سخنرانی
تبیین شرعی بودن نهضت و وظیفه مردم در این دوران
سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج (تبیین شرعی بودن نهضت و وظیفه مردم)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 2 آب‍ان‌ 1357

زمان (قمری) : 21 ذی القعده 1398

مکان: ‫پاریس - نوفل لوشاتو

شماره صفحه : 127

موضوع : تبیین شرعی بودن نهضت و وظیفه مردم در این دوران

زبان اثر : فارسی

حضار : دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج (تبیین شرعی بودن نهضت و وظیفه مردم)

سخنرانی

‏زمان: 2 آبان 1357 / 21 ذی القعده 1398‏

‏مکان: پاریس، نوفل لوشاتو  ‏

‏موضوع: تبیین شرعی بودن نهضت و وظیفۀ مردم در این دوران‏

‏حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏     حال من امشب مقتضی اینکه مزاحمت دهم به آقایان نیست. اوضاع ایران برای ما‏‎ ‎‏حالی باقی نگذاشته است. هر روز تقریباً در ایران باز یک کشتار هست. باز این رژیم‏‎ ‎‏منحط، این رژیم سفاک، به جان مردم افتاده است و دارد همه را قتل عام می کند. در عین‏‎ ‎‏حال اوضاع رضایت بخش است، در عین حال که کشتار هست.‏

یأس شاه و آخرین غارتها

‏     اوضاع طوری است که ایشان را مأیوس کرده است. دیگر ایشان از وضع خودش‏‎ ‎‏مأیوس است و تصریح هم می کند به اینکه من مأیوسم، و باید هم مأیوس باشد، لکن در‏‎ ‎‏این حالِ یأسش الآن دارد از یک طرف اموال ملت را می برد بیرون ـ جواهرات سلطنتی‏‎ ‎‏را می گویند با طیاره حمل کردند به خارج آن جزیره ای که برای کارهای زشت درست‏‎ ‎‏کرده بودند و خیلی چیزهای زیاد در اینجا خرج شده بود و مؤسسات زیاد، آنها را هم‏‎ ‎‏بعضی آقایان گفتند که فروخته است به شرکت نفت و پولهایش را حمل کرده است به‏‎ ‎‏خارج ـ و از یک طرف هم حالا که مأیوس شده است افتاده است به کشتار دسته جمعی،‏‎ ‎‏و به هیچ کس رحم نمی کند.‏

سیاست «گام به گام» در مبارزات با شاه  اشتباه است

‏     باید ملت ایران مهلت به این دیگر ندهد. باید بدون مهلتْ این را کنار بزند و قطع یدِ او‏‎ ‎‏را از سر ملت بکند. اگر مهلت پیدا بکند این، مصیبت است برای ملت ما. گاهی یک‏‎ ‎‏پیشنهادهایی از بعضی اشخاصی که خیلی توجه به تمام مسائل ندارند می شود ـ از بعضی‏

‏از آقایان، از بعضی از محترمین ـ که مثلاً خوب است که اصل رژیم باقی باشد و این‏‎ ‎‏شخص برود، لکن بعضی تصریح به این می کنند که ایشان هم باشد، لکن همان طوری که‏‎ ‎‏قانون اساسی تکلیف سلطان را معین کرده است که سلطان باشد و حکومت نکند، همین‏‎ ‎‏سلطنت بکند؛ بایستی ما هم همین طور رفتار کنیم و بگوییم که ایشان سلطنت بکند و‏‎ ‎‏حکومت نکند و حالا به این مطلب قانع بشویم و بعد کم کم، یک قدم یک قدم، جلو‏‎ ‎‏برویم؛ این جزء اشتباهاتی است که آقایان دارند. آنهایی که سوء قصد دارند که سوء قصد‏‎ ‎‏دارند؛ یعنی می خواهند این رژیم را حفظش کنند و بعد هم هر کاری می خواهد بکند.‏‎ ‎‏آنهایی که حُسن نیت دارند و آنطور نیست که بخواهند یک ظلمی ادامه پیدا بکند، آنها‏‎ ‎‏هم اشتباه دارند.‏

