سخنرانی
هدف دشمن در حذف نیروهای متعهد ـ لزوم هوشیاری ملت و توجه به مسائل اساسی کشور
سخنرانی در جمع خانواده های شهدای هفتم تیر (هوشیاری در مقابل توطئه ها)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 11 ت‍ی‍ر ‭1360

زمان (قمری) : 29 ش‍ع‍ب‍ان‌ ‭1401

مکان: تهران

شماره صفحه : 22

موضوع : هدف دشمن در حذف نیروهای متعهد ـ لزوم هوشیاری ملت و توجه به مسائل اساسی کشور

زبان اثر : فارسی

حضار : خانواده های شهدای فاجعه 7 تیر و اعضای دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی

سخنرانی در جمع خانواده های شهدای هفتم تیر (هوشیاری در مقابل توطئه ها)

سخنرانی

‏زمان: صبح 11 تیر 1360 / 29 شعبان 1401‏‎[1]‎

‏مکان: تهران، حسینیه جماران‏

‏موضوع: هدف دشمن در حذف نیروهای متعهد ـ لزوم هوشیاری ملت و توجه به مسائل اساسی‏‎ ‎‏کشور ‏

‏حضار: خانواده های شهدای فاجعۀ 7 تیر و اعضای دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

إنّا لله ِ وَ إنّا اِلَیْهِ راجِعُون

حذف افراد متعهد مقصد اصلی دشمنان

‏     ‏‏من به همۀ بازماندگان شهدا ـ که باید بگویم همۀ ایران بازماندگان این شهدا هستند ـ‏‎ ‎‏تسلیت عرض می کنم. ما از خدا هستیم، ما هرچه داریم از اوست. از خود هیچ نداریم و‏‎ ‎‏آنچه که هدیه می کنیم به اسلام، هدیه ای است که از خدای تبارک و تعالی به ما مرحمت‏‎ ‎‏شده است و ما امانت ها را به او برمی گردانیم و این امانتها با پاکی و سرفرازی به سوی‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی شتافتند و موجب سرافرازی ملت و مظلومین جهان واقع شدند.‏‎ ‎‏آنها پیشقدم شدند و همۀ اشخاصی که در جبهه ها و پشت جبهه ها از پانزدۀ خرداد به این‏‎ ‎‏طرف به سوی حق تعالی شتافتند، موجب سرفرازی ملت ما و مظلومین جهان اند. آنچه‏‎ ‎‏مهم است برای ما این است که ما چه باید بکنیم. آنها خدمت خودشان را به اسلام کردند‏‎ ‎‏و آن وقت خدای تبارک و تعالی مقدر فرمود به خدمت او شتافتند.‏

‏     مهم برای ما این است که ما به تکلیفمان عمل بکنیم. به آنچه خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏فرموده است عمل بکنیم. پیش کسانی که به خدا ارتباط دارند، شهادت عزیزان مطرح‏‎ ‎‏نیست، خدمت عزیزان مطرح است. آنها خدمت خودشان را کردند و برای این ملت‏

‏سرمایه هایی بودند که از دست رفت، لکن راهی که آنها رفتند باید ما هم با هوشیاری آن‏‎ ‎‏راه را تعقیب کنیم. یک جریانی از اول نهضت و از اول انقلاب در مقابل انقلاب در کار‏‎ ‎‏بود. مسئلۀ اتفاقی نبود که افراد مؤثر را، افرادی که برای این ملت سرمایه بودند، یکی بعد‏‎ ‎‏از دیگری یا شهید کردند یا خواستند شهید کنند و خداوند حفظ کرد. این طور نبود که من‏‎ ‎‏باب اتفاق یک کسی مرحوم مطهری را ترور کند یا مرحوم مفتح را یا آقای هاشمی را یا‏‎ ‎‏آقای خامنه ای را یا مرحوم بهشتی را یا این وزرایی که برای اسلام هر کدام ارزشمند‏‎ ‎‏بودند و آن وکلایی که متعهد و مفید بودند. مسئله یک مسئلۀ تنظیم شده بود و هست.‏‎ ‎‏مسئله ای بود که از اوّل که این انقلاب یک شکلی به خودش گرفت از آن وقت شروع شد‏‎ ‎‏به این مسائل.‏

