
امیرمحمد لاجورد
دوستِ خدا
در این که محمد دانشآموز منضبطی است حرفی نیست، اما چه میشود کرد که گاهی دنیا...
چنان جلوهای از شاهکارهای
خود را در جلوی چشمانمان
به نمایش میگذارد، و ما چنان
مجذوب آن میشویم که
به کل، حساب زمان را از
دست میدهیم.
صبحی بود مانند هر صبح
و محمد راهی مدرسه بود که...
آقا: «عجب وحشتناکه!»
محمد: «سلام، ترس نداره
که. یه ذره ترسناکه ولی
بیشتر از اون، خوشگله.
خدا چه آفریده! اینها
ممکنه یه جورایی از نسل
دایناسورها باشن. خیلی
مفیدن. حشراتی مثل...
پشه رو میخورن. ماشاالله چه پوستی داره! اگه
دمشون بکنه یکی دیگه به جاش در میاد.
پاهاشون جوریه که میتونن از دیوار بالا برن.
من چشماشونو با میکروسکوپ دیدم، با
چشمای ما فرق داره، مردمکشون مثل
مردمک چشم گربه از این طرفیه، ولی
فرقش اینه که لبههاش به جای اینکه
صاف باشه، کنگره کنگره داره...»
آقا: «پیداست اطلاعات کاملی درباره این دسته از جانورها داری، اما فکر نکنم وقت مناسبی برای سخنرانی علمی باشه. مگه درس نداری؟»
نام موتور: تاندربرد
Õ تعداد سیلندر: 2
Õ ظرفیت بنزین: 15 لیتر
مجلات دوست کودکانمجله کودک 436صفحه 38