مجله کودک 447 صفحه 34
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 447 صفحه 34

شنیدن صدای قمری کوچک، از روی درخت پرواز کردند و رفنتد؛ اما قمری کوچک، روی پایینترین شاخه درخت پرید و گفت: «هیزمشکن، گوش کن چه میگویم. اگر قول بدهی که دیگر قمری ها را شکار نکنی، هر آرزویی که بکنی، برآورده می شود.» هیزمشکن وقتی حرفهای قمری را شنید، خیلی تعجب کرد، اما قول داد که دیگر قمری ها را شکار نکند. قمری گفت: «حالا هر آرزویی که می خواهی، بکن.» هیزمشکن آرزو کرد، یک خانه بزرگ و قشنگ داشته باشد. وقتی هیزمشکن از جنگل برگشت، دید که زن مهربانش، درهایی که به سمت بالا باز میشدند، تصویری افسانهای- تخیلی از خودرو به انسان ارایه می داد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 447صفحه 34