یاد دوست
جویبار خاطرات
یک روز برای کاری خدمت حضرت امام رسیدم و ایشان را در حال دوختن و وصلۀ جورابشان دیدم . گریه ام گرفت و به یاد ساده زیستی مولایشان حضرت علی (علیه السّلام) افتادم و عرض کردم آقا اجازه بفرمایید یک جفت جوراب برای شما تهیّه کنم . فرمودند : « از پول کی ؟ » عرض کردم : « از همان حقوقی که شما به ما می پردازید . » فرمودند : « همین که دارم خوب است . »
یدالله شمسعلی
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 65صفحه 10