سخنرانی
دخالت همه جانبه امریکا در امور داخلی ایران
سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره دخالت همه جانبه امریکا در ایران
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 29 م‍ه‍ر 1357

زمان (قمری) : 18 ذی القعده 1398

مکان: ‫پاریس - نوفل لوشاتو

شماره صفحه : 71

موضوع : دخالت همه جانبه امریکا در امور داخلی ایران

زبان اثر : فارسی

حضار : دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره دخالت همه جانبه امریکا در ایران

سخنرانی

‏زمان: 29 مهر 1357 / 18 ذی القعده 1398‏

‏مکان: پاریس، نوفل لوشاتو  ‏

‏موضوع: دخالت همه جانبۀ امریکا در امور داخلی ایران‏

‏حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

کارتر و شاه

‏     ‏‏[‏‏بنابر نظر کارتر‏‏]‏‏ دموکراسی تند!‏‏[‏‏در ایران‏‏]‏‏ همین معنی، اسباب این شده است که‏‎ ‎‏مخالفتهای چپ و راست شروع شده است؛ و باز گفتند که من بنا ندارم در امور داخلی‏‎ ‎‏ایران دخالت بکنم و سابقاً هم گفته بودند که یک اجتماع مترقی، ایشان در ایران یک‏‎ ‎‏جامعۀ مترقی، در ایران درست کرده است. چند جمله دارد حرفهای کارتر: یکی اینکه‏‎ ‎‏«یک دموکراسی تند قاطع در ایران به دست شاه عمل شده!» این یک جمله. یک جمله‏‎ ‎‏اینکه «دموکراسی یک جامعۀ مترقی شاه در ایران بنیانگذاری کرده است!» و یک جملۀ‏‎ ‎‏دیگر اینکه، جملۀ سومش اینکه «من بنا ندارم دخالت در امور داخلی ایران بکنم». حالا‏‎ ‎‏باید خود ایرانی ها در این سه جمله ای که ایشان فرموده اند، خودشان بررسی کنند که آیا‏‎ ‎‏آن جمله ای که آقای کارتر فرموده اند، برای ایرانی ها این را فرموده اند؟ یا برای دنیای‏‎ ‎‏غرب گفته اند؟ یا برای امریکایی ها گفته اند؟ و یا برای کره ای از کرات دیگری که هنوز‏‎ ‎‏بشرش نیامده در زمین!؟‏

‏     خوب، حالا جملۀ اول ایشان؛ اینکه شاه دموکراسی تند و قاطع در ایران عمل کرده‏‎ ‎‏است! اوضاع ایران را از زمانی که شاه چشمهایش را باز کرده است ـ که در قنداق بوده‏‎ ‎‏است و چشمهایش را باز کرده است ـ در ایران، و پدرش مشغول کار بودند و آن وقتی که‏‎ ‎‏خودش مشغول سلطنت شده است به امر خارجیها و متفقین، تا حالایی که الآن بالفعل‏‎ ‎‏مشغول کار است و الآن در ایران فعلاً مشغولند، آیا این دموکراسی که به نحوۀ «تند و‏‎ ‎‏قاطع» ایشان عمل کرده اند، این آزادی که به نحو «تند و قاطع» به مردم داده اند، عبارت از‏

