق به عنوان آخرین جنگ قرن بیستم یک جنگ 8 ساله بود.

یکی از مهم ترین ویژگی‌های این جنگ این است، در قرن بیستم موردی را سراغ نداریم که یک کشور درگیر جنگ شود و حداقل 40 کشور دیگر به اشکال مختلف از دشمن او حمایت کنند.

نکته دیگر درباره دفاع مقدس اهمیت آن از منظر تاریخ معاصر ایران است. ببینید ما جنگ‌های ایران و روس را داشتیم که مانند جنگ ایران و عراق پیوسته نبود بلکه به تناوب رخ داد و 27 سال طول کشید. علی رغم دفاع مردم از خاک کشور در مقابل روسیه، حاصل این جنگ‌ها دو قرارداد ترکمانچای و گلستان بود و در نتیجه آن حداقل 17 شهر و ده‌ها روستا از ایران جدا شدند.

در سال 1272  ه.ق در جنگ میان انگلستان و ایران، افغانستان از ایران جدا شد. در جنگ جهانی اول انگلیس، روسیه و عثمانی وارد خاک ایران شدند و کشورمان را اشغال کردند. در جنگ جهانی دوم نیز انگلستان، شوروی و آمریکا وارد ایران شدند و ایران تا مدت‌ها به شکلی تقسیم شده میان این کشورها اداره می‌شد.

در مجموع می‌توان گفت که جنگ ایران و عراق هم به دلیل طولانی بودن و هم در نتیجه نوع مدیریت آن و نقشی که مردم و اعتقاداتشان در آن ایفا کردند، یک جنگ منحصر به فرد بود. سه ضلع رهبری، اعتقادات مذهبی و مردم در این جنگ طولانی نقش آفرین شد و حاصلش جنگی بود که حدود 240 هزار شهید و بیش از اینها جانباز داشت، اما یک وجب هم از خاک کشورمان کم نشد.

بنابراین جنگ ایران در تاریخ معاصر ما از جایگاه بسیار مهمی برخوردار است. نکته‌ای که باید در نظر بگیریم این است که جنگ هایی که در طول تاریخ به ما تحمیل می‌شد همواره یک اتفاق مهم را با خود به همراه داشت و آن وارد شدن شوک اساسی به کشور بود. ابتدای هر جنگی یک غافلگیری بزرگ به مردم ما تحمیل می‌شد و ممکن بود در اثر این شوک، سال‌ها طول می‌کشید که مردم و نیروهای نظامی بتوانند خود را بازیابند و باور کنند.

آغاز رسمی جنگ ایران و عراق همزمان با حمله تعداد زیادی از هواپیماهای عراقی به فرودگاه‌های ایران بود که می‌توانست شوک سنگینی را در جامعه انقلابی آن زمان ایجاد کند. مدتی طولانی بود که ایرانی‌ها جنگی به خود ندیده بودند، یعنی از زمان ورود متفقین به خاک ایران در سال 1320. اما امام در همان ابتدا واکنشی بسیار سریع نشان دادند و موجب شدند فضای جامعه که دچار ترس شده بود، به شرایط عادی باز گردد.

اینکه امام فرمودند «یک دزدى آمده است یک سنگى انداخته و فرار کرده، رفته است سر جایش. دیگر قدرت اینکه تکرار بکند ان شاء اللَّه ندارد» (صحیفه امام، جلد 13، ص 223) به معنی یک نوع روحیه بخشی به مردم بود. امام می‌خواستند بگویند جای نگرانی نیست و نباید تصور کنیم کار انقلاب تمام شده است؛ در واقع پس از حمله عراق به کشور، همه تصور می‌کردند جنگی آغاز شده که به شدت آسیب آفرین است و امکان دارد عواقبی برای ایران داشته باشد که تا سالیان سال قابل جبران نباشد.

