مجله نوجوان 64 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 64 صفحه 3

به جای سرمقاله سورۀ تماشا به تماشا سوگند و به آغاز کلام و به پرواز کبوتر از ذهن واژه ای در قفس است . حرفهایم، مثل یک تکه چمن روشن بود . من به آنان گفتم : آفتابی لب درگاه شماست که اگر دربگشاید به رفتار شما می تابد . و به آنان گفتم : سنگ آرایش کوهستان نیست همچنانی که فلز، زیوری نیست به اندام کلنگ . در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است که رسولان همه از تابش آن خیره شدند . پی گوهر باشید . و من آنان را، به صدای قدم پیک بشارت دادم و به نزدیکی روز، و به افزایش رنگ . به طنین گل سرخ، پشت پرچین سخن های درشت . و به آنان گفتم : هر که در حافظۀ چوب ببیند باغی صورتش در وزش بیشۀ شور ابدی خواهد ماند . هر که با مرغ هوا دوست شود خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود . آنکه نور از سر انگشت زمان برچیند می گشاید گرۀ پنجره ها را با آه . زیر بیدی بودیم . برگی از شاخۀ بالای سرم چیدم،گفتم : چشم را باز کنید، آیتی بهتر از این می خواهید ؟ می شنیدم که بهم می گفتند : سِحر می داند، سِحر ! سر هر کوه رسولی دیدند ابر انکار به دوش آوردند . باد را نازل کردیم تا کلاه از سرشان بردارد . خانه هاشان پر داوودی بود، چشمشان را بستیم . دستشان را نرساندیم به سرشاخۀ هوش . جیبشان را پر عادت کردیم . خوابشان را به صدای سفر آینه ها آشفتیم . سهراب سپهری

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 64صفحه 3