‏     از همان وقت که به جمهوری اسلامی مردم می خواستند رأی بدهند مورد تحریم‏‎ ‎‏واقع شد. یک دسته ای، یک گروهی تحریم کردند و وقتی که مجلس خبرگان تأسیس‏‎ ‎‏شد در تأسیسش مخالفتها شد و بعد از آنکه دیدند تأسیس شد و اشخاصی که در مجلس‏‎ ‎‏خبرگان هستند فقها هستند یا دانشمندانی که در خط اسلام هستند، شروع به مخالفت شد‏‎ ‎‏و طرح انحلالش پیش یک عده ای ریخته شد و خداوند حفظ کرد. من باب اتفاق نبود که‏‎ ‎‏وقتی مجلس شورا می خواست تأسیس بشود باز مخالفتها شد و وقتی هم تأسیس شد باز‏‎ ‎‏در خود مجلس افرادی در آن موادی که برای حفظ اسلام و حفظ استقلال کشور مفید‏‎ ‎‏بود، مورد اشکال واقع شد. این یک مسئله ای بود و یک جریانی. این جریان هست‏‎ ‎‏همراه با این انقلاب، همزاد با این انقلاب و همراه با این انقلاب و الآن هم هست و بعدها‏‎ ‎‏هم خواهد بود. بی جهت نیست که یک کسی در مجلس شورا انگشت می گذارد روی‏‎ ‎‏یک ماده ای که آن ماده بر حسب خواست اسلام ادامه دهندۀ اسلام و ادامه دهندۀ راه‏‎ ‎‏اسلام است،‏‎[2]‎‏ آن ماده مورد مؤاخذه قرار می گیرد و مخالفت. و من باب اتفاق نیست که‏‎ ‎‏بعد از آنکه آن مسئله هم گذشت، دولت وقتی که یک دولت اسلامی است و متعهدی‏

‏است مورد اشکال و مورد هتک قرار می گیرد و مجلس وقتی که مجلس اسلامی و اکثر‏‎ ‎‏افراد آن افراد متدین، متعهد هستند، مجلس را مورد مؤاخذه قرار می دهند و گفته و‏‎ ‎‏می گویند که اینها اشخاصی هستند که نمی توانند کاری انجام بدهند. قضیۀ توانایی دولت‏‎ ‎‏نیست و توانایی مجلس نیست، قضیه این است که این مجلس اسلامی نباید باشد، این‏‎ ‎‏دولت اسلامی نباید باشد.‏

‏     قضیه آقای بهشتی نبود، شما دیدید که در طول این یک سال، دو سال با چه افرادی‏‎ ‎‏مخالفت شد. قضیه شخص افراد نبود، قضیه همان جریان بود که با اصل اساس مخالفت‏‎ ‎‏باشد. قضیۀ دفترهای هماهنگی در سراسر کشور یک قضیه من باب اتفاق و عادی نبود؛‏‎ ‎‏قضیۀ مخالفت با دولت اسلامی و هر روز در هر گفتاری و در هر نوشته ای حمله به دولت،‏‎ ‎‏به اینکه این دولت کاری از او بر نمی آید. قضیه این نیست، قضیه این نیست که مجلس‏‎ ‎‏یک مجلس غیرکارآیی است و از اشخاص غیر مطلع تشکیل پیدا کرده. مسائل این‏‎ ‎‏نیست، مسئله این نیست که قوۀ قضائیه به دست انحصارطلبان افتاده است. مسائل اصلی‏‎ ‎‏آنها این نیست. مسائل امریکاست و اسلام؛ جریان، جریان امریکایی در مقابل اسلام. از‏‎ ‎‏همان اول، از همان وقتی که احساس این شد که شاه باید برود، از همان وقت بختیار‏‎ ‎‏می آید و بختیار از یک گروه ملی گرا. من باب احتیاط هم آنها می گویند که دیگر او از‏‎ ‎‏حزب ما و از جبهه نیست. این احتیاطی بود که کردند که اگر او کنار رفت، باز جبهه ای در‏‎ ‎‏کار باشد. از همان وقت که دیگر اساس سلطنت سست شد، این جریان در کار افتاد. همان‏‎ ‎‏وقت که من در پاریس بودم این جریان شروع شد. همان وقت هم می خواستند که شاه را‏‎ ‎‏نگه دارند، به اسم اینکه او سلطنت کند نه حکومت، با این اسم می خواستند حفظش کنند‏‎ ‎‏و از همان وقت هم می خواستند که بختیار را بیاورند و با ما آشتی بدهند، ما کانَّهُ نزاعمان با‏‎ ‎‏بختیار بود از این جریان. از اول یک جریانی منسجم شده و برنامه ریزی شده در کار بود‏‎ ‎‏و ما درست توجه به آن نداشتیم. کم کم هی مطالب معلوم شد، کم کم خودشان را لو دادند‏‎ ‎‏و رسید به اینجا که من هر چه جدیّت کردم که نرسد به اینجا، رسید. نه از باب اینکه به اینها‏‎ ‎‏اعتمادی داشتم، از جهات دیگری که به خود آقایان گفتم. حالا رسیده جریان به اینجا که‏

