آفتاب بلند
تو از شکوفه پُری از بهار لبریزی
تو سرو سبز تنی با خزان نمی ریزی
*
تو آفتاب بلندی، زعشق سرشاری
تو در حوالی این شب ستاره می ریزی
*
تمام خانه پُر از نور ناب خواهد شد
اگر به صبحدم ای آفتاب برخیزی
*
شبی که مرگ می آید به قصد کوچۀ عشق
چو بال عشق ز بالای ما می آویزی
*
بهار با تو درختی ست بی نهایت سبز
دریغ و درد از این بادهای پاییزی
*
شبی چو ابر بیا تا به باغ خاطر من
چنان که با همۀ جان من درآمیزی