امام واکنش مردم به جنگ را از عکس العملی منفی به عکس العملی ارزشمند و هویت ساز تبدیل کردند

چرا امام از واژه دزد استفاده کردند؟

تعبیر امام در این سخنرانی بسیار روشن بینانه بود، ایشان چرا از واژه «دزد» استفاده کردند؟ به این دلیل که وقتی دزدی به خانه یک شخص حمله می‌کند، همه هویت او را زیر سؤال نمی‌برد. باید این را در نظر بگیریم که در طول تاریخ همین شوک‌های اولیه گاهی جامعه ما را به محاق برده و به انفعال کشانده است؛ به طوری که بازسازی آن سال‌ها طول کشیده است. بنابراین این اقدام امام بسیار هوشمندانه شد و باعث شد شوک اولیه به سرعت رفع شود؛ در واقع مردم متوجه شدند با پدیده‌ای مواجه هستند که نیازمند مدیریت و مهندسی است.

نکته دیگری که باید در نظر گرفته شود این است که جنگ در افکار عمومی جهانیان امری مخرب، مذموم و غیر قابل پذیرش است اما دفاع همیشه کاری مقدس و پسندیده است. یکی از کارهای مهمی که امام انجام دادند تبدیل مفهوم جنگ تحمیلی به «دفاع». پیروزی ما در جنگ در گرو این مسئله قرار داشت که واکنش مردم جامعه در برابر جنگ هم ارزشمند بود، هم هویت‌ساز. برای ما بسیار مهم بود که واکنش مردم به جنگ تحمیلی به لحاظ الهی و انسانی از موقعیتی ویژه برخوردار باشد. انسان‌ها در سختی‌ها زمانی موفق به تحمل دردها و رنج‌ها می‌شوند که دارای پشتوانه نظری باشند و انسان در صورتی می‌تواند بر رنج‌ها فائق آید که پشتوانه‌های هویت ساز برای او به درستی تبیین شده باشند.

امام با دقت کامل مفهوم جنگ را به دفاع تبدیل کردند و آن هم از نوع مقدسش؛ دفاع تبدیل شد به امری که همه افراد جامعه می‌توانستند برای آن فداکاری و از خودگذشتگی به خرج دهند.

دفاع مقدس از فرهنگ ایرانی- اسلامی غبار زدود/ عاشورا تبدیل به تجربه زیستی مردم شد

به هر حال جنگ تحمیلی برای انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن یک تهدید به حساب می‌آمد. آیا می‌توانیم بگوییم که امام این تهدید را تبدیل به یک فرصت کردند؟

دقیقا همین طور است. امام متخصص تبدیل کردن تهدیدات به فرصت بود. امام از یک تهدید واقعی به نام جنگ، یک فرصت طلایی ساختند. جنگ می‌توانست انقلابِ ما و جامعه ما را از هم بگسلد، اما امام با تزریق هوشمندانه و دقیقِ نه تنها احساسات که پشتوانه‌های عقلانی و منطقی به اذهان عموم جامعه، به مردم امکان مقاومت در برابر این تهدید بزرگ را دادند. علاوه بر این امام جنگ را تبدیل به نمایشی از قدرت معنوی کردند؛ امری که بدون مدیریت ایشان ممکن نبود.

ما ایرانیان در طول تاریخ از دو سرچشمه فرهنگی تغذیه کرده‌ایم. ایران قبل از اسلام دارای فرازهای ارزشمند بسیاری در زمینه‌های فکری و معنوی بود، همین بن مایه‌های فرهنگی بود که باعث شد ایرانیان پس از اسلام هم نقش مهمی در رنسانس اسلامی داشته باشند؛ امری که شهید مطهری از آن با عنوان «خدمات متقابل ایران و اسلام» یاد کردند.