‏این کارهایی است که در تمام مدت سلطنت ایشان کرده اند؟‏

‏     بیایند ببینند کدام یک از این مجالس قلابی و نمایندگان تحمیلی مجالسی که حق ملت‏‎ ‎‏است که سرنوشت خودشان را به وسیلۀ این مجالس تعیین کنند، مجلس «شورای ملی» به‏‎ ‎‏اصطلاح و مجلس «سنا»، بیایند ببینند که از زمانی که این سلسله روی کار آمده است، و‏‎ ‎‏من از همان اولْ زمان بودم و دیدم؛ یعنی من از آن وقت درک کردم آن وقت را تا حالا که‏‎ ‎‏ما اینجا هستیم و این وکلا هم در مجالس دارند کار انجام می دهند، ببینند که آیا در تمام‏‎ ‎‏آن دوره هایی که این دو نفر به قدرت رسیده اند، کدام روز ما یک انتخاب صحیح، آزاد،‏‎ ‎‏که مردم خودشان بروند در صندوق رأیشان را بیندازند، در کدام دوره ها از این‏‎ ‎‏دوره هایی که ما گذراندیم، و خصوصاً این دوره های اخیری که این آقایی که‏‎ ‎‏«دموکراسی تند» رفتار کرده است، در کدام یک از این دوره ها این وکلا، وکلای ملت‏‎ ‎‏هستند؟ جز این است که با دستور است، منتها خیال می کنند مردم که دستور شاه است، و‏‎ ‎‏واقع این است که با دستور اجانب است؛ یعنی «لیست»ها‏‏[‏‏از خارج می آید‏‏]‏‏! خود شاه در‏‎ ‎‏بعضی از گفته هایش می گوید که خوب، ما حالا که آنطور نیستیم، لکن آن جور بود وضع‏‎ ‎‏که لیستها را از طرف سفارتخانه ها، اسمهای وکلا را، وکلای خودشان را؛ یعنی آنهایی که‏‎ ‎‏برای آنها کار می کردند نه برای ملت، شاه گفتند که لیستها را از سفارتخانه ها می آوردند و‏‎ ‎‏مجبور بودیم که همین لیستها را عمل بکنیم؛ منتها ایشان ادعا می کنند که نخیر، دیگر حالا‏‎ ‎‏یک قدرتی بالای قدرت ما نیست! ببینند که این یک حق مسلم ملت، این یک حقی که‏‎ ‎‏همۀ عالم می گویند که باید با ملتها باشد و از اساس دموکراسی این است که مردم آزاد‏‎ ‎‏باشند در این آرای خودشان، در ‏‏[‏‏انتخاب‏‏]‏‏ وکلای خودشان که به مجلس بفرستند؛‏‎ ‎‏سرنوشت یک مملکتی به دست وکلا و اینها هست، و باید خود مردم سرنوشت شان در‏‎ ‎‏دست خودشان باشد، قانون اساسی این اختیار را داده است به مردم، آیا این دموکراسی‏‎ ‎‏تندی که، «تند و قاطعی» که به منطق کارتر، شاه عمل کرده است، این حق مسلمِ معلومی‏‎ ‎‏که هیچ کس نمی تواند انکار کند که این حقْ حق ملت است، از زمانی که ایشان به سلطنت‏‎ ‎‏رسیده اند یا ایشان را به سلطنت رسانده اید تا حالا ما یک وکلایی داشته ایم؟ از هر شهری‏

‏از شهرهای ایران می خواهند، بروند سؤال کنند. این یک مطلبی نیست که پوشیده باشد.‏‎ ‎‏شما بروید از هر شهری از شهرهای ایران سؤال کنید که آقا این کسی که از طرف شما‏‎ ‎‏وکیل است، کی است این؟ چه آدمی است؟ اکثر مردم اصلاً نمی شناسند اینها را!‏‎ ‎‏نمی دانند کی هستند اینها. این ملتی که باید سرنوشت خودش را خودش معین کند و باید‏‎ ‎‏وکلای خودش را خودش تعیین کند، اکثر مردم نمی دانند که این کی هست ... وقتی‏‎ ‎‏اسمش را می برند، نمی شناسند او را! این معنای «دموکراسی تند قاطع» است که سلب‏‎ ‎‏کرده است این حق مسلّم معلومِ یک ملت را!‏