‏از حفظ شاه و بعدش بختیار و بعدش شورای سلطنتی و بعدش اصل جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏که با آن مخالفت می شد و بعدش مجلس خبرگان و بعدش مجلس شورای اسلامی و‏‎ ‎‏بعدش دولت و بعدش قوه قضایی که با همه مخالفت می شد. نه از باب اینکه با رجایی و‏‎ ‎‏بهشتی و هاشمی و امام جمعه تهران مخالفتی داشتند، چه مخالفتی؟ یک جریانی بود که‏‎ ‎‏باید افراد متعهد نباشد. اگر شد آنها را از صحنه بیرون کنند و منعزل کنند از مردم، بهتر.‏‎ ‎‏شایعه سازی کنند که حتی این اجناسی که برای جنگزده ها می خواهند ببرند این می رود‏‎ ‎‏تو جیب آقای بهشتی و آقای خامنه ای و آقای کذا، آقای هاشمی. هر جنایتی که در ایران‏‎ ‎‏به دست خود آنها واقع می شد به مردم می گفتند که اینها کردند. این یک جریانی بود و‏‎ ‎‏هست که می خواهند این کشور را با آن جریان بکشند به طرف امریکا. خوب اگر به طرف‏‎ ‎‏امریکا کشاندند شوروی هم شریک است. امریکا تنهایی نمی تواند، باید با هم باشند و‏‎ ‎‏این جریان بالفعل هست. آن طور مسائل یکی یکی گذشت و از آن، طرفی نبستند، از این‏‎ ‎‏کشتار دستجمعی که در تاریخ پارلمانهاو دولتهای دنیا کم نظیر یا بی نظیر است، از این هم‏‎ ‎‏فایده ای نبردند. حالا همان شلوغکاریها را، هی حالا می بینند فایده نمی برند، یک فایده‏‎ ‎‏را دلشان می خواهد ببرند و آن این است که تخریب کنند، خرابکاری بشود، خود‏‎ ‎‏خرابکاری را می خواهند.‏

لزوم هوشیاری در مقابل توطئه ها و معرفی خرابکاران

‏     ‏‏ملت ما امروز تکلیفش این است که تمام افراد، تمام افراد ملت، چشم و گوششان را‏‎ ‎‏باز کنند و رفت و آمدهای آنها را کنترل کنند. اگر نشسته ملت که برای او پاسدارها فقط،‏‎ ‎‏کمیته ها فقط، دولت فقط، انجام وظیفه بدهد، این اشتباه است. همۀ افراد الآن موظف اند‏‎ ‎‏به اینکه این مسائل را تعقیب کنند. این خرابکارهایی که در گوشه ها خزیده اند و مشغول‏‎ ‎‏خرابکاری هستند و مع الأسف، جوانهای بی توجه ما را، دخترهای خردسال ما را،‏‎ ‎‏پسرهای خردسال ما را اغفال می کنند، باید پدر و مادر اینها توجه داشته باشند که آنها را،‏‎ ‎‏آنها به تباهی می کشند، برای اینکه آب گل آلود بشود، اگر بتوانند بهره بردارند و اگر‏