بخش دوم «فرهنگ اسلامی» بود. به هر حال ما از تباری اسلامی بهره برده‌ایم که با قرآن، عترت و اهل بیت پیوند خورده است. طبیعی است که هر فرهنگی در طول تاریخ دچار غبار گرفتگی و خمودگی شود. یکی از کارهای بسیار مهم امام این بود که برای تأمین پشتوانه‌های نظری و معنوی لازم برای دفاع مقدس به بازسازی بن مایه‌های فرهنگیِ ایرانی، اسلامی و شیعی پرداخت. عاشورا که در جامعه ما شکلی نوستالژیک پیدا کرده بود و جنبه‌های مصیبت محور و به عبارتی دیگر سوز و گداز آن بر جنبه‌های حماسی آن غلبه پیدا کرده بود، غبار زدایی شد. در حقیقت امام فرهنگ عاشورا را از غبار زمان زدود و در قالب دفاع مقدس آن را زنده کرد، گویی عاشورا دوباره در تاریخ ایران اتفاق افتاد؛ همراه با همه مضامین عمیق معرفتی آن.

با واکاوی عاشورا می‌بینید که از بچه شش ماهه تا پیرمرد هفتاد ساله، اقشار مختلف شهری و روستایی و گرایش‌های مختلف فکری در آن مشارکت دارند. امام از قدرت معنوی بزرگ عاشورا برای دفاع مقدس بهره گرفت و این واقعه عظیم را به صحنه زندگی روزمره مردم آورد. در حقیقت به مردم القا شد که اگر می‌خواهید عاشورا را درک کنید به جنگ ایران و عراق نگاهی بیندازید.

در دل دفاع مقدس مفاهیم عمیقی همچون ازخودگذشتگی‌ها، نه گفتن‌ها و عزت طلبی‌های عاشورا زنده شد؛ به عنوان مثال مفاهیم دعای عرفه از مجموعه‌ای گویه‌های زبانی به زیست جهان مردم تبدیل شد. به عبارت دیگر عاشورا تبدیل شد به امری برای زندگی کردن؛ مفاهیم بلند آن بازتولید شد و به زندگی هر روزه مردم ورود پیدا کرد.

این گونه بود که امام به تاریخ گذشته ملت ایران عینیت بخشید و باعث شد افراد جامعه چه رزمندگان و چه کسانی که در بیرون از صحنه به نحوی پشتیبانی جنگ را در برعهده داشتند، خود را در مسیر ارزش‌های اسلامی ببینند. بنابراین می‌توانیم بگوییم که امام علاوه بر مدیریت جنگ، احیای بسیاری از آموزه‌های اعتقادی و فرهنگی را هم مد نظر قرار دادند. مسئله‌ای که از طریق این همانی بین دفاع مقدس و واقعه عاشورا امکان پذیر شد.

گفتمان انقلاب استقلال، آزادی و از خودگذشتگی بود. گفتمانی که به مردم می‌گفت دنیای کنونی همه توشه انسان نیست و باید به دنیای بزرگتری چشم بدوزیم و با اعمالی که در همین دنیا انجام می‌دهیم، سرنوشت آن دنیای بزرگتر را تعیین کنیم. انقلاب منجر به ایجاد گفتمان زیستِ اخلاقی شد؛ امام جنگ را تبدیل به فرصتی طلایی کرد و گفتمان انقلاب را در جنگ احیا کرد، به طوری که امروز می‌توانیم بگوییم دفاع مقدس تداوم و تقویت گفتمان انقلاب بود. 

امام نیروهای عادی را به کادرهای استراتژیک تبدیل کرد

درک شرایط دفاع مقدس برای بسیاری از ما جوان‌ها ممکن نیست، اما تصور می‌کنم که در آن هشت سال فرصت شکوفایی معنوی برای اکثریت افراد جامعه فراهم شد. در این باره امام چه نقشی داشتند؟

