مجله کودک 310 صفحه 33
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 310 صفحه 33

جان شما کجاست؟ محمد محمدی یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود ننه شبنم بود با پسرش با باغی که سر تا سرش درخت بود، سبز و قشنگ. درخت بادام، بادام شیرین. ننه شبنم پیرِ پیر بود. عصا به دست، دولا دولا راه می رفت. نان و آش می پخت، نان برشته، آش خوشمزه. چشمهای ننه شبنم خوب نمی دید. گوشهایش هم سنگین بود. خوب نمی شنید. ننه شبنم روز و روزها، ماه و ماهها، سال و سال ها زندگی کرده بود، کار کرده بود. باغ بادام، بادام شیرین پرورده بود. حالا اما کم جان و ناتوان شده بود. هرچه ننه شبنم ناتوان بود، کمرش کمان بود، در عوض پسرش، یکدانه پسرش، پرزور و پرتوان بود. سنگ بزرگ را از روی زمین بر می داشت، خمره سنگین را توی خورجین می گذاشت، تند می دوید، چشمهایش هم تا دور P مثل Paper (کاغذ): هرگاه ورق کاغذی را پاره کنید، الیاف باریکی را می بینید که از کنار هم قرار گرفتن آنها، ورق کاغذ به وجود می آید. کاغذ به شکل های مختلف خشک، ورقه ای نازک، گلاسه و انواع دیگر ساخته می شود. نوعی از کاغذ، کاغذ دیواری است که با طرح ها و شکل های تزئینی ساخته می شود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 310صفحه 33