سی سال جنایت مستمر

‏     اگر چنانچه ملت ایران که این همه جنایات برایش واقع شده است؛ این آدم الآن‏‎ ‎‏حدود سی سال است که دارد جنایت می کند، در این سال اخیر چقدر جمعیت از ایران به‏‎ ‎‏دست این و به امر این، کشته شده است؛ حالا بعد از این همه کشتار، بعد از اینکه همۀ‏‎ ‎‏مخازن ما را، نفت ما را، همه چیز ما را، مراتع ما را، جنگلهای ما را به دیگران واگذار کرده‏‎ ‎‏است و نفت را بکلی از بین برده است و زراعت را بکلی از بین برده است و این ملت را‏‎ ‎‏همچو کرده است که بعد از چند سال دیگر، هیچ ندارد این ملت، هیچ پشتوانه ندارد؛ یک‏‎ ‎‏کسی که این همه جنایات را کرده، ما بگوییم که خوب آقا! شما حالا دیگر بفرمایید بالای‏‎ ‎‏مسند بنشینید و بروید سراغ الواطی تان، به حکومت کار نداشته باشید؟! این ملتی که‏‎ ‎‏اینقدر خون داده، حالا آقا را سلطانش ‏‏[‏‏کند‏‏]‏‏، به سلطنت قبولش بکند و بگوید که خوب،‏‎ ‎‏شما ببخشید! حالا دیگر همان سلطنت بکنید! آن آقا باشید شما! دیگر لازم نیست که قوۀ‏‎ ‎‏اجراییه هم باشید!‏

اجازۀ سلطنت به شاه، خیانت به مردم است

‏     خوب کدام، کدام مسلمان از ما یک همچو مطلبی را قبول می تواند بکند؟ کدام آدم‏‎ ‎‏منصف قبول می کند که بچه های مردم، جوانهای مردم، دخترهای مردم، بچه های‏

‏کوچک مردم را این مرد، این آدم سفاک به کشتن داده است، خودش در 15 خرداد‏‎ ‎‏متصدی فرمان بوده و به طوری که می گویند پانزده هزار نفر جمعیت را با فرمان او کشتند،‏‎ ‎‏و امکان ندارد که این کشتارهایی که می شود بی فرمان او باشد، جرأت نمی کند کسی‏‎ ‎‏بی فرمان او آدم بکشد، یک دفعه هم ایشان نگفته است که من نکردم و مأمورهای من‏‎ ‎‏کردند؛ برای اینکه معلوم است مسئله؛ یک آدمی که یک عمر جنایت بر این ملت کرده‏‎ ‎‏است،یک عمر خیانت به این ملت کرده است،یک عمر خون بچه های این مملکت راریخته،‏‎ ‎‏حالا ما بگوییم که خوب، حالا برای اینکه آرامشی پیدا بشود، ایشان سلطان باشند، آقا‏‎ ‎‏باشند، دیگران خدمتگزار! این را کدام ملت می تواند از ما قبول کند؟ کدام آدم که اعتقاد‏‎ ‎‏به خدا و اسلام دارد، می تواند این نقشه را پیاده کند و تصدیق این مطلب بکند؟ جز آن‏‎ ‎‏کس که اشتباه کرده؛ ما ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ آن آدمی که اشتباه کرده، می گوییم از اشتباه بیرون بیاید.‏

به شاه نباید مهلت داد

‏     و ثانیاً باید بدانند این آقایان که اگر این آدم را امروز شما مهلت دادید و گفتید سلطان‏‎ ‎‏باشد و حکومت نکند، این «حالا» قبول می کند. خودش هم در مجلس گفته است که‏‎ ‎‏قانون برای من وظیفه معین کرده است و من هم قبول ‏‏[‏‏دارم‏‏]‏‏. این را قبول کرده است؛ اما‏‎ ‎‏همین آدم می خواهد شما را بازی بدهد، مردم را بازی بدهد تا حالا ساکت بشوند مردم؛‏‎ ‎‏این نهضتی که الآن پیدا شده است و همه، دسته جمعی می گویند که ما نمی خواهیم این‏‎ ‎‏آدم را، «مرگ بر این سلطنت»، این خاموش بشود. اینکه خاموش شد امکان ندارد دوباره‏‎ ‎‏مثل حالایش شود؛ یعنی این قیامی که الآن شده و این نهضتی که الآن شده است و آن‏‎ ‎‏همه زحمتها کشیده شده است تا به اینجا رسیده، اگر این نهضت بخوابد و مردم بروند‏‎ ‎‏سراغ کارهایشان، سراغ زندگی شان بروند، دیگر محال است که برگردد این ‏‏[‏‏وضعیت‏‏]‏‏،‏‎ ‎‏و این نهضت پیدا بشود، و این آدم از این قدمی که گذاشته برمی گردد؛ این وقتی که‏‎ ‎‏برگشت، تمام مردم را، تمام مخالفین خودش را، خواهد قتل عام کرد بدتر از حالا.‏