در پاسخ پرسش شما می‌توانم بگویم که این نه فقط در مورد شکوفایی معنوی که به لحاظ فنی و سیاسی هم قابل طرح است. انقلاب اسلامی یک انقلاب زود فرجام بود و به همین دلیل می‌توانیم بگوییم فرصت کادرسازی نداشت. امام در دفاع مقدس این فرصت را ایجاد کرد که زیست اخلاقی‌ای که بیشتر حالت نظری داشت و یک اندیشه بود، در صحنه عمل خود را نشان دهد. در قالب دفاع مقدس فضایی ایجاد شد که همه افراد بتوانند آن اندیشه‌ها و زندگی اخلاقی‌ای را که متکی بر آرمان‌های انقلاب بود، به صورت عینی لمس کنند و در آن به ایفای نقش مختص به خود بپردازند. به همین دلیل می‌توانیم بگوییم ما توانستیم بخش مهمی از کادرهای انقلابی را در دفاع مقدس تولید کنیم. امام فضای جامعه را به شکلی تغییر دادند که انسان معمولی وارد عرصه دفاع مقدس می‌شد و انسان نخبه، فرهیخته و تعلیم دیده بیرون می‌آمد.اگر به زندگی بسیاری از نخبه‌‎های جنگ به عنوان مثال شهدایی مثل شهید همت، شهید باقری، شهید صیاد شیرازی و آبشناسان و ... نگاه کنید، می‌بینید که بسیاری از آنها در گذشته آدم‌هایی معمولی بودند. چه چیزی از یک انسان معمولی مثل همت که یک معلم بود، همت ساخت؟ این انسان در اثر ظرفیت‌های دفاع مقدس تبدیل به همتی شد که فرمانده جنگ و فردی بسیار تأثیرگذار بود. جنگ از افراد معمولی اسوه‌ها، اسطوره‌هایی ساخت که امروز تبدیل به کادرهای مهم نظام شده‌اند؛ بنابراین می‌توانیم بگوییم که دفاع مقدس یک کارگاه کادر سازی بود و این به پشتوانه امام محقق شد.

دولت-ملت را برای اولین بار در جنگ تجربه کردیم

بسیاری از افراد تصور می‌کردند جامعه در اثر جنگ از هم فرو می‌پاشد اما در اثر جنگ هم اعتماد مردم به حاکمیت بیشتر شد، هم همبستگی میان مردم افزایش پیدا کرد. این مسئله چطور ممکن شد؟

می‌دانیم که هر نهضتی در دوران تأسیس خود نیازمند وحدت است؛ وحدت از کانون‌های مهمی است که امکان استقرار یک نظام تازه تأسیس شده را به وجود می‌آورد. امام جنگ را به یک کانون وحدت بخشی میان تمام گروه‌های جامعه تبدیل کرد. به لحاظ جامعه شناسی باید این مسئله را در نظر بگیریم که بسیاری از تحولات تاریخی از دوران جنبش تنباکو تا انقلاب اسلامی متکی بر جمعیت شهری بوده‌اند. جنگ ما برای اولین بار در تاریخ ایران، شهر و روستا را در کنار هم قرار داد.

فرضیه من این است که برای اولین بار دولت-ملت (Nation State) را در جنگ تجربه کردیم. در تاریخ کشور ما هر جنگی که رخ می‌داد، مردم همان منطقه را درگیر خود می‌کرد؛ به عنوان مثال اگر در مرز آذربایجان جنگی رخ می‌داد، مردم شهرهای آذری زبان به دفاع از کشور می‌پرداختند. اما دفاع مقدس علاوه بر اینکه شهری و روستایی را در کنار هم قرار داد، جامعه ما را تبدیل به یک ملت واقعی کرد. جنگ در خوزستان رخ داده بود، اما تبریزی‌ها و سیستانی‌ها هم بودند که می‌جنگیدند. این وحدت و انسجامی که در طول دفاع مقدس به وجود آمد در استقرار انقلاب اسلامی بسیار مؤثر بود و این مرهون مدیریت امام بود.

