پیام
وظیفه عمومی در قبال رژیم پهلوی، اسلام خواهی ملت ایران
پیام به علما و ملت ایران و بیان وظیفه عمومی در قبال رژیم
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 21 آب‍ان‌ ‭1356

زمان (قمری) : 29 ذی القعده ‭1397

مکان: نجف

شماره صفحه : 260

موضوع : وظیفه عمومی در قبال رژیم پهلوی، اسلام خواهی ملت ایران

زبان اثر : فارسی

مناسبت : شهادت آقای سید مصطفی خمینی

مخاطب : علمای اعلام و ملت ایران

پیام به علما و ملت ایران و بیان وظیفه عمومی در قبال رژیم

پیام

‏زمان: 21 آبان 1356 / 29 ذی القعده 1397‏

‏مکان:  نجف‏

‏موضوع: وظیفۀ عمومی در قبال رژیم پهلوی، اسلامخواهی ملت ایران‏

‏مناسبت: شهادت آقای سید مصطفی خمینی‏

‏مخاطب: علمای اعلام و ملت ایران‏

‏ بسم الله الرحمن الرحیم‏

انا لله و انا الیه راجعون

‏     ‏‏اینجانب از عموم طبقات ملت مظلوم ایران که در این حادثۀ ناگهانی اظهار محبت و‏‎ ‎‏همدردی نموده اند تشکر می کنم. از مراجع عظام ـ دامت برکاتهم ـ از علمای اعلام ـ دام‏‎ ‎‏بقائهم ـ از خطبای محترم و دانشمندان و مدرسین و محصلین علوم دینیه و روشنفکران‏‎ ‎‏محروم و دانشگاهیها، از بازرگانان و کسبۀ تحت فشار دولت غاصب و از سایر طبقات‏‎ ‎‏مظلوم ایران ـ ایدهم الله تعالی ـ سپاسگزارم.‏

‏     ما با گرفتاری عظیم و مصیبتهای دلخراشی مواجه هستیم که باید ذکری از مصایب‏‎ ‎‏شخصی نکنیم؛ لکن این تظاهرات عظیم‏‎[1]‎‏ در این فرصت، جواب قولی و عملی از‏‎ ‎‏یاوه سراییهای چندین سالۀ این عنصر نالایق بود که تمام حیثیت و شرافت و استقلال و‏‎ ‎‏اقتصاد این ملت بزرگ شریف را پایمال اهوای‏‎[2]‎‏ خود و فامیل چپاولگر خود نمود. این‏‎ ‎‏تظاهرات برای شخص نبود؛ اظهار تنفر از دستگاه جبار و رفراندم حقیقی و رأی عدم‏‎ ‎‏اعتماد بر دستگاه خیانتکار بود. باید اینها بدانند که اگر یک روز در پناه سرنیزۀ اجانب‏‎ ‎‏نباشند ملت نجیب ایران انتقام خون جوانان و عزیزان خود را از آنها می گیرند. من ناچارم‏‎ ‎‏اعلام خطر بزرگی بکنم و ملت را از اغفال و خدعۀ اجانب و عمال آنها نجات دهم. این‏‎ ‎‏مسامحۀ اخیر دولت که نویسندگان را مجال نوشتن و گویندگان را مجال گفتن داد حیلۀ‏‎ ‎‏بزرگی است برای تطهیر شاه و وانمود کردن آزادی ادعایی؛ و جنایات را به گردن دولت‏

‏ـ که آلتی بیش نیست ـ انداختن. نویسندگان نیز نمی توانند در این محیط خفقان و ارعاب،‏‎ ‎‏هستۀ مرکزی جنایات را که شخص شاه است معرفی کنند؛ و شاید نویسندگانی از‏‎ ‎‏خودشان نیز باشند که در بین نویسندگان با شرف خود را جا بزنند و به دولتها حمله کنند و‏‎ ‎‏بعض جنایات را ذکر کنند، و مردم را از نقطۀ حساس جنایت و خیانت اغفال کنند، و‏‎ ‎‏اذهان سادۀ زودباور را منحرف کنند. در حالی که تمام گرفتاری ملت ایران در این پنجاه‏‎ ‎‏سال سلطنت غیرقانونی دودمان خیانتکار پهلوی از شخص آن پدر و این پسر سیاهروی‏‎ ‎‏بوده و هست؛ اینها بودند و هستند که دستشان تا مرفق در خون ملت مظلوم فرو رفته. آن‏‎ ‎‏پدر که قتل عام مسجد گوهرشاد و اهانت به مرقد مطهر ثامن الحجج ـ علیه السلام ـ کرد و‏‎ ‎‏این پسر که قتل عام 15 خرداد را مرتکب شد و اهانت به مرقد مطهر فاطمۀ معصومه نمود،‏‎ ‎‏آن پدر که علمای بزرگ و فقهای عظیم الشأن و آزادیخواهان را به جرم حقگویی، حبس‏‎ ‎‏و زجر و شکنجه و تبعید و کشتار کرد، و این پسر که همان معامله را سخت تر با علما و‏‎ ‎‏خطبا و آزادیخواهان و روشنفکران و سایر طبقات نمود. آن پدر که چنان سلب آزادی از‏‎ ‎‏ملت کرد که نه ملت حق یک کلمه حقگویی داشت و نه مجلس و نه مطبوعات، و این پسر‏‎ ‎‏که همه می بینید و حال طبقات ملت و مجلس و مطبوعات به همه معلوم است. آن پدر که‏‎ ‎‏تمام املاک شمال را با زور و حبس و تبعید و قتل از مردم گرفت و برای خودش ثبت داد،‏‎ ‎‏و این پسر که ذخایر ملت را در بانکهای خارجی انبار کرده و خون مردم را خود و فامیل و‏‎ ‎‏بستگانش تا آخرین قطره مکیده و می مکند. ما آن پدر را با تمام جنایات و خیانتهایش‏‎ ‎‏دیدیم و رنجها کشیدیم، و اکنون ما و شما مواجه با جنایات این خلف صدق! هستیم و‏‎ ‎‏رنجها می کشیم. اکنون می خواهند این شخص را تطهیر کنند تا به جنایاتش ادامه دهد.‏‎ ‎‏می خواهند با آزادی محدود در چهارچوب توجه دادن جنایات را به دولتها، قلوب ساده‏‎ ‎‏را آرامش دهند و اذهان صاف را منحرف کنند، و هستۀ مرکزی خیانتها و جنایتها را‏‎ ‎‏فراموش کنند. غافل از آنکه وقت گذشته و ملت از روحانی و دانشگاهی تا طبقۀ کارگر و‏‎ ‎‏زارع، مرد و زن، بیدار شده اند. این رنجدیده ها و مصیبت کشیده ها محال است با این‏‎ ‎‏دودمان آشتی کنند و با ادامۀ سلطنت باطل، ولو برای یک روز، موافق باشند.‏


