
کوچولو،کمی به دور و بر نگاه کرد تا ببیند چه چیزدیگری را باید توی بگذارد. او و را هم توی گذاشت.
مادر، و خواهرکوچولو راپوشانده بود. برای همین هم او راتوی گذاشت.
کوچولو را به دست مادر داد و گفت: «اجازه میدهید را من راه ببرم؟»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 121صفحه 18