اگر به بیانات امام نگاه می‌بینید که ایشان در عین حال که به عنوان یک عارف عالم را مظهر خداوند و خدا را بر همه چیز حاضر و ناظر می‌دیدند، معتقد بودند حضور خداوند در صورتی رخ می‌دهد که مردم هم به این دعوت لبیک بگویند. امام یک عارف بود و برای همین هم می‌بینیم که اکثر سخنرانی‌های خود را در زمان جنگ با یک مبحث عرفانی آغاز می‌کردند، اما حضور بی قید و شرط خداوند در عالم را با مردم پیوند می‌زدند؛ این باعث می‌شد که مردم وارد صحنه شوند. ما نه سپاه منسجمی داشتیم نه ارتش درست و حسابی؛ اما امام با اتکای به خداوند و اعتماد جدی به مردم، ماشین نظامی دشمن را زمین گیر کردند. حضور وسیع مردم در مخیله عراق هم نمی‌گنجید و اصلا تصور نمی‌کردند که مردم بتوانند با حضورشان جلوی ورود آنها به نقاط حساس کشور را بگیرند.

امام هرگز اجازه ندادند جنگ جایگاه خود را به عنوان اصلی ترین مسئله جامعه از دست بدهد

یکی از بزنگاه‌هایی که امام ابتکار عمل را به دست گرفتند و به هدایت شرایط بحران‌زا پرداختند در مورد حمله اسرائیل به لبنان رخ داد و اینکه ایشان نقل به مضمون فرمودند:« راه قدس از کربلا می‌گذرد».(به صحیفه نور جلد 16 صفحات 353، 354، 363، 381، 382، 393، 461 نگاه کنید)  امام بر چه اساسی اهم فی المهم می‌کردند؟

جامعه ما یک جامعه سیاسی بود و گروه‌ها و جناح‌های مختلف در آن فعال بود. اگر به روزنامه‌های آن زمان رجوع کنید می‌بینید که چه بحث‌های سیاسی داغی در جریان بود. در چنین شرایطی امام با وجود اینکه با نگاهی باز به مسائل سیاسی نگاه می‌کردند، اجازه نمی‌دادند که مسائل فرعی جنگ را تحت الشعاع قرار دهد.به عنوان مثال امام با وجود اختلاف نظرهایی که با بنی صدر وجود داشت، به دلیل اینکه اعتقاد داشتند دولت باید  نقش اساسی در جنگ داشته باشد، ایشان را به سمت فرمانده کل قوا منصوب کردند. پس از آنکه اختلاف نظرها باعث شد که مجلس حکم به عدم کفایت بنی صدر بدهند، امام دقت می کردند که نگذارند جنگ به مسئله فرعی تبدیل شود و مسائلی از قبیل عزل رئیس جمهور، به مسئله اصلی جامعه بدل شود. اهمیت جنگ به عنوان اصلی‌ترین مسئله کشور بود که باعث شد امام با هدف فرماندهی واحد جنگ، جانشین برای خودشان انتخاب کنند. هدایت امام در عرصه جنگ یک نوع هدایت کلان بود و ایشان در بزنگاه‌ها خود را ملزم به دخالت در مسائل می‌دانستند، اما به هر حال جنگ به حضور جانشین امام در همه عرصه‌ها نیاز داشت، فردی که بتواند گزارش‌های مناسب به ایشان برساند و در صورت لزوم به موقع تصمیم بگیرد. بنابراین امام ابتدا بنی صدر را به سمت فرمانده کل قوا تعیین و بعد هم آقای هاشمی رفسنجانی را جانشین خود کردند.

یکی از اقدامات بسیار داهیانه امام این بود که اجازه ندادند ارتش دچار فروپاشی شود؛ در آن زمان برخی گروه‌های مارکسیستی  به شدت اصرار داشتند که ارتش باید از بین برود. اما امام اجازه فروپاشی ارتش را ندادند و نیروهای بسیار مهم ارتش را تقویت کردند. امام با پشتیبانی ارتش کاری کردند که نقش کلیدی‌ای در جنگ ایفا کند.

