مجله کودک 336 صفحه 34
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 336 صفحه 34

مرد جوان پاسخ داد: ـ ای خلیفه، این دو برادر راست می گویند، اما باید تمام ماجرا را برای شما تعریف کنم. من ساربانی بیابانگردم. دیروز با شترانم از کنار باغ پدر این دو می گذشتم. شتران من با دیدن شاخه های درختان باغ که به بیرون سر خم کرده بودند، به آن طرف رفتند. من تا آمدم به خود بجنبم، شتران سر شاخه ها را خورده بودند. پدر این دو که عصبانی شده بود، سنگی برداشت به یکی از شترهایم زد. شتر بیچارۀ من افتاد و دیگر برنخاست. من شترم را خیلی دوست داشتم. چون این صحنه را دیدم، خونم به جوش آمد. همان سنگ را به طرف پدر این دو انداختم و متأسفانه او هم افتاد و مُرد! حالا می دانم که گناهی بزرگ مرتکب شده ام. حاضرم مرا مجازات کنید. اما ای خلیفه، من یک برادر کوچک دارم که پدرم برای او مال زیادی به ارث گذاشته است. غیر از من هم هیچکس نمی داند آن پولها کجاست. اگر شما مرا بکشید، تمام نام جنگنده: میگ R 25 کشور سازنده: روسیه تیپ: بمب افکن یک نفره موتور: تومانسکی حداکثر سرعت: 3339 کیلومتر بر ساعت تجهیزات: ـ حمل 6 بمب 500 کیلوگرمی

مجلات دوست کودکانمجله کودک 336صفحه 34