شیرین داد زد: «نمیخواهم!» و لب و لوچهاش آویزان شد.
خانم محمدی بلند شد و رفت ایستاد بالای سرِ شیرین. اول کمی خیره خیره نگاهش کرد و بعد نشست جلو پایش. دیدم که شیرین از گوشهی چشم دارد به خانم محمدی، که همیشه «عزیز» صدایش میکرد، نگاه میکند. خانم محمدی دستهای شیرین را گرفت توی دستهایش و گفت: «اگر قول بدهی دختر خوبی باشی، اجازه میدهم با یکی از بچهها بروی گردش!» و بعد یک دستش را برد زیر چانهی شیرین تا سرش را بلند کند و قولش را محکمتر بگیرد. شیرین هنوز هم داشت خانم محمدی را از گوشهی چشم نگاه میکرد. خانم محمدی گفت: «قول میدهی؟»
شیرین، بدون اینکه حرف بزند، با تکان دادن سرش قول داد. خانم محمدی سر شیرین را کشید طرف خودش و صورتش را بوسید.
این قسمتی از داستان کتاب بود که خواندید. ادامه داستان جذاب را در کتاب که به بهای 900 تومان چاپ و منتشر شده است دنبال کنید.
Õ نام موتور: نینجا ـ R 9 ـ ZX
Õ تعداد سیلندر: 4
Õ ظرفیت بنزین: 19 لیتر
مجلات دوست کودکانمجله کودک 435صفحه 37