یکی از ویژگی‌های کلیدی امام که در دوران دفاع مقدس خود را نشان داد، این بود که امام هرگز وارد مسائل جزئی جنگ نمی‌شدند و تنها به لحاظ مدیریت کلان در جنگ دخالت داشتند. همین مسئله باعث می‌شد که امام به مسائل کارشناسی بیش از هر چیز اهمیت بدهند. به عنوان مثال در مورد خرمشهر و پس از پیروزی عملیات بیت المقدس، امام معتقد به اتمام جنگ بودند. اما چون جمع بندی کارشناسان این بود که عراق در مرزهای خود متوقف نخواهد شد و اگر ما به خاک عراق ورود پیدا نکرده و جنبه‌های بازدارنده جنگ را تقویت نکنیم، احتمال پیشروی عراق وجود دارد، امام پذیرفتند.

چرا امام به نهضت آزادی نه گفتند؟

یا زمانی که اسرائیل به لبنان حمله کرد، فضای شورانگیزی در رزمنده‌ها و مردم ایجاد شد به طوری که حتی برخی نیرو به لبنان فرستادند، امام بر اساس همان استراتژی که اجازه نمی‌دادند جنگ فرعی شود، در برابر این نوع نگاه موضع گیری کردند و آن جمله مشهور را سرلوحه نیروهای نظامی قرار دادند که «راه قدس از کربلا می‌گذرد.» این تدبیر امام باعث شد که احساسات و غلیان‌ها بر جنگ غلبه پیدا نکند. باید بدانیم امام از همان ابتدا هم مخالف صلح نبودند و همان طور که می‌دانید هیئت‌های صلح از ابتدای آغاز جنگ تحمیلی به ایران رفت و آمد می‌کردند. با این حال امام به نظام بین الملل و برخورد دوگانه آنها بدبین بودند و تا زمان بیرون راندن عراق از مرزهای کشور و متجاوز شناخته شدن آنها به صلح اعتقادی نداشتند. به همین دلیل هم تا انتهای جنگ، اصلی بودن دفاع مقدس را به عنوان مهم‌ترین استراتژی خود حفظ کردند.

یکی از نکاتی که باید در مورد امام در نظر بگیریم این است که ایشان علاوه بر اینکه جنگ را اصلی می‌پنداشتند، از پشت صحنه جنگ و توسعه دانش از طریق تقویت ‌دانشگاه‌ها به منظور پشتیبانی دفاع مقدس غافل نماندند. به همین علت هم می‌بینیم که دفاع مقدس دو ویژگی بسیار مهم دارد، یکی عقلانیت در تصمیم‌گیری و دیگری استفاده از دانش. همان طور که می‌دانید دانشگاه‌ها نقش کلیدی در تولید ابزارهای لازم برای عملیات‌ها مهم را داشتند و به همین دلیل بود که همواره امام بر دخالت دانشگاهیان در دفاع مقدس تأکید می‌کردند. البته معنی این جملات این نیست که جنگ عاری از هر اشتباهی است و نباید به نقد آن بپردازیم.

نکته دیگری که امام درباره آن حساسیت داشتند این بود که کسی در مبانی معرفتی دفاع مقدس تردید نکند. بنابراین وقتی نهضت آزادی و مرحوم بازرگان با انتشار بیانیه‌ای در لزوم ادامه جنگ تردید کردند، امام پاسخ دادند. با این وجود امام هرگز اجازه نمی‌دادند جناحی بخواهد از جنگ استفاده ابزاری کند، چرا که به اعتقاد ایشان جنگ یک امر عام و فراگیر و متکی بر هویت ملی و دینی بود.

