مجله کودک 385 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 385 صفحه 12

نسیه مرده، اون فقط یک شوخیه! جوانی بود که اموراتش با سفارش گرفتن و چاپ اینجور چیزها میگذشت و من هم خواستم دشتی به او بدهم. · پس نسیه هم میدهید؟ نسیه هم میدهیم. بارها و بارها پیش آمده که کسی به کفش نیاز داشته و پول به همراه نداشهت، انتخاب کرده و پوشیده و رفته، بعداً هم هر وقت که داشته پولش را آورده و داده. · با چه تضمینی کفش نسیه میدهید؟ تضمین نمیخواهد. من همه مردم را قبول دارم. · دلتان برای کفش دوختن تنگ نشده؟ خیلی خیلی تنگ شده. بالاخره چهل پنجاه سال کارم همین بوده و خیلی دوست دارم دوباره با دستهایم کفش بسازم. وقتی به این کفشها نگاه میکنم، اصلاً بگذارید یکی از آنها را بیاورم... ببینید، ببینید با چه استادیای دور تا دور این کفش دوخته شده، کوکهایی ردیف و منظم و پشت سر م، هماندازه و یکدست، کار آن کسی که این دوخت را انجام داده و این دوخت میزان و دقیق را انجام داده تا چهقدر ارزش دارد؟ این دیگر فقط یک کفش نیست، یک هنر است و باید با احترام به آن نگاه کرد. من هر وقت به اینجور کارها نگاه میکنم قدرت پیدا میکنم، جوان میشوم. این را یک شخص 75 ساله دوخته است. به داخل کفش نگاه کنید ببینید داخل آن را چه با ظرافت دوخته است. · آن تو را چگونه دوخته است؟ هنرش به همین است دیگر. · خب حیف نیست این به قول شما هنر را آدم، پایش کند و آن را روی زمین بسابد؟ بالاخره کفشه و برای پوشیده شدن دوخته شده. · یک بار گفتوگویی با یک تعمیرکار کفش انجام دادم و از او پرسیدم آیا وقتی در خیابان راه میرود به کفشهای مردم نگاه میکند یا نه؟ و او جواب داد که چشمم ناخودآگاه همواره به کفش مردم نگاه میکند. من هم به همین شکل و وقتی میبینم که موضوع تمبر: گردهمایی اقتصادی قیمت : 30 هلوت سال انتشار: 1958

مجلات دوست کودکانمجله کودک 385صفحه 12