شاه طى پیام شفاهى براى آقاى حاج سید احمد خوانسارى که به وسیله مهندس شریف‏امامى در تاریخ 17/6/44 مى ‏فرستد، اعلام مى ‏دارد: «خمینى را به عراق مى‏ فرستم و یا به ایران خواهم خواست».
شاه و کارشناسان کارآزموده و دست‏پرورده C.I.A با بررسى اوضاع ایران و منطقه و نیز ارزیابى روحیۀ انعطاف‏ ناپذیر و قهرآمیز امام به این نتیجه رسیدند که بازگرداندن او به ایران به سود امریکا و رژیم شاه نمى‏ باشد و به گفتۀ یکى از مقامات امریکایى «امام با سخنرانى‏ ها و موضع‏گیرى‏ هاى خود، چوب لاى چرخ امریکا خواهد گذاشت و بار دیگر آتش خشم توده‏ ها را علیه هیأت حاکمه ایران و ایالات متحده شعله‏ ور خواهد ساخت»! و از طرفى وجود او در ترکیه نیز مایۀ دردسرهاى گوناگونى براى رژیم ایران شده بود. از این رو تنها راه چاره را در این مى‏ دیدند که امام را به عراق و نجف اشرف منتقل کنند که نه دردسرهاى ترکیه را دارد ـ زیرا در آنجا «تبعیدى» تلقى نمى‏ شود ـ و نه در ایران است که بتواند مرتب «چوب لاى چرخ امریکا» بگذارد!


امام خمینى در تبعیدگاه عراق
روز سه ‏شنبه 13 مهرماه 1344 (9 شهر جمادى الثانى 1385) هواپیماى حامل امام و حاج سید مصطفى خمینى از ترکیه به سوى عراق پرواز کرد. در ساعت 2 بعدازظهر در باند فرودگاه بین‏ المللى بغداد بر زمین نشست و مسافرین پیاده شدند.
امام و حاج سید مصطفى به گمان آنکه مأموران عراقى براى تحویل گرفتن آنان و بردنشان به محل تحت نظر آماده‏ اند، دقایقى در سالن فرودگاه منتظر ماندند و چون به ظاهر از مأموران خبرى نشد از فرودگاه بیرون آمدند و با تاکسى راهى کاظمین شدند.
ساعتى بعد هر دو در مسافرخانۀ جمالى کاظمین اتاقى گرفته به استراحت پرداختند. امام پس از لحظه ‏اى استراحت از جا برخاست و روانۀ حرم مطهر شد. شهید سید مصطفى در مقام تماس تلفنى با حاج شیخ نصراللّه‏ خلخالى در نجف برآمد تا ورودشان را خبر دهد؛ اما چون او را نتوانست بیابد به منزل آقاى خویى تلفن کرد و ورود امام و خود را به پیش کار منزل که در آن ساعت تنها در آنجا بود خبر داد و از او خواست که منزلى برایشان در نجف در نظر بگیرند.
صاحب مسافرخانۀ جمالى، آقاى عبدالامیر جمالى که تا آن لحظه امام و فرزندش را نشناخته بود از گفتگوى تلفنى حاج سید مصطفى خمینى به نجف دریافت که این میهمانان تازه ‏وارد چه کسانى هستند بنابراین فوراً در مقام تجلیل و تکریم برآمد و با اصرار، ایشان را به منزل شخصى خویش برد و منزل را دربست در اختیار آنان قرار داد.
دیرى نپایید که خبر ورود امام به عراق برق‏ آسا در محافل روحانى نجف اشرف طنین افکند و سر زبان‏ها افتاد؛ لیکن براى هیچ‏کس این خبر باورکردنى نبود. روحانیان و محصلان علوم اسلامى براى اطلاع از صحت و سقم خبر به مدرسۀ آیت ‏اللّه‏ بروجردى که جنبۀ مرکزیت حوزۀ نجف را داشت، رو آوردند و در انتظار رسیدن خبر قطعى از کاظمین در آنجا گرد آمدند. طولى نکشید که زنگ تلفن مدرسه به صدا درآمد و ورود امام را به کاظمین بشارت داد. روحانیان جوان با دریافت این بشارت به کف زدن پرداختند و مدرسه یکپارچه در شور و شعف فرورفت.
شمارى از مقامات علمى و روحانى نجف با دریافت خبر ورود امام در همان ساعت به صورت دسته‏ جمعى راهى کاظمین شدند فرداى آن روز نیز انبوهى از عالمان و روحانیان نجف و کربلا براى دیدار امام به کاظمین رفتند و ورود او و حاج سید مصطفى را به سرزمین عراق تبریک گفتند. علماى طراز اول نجف براى عرض خیر مقدم به امام هریک فرزند خود یا نماینده‏اى را، راهى کاظمین کردند.
در شب دوم ورود امام (15/7/44) وزیر وحدت عراق، دکتر عبدالرزاق محى‏ الدین به ملاقات امام در کاظمین رفت و از طرف رئیس جمهور عراق، ارتشبد عبدالسلام عارف به او خیرمقدم گفت و آمادگى مقامات عراقى را براى انجام امور و ایجاد هرگونه تسهیلات لازم براى او اعلام داشت.

منبع: نهضت امام خمینی(س)،سید حمید روحانى، دفتر دوم، ص 139-161 ،(با تلخیص

 

. انتهای پیام /*