امام با پذیرش قطعنامه خودشان را سپر انتقادات قرار دادند و اجازه ندادند مسئولان نظام آسیب ببینند

یکی از اقدامات امام در دفاع مقدس پذیرش قطعنامه 598 ، امری که برای بسیاری از رزمندگان تلخ بود. این مورد یکی از بزنگاه‌هایی است که ممکن است گفته شود جای قاطعیت همیشگی امام خمینی در آن خالی است. آیا این حرکت امام را هم در راستای سایر اصول مدیریتی ایشان می‌دانید یا معتقدید اقدامی نابجا بوده است؟

به نظر من یکی از ویژگی‌های یک مدیر استراتژیک این است که در بزنگاه‌ها انعطاف مورد نیاز را از خود نشان دهد. درباره پایان جنگ من معتقدم جنگی که با هدف زمین‌گیر کردن انقلاب ایران آغاز شده بود با تدبیر امام، اتکال ایشان به خداوند و اعتماد به مردم تبدیل به جنگی برابر شد. اکثر قدرت‌های جهان در ابتدا اعتقاد داشتند که ایران باید در این جنگ شکست بخورد. اینکه نظام بین الملل به مرحله قطعنامه 598 رسید و پذیرفت که جنگ حتما نباید برنده‌ای داشته باشد، نتیجه مدیریت جنگ بود؛ به گونه‌ای که ارزیابی نظام بین الملل این شد که اگر جنگ ادامه پیدا کند پیروزی با ایرانی‌هاست. همین مسئله بود که اقداماتی همچون زدن هواپیمای مسافربری و استفاده وسیع و گسترده از سلاح‌های شیمیایی صورت گرفت. در واقع نظام بین الملل تصمیم به ساقط کردن نظام و مردم گرفته بود.کار مهمی که امام انجام دادند این بود که بین یک امر دائم که «حفظ مردم و نظام» بود و امری مستعجل به عنوان «جنگ» اولی را برگزیدند و قطعنامه 598 را پذیرفتند. جمع بندی نظام بین الملل به گونه‌ای بود که احتمال داشت اساس جامعه ما را به خطر بیاندازد.

نکته دیگری که در پذیرش قطعنامه وجود دارد این است که امام با نوشیدن جام زهر خودشان را سپر انتقادات قرار دادند و اجازه ندادند مسئولان نظام آسیب ببینند و مردم هم به دلیل اعتماد ویژه به امام و با توجه به شناختی که درباره ایشان داشتند، می‌دانستند آنچه وی انجام می‌دهد خلاف مصلحت دین، نظام و مردم نیست، بنا بر این در کنار امام قرار گرفتند.

مدیریت امام بر شرایط پساقطعنامه: امام شرط بقای کشور را توسعه علمی دانستند

اگر به بیانیه امام بعد از قطعنامه 598 نگاه کنیم، به خوبی متوجه خواهیم شد که ایشان استراتژی پس از جنگ را هم برای مردم و رزمندگان مشخص کردند و این نشان دهنده درک عمیق امام از مبانی قدرت است. امام در این بیانیه پس از آنکه از پذیرش قطعنامه 598 سخن می‌گویند، به مردم توصیه می‌کنند به جهاد علمی بپردازند (صحیفه امام جلد 21 صفحه 92). این نکته بسیار مهمی است که امام در یک بیانیه بسیار مهم و دقیقا در زمانی که جنگ می‌خواهد به پایان برسد، شرط بقای کشور را توسعه علمی می‌دانستند. طبیعی بود که جامعه پس از عبور از فراز و نشیب جنگ، نیازمند بازسازی بود و برای تقویت اقتدار جامعه راهی جز رجوع به علم نداشتیم.

