حریق حنابندان
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1396

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : طهماسبی (فرید)، قادر

حریق حنابندان

حریق حنابندان

‏ ‏

‏برخیز ای شهادت زندانی‏

‏ای قصه گوی بی سر و سامانی‏

‏نوبت به ما رسیده که برخیزیم‏

‏عشق است و باز خواسته قربانی‏

‏کفر است در حوالی خودماندن‏

‏ما را که خوانده اند به مهمانی‏


1

ای خشم صبرسوز جوان، برخیز‏

‏چون دود از نهاد گرانجانی‏

‏برخیز ای حریق حنابندان‏

‏از بستر سپید زمستانی‏

‏ای زورق شکستۀ سرگردان‏

‏اینجاست آن جزیرۀ توفانی‏

‏زهرایی است شیون من، تا کی‏

‏دل خوش کنم به گریۀ عثمانی‏

‏کوخی حقیر بود مرا ای کاش‏

‏در ساحل تراکم‏‏ نادانی‏

‏من ریشه ام گریخته تا دریا‏

‏از نقب این گشایش بارانی‏

‏هرچند در اسارت بستانم‏

‏روییده ام به سبک بیابانی‏

‏ارزانی کرشمه خزان بادا‏

‏گلهای دست پرور گلدانی‏

‏از کربلا سخن به میان آرید‏

‏ای داعیان راه مسلمانی‏

‏پلهای عاشقی همه پوسیده است‏

‏مگذر از این حدیث، به آسانی‏

‏ای موشکاف درد، دگر مشکاف‏


‏زین بیش تار موی پریشانی‏

‏این باغ عقده را به خدا مفروش‏

‏ای جان دردمند، به ارزانی‏

‏تا می توان به شطّ جسارت زد‏


cvetochnaya2_500x433_ratio

باید گذشت از پل حیرانی‏

‏روحی جسور می طلبد، هشدار!‏

‏روییدن از کویر مزینانی‏

‏گفتی حدیث وسوسه نتوان گفت‏

‏با کودک خجول دبستانی‏

‏ای عشق چشم و گوش مرا بگشای‏

‏مردم از این نمایش عرفانی‏

‏بتهای شرم را بت من! بشکن‏

‏آنجا که آبرو شده قربانی‏

‏میخ نگاه کوفته ام، یا رب‏

‏بر فرق قلّه ای که تو می دانی‏

‏این راز عاشقانه ز بی دردان‏

‏پوشیده باد با همه عریانی‏

‏زین نقطۀ سیاه، نظر بردار‏

‏اندیشه کن به نقطۀ نورانی‏

‏ای حُسن از نقاب تراویده‏

‏مردیم از این کرشمۀ طولانی‏

‏ای عاشقان، فرید شکیبا را ‏

‏بیچاره کرد غیرت زندانی‏

‏ ‏

‏               قادر طهماسبی (فرید)‏

‏ ‏

‎ ‎