‏نتوانند هم لا اقل این دیوار را خرابش کنند. تمام پدر و مادرها و اقوام و عشیره ها‏‎ ‎‏موظف اند که این بچه های گولخورده را، این پسرهای گولخورده را، این دخترهای‏‎ ‎‏گولخورده را، اینها را نصیحت کنند. اینها را از این کار که بر خلاف مسیر ملت است، بر‏‎ ‎‏خلاف مسیر اسلام است اینها را بازدارند از این کارها، ننشینند که بچه هایشان بروند در‏‎ ‎‏بین مردم و خرابکاری کنند و گرفتار بشوند و به جزای خودشان برسند و در آن دنیا هم به‏‎ ‎‏جزای خودشان برسند. نگذارند، این بچه ها گول خورده اند؛ محتاج به نصیحت هستند.‏‎ ‎‏من از آن جوانهایی که از اینها گول خوردند به عنوان اینکه: «ما می خواهیم برای این ملت‏‎ ‎‏یک کاری انجام بدهیم، ما می خواهیم آخوندها نباشند، آنها برای ملت نیست، آنها برای‏‎ ‎‏انحصارطلبی های خودشان هست، ما می خواهیم برای شما کار بکنیم». من تعجبم از این‏‎ ‎‏جوانها که افعال اینها را نادیده می گیرند. یک عمر کشاورز زحمت می کشد، یک کبریت‏‎ ‎‏منافق، این را به آتش می کشد. اینها اشخاصی هستند که برای ملت ما می خواهند خدمت‏‎ ‎‏بکنند!! در خیابان می ریزند و مردم عادی که دارند رفت و آمد می کنند، اتومبیلهای‏‎ ‎‏عادی که دارد رفت و آمد می کند، اینها را می کشند و به آتش می کشند و سر می برند و به‏‎ ‎‏طور فجیع می کشند اینها را. اینها اشخاصی هستند که برای مردم کار می کنند، برای خلق‏‎ ‎‏کار می کنند!! تکلیف ملت امروز این است که تمامشان توجه کنند که این خرابکارها را‏‎ ‎‏شناسایی کنند، شناسایی کنند و معرفی کنند به کمیته ها و دادگاهها و هرجا نزدیکشان‏‎ ‎‏است. خودشان وارد عمل نشوند، همان شناسایی کنند یا لااقل یکی را بگیرند بدهند‏‎ ‎‏دست پاسدارها و قوای انتظامی، ننشینند که دیگران کار بکنند. مصلحت، مصلحت همه‏‎ ‎‏است. امروز مثل سابق نیست که ملت به حساب نیاید و یک دولت جائری سر کار باشد که‏‎ ‎‏بخواهد همۀ استفاده ها را خودش ببرد و ملت را کنار بگذارد. امروز روزی است که شما‏‎ ‎‏همه با هم می خواهید این کشور را به سعادت برسانید و از دست قدرتهای فاسد بیرون‏‎ ‎‏کنید.‏

‏     امروز باید همۀ شما سازمان اطلاعات باشید، از اجزای سازمان اطلاعات باشید. همۀ‏‎ ‎‏ماها مکلفیم که اگر از این خرابکارها کسی را یافتیم ـ و باید هم دنبال این باشیم که بیابیم‏

‏اینها را ـ معرفی کنیم تا قوای انتظامی و نظامی بگیرند و تحویل دادگاهها بدهند و محاکمه‏‎ ‎‏بشوند. محاکمه ها هم باید محاکمات عادلانه باشد، بر طبق موازین شرعی باشد، ننشینید‏‎ ‎‏تا اینکه اینها خرابکاری را توسعه بدهند. اینها اجیرند که این خرابکاریها را هرچه‏‎ ‎‏می توانند توسعه بدهند و در هر جای از کشور یک شلوغی به کار بیاورند، یک‏‎ ‎‏خسارتهایی وارد کنند به خیال اینکه ملت کم کم خوف پیدا بکند و این مسیر خودش را‏‎ ‎‏رها کند، حالا که مسیر رها شد و ملت دیگر ترسید و کنار نشست، آنها وارد میدان بشوند،‏‎ ‎‏حکومت را از بین ببرند و مجلس را از بین ببرند و یک مجلس و یک حکومت به‏‎ ‎‏صورت اسلامی و در باطن آن نحوی که خود آنها می خواهند و امریکا می خواهد. ما‏‎ ‎‏نباید بنشینیم و تماشاچی باشیم. ما باید فعالانه عمل بکنیم. اگر شهید دادیم فعالیتمان‏‎ ‎‏بیشتر بشود. آنهایی که شهید دادند فعالیتشان بیشتر بشود؛ برای اینکه از دست دادند یک‏‎ ‎‏افراد با ارزشی را و باید دنبال کنند تا پیدا بکنند آن اشخاصی که این جنایتها را کردند و‏‎ ‎‏می کنند.‏