اگر بخواهم مدیریت امام در موضوع جنگ را تحلیل کنم می‌گویم امام از یک تئوری ساختار-کارگزار بهره برد. بخشی از ساختارهایی که امام به آنها اعتقاد داشتند، ساختارهای الهی حاکم بر عالم بود و دسته‌ای دیگر ساختارهایی است که انسان‌ها برای انتظام بخشی به امور خود تعریف کرده‌اند. ایشان به عنایت ویژه خداوند اعتقاد داشت، معتقد بود اوست که پیروزی و شکست ما را رقم می‌زند؛ همان نگاه عمیق و لطیف امام در مباحث عرفانی. از سوی دیگر معتقد بودند نصرت الهی رخ نمی‌دهد مگر آنکه مردم بخواهند سرنوشت خود را تغییر دهند و نقش کلیدی در رشد و اعتلای جامعه خود ایفا نمایند. بنابراین امام، کارگزار را نیز در امور دخالت می‌دادند. جامعه ما علاوه بر خسارت‌های جانی و مالی‌ای که دید بسیاری از ارزش‌ها، هویت‌ها و معرفت‌های عظیمی را برای مردم ما به ارمغان آورد و به همین دلیل است که من فکر می‌کنم جنگ ما کوه یخی است که تنها قسمت فوقانی برکات آن برای ما روشن شده است.

جامعه امروز ما علاوه بر حفظ تکثرگرایی و توجه ویژه‌ای که به آموزه‌های اصلی انقلاب آزادی، عدالت و توزیع برابر قدرت و ثروت دارد، باید این مسئله را هم مد نظر قرار دهد که جنگ برای ما ذخیره بزرگی است و می‌تواند به تعمیق آموزه‌های اصلی انقلاب و بازگشت به آن ارزش‌ها کمک کند.

شاید تصور ما جوانان امروزی این باشد که جنگ و امکاناتی که برای شکوفایی نسل انقلاب فراهم کرد و خاطره تلخ اما ارزشمندی که در اذهان مردم به جا گذاشت، برای ما دست نیافتنی است. نظر شما در این باره چیست؟

من معتقدم جامعه ما هنوز هم بسیار توانمند است. اینکه امروز ما توانسته‌ایم با کشورهای جهان وارد مذاکره شویم و بخش مهمی از حرف‌های خود را به کرسی بنشانیم به پشتوانه اقتداری است که در دفاع مقدس برای جامعه تولید شد. هنوز هم هستند کسانی که به همان ارزش‌ها پایبندند؛ دنیا را محور نمی‌دانند و فداکاری و از خودگذشتگی برایشان اصل است. جامعه ما در دوران دفاع مقدس به دنبال عدالت اجتماعی بود و کرامت همه آحاد ملت را اصل می‌دانست نه گروهی خاص را. یکی از مشکلات ما در دعواهای سیاسی‌مان این است که فعالیت سیاسی مبتنی بر رانت خواری و استفاده انحصاری گروهی خاص شده است، در حالی که در دوران دفاع مقدس مشارکت حداکثری جامعه بود که مد نظر قرار گرفت.

جامعه ما اگر بخواهد در جهان امروز حرفی برای گفتن داشته باشد باید به آموزه‌های اصلی خود بازگردد. این گونه است که خداباوری و روابط کرامت محور در ساختارهای اداری و مناسبات سیاسی به جامعه باز می‌گردد. در جامعه ما نباید جایی برای تحقیر افراد و تبعیض وجود داشته باشد. ساختارهای جامعه نباید طوری باشد که جلوی رشد افراد شایسته را بگیرد و طبقه‌ای خاص را به دایره مدیریت راه دهد.

ضمن اینکه باید قبول کنیم جامعه‌ای که مدرن باشد یک جامعه متکثر است و وحدت به معنی یک شکل بودن نیست؛ کما اینکه در جنگ هم سلیقه‌های مختلف و اقشار متنوع جامعه حضور داشتند.

وحدت ما در مباحث کلان و منافع ملی است. بنابراین اگر به دفاع مقدس برگردیم پی می‌بریم که رمز پیروزی ما حاکمیت یک جریان بر کشور نیست، بلکه همه مردم باید احساس کنند که در تعیین امور نقش دارند. دفاع مقدس و غافل نشدن از آن می‌تواند به ما برای بازسازی جامعه کمک کند.

. انتهای پیام /*