طرح جانشینی سلطنت و شورای سلطنت، انحراف از نهضت است

‏     کدام آدم، کدام عقل این مطلب را اجازه می دهد که ما یک دشمن سرسخت یک‏

‏ملتی را رساندیم تا آنجایی که دارد حالا خاضع می شود و دارد گورش را گم می کند‏‎ ‎‏برود، ما حالا مهلتش بدهیم که بعدها، بعدها یک قدمی برداریم؟ الآن باید این ‏‏[‏‏را‏‏]‏‎ ‎‏چاره کرد، الآن باید قطع کرد این ریشه را. ما همه مان باید شرکت کنیم در این مطلب، همۀ‏‎ ‎‏قشرهای ملت باید شرکت کنند در این مطلب. اگر کسی در این مطلب موافقت با ما نکند،‏‎ ‎‏این سوء نیت یا دارد یا آدم نفهمی است، جاهلی است؛ آنکه جاهل است باید به آن‏‎ ‎‏حالی کرد؛ آن کس که سوء نیت دارد باید به او تشر زد که این، دست بردارد از‏‎ ‎‏این‏‏[‏‏اندیشه‏‏]‏‏. خیانت است به یک ملتی که خون داده است حالا ما بگوییم که خیر، ما این‏‎ ‎‏قدم اولمان که برداریم که ایشان حالا سلطان باشد و یا این برود و فرح خانم سلطان‏‎ ‎‏مملکت ما بشود و شورای مملکتی، شورای سلطنتی پیدا بشود و بعدش، آن وقت بیاییم‏‎ ‎‏قدم دوم بگوییم: نه، او هم باشد! آقا، همین حالا باید این کار را کرد. این اشتباه است.‏‎ ‎‏همین حالا، همین حالا باید این ملت تا اینجا که رسانده، حرکت بدهد و همین طوری که‏‎ ‎‏مثل سیل دارد پایه ها را یکی بعد از دیگری می ریزد، همۀ پایه ها را بریزد تا این برود، این‏‎ ‎‏خیانتکار برود؛ و ما دنبال این مطلب؛ یعنی همین حالا حرف ما این است که باید تمام‏‎ ‎‏دستهایی که در این مملکت، قدرتمندی کردند و با قدرتمندی دارند ذخایر ما را‏‎ ‎‏می برند، اینها تمام باید قطع بشود. این دستها باید قطع بشود و کنار بروند. مملکتْ‏‎ ‎‏مملکت ماست و ما خودمان می خواهیم اداره کنیم مملکت را؛ مستشار امریکایی ما‏‎ ‎‏نمی خواهیم که یکی گاز ما را ببرد و آن یکی ـ عرض می کنم که ـ نفت ما را ببرد و آن‏‎ ‎‏یکی مرتع ما را ببرد؛ و آن یکی جنگل ما را ببرد. چه برای مملکت ما باقی گذاشته این‏‎ ‎‏آدم؟‏

قطع ریشۀ ظلم

‏     حرف ما این است. و این حرف، حرف من نیست آقا که من بگویم حقی مال من‏‎ ‎‏است و این حقم را گذشتم؛ این حقْ حق الهی است؛ این حکمْ حکم خداست. مسئله،‏‎ ‎‏تکلیف شرعی الهی است، کسی نمی تواند تخلف بکند، نباید تخلف بکند. یک کسی که‏‎ ‎‏سر تا پایش ظلم است باید قطعش کرد. این ریشه را باید قطع کرد. این ـ مسلمین را دارد‏