توجه به جنگ و شرکت آگاهانه در انتخابات

‏     ‏‏و ما، همۀ ملت باید توجه به جنگ داشته باشد و این کشتارهایی که شاید یکی از‏‎ ‎‏انگیزه هایش هم این باشد که مردم ذهنشان از جنگ منصرف بشود و ما ـ خدای نخواسته‏‎ ‎‏ـ در جنگ ببازیم که نخواهیم باخت، لکن طول بکشد. اذهان خودتان را، سرتاسر کشور‏‎ ‎‏اذهان خودشان را، همۀ ملت متوجه به جنگ کنند. اساس این است که ما در آنجا پیروز‏‎ ‎‏بشویم و ان شاءالله ، پیروز می شویم. اینکه شخصیتهای بسیار ارجمندی از دستمان رفت‏‎ ‎‏نباید ما را از آن مسائلی که همان شهدای ما مورد نظرشان بود و اساس خدمتشان بود، ما‏‎ ‎‏فراموش کنیم. ما بیشتر باید توجه بکنیم به آن چیزی که این شهدای ما در مجلس، این‏‎ ‎‏شهدای ما در دولت، شهدای ما در قوۀ قضایی، آنها را ما از دست دادیم، باید طریقۀ آنها‏‎ ‎‏را که همه این مسئله بود که جنگ را ما ببریم و تفاله های امریکا و شوروی را از کشور‏‎ ‎‏خودمان پاکسازی کنیم و کشور خودمان یک کشور اسلامی مستقل، آزاد باشد باید ما آن‏

‏طریقه را فراموش نکنیم. در رأس همۀ امور توجه باشد به اینکه این جنگ باید به پیروزی‏‎ ‎‏ختم بشود ان شاءالله و ان شاءالله می شود. در هر صورت ما تکلیف داریم. من دیروز راجع‏‎ ‎‏به تکلیفی که به همۀ ملت متوجه است، به زن و مرد و آن کسی که به حد رأی دادن قانونی‏‎ ‎‏رسیده واجب است این مسئله که در پای صندوقهای تعیین رئیس جمهور حاضر بشوند و‏‎ ‎‏رأی بدهند. چنانچه سستی بکنید، کسانی که می خواهند این کشور را به باد فنا بدهند،‏‎ ‎‏ممکن است پیروز بشوند. باید همۀ شما، همۀ ما، زن و مرد، هر مکلف همان طور که باید‏‎ ‎‏نماز بخواند، همان طور باید سرنوشت خودش را تعیین کند. ما یک سیلی خوردیم از‏‎ ‎‏اشتباه، ما همۀ این نابسامانیهایی که الآن داریم برای اینکه اشتباه کردیم، نباید اشتباه تکرار‏‎ ‎‏بشود. دنبال این باشید که یک نفر صد در صد مکتبی، اسلامی، در خط اسلام، برای‏‎ ‎‏ریاست جمهور انتخاب کنید. همۀ گروهها و همۀ جمعیتها، همۀ علمای بلاد و همۀ مردم‏‎ ‎‏بلاد باید در این امر حیاتی که اگر اشتباه باز بکنیم، باز بعد از چندی باید یک عزلی پیش‏‎ ‎‏بیاید و دوباره از سرگرفتار بشود، باز اشتباه نکنیم. البته کاری جز شلوغکاری نمی توانند‏‎ ‎‏بکنند، لکن امروز شلوغکاری هم برای ما ضرر دارد. امروز هر قدمی که ما سست کنیم یا‏‎ ‎‏ساکت در یک جایی باشیم ضرر دارد برای ما. ما باید فعال باشیم، ما باید به پیش برویم.‏‎ ‎‏اگر ما یک قدم سست کنیم، آنها یک قدم جلو می آیند. اگر یک قدم ما عقب برویم، آنها‏‎ ‎‏ده قدم جلو می آیند. ما باید ارتشمان و ژاندارمریمان و پاسدارانمان و بسیجمان و آن‏‎ ‎‏کسانی که از عشایر به اینها متصل اند و اینها، فعالانه جلو برویم و اگر یک وقت سستی‏‎ ‎‏کنیم، آنها می آیند جلو، اگر یک قدم عقب بگذاریم آنها می آیند جلو، آنها ده قدم‏‎ ‎‏می آیند جلو. ما باید با کمال شدت و با کمال شجاعت باید در میدانهایی که دفاع از اسلام‏‎ ‎‏دارید می کنید، این تفاله های امریکا را از کشور خودتان بیرون بریزید؛ این تکلیف آنها.‏‎ ‎‏و تکلیف اشخاصی که در پشت جبهه هستند، تکلیف آنها هم همین است که با آنها‏‎ ‎‏همراهی کنند. اگر یک قوای مسلحه ای ببیند که ملت با اوست، پشتیبان اوست فعالیتش‏‎ ‎‏چندان برابر خواهد شد. شما باید افهام کنید به آنها که ما پشتیبان شما هستیم و هستید. شما‏‎ ‎‏ملت اسلام نشان دادید به همۀ دنیا که ما یک ملتی هستیم که با ارتشمان پیوند داریم و با‏

