مجله نوجوان 35 صفحه 21
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 35 صفحه 21

دروغهای سیاه، دروغهای سپید دروغها دو دسته­اند، دروغهای جدی و دروغهای مصلحتی، یا به قول انگلیسیها دروغ سیاه و سفید! وقتی یکی از دوستان شما لباس یا کفشی تازه می­خرد و از شما راجع به آن اظهار نظر می خواهد، اگر شما از آن خوشتان نیاید، نمی گویید چه لباس یا کفش زشتی!.... قدری مکث می کنید و بعد می­گویید: بد نیست، یا ... خوب است، مبارک باشد! این به آن معنی نیست که شما دروغ گفته­اید، بلکه رفتاری مثبت و محترمانه انجام داده­اید ،تا او ناراحت نشود. یا اگر به جایی دعوت شوید که به دلایلی از سوی پدر و مادر اجازة رفتن به آنجا را ندارید، نمی­گویید اجازه ندارم، بلکه خواهید گفت: ببخشید، امرزو گرفتارم. انشالله دفعة بعد خدمت می­رسم. این همان دروغ مصلحتی یا دروغ سفید است که بر اساس شرایط و فضای موجود، شما مجبور به گفتن آن می­شوید، تا دل کسی را نشکنید، یا دلگیریهای به وجود آمده را برطرف کنید و یا از گفتن رازی که نباید برملا شود، طفره بروید. اما دروغ جدی یا دروغ سیاه: این همان دروغی است که گفتن آن زشت و ناپسند است و گناه محسوب می­شود. ضمن اینکه دروغ گفتن، آن هم به طور جدی، عاقبت خوشی ندارد. گاه همین دروغهای ساده باعث به وجود آمدن دعواهای بزرگ یا حتی جنگهای ملی می­شوند. کسی که دروغ می­گوید، کم کم اعتبارش را در بین خانواده، دوستان و مردم از دست می­دهد. مثل شخصیت معروف چوپان دروغگو... البته بعضیها از راه دروغ زندگی می­کنند و سودهای مالی فراوانی به جیب می­زنند. مثل بعضی از فروشندگان و دلالان! شاید به همین دلیل است که این تصوّر در ذهن اکثر مردم پیش می­آید که تجارت موفق با دروغهای فراوان همراه است! احتمالا شما هم تجربة باور چنین دروغهایی را دارید! به طور مثال، شما برای خرید یک کفش و یا هر چیز دیگری به مغازه­ای می­روید و مغازه دار پشت سر هم از جنس خود تعریف می کند (البته بر اساس نقاط ضعفی که در باورهای مشتریانش پیدا کرده است.) اما بعد از مدت کمی می­فهمید که جنس خریداری شده قلّابی بوده و کیفیتی که بهایش را داده اید، ندارد. یا در یک مراسم فروش اجناس گرانبها ممکن است یک صندلی کهنة قدیمی که شاید روزی در فلان روستای بی نام و نشان از آن استفاده می شده، به نام فلان ملکه یا پادشاه یا فلان هنرپیشه ثبت و به قیمت گزافی فروخته شود. قطعا هر چه دایره این تجارت بزرگتر شود، دروغها نیز جدی تر و وحشتناک تر خواهند شد! نیره السادات هاشمی ریشة دروغ از کتاب کودک و مدرسه از رونالدس الینگورث بسیاری طبیعی است که کودک 2 ساله، درک صحیحی از اهمیت راستی و درستی نداشته باشد لکن همین کودک تا سن 10 سالگی باید تفاوت بین راستی و دروغ را درک کند. برای کودک 5، 6 ساله طبیعی است که در افکار رؤیایی و تخیلی غوطه ور شود و داستانهای بلند و طولانی تعریف کند، اما در واقع قصد فریب دادن کسی را ندارد، بنابراین هیچ جای سرزنش و یا تنبیه وجود نخواهد داشت. والدین زمانی که آگاهانه در مورد مطلبی، اغراق آمیز حرف می­زنند، دروغ هم می­گویند، با این هدف که مستمعین را تحت تاثیر قرار دهند. البته بدون اینکه قصد فریب آنان را داشته باشند. الگوهای ارایه شده توسط والدین بسیار اهمیت دارد و می تواند یکی از علل دروغگویی فرزندان باشد. اگر والدین برای فریب دادن دروغ بگویند، (مثلاً به فرزندانشان بگویند به کسی که تلفن زده است بگوید که پدر یا مادرم در خانه نیست)، غیر منطقی است که از کودک انتظار راستگویی و درستکاری داشته باشند. علت دیگر دروغ می­تواند ناامنی باشد. ناامنی خود به دو صورت بروز می­کند. یکی در تمایل به جلب توجه و تحسین دیگران و کسب اعتبار و احساس امنیت از این طریق و دیگر در فرار از وضعیتی نامطلوب. یعنی به دلیل قرار گرفتن در شرایط بد و ناامن، کودک دروغ می­گوید تا از آن وضعیت خلاص شود. در هر صورت ضروری است تا علت این رفتار کشف و از اساس و عامل آن جلوگیری شود . دلهایی مثل انار سهراب سپهری شعری دارد که می گوید: من اناری را می کنم دانه.... در جایی از آن شعر سهراب می گوید: کاشکی این مردم، دانه های دلشان پیدا بود. بعد هم آب انار می پرد در چشمش و چشمش را می سوزاند. بعد مخاطب نتیجه می گیرد که اگر مردم از دل یکدیگر با خبر شوند احتمالا چشم خیلیها می سوزد. ما اگرچه اصلا نباید دروغ بگوییم ولی خیلی وقتها اگر خیلی حرفهای راست را هم نزنیم، خیلی راحتتر زندگی می کنیم. اصلا مگر قرار است که همةآدمها از همه چیز زندگی آدم باخبر شوند.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 35صفحه 21