‏به ـ مسلمین ایران را دارد به نابودی می کشد؛ این را باید قطعش کرد تا اینکه مردم بتوانند‏‎ ‎‏یک نفسی بکشند. پنجاه سال بیشتر، مردم خفقان گرفته بودند؛ مردم را سلب آزادی همه‏‎ ‎‏طرفه کرده بودند اینها. پنجاه سال است که مردم زجر کشیدند، اولادهایشان را دادند، چه‏‎ ‎‏زمان آن پدر و چه زمان این پسر؛ حالا که مردم رسیدند به اینجا و قیام کردند، یک قیام‏‎ ‎‏مردانه کردند مردم ایران، الآن هم در ایران، همین حالا که من و شما اینجا نشستیم،‏‎ ‎‏بلااشکال در ایران یک هیاهویی هست و قم، صدایش بوده است که می گفتند صدای‏‎ ‎‏تفنگها الآن دارد می آید، همین امروز چه کردند، همدان هم که آن قیام هست و اطراف‏‎ ‎‏کرمان هم لابد هست، تهران هم که همیشه یک چیزی هست در کار، الآن که این مردم‏‎ ‎‏مهیایند و به اینجا رساندند و حاضرند مردم برای همه جور جانفشانی برای اسلام و برای‏‎ ‎‏ملت خودشان، ما حالا بیاییم بگوییم که حالا باشد، بگذارید بعدها این کار را می خواهیم‏‎ ‎‏بکنیم؛ حالا این قدم اولی را برمی داریم، ایشان را می گوییم: آقا سلطان باشد، لکن‏‎ ‎‏حکومت نکند! این چه حرفی است که از دهن ما بیرون بیاید؟ کدام ملت می تواند این‏‎ ‎‏مطلب را قبول بکند؟ خیر، ایشان باید بروند. این سلسله باید منقرض بشود. ایران، این‏‎ ‎‏سلسله را نمی خواهد. بچۀ هفت ساله اش هم نمی خواهد، پیرمرد هشتاد ساله اش هم‏‎ ‎‏نمی خواهد.‏

الآن وقت کار است

‏     و الآن وقت کار است که همه دست به هم بدهیم؛ شماها که در خارج مملکت هستید،‏‎ ‎‏با تمام قوایی که دارید کمک کنید به این مملکت، به اهل مملکت خودتان. آنها دارند‏‎ ‎‏خون می دهند، شما ‏‏[‏‏با‏‏]‏‏ قلم، قدم ـ عرض می کنم که ـ تظاهر، هر چه بلدید، هر طوری که‏‎ ‎‏می دانید، خطابه بخوانید برای مردم این مملکتها، صحبت کنید برایشان، مطالب ایران را‏‎ ‎‏به آنها بگویید، حالی شان کنید که در ایران چه می گذرد و ما چه مصیبتهایی داریم و‏‎ ‎‏ایرانی ها گرفتار چه مصیبتهایی هستند، بلکه ان شاءالله ملتهای دیگر هم بیدار بشوند. الآن‏‎ ‎‏به ما می گفتند که ملت فرانسه همه الآن راجع به اینکه این باید برود، همه قبول دارند که‏‎ ‎‏این باید برود. راست هم می گویند ولیکن باید فهماند به آنها، باید گفت. خوب، ‏‏[‏‏با‏‏]‏

‏تبلیغاتِ چقدر ساله الآن آنجاست که شاید بسیاری از مردم ندانند که این بیچاره مردم چه‏‎ ‎‏چیز دارند می گویند. خوب، آزادی داده و کارتر می گوید: چون آزادی تندی داده است‏‎ ‎‏به مردم، از این جهت مردم با او مخالفند؛ آخر این چه حرف احمقانه‏‏[‏‏ای‏‏]‏‏ است؟ مردم،‏‎ ‎‏آزادی چون دادند به آنها، حالا دارند داد می کنند که آزادی بده؟ مردم را، مملکت را‏‎ ‎‏چون رو به ترقی دارد می برد، از این جهت، مردم از ترقی مملکتشان بدشان می آید؟‏