‏قوای مسلحمان پیوند داریم و ما در پشت جبهه به آنها خدمت می کنیم و آنها در جبهه به‏‎ ‎‏ما و به اسلام.‏

منافقین، تفاله های امریکایی

‏     ‏‏نباید ما فراموش کنیم که در جنگ با امریکا هستیم. ما در جنگ با امریکا و تفاله های‏‎ ‎‏امریکا ‏‏[‏‏هستیم‏‏]‏‏، این تفاله هایی که قالب زدند خودشان را و ما غفلت کردیم، الآن هم‏‎ ‎‏هستند. باید هر یک از اینها را شناسایی کنید و به دادگاهها معرفی کنید، ننشینید که باز یک‏‎ ‎‏جایی را آتش بزنند. اینها می خواهند خرابی کنند کار ندارند به این که کی کشته بشود و‏‎ ‎‏کی از بین برود، دشمنی خصوصی هم با هیچ کدام ندارند. خوب، هفتاد و چند نفر از‏‎ ‎‏بهترین جوانان ما را که از بین بردند، اینها با افرادشان یک آشنایی نداشتند، نمی شناختند،‏‎ ‎‏امّا می خواستند یک شلوغی بشود، یک انفجاری حاصل بشود و مردم از صحنه بیرون‏‎ ‎‏بروند و دیدند که خیر، عکس شد مطلب مردم. این شهادت اسباب این شد که همه با هم‏‎ ‎‏منسجم بشوند. این اسباب این شد که مشت این ادعاکن ها که ما برای آزادی و برای کذا‏‎ ‎‏می خواهیم زحمت بکشیم و باید این ملت آزاد باشد و کذا، مشت اینها باز شد که اینها از‏‎ ‎‏چه سنخ آزادی می خواهند؛ آزادی انفجار! آزادی انفجار اینها می خواهند. اینها‏‎ ‎‏می خواستند که این منافقین هم آزاد بیایند توی مردم و بعد از یک سال دیگر بسیاری از‏‎ ‎‏جوانهای ما را منحرف کنند آزادانه و بسیاری از کارهایی که می خواهند مخفیانه انجام‏‎ ‎‏بدهند، آزادانه انجام بدهند، برای اینکه، آزادی است! بیجهت نیست که در آن نطقهای‏‎ ‎‏با اجتماع زیاد روز عاشورا سوت می زنند و کف می زنند. امام مظلوم ما به شهادت‏‎ ‎‏رسیده، روز شهادت امام مظلوم ما، پای نطق و سخنرانی یک نفر آدمی که با آنها دوست‏‎ ‎‏است کف می زنند و سوت می کشند و امریکا را از یاد می برند. خط این بود که اصلاً‏‎ ‎‏امریکا منسی بشود. یک دسته شوروی را طرح می کردند تا امریکا منسی بشود، یک‏‎ ‎‏دسته «الله اکبر» را کنار می گذاشتند، سوت می زدند و کف می زدند آن هم روز عاشورا.‏‎ ‎‏خط این بود که این قضیۀ مرگ بر امریکا منسی بشود.‏