سلب آزادی

‏     یک شهر اینها بیایند بگویند فلان شهر؛ خوب مرکز تهران است، بیایند بگویند که این‏‎ ‎‏تهران که مرکز است و اساس است و در اینجا اگر بنا باشد یک آزادی باشد، باید در تهران‏‎ ‎‏باشد که مرکز مثلاً سیاستمداران و امثال ذلک است، خوب بیایند بگویند که کدام یک از‏‎ ‎‏این وکلای تهران، آزاد مردم رفته اند پشت صندوق و رأی داده اند به آنها؟ اینکه یک‏‎ ‎‏مطلبی نیست که بشود سرش را پوشانید. آقای کارتر برای کی دارد این حرفها را می زند؟‏‎ ‎‏برای کرۀ مشتری می گوید؟ آخر نیامده اند آنها اینجا که گوش و چشم بسته باشند؟ برای‏‎ ‎‏مردم دنیا می گویند؟ کدام مردم دنیا اطلاع ندارند از این معنا؟ کدام مطبوعات دنیا اطلاع‏‎ ‎‏از این معنا ندارند؟ بله، مطبوعات ممکن است بسیاری شان به نفع آقای کارتر بنویسند که‏‎ ‎‏نه، دموکراسی، آزاد است، مردم آزاد هستند، همه رأی داده اند، خودشان وکلایشان را‏‎ ‎‏تعیین کرده اند، ممکن است بگویند؛ اما هم آنها که اگر بگویند می دانند خلاف‏‎ ‎‏می گویند، هم آقای کارتر می داند این را. نه اینکه کارتر نمی داند؛ می داند که این ‏‏[‏‏شاه‏‏]‏‎ ‎‏چه آدمی است. می داند خودش ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ چه آدمی است، می داند که چه آدمی را مأمور‏‎ ‎‏کرده است؛ می داند که مردم به چه گرفتاری گرفتار هستند.‏

سانسور مطبوعات

‏     این راجع به قضیۀ مسلّمی که بین مردم است که از ارکان آزادی است و عرض می کنم‏‎ ‎‏دموکراسی است. خوب بیاییم سراغ مطبوعات. یک رشته هم، رشتۀ مطبوعات است.‏

‏خوب، همین روزنامه های فعلی ایران که آن وقت هر چه می نوشتند؛ فقط فرمایش‏‎ ‎‏«اعلیحضرت آریامهر» بود و هر چه می گفتند؛ ثناخوانی و ثناگویی او بود و از آرای ملت‏‎ ‎‏هیچ در آن نبود، الآن دارند می گویند که ما آزاد نبودیم! همین روزنامه های خودشان‏‎ ‎‏است. همینهایی که از خودشان هست الآن دارند می گویند که ما در این چیزهایی که آن‏‎ ‎‏وقت می نوشتیم آزاد نبودیم. حالا هم نمی گذارندشان آزاد باشند. این هم یکی از‏‎ ‎‏چیزهاست. خوب، کدام روزنامه در زمان سلطنت ایشان ـ حالا سلطنت پدرش که‏‎ ‎‏محل ابتلای ما نیست، آن یا بدتر از این بود یا مثل این بود ـ کدام یکی از این روزنامه هایی‏‎ ‎‏که ما داریم، مطبوعاتی که ما داریم، اینها در زمان سلطنت ایشان، از اولی که سلطنت را‏‎ ‎‏متفقین اعطا کردند به ایشان، تحمیل کردند این آدم را به ملت ایران تا حالا، بیایند ببینند‏‎ ‎‏که کدام یک از این مطبوعات آزاد بوده است و «اعلیحضرت» آزاد کرده است؟‏

‏     علاوه «اعلیحضرت» حالا آزاد کرده اند، خوب در یک سال پیش از این چطور؟‏‎ ‎‏معلوم می شود که یک سال پیش از این آزادی نبوده و ایشان حالا آزاد کرده اند!‏

