مجله نوجوان 35 صفحه 27
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 35 صفحه 27

تجربه ترجمه محسن رخش خورشید آخرین کلام نمایشنامه نویس معروف نروژی، هنریک ایبس اواخر عمر کاملاً زمین گیر شد. صبح آخرین روز عمر او، پرستارش وارد اتاق شد و گفت: امروز خیلی بهتر به نظر می رسید. ایبس پاسخ داد: کاملا برعکس. و درست در همین لحظه در گذشت. نکته: تلقین واقعاً چیز خوبی است، ولی مسلماً در لحظه­ای که عزراییل دارد توی چشمهای آدم نگاه می کند، کاری از دست تلقین ساخته نیست. تا ابد زندانی به دیدار پیرمرد ماهیگیری رفتم که در کنار دریا سرگرم صید خرچنگ بود. مدتی نگذشته بود که متوجه شدم سبدی که خرچنگها را تویش می اندازد ، در ندارد. از او پرسیدم: فکر نمی کنی ممکن است خرچنگها فرار کنند. سری تکان داد و گفت: هر وقت خرچنگی خودش را از سبد بالا می کشد و به لبة آن می رسد، خرچنگ دیگری به امید رهایی، خودش را از او آویزان می کند و به این ترتیب، هر دو می افتند. و هیچکدام موفق نمی شوند. این رفتار آنها، درست مثل عادت بعضی از ما آدمهاست. نکته: هرگز نباید پا روی شانه دیگران گذاشت و پیشرفت کرد. خیلی بد است که خرچنگ باشیم. اختراع مخترعانه دختربچه ای توی خانه روی زمین نشسته بود و انگار که به دنبال چیزی بگردد، با دقت اطرافش را نگاه می کرد. زمانیکه مادرش از او پرسید چه می کند، جواب داد: دارم بازی می کنم. مادر پرسید: این چه جور بازی ای است؟ دخترک گفت: خودم اختراعش کرده ام. اسمش عروسکم را کجا گذاشه ام است! نکته: بعضی اوقات باید از بچه ها درسهای بزرگی گرفت. حتما دفعه بعدی که کلیدتان را گم کردید از همه دوستان و اقوام و آشنایان بخواهید در بازی پیدا کردن کلید من شرکت کنند. ترفند خانمی از محل کار به خانه برگشت و ناگهان متوجه شود که آشپزخانه اش کثیف و شلوغ و پر از ظرفهای نشسته است. زمانی که خواست از آشپزخانه خارج شود و از پسرش توضیح بخواهد، با نامه ای روبرو شد که روی در چسبانده شده بود0:خیلی متأسفم مامان، باور کن خودم فردا همه ظرفها را می شویم. مادر چون نمی توانست بی نظمی و به هم ریختگی را تحمل کند، به سراغ ظرفها رفت و همه را شست و آشپزخانه را مرتب کرد. زمانیکه پایش را به اتاق پذیرایی گذاشت، با نامه دیگری روی دیوار برخورد کرد که رویش نوشته شده بود: تو خیلی خوبی مامان، واقعا ممنونم. نکته: در این جور مواقع به مادران عزیز اکیدا توصیه می کنیم خونسردی خود را حفظ کنید و روز بعد مقداری مرگ موش داخل صبحانة فرزندشان بریزند. حتما جواب می دهد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 35صفحه 27