‏     و لهذا، دیدید که آن روزی که این جوانهای بیدار عزیزما این لانۀ جاسوسی را‏‎ ‎‏گرفتند، این شیاطین به دست و پا افتادند. یکی گفت که اینها خط شیطان هستند‏‎[3]‎‏ و دنبال‏‎ ‎‏این کردند که ما الآن اسیر امریکا هستیم، نه اینکه نمی فهمیدند که نه، اسیر امریکا نیستیم،‏‎ ‎‏می خواستند که ما را از استقلال بیرون بیاورند و به دامن امریکا بیندازند و قضیۀ گرفتن‏‎ ‎‏این محل جاسوسخانه ناگوار بود برای آنها، برای اینکه پرونده های اینها هم ظاهر‏‎ ‎‏می شد، پیدا می شد این پرونده ها. این همه کوشش برای اینکه، اینها را رها کنید بروند، ما‏‎ ‎‏در گرو امریکا هستیم، اینها را بگذارید بروند. این جوانهای عزیز ما که می گفتند ما در‏‎ ‎‏خط اسلام هستیم، می گفتند به آنها که شما در خط شیطان هستید، خوف این بود که این‏‎ ‎‏پرونده ها ظاهر بشود و این چهره هایی که قالب زدند خودشان را، این چهره ها معلوم‏‎ ‎‏بشود که چه جور اشخاصی بودند.‏

نصیحت به فریب خوردگان از منافقین

‏     ‏‏من حالا هم باز به این افرادی که خیلی منحرف نیستند، من به اینها باز نصیحت می کنم‏‎ ‎‏که شما بیایید و حسابتان را از این منافقین که قیام بر ضد اسلام کردند حسابتان را جدا‏‎ ‎‏کنید، نه اینکه بگویید که خشونت شما نکنید، آن وقت به من هم بگویید که شما هم‏‎ ‎‏خشونت نکنید، این معنایش این است که ما و آنها مثل هم هستیم. آنهایی که‏‎ ‎‏«شناخت»شان را گمان ندارم این آقایان ندیده باشند، اینهایی که کتاب عقایدشان را‏‎ ‎‏منتشر کرده اند و این آقایان هم شاید و لابد دیده اند آنها را، با ما که می دانند که ما لااقل‏‎ ‎‏مسلمان هستیم، مسلمان بدی هستیم، اینها حسابشان را جدا نمی کنند. شما دیدید که‏‎ ‎‏آقای بنی صدر حسابش را جدا نکرده، خدا می داند که من مکرر به این گفتم که آقا، اینها‏‎ ‎‏تو را تباه می کنند. این گرگهایی که دور تو جمع شده اندو به هیچ چیز عقیده ندارند، تو را‏‎ ‎‏از بین می برند، گوش نکرد، هی قسم خورد که اینها فداکار هستند، اینها مردم کذا هستند؛‏‎ ‎‏یعنی، آنهایی که دور و بر او هستند. خوب من می دانستم که اینجور نیستند. یک دسته ای،‏

