مجله کودک 336 صفحه 11
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 336 صفحه 11

شکسته شده اند؟» هیچ کس جوابی نداد. همه با ترس و لرز نگاهش می کردند. نمرودِ خشمگین کنار بُتِ بزرگ رفت و گفت: «اما او چرا سالم مانده، آن تبر از چه کسی است؟!» یک نفر از میان جمعیت با فریاد جواب داد: «ابراهیم (1) پسرِ آزر مانده بود. مادرش می گفت او مریض است. ـ ابراهیم مدتی است که به خدایان ما بد می گوید! صدای نعره ی نمرود بلند شد. دلِ مردم از ترس خالی شد. ـ ابراهیم را دستگیر کنید. همین الان! نمرود به قصر رفت. به زودی سربازان پادشاه ابراهیم را به بتخانه آوردند. سر و صدای مردم بلند شد. قاضی آن ها را ساکت کرد و از او پرسید: «ای ابراهیم، آیا تو خدایان ما را با تبر تکه تکه کردی؟!» ابراهیم با تبسم جواب داد: «این کار، کارِ آن بتِ بزرگ است، از او بپرسید تا بگوید!» مردی گفت: «اما بُت ها که سخن نمی گویند!» همه فریاد زدند: «آری، آری!» قاضی گفت: «یعنی تو نمی دانی که بتِ بزرگ حرف نمی زند؟!» ابراهیم فریاد زد: «وای بر شما، آیا به فکر فرو نمی روید؟! آیا غیر از خداوند چیزی را می پرستید که هیچ سودی برایتان ندارد اگر آن ها حرفی نمی زنند، اگر کاری نمی کنند، پس چرا خدای شما هستند؟!» دهان مردم از سکوت به هم چسبید. خبر به نمرود رسید. او با غضب زیاد فرمان داد: «ابراهیم را در آتش بسوزانید، تا خدایان، همه ی ما را ببخشند!» 1. چون «آزر» عموی ابراهیم سرپرست او بود، مردم در آن زمان او را به عنوان پدر ابراهیم صدا می زدند. هورنتFـ 18 Dنام جنگنده کشور سازنده: آمریکا تیپ: جنگنده آموزشی دو نفره موتور: جنرال الکتریک حداکثر سرعت: 1912 کیلومتر بر ساعت تجهیزات: ـ مسلسل ولکان ـ راکت های ضد تانک

مجلات دوست کودکانمجله کودک 336صفحه 11