مجله خردسال 121 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 121 صفحه 6

کامیون داد زد: «غورومب غوم، اگر راست می­گویی بیا پایین تا به تو بگویم زور کی بیشتر است.» دوچرخه داد زد: «مواظب باشید! الان غورومب غوم تبرش را در می­آورد.» موتور گفت: «الان با تبر و چکش حمله می­کند.» وانت گفت: «حتما اره برقی هم دارد.» کامیون داد زد: «زود باش غورومب غوم! منتظر چی هستی؟» پسرک به مادرش چسبید. آنها در انتظار حمله­ی غورومب غوم به آسمان نگاه کردند. یک دفعه غورومب غوم ... آسمان روشن شد. اما به جای تبر و چکش و اره برقی، یک عالمه باران روی سرآنها ریخت. غورومب غوم ... دوباره آسمان روشن شد. زیر چرخهای دوچرخه و موتور و کامیون پر از آب شد. مادر خندید و گفت: «ممکن است غورومب غوم سیل راه بیاندازد. زودتر به خانههایتان بروید ...»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 121صفحه 6