رفتم داخل فروشگاه و از فروشنده سراغ کتابهای مناسب کودکان و نوجوانان را گرفتم. فروشنده، تا منظورم را فهمید، دست به کار شد و از گوشه و کنار، کتابهایی را که مناسب میدانست، جمع کرد و روی میز چید . حدود 40 تا 50 عنوانی میشد. کتابها را یکییکی برداشتم و به دقّت زیرورو کردم و ورق زدم و بعد از نیمساعتی بالاخره احساس کردم چیزهای به درد بخوری پیدا کردهام . حدود شانزده هفده جلد از آن کتابها را انتخاب کردم، که یکی از آنها با بقیّه متفاوت بود و خیلی بیشتر نظرم را جلب کرد . کتابی به اسم: «175 قصّه از اکبر و بیربال». پول کتابها را که 300 روپیه میشد، دادم و از فروشگاه بیرون آمدم .
کمی جلوتر از یک نوارفروش دورهگرد، دو تا نوارکاست موسیقی اصیل هندی خریدم به قیمت 50 روپیه . خیلی توی بساطش گشتم تا این دو تا نوار را پیدا کنم. مشکل هندیها هم مثل خیلی از ملّتهای فقیر و محروم دنیا این است که فرهنگ و هنر اصیل و سنّتی خودشان را رها کردهند و دنبال سوغات فرهنگی و هنری غرب، بهخصوص امریکایها میدوند. موسیقیها، رقصها و ژستهای غربی، در هندوستان بیداد میکند. خیلی دلم سوخت! حتّی هنرپیشههای سینمای هند، مثل یک مقلّد بیاراده، همهاش ادای هنرپیشههای امریکایی را درمیآوردند و سعی میکنند مثل آنها باشند.
(ادامه دارد)
موضوع تمبر: نشان دولتی فنلاند
قیمت: ندارد
سال انتشار: 1905
مجلات دوست کودکانمجله کودک 384صفحه 15