مجله کودک 436 صفحه 40
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 436 صفحه 40

احمد: «چته محمد؟ چی شده؟ کجایی؟» محمد کجاست؟ چیزی که معلوم است این است که در جای هر روزه­اش نیست. با جایی که دوستان خدا در آن هستند خیلی فاصله دارد. جای خوبی نیست و محمد از این بابت خیلی ناراحت است. حالا زنگ دوم کلاس شروع شده است. کلاس همان کلاس هر روز است، اما محمد، محمد هر روز نیست. آنقدر که... خانم معلم: «محمدجان چی شده؟ بگو عزیزم، زنگ اول هم حواست به درس نبود.» محمد: «خانم اجازه، اون خدایی که این­قدر قدرت داره که یه حیوون مثل مارمولک رو خلق می­کنه که می­تونه از دیوار راست بالا بره، نمی­تونسته آدم رو یه جوری خلق کنه که هیچ وقت دروغ نگه؟» خانم معلم: «بدون شک که می­تونسته، اما فکر کنم می­خواسته ببینه که ما خودمون، چه جوری رفتار می­کنیم.» محمد: «خانم، اجازه هست که من یه دقیقه تا پایین برم؟» خانم معلم: «ولی همین الان زنگ خورد و اومدید سر کلاس...» محمد: «می­دونمی خانم، اما یه کار خیلی واجب با آقای مدیر داریم. زودی برمی­گردم، لطفا اجازه بدین...» محمد: «آقا اجازه...» -: «سلام بر محمدآقا، از این طرف­ها، نگران مامان­تونید؟» محمد: «نه آقا، حال مامان­مون خوبه. بیشتر نگران خودمونیم. نمی­دونم هنوز با خدا دوستم یا دشمن شدم، راستش صبح که داشتیم میومدیم مدرسه یه مارمولکِ خوشگل...» نام موتور: تروفی 900 Õ تعداد سیلندر: 2 Õ ظرفیت بنزین: 20 لیتر

مجلات دوست کودکانمجله کودک 436صفحه 40