اعتراف به عدم آزادی

‏     پس ایشان مجرم است، ایشان خیانتکار است، به منطق کارتر خیانتکار است؛ همین که‏‎ ‎‏می خواهد او را پاکیزه کند و منزهش کند! خوب، ایشان می گوید که الآن دموکراسی تند و‏‎ ‎‏قاطعی ایشان عمل کرده است و از این جهت با ایشان مخالف هستند. خوب، این‏‎ ‎‏دموکراسی تند و قاطع را تازگی اعطا کرده اند؛ چنانکه خود شاه هم می گوید که ما اعطای‏‎ ‎‏آزادی می خواهیم بکنیم. یکی نیست بگوید: آقا تو چه کاره ای که اعطای آزادی‏‎ ‎‏می خواهی بکنی؟ آزادی ای که قانون اساسی به مردم داده است؛ شما اعطا می خواهی‏‎ ‎‏بکنی؟ تو چه کاره هستی که می خواهی اعطا بکنی؟ تو بر فرض اینکه سلطنت تو هم یک‏‎ ‎‏سلطنت قانونی بوده است، و حال اینکه نیست، هیچ وقت سلطنت نباید بکنی؛ تو در این‏‎ ‎‏مدتی که در کرسی سلطنتِ غصبِ غاصبانه نشسته ای، همه اش را حکومت کرده ای، هیچ‏‎ ‎‏وقت هیچ دولتی خودش اختیار نداشته است که کاری بکند و همه را تو کردی. همۀ‏‎ ‎‏جرمها گردن تو است. پس با همین منطق کارتر که حالا آزادی داده است و دموکراسی‏

‏تندی و قاطعی، الآن عمل کرده است؛ این دلیل بر این است که ایشان قبل از این آزادی‏‎ ‎‏نداده بوده است و دموکراسی نبوده مملکتش و با قلدری این مملکت اداره می شود و‏‎ ‎‏همین جرم است برای شاه که باید محاکمه بشود این آدم. این آدم به حکم قوانین باید‏‎ ‎‏محاکمه بشود. آن وقتی شاه را محاکمه نمی کردند که سلطنت بکند فقط، و غیر مسئول‏‎ ‎‏باشد؛ کسی که همۀ مسئولیتها به گردن اوست، باید بیاید پیش ملت، باید این ‏‏[‏‏شخص،‏‎ ‎‏محاکمه‏‏]‏‏ بشود. اگر بخواهد هم برود، باید بیخ ریشش را بگیرند، اگر داشته باشد!‏‎ ‎‏نگذارند برود تا محاکمه اش کنند؛ تا این همه خونریزی که این آدم کرده است، جواب‏‎ ‎‏بیاید بدهد، تا این سلب آزادی که از مردم کرده است بیاید جواب بدهد؛ این هم باب‏‎ ‎‏مطبوعاتشان.‏

رسانه های گروهی در خفقان

‏     خوب، یکی از این ‏‏[‏‏وسایل‏‏]‏‏ چیزهای تبلیغی رادیو ـ تلویزیون است. کدام یک از این‏‎ ‎‏دو مرکز تاکنون توانسته است یک کلمه ای، اگر شاه یک تخلفی کرده باشد، اگر یک‏‎ ‎‏کشتاری کرده باشد، بگویند شاه این کار را کرده است؟ الآن کدام مطبوعات جرأت‏‎ ‎‏می کنند بگویند: امر شاه است؟ الآن هم که دارند می گویند: دولت و نمی دانم، شهربانی و‏‎ ‎‏نمی دانم، حکومت نظامی است، اینها شعر ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏، خود این آدم است. الآن هم که‏‎ ‎‏شکست خورده است، باز از آن زیر، خود این آدم است که دارد این کارها را انجام‏‎ ‎‏می دهد و الاّ شهربانیِ یک جایی چه کار دارد که مردم اینطور باشند. خوب، امرش‏‎ ‎‏می کنند؛ همه می گویند: امر است. ما آن وقت که قم بودیم، وقتی که آمدند مدرسۀ فیضیه‏‎ ‎‏را به آن فضاحت ریختند و طلبه ها را آنطور زدند و بعضی شان را کشتند، بعضی شان را‏‎ ‎‏[‏‏مجروح کردند‏‏]‏‏؛ بعد به هر کس که مراجعه می شد، می گفتند: امر اعلیحضرت است. هر‏‎ ‎‏کس؛ شهربانی قم ‏‏[‏‏می گفت‏‏]‏‏ امر اعلیحضرت است. به هر که مراجعه می کردند، همه اش‏‎ ‎‏امر اعلیحضرت بود و همین طور هم بود و تا حالا این امر اعلیحضرت است؛ دیگر غیر از‏‎ ‎‏اعلیحضرت که کسی نیست در کار. این هم باب رادیوشان و تلویزیونشان؛ این امثال باب‏‎ ‎‏تبلیغاتشان.‏


