مجله کودک 442 صفحه 37
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 442 صفحه 37

-: «آقا پسر دست نزن. نیم ساعت دیگه همه را برای شام صدا می­کنن.» -: «خواستم ببینم توش جوجه...» -: «جوجه­ها را آخر از همه کباب می-کنن. برو بشین پیش بقیه.» -: «این­ها هم بد نیست­ها. چقدر اشتهاآوره. ولی باید مقاومت کرد. من که می­خوام به تلافی عروسی قبلی فقط فقط جوجه کباب میل کنم.» عجبا: «بعضی وقت­ها چقدر تصمیم­گیری در زندگی مشکل است. آدم بر سر دو راهی می­ماند. یا بهتر بگویم بر سر سه راهی. مشکی، نارنجی یا سفید؟ وقت شام کدام رنگش را باید انتخاب کرد؟ پویا: «اون یکی بهتره.» سامان: «به نظر من...» امیر: «اما به نظر من هر دوش باید خوشمزه باشه. ولی من که تصمیمم رو گرفتم. از این­ها نمی­خورم هیچ، حتی با شامم نوشابه هم نمی­خوام بخورم.» سامان: «چی کار می­کنی؟ چرا هی اندازه می­گیری. خب یکیش رو وردار دیگه.» امیر: «دنبال بزرگترین موز می-گردم. خودم که نمی­خوام بخورم. برای یک نفر دیگه می­خوام. نقشه­هایی دارم.» امیر: «آقای محترم آشپزخانه­تان کجاست؟» -: «چیزی می­خوای بگو تا برات بیارم.» امیر: «خیر، با جناب سرآشپز کار دارم.» -: «آقا پسر چی می­خوای؟ این­جا که جای مهمان­ها نیست. لطفا بفرمایید، بفرمایید توی سالن.» امیر: «با جناب آقای سرآشپز کار دارم.» -: «کارت را به من بگو.» -: «عرض خصوصی با ایشان داشتم.» در مسیر زندگی باید از پیچ و خم­های بسیاری گذشت. تا به مقصد برسی باید از مراحل زیادی بگذری. خیلی­ها هستند که هی سؤال از تو می­پرسند... هرچند پنگوئن بال پرواز ندارد، اما هنگام شنا، به خوبی از بال های خود برای شناکردن استفاده می کند. او با سرعت زیاد، صید را شکار می کند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 442صفحه 37