آغاز جنگ از زبان آیت الله هاشمی

قبل از هر چیزی باید بگویم که این پیرمرد روشن ضمیر که در خانه محقرش مثل کسی است که یر بام دنیا نشسته و همه این توطئه ها را می بیند. یک لحظه نگذاشت این مردم دچار ناراحتی روحی بشوند. از همان روز اول فرمودند: که : صدام با پای خودش به دام افتاده و باید برود. در همان روز اول جنگ فرمودند: ما در جنگ پیروزیم و سیلی به صدام بزنیم که نداند چه بکند.

کتاب خطبه های هاشمی رفسنجانی، ج3، ص 70

جنگی از عجایب تاریخ

جنگ عجیبی شروع شد عراق توانست قدرتهای متضاد را در کنار هم علیه ایران اجماع کند. حمایت کمونیستها و حمایت سرمایداری  غربی،  حمایت مرتجعین منطقه  و امپریالیسم و سوسیالیسم را جلب کرد که از این جنگ را از عجایب تاریخ کرد. به هر حال چیزی در کلام آن روزهای امام بود که فرمود: ما می بینیم که ترکیه رفته در خاک عراق و آنجا را گرفته و هیچ کس حرفی نمی زند، احساس خطر نمی کند. برای اینکه آنها برایشان هیچ فرقی نمی کند که آن قطعه خاک عراق دست ترکیه باشد یا دست عراق. آنچه که همه از آن می ترسند و با آن دعوا دارند، اسلام است. ایران هم نه؛ یعنی آنها واقعا از خاک ایران نمی ترسند. اگر امروز در ایران انقلاب اسلامی ما یک انقلاب ملی گرا بود، اگر ما ناسیونالیسم جغرافیایی و یا نژاد فارسی را داشتیم، خطری برای آنها نبود، حسابس با ما می ساختند.(همان،ص223)

شورای عالی دفاع

شورای عالی دفاع تشکیل شد. امام اجازه آن را داده بودند.  در شورای عالی دفاع به جای مجلس و جاهای دیگر قانون وضع کنیم. حتی در مواردی که می توانستیم قضاوت کنیم. هر کاری که برای جنگ لازم  می دیدیم می توانستیم در آن جمع تصمیم بگیریم. در مساله بودجه هم همینطور بود. یعنی اگر می گفتیم که مثلا بودجه این بخش را بردارید و به جنگ بدهید، می دادند. مشکل قانونی نداشتیم و می توانستیم تصمیم بگیریم.(همان، ص119).

برای شهادت به جبهه نروید

نظر امام این بود که ما برای شهادت به جبهه نمی رویم . ما برای فتح و کشتن دشمن به جبهه می رویم ؛ شهادت را می پذیریم؛ در این راه اگر پیش آید، خوش آید.

وارد خاک عراق نشوید

 امام مصلحت نمی دیدند که وارد خاک عراق شویم. وقتی که صدام جنگ را شروع کرد امام فرمودند: آنها به دام افتادند؛ الان باید مسئله عراق را حل کنیم. در عین حال  که مصلحت نمی دیدند که ما وارد خاک عراق شویم، متوقف کردن جنگ را هم قبول نداشتند. می گفتند که اگر شما وارد عراق شوید چند اشکال پیدا می شود: اولا: از نظر بین المللی موضع بر حق داریم و متجاوز در خاک ماست.ثانیا: عربها که متفق نیستند و بعضی با ما هستند، پشت سر صدام قرار می گیرند و کار ما دشوار می شود. ثالثا: مردم عراق تصرف سرزمین خود را تحمل نمی کنند و آنهایی که الان با ما هستند در آن صورت به ما بعنوان متجاوز نگاه می کنند.رابعا: مردم بی گناه عراق آسیب می بینند.

ادعایی نادرست

ادعای اینکه فرماندهان سپاه بعد از فتح خرمشهر امام را فریب دادند درست نیست.. خود امام بعد از فتح خرمشهر، موافق با ختم جنگ نبودند و بحث بر سر ورود به خاک عراق یا عدم ورود بود. ابتدا نظر امام این بود که وارد خاک عراق نشویم ؛ ولی فرماندهان نظامی ارتش و سپاه با منطق نظامی امام را قانع کردند که اگر بناست به جنگ ادامه بدهیم ، نمی توانیم به عراق اطمینان بدهیم که وارد خاک آن نمی شویم و امام پذیرفتند، به طور محدود و در نقاط خالی از سکنه یا کم سکنه وارد شوند.( کیهان، 15/12/1382، ص12).

در جبهه ها مکتب می جنگید نه تخصص

امام خمینی با صلابت و تیز بینی و روحیه برگرفته از تعالیم الهی در مقابل دشمنانو شرارتها مقاومت کردند و اجازه ندادند در دوران حاکمیت دین و مردم بر کشور این لکه ننگ – قطعه ای از سرزمین اسلامی در اختیار دشمنان قرار گیرد- در دامن این نسل بماند. بخاطر دارم در ملاقاتی که در پادگان اباذر شهید شیرودی را دیدم و این مرد بزرگ را درست شناختم. در آن روز او جمله ای گفت که به نظر من کلمه قصاری است که باید در تاریخ بماند. به من گفت: از تو تعهد می گیرم که اگر خدمت امام رسیدی شکایت من را به ایشان بگو. بگو که امروز در در جبهه ها مکتب می جنگد نه تخصص. گفت: به امام بگو که تخصص ارزش فراوانی دارد اما در خدمت مکتب. اگر مکتب ترویج نشود ، چیزی حافظ مملکت ، در درگیری با عراق نیست. من همین جمله را خدمت امام گفتم، خودم اشک ریختم و امام هم متاثر شدند.

نطق قبل از دستور، هاشمی رفسنجانی، ص7

منابع مرتبط:

امام به روایت هاشمی

هاشمی همچون انقلاب زنده است

دیدار با هاشمی

. انتهای پیام /*