منطق کارتر

‏     در این تبلیغات کدام آزادی مردم دارند؟ در این تبلیغات که ایشان می فرمایند که‏‎ ‎‏«آزادی تندی»، «دموکراسی تندی» داده است! خیلی آزاد کرده مردم را، مردم‏‎ ‎‏حوصله شان سر رفته و فریاد می کشند، از باب اینکه زیاد «تند» است این مسئله! چپ و‏‎ ‎‏راست الآن اعتراض می کنند به شاه! اختلافشان این است که او آزادی می خواهد بدهد،‏‎ ‎‏اینها همه تخلف از او دارند می کنند، نمی خواهند! این داد و فریاد این مردم که توی‏‎ ‎‏خیابانها دارند فریاد می زنند که «آزادی و استقلال»، مقصودشان از آزادی؛ یعنی آزادی‏‎ ‎‏نمی خواهیم! آزادی و استقلال؛ یعنی ما آزادی نمی خواهیم! ما استقلال نمی خواهیم!‏‎ ‎‏شاه آزادی و استقلال می خواهد بدهد، مردم اینطور با او مخالفت کرده اند! منشأ این‏‎ ‎‏تعبیر این است، منشأ تعبیری که در روزنامه هاست، کارتر گفته است که ایشان چون‏‎ ‎‏آزادی تند قاطع دادند، منشأ اختلاف مردم و مخالفت چپ و راست با او همین معنی‏‎ ‎‏است که او آزادی قاطع داده. آزادی چون داده، از این جهت این احزاب سیاسی و‏‎ ‎‏نمی دانم این حزب کذا و کذا و جبهه های مختلف همه با او مخالف هستند که چرا تو‏‎ ‎‏آزادی دادی!؟ ملت هم با او مخالف است که چرا تو آزادی دادی!؟ این منطق کارتر‏‎ ‎‏است راجع به آزادی که ایشان به ملت داده اند.‏

اصلاحات ارضی و نابودی کشاورزی

‏     و اما «مملکت مترقی»، که یک «جامعۀ مترقی» ایشان درست کرده! یک «مملکت‏‎ ‎‏مترقی» درست کرده! مملکتش را رو به ترقی دارد می برد! منشأ مخالفت هم در ‏‏[‏‏گذشته‏‎ ‎‏این‏‏]‏‏ بود! همان دورۀ اول سابقاً؛ باز منشأ مخالفت هم همین معنی است! در منطق آقای‏‎ ‎‏کارتر «ترقی» یک معنایی دارد که ماها نمی توانیم بفهمیم؛ و الاّ مملکتی که هر جایش را‏‎ ‎‏دست بگذاری خرابی است؛ شما الآن هر جا این انقلاب سفیدی که ایشان می گویند، شما‏‎ ‎‏هر ماده از آن را که می خواهید بیاورید در مجامع انسانی بگذارید، ببینید که ایشان چه‏‎ ‎‏کرده است با این مملکت، با این بساطی که درست کرده است و ... آن قضیۀ به قول‏‎ ‎‏خودش دیگر ارباب و رعیتی در کار نیست! اصلاً ارباب و رعیتی از بین رفته! دهقانانند،‏

‏آزاد مردان و آزاد زنانند! این حرفهایی بود که آن وقتها مکرر می گفت، حالا هم اگر یک‏‎ ‎‏خرده رهایش کنند، می گوید. خوب، این دهقانان و این بیچاره ها همینها هستند که تمام‏‎ ‎‏هستی شان از بین رفته است. این «اصلاحات ارضی» همین است که اصلاً مملکت ما را‏‎ ‎‏بکلی زراعتش را سلب کرده. الآن شما زراعت دیگر ندارید. در مملکتتان؛ برای سی‏‎ ‎‏روز شما یا سی و سه روز شما در مملکتتان زراعتی هست که بتواند قوت مردم باشد، باقی‏‎ ‎‏آن نیست؛ باقی آن را باید از خارج بیاورید.‏