‏که می روند توی وزارتخانه دزدی می کنند این را تأییدش می کند. خوب معلوم می شود،‏‎ ‎‏دزدی را شما گفتید. این قدر عقلشان ناقص است این را تأیید می کردند. حالا هم من به‏‎ ‎‏این آقایانی که اهل سدادند، اهل صلاحند، منتها اعوجاج فکری دارند، ‏‏[‏‏می گویم که‏‏]‏‎ ‎‏امریکا برای شما هیچ فایده ای ندارد، دیگر گذشت آن وقت. امروز آنی که برای شما‏‎ ‎‏برای دینتان برای دنیاتان فایده دارند این ملت اند، این ملت پابرهنه است. آن ملت‏‎ ‎‏سرمایه دار هم به درد شما نمی خوردند، آنها همه برای خودشان می کشند، شماها را‏‎ ‎‏می خواهند آلت دست قرار بدهند. این منافقین هم به درد شما نخواهند خورد، هر روزی‏‎ ‎‏که این منافقین قدرت پیدا کنند سر شما را هم می برند؛ برای اینکه شما ‏لا اله الاّ الله ‎ ‎‏می گویید، آنها با ‏لا اله الاّ الله ‏ مخالف اند. آنها توحید را توحید طبقاتی می گویند. آنها معاد‏‎ ‎‏را همین جا می دانند، همین دنیا. آنها غیر این دنیا چیزی را قائل نیستند، اما شما قائلید. آن‏‎ ‎‏روزی که اینها پیروز بشوند ـ خدای نخواسته ـ شما فدای آنها خواهید شد، شما را پل قرار‏‎ ‎‏داده اند برای پیروزی، وقتی که رفتند این پل را عقب خودشان خراب می کنند، آنها‏‎ ‎‏مزاحم نمی خواهند. من باز هم عرض می کنم به آقایان که ماه مبارک رمضان است و‏‎ ‎‏درهای رحمت خدای تبارک و تعالی به روی همۀ گناهکاران باز است و شما تا دیر نشده‏‎ ‎‏است در این ماه رمضان خودتان را اصلاح کنید. ما همه باید خودمان را اصلاح کنیم؛ ما‏‎ ‎‏هیچ کداممان یک آدم حسابی نیستیم. پناه به خدا باید ببریم و خودمان را اصلاح کنیم و با‏‎ ‎‏این جریانی که خروشان و دریای مواج آدمهای متعهد است ما با آنها خودمان را در‏‎ ‎‏همان جریان بگذاریم. جریان مخالف سیل، انسان را خرد می کند، جریان مخالف‏‎ ‎‏موجهای شکنندۀ دریا، انسان را از بین می برد. شما اسلام را کنار نگذاشتید، لکن آنهایی‏‎ ‎‏که به اسلام عقیده ندارند و اشخاصی هستند که قیام بر ضد اسلام کردند و لااقل در‏‎ ‎‏خیابانها ریخته اند و آدم کشته اند و شما هم حکم شرعی اش را می دانید و شما هم‏‎ ‎‏می دانید که کسی که مسلحانه در خیابان بریزد و مردم را ارعاب کند، لازم نیست بکشد‏‎ ‎‏مردم را، ارعاب کند، اسلام تکلیفش را معین کرده است و شما هم مسئله اش را می دانید.‏‎ ‎‏شما همین یک مسئله را بگویید، یک اعلامیه بدهید. مسئله در کتاب خدا هست که این‏

‏اشخاصی که مفسد هستند و ریختند توی خیابانها و مردم را می ترسانند، به حسب حکم‏‎ ‎‏خدا، حکمشان این است. شما این مسئله شرعی را بگویید و از گروه خودتان امضا‏‎ ‎‏کنید.‏‎[4]‎‏ خوب، چرا این قدر تعلل می کنید؟ مگر برای شما می خواهید اینها چه بکنند. من‏‎ ‎‏از خدای تبارک و تعالی می خواهم که ما را موفق کند در این ماه شریف، در این ماه‏‎ ‎‏رحمت، مارا موفق کند که توبه بکنیم از گناهانی که داریم. اهوای ما را، هواهای نفسانیه‏‎ ‎‏مارا، یک قدری از دستمان بگیرد و این ملت عزیز ما را با همین قدرتی که دارد حفظ کند‏‎ ‎‏ان شاءالله ، و ارتش ما و سایر قوای مسلح ما پیروز بشوند ان شاءالله ، و اسلام ان شاءالله ،‏‎ ‎‏پیروز است و خواهد پیروز بود. ‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

  • ـ در صحیفۀ نور ذیل تاریخ 13 / 4 / 60 درج گردیده اما به استناد گزارش مطبوعات مورخ 13 / 4 / 60 تاریخ دیدار روز پنج شنبه 11 / 4 / 60 بوده است.
  • ـ مراد، اصل ولایت فقیه است.
  • ـ اشاره است به سخن آقای مهدی بازرگان.
  • ـ اشاره است به سران نهضت آزادی به ویژه آقای مهدی بازرگان.