مجله کودک 384 صفحه 20
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 384 صفحه 20

راز سنگ مرداب ایواشکا در حالی که گریه میکرد، به طرف جنگل رفت . خودش هم نمیدانست کجا دارد میرود . ناگهان احساس کرد راهش را گم کرده است . راستش را بخواهید . ایواشکا در بین انبوهی از درختان سرگردان شده بود . در همین وقت، او خودش را کنار یک مرداب دید چون خیلی خسته شده بود، تصمیم گرفت بنشیند و کمی استراحت کند . در کنار مرداب چشمش به تختهسنگ بزرگی افتاد . تختهسنگ، آبی رنگ بود و قسمتی از آن با خزه و جلبک پوشیده بود . ایواشکا روی تختهسنگ نشست . امّا ناگهان فریادی کشید و مثل فنر از جا پرید . پسرک فکر کرد شاید روی یک زنبور نشسته و آن حشرهی عصبانی او را از شکاف شلوار پارهاش نیش زده است . امّا وقتی که خوب دقت کرد، دید که نه! اصلاً زنبوری در کار نیست . اینبار چیزی تعجّب پسرک را چند موضوع تمبر: همایش جهانی اقتصاد (فنلاند) قیمت: 35 پنی سال انتشار: 1967

مجلات دوست کودکانمجله کودک 384صفحه 20