مجله کودک 336 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 336 صفحه 10

قصه ی پیامبران (حضرت ابراهیم (ع) ـ قسمت سوم) چه کسی بُت ها را شکسته؟ مجید ملامحمدی روز عید شد. مردم شهرِ بابل گروه گروه به طرف بیرون شهر حرکت کردند. اما ابراهیم در خانه ماند. او حالا جوانی شجاع و بلند قامت بود. مادر گفت: «چاره ای نیست پسرم، آن ها تو را هم به جشنِِ عید دعوت کرده اند، باید همراه ما بیایی!» ـ مادر، به آن ها بگو ابراهیم بیمار بود و نتوانست به مهمانی بیاید!» مادر از خانه بیرون رفت. شهر خالی شد. مردم برای جشن و شادی به کوهستان می رفتند. نمرود و سربازان هم در شهر نماندند. ابراهیم پشت پنجره رفت، هیچ کس در کوچه نبود. یک شال به سر بست و یک شال به کمر، به باغ رفت. تبری بزرگ برداشت و فوری از خانه بیرون آمد. از چند تا کوچه گذشت تا به بتخانه ی بزرگ رسید. یک جغد از بالای یکی از ستون های بیرون بتخانه نگاهش می کرد. آهسته در را باز کرد. در آن جا هیچ کس نبود. در را بست و به جانِ بُت ها افتاد. بت ها یکی یکی با تبر او شکسته شدند. بت خانه به هم ریخت. به سراغ بتِ بزرگ که در بالا دست آن جا بود رفت. تبر را بر شانه ی او گذاشت و گفت: «نه او را نمی شکنم! با او کار دارم!» وقت غروب، مردم بت پرستِ بابلِ، به شهر بازگشتند. آن ها مثل رسمِ هر سال بعد از بازگشت، به بتخانه رفتند تا دعا بخوانند. ـ وای... چه شده، چرا بُت ها نابود شده اند؟! ـ به پادشاه خبر بدهید. از خدایان زیبای ما اثری نیست! نمرود همراه گروهی از سربازانش به آن جا آمد. مردم به گریه افتادند. او با خشم فریاد زد: «کسی که در شهر نبود. پس بت ها چگونه نام جنگنده: A -18 F هورانت کشور سازنده: آمریکا تیپ: جنگنده یک نفره موتور: جنرال الکتریک حداکثر سرعت: 1912 کیلومتر بر ساعت تجهیزات: ـ مسلسل ولکان ـ موشک های هوا به هواـ موشک های ناپالم و ضد تانک

مجلات دوست کودکانمجله کودک 336صفحه 10