سپاهیان انقلاب سفید، مأموران گمراهی

‏     آن چیزهای دیگری که مثلاً سپاه دانش، سپاه چه، سپاه دین، این را همۀ مردم‏‎ ‎‏می دانند که این سپاه دانش برای چه رفته توی دهات و قصبات. اینها همه اش برای‏‎ ‎‏ثناخوانی برای ایشان است؛ همه اش برای ترویج باطل است؛ همه اش مأمور این هستند‏‎ ‎‏که این مردم را عقب نگه دارند؛ این مردم را تبلیغات بکنند که این مردم همه تابع شاه‏‎ ‎‏باشند و «چه امر خداوند و چه امر شاه» منطق مردم باشد. تمام این کارهایی که این آقا‏‎ ‎‏کرده است برای این مملکت، اینها را برگردانده است به عقب، عقبِ عقب.‏

‏     نمی گذارند اینها که یک فرد لایق در مملکت ما پیدا بشود. اینها از آدم می ترسند؛‏‎ ‎‏می ترسند که یک آدمی پیدا بشود لایق و مقابلشان بایستد که چرا، چرا این کار را‏‎ ‎‏می کنید؟ اینکه وکیل نمی گذارند ما داشته باشیم، برای این ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ که اگر ما وکیل داشته‏‎ ‎‏باشیم مقابلشان می ایستد می گوید: چرا؟ دولت بخواهد یک غلطی بکند، استیضاحش‏‎ ‎‏می کنند؛ شاه هم بخواهد یک غلطی بکند، خوب به او می گویند، به او اعتراض می کنند،‏‎ ‎‏استیضاحش می کنند، اعتراض به او می کنند. البته که نمی گذارد مردم وکیل به مجلس‏‎ ‎‏بفرستند.‏

نفوذ امریکا در همۀ شریان کشور

‏     این مملکت مترقی و اجتماع مترقی! این کجاست آخر که ما نمی دانیم، اطلاع نداریم‏‎ ‎‏بر آن؟ کجای این مملکت را ایشان آباد کرده است؟ جز اینکه یک پایگاههایی برای‏‎ ‎‏دیگران در این مملکت درست کرده است؛ جز اینکه مملکت ما را مورد تسلط دیگران‏

‏قرار داده است. امریکا الآن در تمام شریانات مملکت ما دست دارد. یک «مملکت‏‎ ‎‏مترقی»! اول نمودِ ترقی این است که یک مملکتی مستقل باشد، خودش سرپای خودش‏‎ ‎‏باشد؛ کجای این مملکت ما مستقل است؟ آن از یک طرف می کشد و آن از یک طرف‏‎ ‎‏می کشد. آن پنجه اش در اعماق چاههای نفت ما فرورفته است، آن پنجه اش در اعماق‏‎ ‎‏گازهای ما فرورفته است. این «مملکت مترقی» کجایش مترقی است؟ کدام دانشگاه‏‎ ‎‏مترقی ما داریم؟ کدام فرهنگ مترقی ما داریم؟ کدام نظام مترقی ما داریم؟ نظامی که‏‎ ‎‏تحت فرماندهی مستشارهای امریکا است، این نظام است؟‏

‏     این هم از اینکه مملکت ما ترقی کرده؛ یعنی همۀ چیزهای منطق ایشان این است که‏‎ ‎‏ترقی کرده است؛ شاه ترقی داده است؛ یعنی همۀ چیزهایی که این مملکت دارد تسلیم‏‎ ‎‏آقای کارتر کرده اند! البته کارتر که نفتخوار است باید یک همچو چیزی بگوید. او نفت‏‎ ‎‏می خواهد، دارد نفتهای ما را می خورد، البته او باید یک همچو مطلبی بگوید.‏