‏     ملت ایران مسلمان است و اسلام را می خواهد؛ آن اسلامی که در پناه آن آزادی و‏‎ ‎‏استقلال است، رفع ایادی اجانب است، هَدْم پایگاههای ظلم و فساد است، قطع کردن‏‎ ‎‏دستهای خیانتکاران و جنایتکاران است. ملت آن دودمانی را نمی خواهد که تمام‏‎ ‎‏مقدسات و مقدرات آنها را به دست اجانب سپرده، تمام مخازن نفت و غیر آن را به باد‏‎ ‎‏داده، اقتصاد کشور را به فنا سپرده، کشاورزی را ساقط کرده، اختیار ارتش را به دست‏‎ ‎‏صاحب منصبان و کارشناسان امریکا داده و آنها را مصون و مختار کرده است، و دیگر‏‎ ‎‏جنایات و خیاناتی که در تاریخ آتیه ثبت خواهد شد. اکنون با همۀ کثافتکاریها چون به‏‎ ‎‏حسب اقتضای وقت و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در تنگنا قرار گرفته در‏‎ ‎‏صدد است که با آزادیهای محدود بی معنی، خود را از معرکه خارج و مقام خود را‏‎ ‎‏مستحکم کند و محیط را مهیا برای اجازۀ بقای حکومت خود کند، و بار دیگر حملۀ‏‎ ‎‏سبُعانه را با وضعی فجیعتر و دردناکتر شروع کند و بر حرث و نسل رحم نکند. اکنون‏‎ ‎‏وظیفۀ عموم مسلمانان و خصوص علمای اعلام و روشنفکران و دانشگاهیهای علوم‏‎ ‎‏قدیمه و جدیده است که برای دفاع از اسلام عزیز و حفظ احکام حیاتبخش آن، که‏‎ ‎‏ضامن استقلال و آزادی است، و از میهن بزرگ خود ـ که مهد بزرگان و آزادیخواهان‏‎ ‎‏بوده و اکنون در شرف سقوط است ـ از فرصت استفاده کنند و گفتنیها را بگویند و‏‎ ‎‏بنویسند و به گوش مقامات بین المللی و سایر جوامع بشری برسانند، و بر ارتش و سران‏‎ ‎‏آن است که خود را از ننگ اسارت در دست اجانب نجات دهند و مملکت خود را از‏‎ ‎‏هلاکت و سقوط برهانند. و اخیراً تذکر می دهم که اشخاص ارزنده و متعهدی که ابتکار‏‎ ‎‏عمل در دست آنهاست از معرفی خود شدیداً احتراز کنند، و از تجربیات سابق پند‏‎ ‎‏بگیرند و در پناه اسلام و چهارچوب موازین اسلامی به فعالیت بپردازند، و از همکاری با‏‎ ‎‏کسانی که صد در صد در این چهارچوب فعالیت ندارند احتراز نمایند. از خداوند متعال‏‎ ‎‏عظمت اسلام و مسلمین را خواستار، و قطع ایادی اجانب را امیدوارم و سلامت و توفیق و‏‎ ‎‏تأیید همۀ طبقات را خواهانم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.‏

‏به تاریخ 29 ذی القعدة الحرام 97  ـ  روح الله الموسوی الخمینی‏

‎ ‎

  • ـ برگزاری مراسم و تظاهرات مردم مسلمان ایران پس از آگاهی از شهادت آقای سید مصطفی خمینی.
  • ـ هواها، هوسها.