اگر مهلت دهیم، ملت نابود خواهد شد

‏     مملکت را برده تا لب هلاکت، و اگر اینطور این آدم، خدای نخواسته باقی بماند، چند‏‎ ‎‏سال دیگر، شما بعد از چند سال دیگر، نه نفت دارید، (برای اینکه تمام لوله ها را باز‏‎ ‎‏کردند و همین طور دارد می رود) نه نفت دارید، نه زراعت دارید؛ بعد که نفت نیست و‏‎ ‎‏زراعت نیست، چی دیگر؟ ما چه چیز داریم؟ هیچی، این آدم اگر چند سال ‏‏[‏‏دیگر‏‏]‏‏باشد‏‎ ‎‏ما را می کشد به نابودی؛ ملت نابود خواهد شد.‏

وحدت برای قطع ریشه

‏     الآن وقت این است که همه دست به هم بدهیم و این ریشه را قطع بکنیم، و دنبالش‏‎ ‎‏ریشه های دیگر ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏هم قطع بکنیم. مملکت مال خودمان است و حرف حق داریم و‏‎ ‎‏حرف صحیح داریم که مملکت خودمان را می خواهیم خودمان اداره بکنیم. ما داریم‏‎ ‎‏اشخاصی که اداره کنند مملکتمان را؛ ما رجال صالح داریم، ما رجال مُسْلم داریم، ما‏‎ ‎‏تحصیل کرده ها داریم، عدۀ کثیری در اروپا و امریکا اصلاً نمی توانند برگردند به‏‎ ‎‏مملکت؛ برای اینکه مورد زجر و حبس و اعدام و این چیزها واقع می شوند، آنها می آیند‏‎ ‎‏به مملکت خودشان، زندگی می کنند و اداره می کنند مملکت را.‏

شایعۀ کمونیست شدن ایران !

‏     نباشد ایشان، کمونیست می شود، یک حرف غلطی است؛ کمونیستی دیگر در کار‏‎ ‎‏نیست، ایرانْ کمونیستی ندارد؛ چهار تا بچه اگر یکوقتی یک چیزی بازیشان بدهند، یک‏‎ ‎‏صحبتی بکنند، اگر از خود آنها نباشد و تحریک خود آنها نباشد چهار تا بچه هم که از‏

‏بین می روند اینها، چیزی نیستند اینها تا اگر ایشان نباشند... یک مملکتی که سی میلیون‏‎ ‎‏جمعیت علَم بلند کرده و داد می زند: اسلام، اسلام. این دیگر می شود کمونیستی باشد؟‏‎ ‎‏خفه می کنند کمونیست را؛ مگر می شود یک همچون چیزی؟ این تبلیغات شاه است‏‎ ‎‏برای اینکه خودش را نگه دارد و برای اینکه چند روزی زنده بماند؛ این می گوید: خیر،‏‎ ‎‏اگر من نباشم کمونیست می شود. خودت از کمونیست هم بدتر هستی!‏

تکلیف، همراهی با نهضت

‏     در هر صورت شما همه، ما همه، موظفیم به اینکه کمک کنیم به رفقایمان در آنجا.‏‎ ‎‏کمک ما در اینجا و در ممالک خارجه این است که تبلیغات کنیم؛ یعنی هر کدامتان یک‏‎ ‎‏مبلّغ، یک خطابه خوان باشید برای مردم. می روید توی مدرسه تان، آنجا چند نفر را پیدا‏‎ ‎‏می کنید صحبت کنید، بگویید که مسئله این است، مملکت ما اینطور است، مردم این را‏‎ ‎‏می خواهند، این آدم این کار را کرده. این حرف را که می دانید همه تان، همه تان اطلاع‏‎ ‎‏دارید که الآن چه می گذرد به مملکت ما. ان شاءالله خداوند همه تان را موفق کند و حفظ‏‎ ‎‏کند و سالم باشید، و خودتان را بسازید برای مملکتتان. ان شاءالله همه با هم وارد‏‎ ‎‏مملکتتان بشوید و سالم باشید؛ مملکتتان از خودتان باشد. ان شاءالله . ‏‏[‏‏صلوات حضار‏‏]‏‏.‏

‎ ‎