دخالت کارتر در ایران

‏     مطلب سومش هم ـ البته اینها هر کدام طولانی است؛ ولی شما می دانید خودتان‏‎ ‎‏مطلب سومش هم ـ این است که ما بنا نداریم که در امور داخلی این مملکت، در ایران،‏‎ ‎‏دخالت بکنیم. شما بنا ندارید دخالت بکنید؟! شما در کجا دخالت نکرده اید؟ شما‏‎ ‎‏مستشارانتان در نظام ما چه می کنند؟ چرا این مستشارها آمده اند چه کنند؟ شما‏‎ ‎‏پایگاههایی که در کوهستانهای ایران درست کرده اید، اینها را کی درست کرده؟ برای کی‏‎ ‎‏درست کرده اید؟ اینها دخالت نیست در امور مملکت ما؟ همین حرفهای تو دخالت‏‎ ‎‏نیست؟ تو شاه را وادار نمی کنی به اینکه اینطوری مملکت را به باد فنا بدهد؟ تو دخالت‏‎ ‎‏هیچ نداری در مملکت؟ خود ایشان می گوید که لیست برای ما می فرستادند، منتها حالا‏‎ ‎‏مدعی است که نخیر، دیگر حالا نمی فرستند! دروغ می گوید؛ نخیر، حالا هم می فرستند.‏‎ ‎‏حالا هم لیست آنهاست. غیر از این نیست چیزی. «دخالت نمی کنم»!؟ آخر یک مملکتی‏‎ ‎‏که مردم همه آشنا هستند به وضع مملکتشان، می دانند که چه به سرشان دارند می آورند و‏‎ ‎‏آمده است. «من دخالت نمی کنم»! آخر برای چه ایشان می گوید که «من دخالت‏

‏نمی کنم»؟ خوب، ایرانیان که می دانند دخالت می کنی، مطبوعات دنیا هم که می دانند که‏‎ ‎‏آقای کارتر و هرکس رئیس جمهور بشود در امریکا، دخالت در امور مملکت ما می کند؛‏‎ ‎‏نمی گذارند که مملکت ما سر پای خودش بایستد.‏

آزادی واهی، ترقی ادعایی

‏     الآن ما نه استقلال داریم، نه آزادی داریم، نه به هیچ وجه مردم آزادند، نه مطبوعات‏‎ ‎‏آزاد هستند. الآن هم آزاد نیستند؛ الآن هم حکومت نظامی نمی گذارد حرفها را بزنند.‏‎ ‎‏این مطبوعاتی که الآن خودشان هم می گویند: ما آزاد هستیم، خوب بنویسند که شاه این‏‎ ‎‏کارها را دارد می کند. چرا نمی نویسند؟ شما در همۀ مطبوعات که بگردید، این کلمه‏‎ ‎‏نیست که آن کسی که این جرمها را دارد مرتکب می شود، آن عبارت از شخص شاه است‏‎ ‎‏[‏‏او‏‏]‏‏ این جرمها را مرتکب شده است از اول تا حالا. آن روزی که این پایه بریزد، آن‏‎ ‎‏وقت خواهند گفت؛ حالا جرأت نمی کنند؛ برای اینکه الآن حکومت نظامی است و همه‏‎ ‎‏چیز تعطیل می شود، و تعطیل می کنند اینها را اگر یک همچو حرفی بزنند؛ اعدامشان‏‎ ‎‏می کنند.‏

