
کجاستپوریایولی؟
قصهقهرمانیپوریایولی
... پس از شنیدن گریه پیرزن، پوریای ولی با خود فکر کرد که فردا باید چکار کند. اگر قویتر از آن پهلوان باشد و بتواند او را به زمین بزند، آیا طعم شکست را به او بچشاند؟ یا اینکه با توجه به تمنای مادر او، مقاومت جدی نکند و کاری کند تا حریف پیروز شود؟ برای مدتی پوریای ولی در شک و تردید بود. ناگهان فکری به سرش زد. لبخندی بر لب آورد و تصمیمی قاطع گرفت. او میدانست قهرمان واقعی کسی است که نفس سرکش خود را مهار کند.
روز مسابقه فرا رسید. پوریای ولی در میدان حاضر شد و پنجه در پنجه حریف افکند. او خود را بسیاری قوی و حریف را دربرابر خود ضعیف میدید تا آنجا که میتوانست به آسانی پشت او را به خاک برساند. اما محمد و قول خود را به یاد آورد. برای آنکه کسی متوجه نشود، مدتی با حریف دسته و پنجه نرم کرد، اما طوری رفتار کرد که دیگران احساس کنند حریف از او قویتر است...
(ادامه دارد)
Õ نام موتور: 500 GPZ
Õ تعداد سیلندر: 4
Õ ظرفیت بنزین: 18 لیتر
مجلات دوست کودکانمجله کودک 435صفحه 30