‏     چطور شما ادعا می کنید آزادی است؟ ادعا می کنید ترقی است؟ و روی این جهت‏‎ ‎‏این هم این حرفش مضحکه است ـ که روی این جهت که ‏‏[‏‏شاه‏‏]‏‏ آزادی داده به مردم، و‏‎ ‎‏مملکت را رو به ترقی برده است؛ این اختلافات پیش آمده است! این مردم، این‏‎ ‎‏هیاهویی که مردم توی خیابانها راه انداخته اند و فریاد دارند می زنند، برای این است که‏‎ ‎‏ایشان آزادی داده اند و مردم نمی خواهند! آخر این چه حرفی است که یک آدم، رئیس‏‎ ‎‏جمهور یک مملکت، یک همچو حرفی را بزند؟ توی مطبوعات هم این را نوشته اند و‏‎ ‎‏کسی هم حرفی نمی زند. اینها باید گفته بشود؛ اینها باید در ‏‏[‏‏مطبوعات نوشته شود‏‏]‏‏ این‏‎ ‎‏حرفها حرفهایی است که همین طوری گفته، دلش خواسته حالا بزند، دلش خواسته برای‏‎ ‎‏یک دلخوشیهایی به خیال خودش، بزند؛ و الاّ کی است که نداند این مسائل را.‏

درد ملتها از ابر قدرتها

‏     ما همۀ دردمان از این سران ملتهاست؛ از این سران دول. همۀ مصیبتی که بر ایران دارد‏

‏وارد می شود و بر ممالک شرق دارد وارد می شود از همین سران به اصطلاح ابرقدرت‏‎ ‎‏است، این قدرتمندان ضعفا را می خواهند به کار بکشند و منافع ضعفا را ببرند؛ یعنی ضعفا‏‎ ‎‏کار بکنند، تسلیم آنها بکنند. ضعفا گرسنگی بخورند و آنها نفتهایشان را بخورند، آنها‏‎ ‎‏معادنشان را از بین ببرند؛ یا اینها گرسنگی بخورند روی این معادن نفت، این معادن‏‎ ‎‏بزرگ نفت. مردم روی این معادن بزرگ نفت بنشینند و گرسنگی بخورند. این منطق این‏‎ ‎‏قدرتمندهای بزرگ است، مثل شوروی و مثل امریکا و امثال اینهاست. منطقشان این‏‎ ‎‏است؛ و ما می خواهیم که این وضع نباشد.‏

قراردادهای غیرقانونی

‏     ما یک قدم اولمان این است که این وضعی که الآن ایران دارد و وضعی است که‏‎ ‎‏شاهش و حکومتش و وزیرش و وکیلش و همۀ اینها این وضع را دارند که تحمیل بر این‏‎ ‎‏مملکت هستند ‏‏[‏‏تغییر کند‏‏]‏‏؛ وکیل را مردم تعیین نکرده اند؛ وکلای سنا را آنقدری که باید‏‎ ‎‏مردم تعیین کنند، نکرده اند؛ وقتی مجلس مال مردم نشد، وزرا غیرقانونی هستند؛ وقتی‏‎ ‎‏وزرا غیرقانونی هستند، تمام قراردادهایشان غیرقانونی است. همۀ قراردادهایی که‏‎ ‎‏وزرای ایران با ممالک دیگر، چه با مملکت امریکا، چه با سایر ممالک برقرار کرده اند،‏‎ ‎‏همۀ قراردادشان برخلاف قانون اساسی ماست؛ برای اینکه قانون ما اساس حکومت را بر‏‎ ‎‏این قرار داده است که مجلس تصویب کند، مجلس رأی بدهد؛ پس اساس مجلس است؛‏‎ ‎‏مجلس هم به حسب قانون اساسی با ملت است؛ اگر یک مجلسی را ملت تعیینش نکرد،‏‎ ‎‏مجلس نیست؛ اگر مجلس نشد، دیگر وزیری را که آنها تعیین کنند، نخست وزیری را که‏‎ ‎‏آنها تعیین کنند، نخست وزیر نیست. اگر وزرا، وزرای قانونی نشدند، دولت قانونی‏‎ ‎‏نیست؛ اگر دولت قانونی نشد، تمام قراردادهایی که با ممالک دیگر بسته اند، هر‏‎ ‎‏قراردادی می خواهد ‏‏[‏‏باشد‏‏]‏‏: قرارداد نفت بسته اند، باطل است؛ قرارداد ... خرید اسلحه‏‎ ‎‏بسته اند، باطل است. همۀ آنها خلاف قانون اساسی است برای اینکه اصلش خلاف قانون‏‎ ‎‏است.‏

‎ ‎