مجله خردسال 1 صفحه 21
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 1 صفحه 21

«چی؟ می­خواهی را ببری؟ پس سبزه­ها چه طور سبز بشوند؟ دلت می­آید ما گرسنه بمانیم؟» گفت: «هاپ هاپ اگر را ببری! نه روز معلوم است و نه شب. من باید یکسره نگهبانی بدهم. دلت می­آید من اصلا نخوابم؟» با پنجه، پشت گوشش را خاراند، یک شاخه بالاتر پرید و گفت: «شما چی؟ دلتان می­آید من زیر باران خیس بشوم؟» و و و به هم نگاه کردند. گفت: «ماع ماع، طویله­ی ما بزرگ است، بیا و با ما باش.» دمی چرخاند و گفت: «حوصله ماع­ماع و بع­بع راندارم.» گفت: «توی خانه­ی من به اندازه یک جا هست. گفت: «که شب تا صبح کنار گوشم هاپ هاپ کنی!؟» گفت: «لانه­ی من هم بزرگ است و هم گرم و نرم.» خر خری کرد و گفت: «یکسره قد قد؟ کی حوصله داره!» و و و فریاد کشیدند: «نه صبر کن یک جـای خوب تـوی انبار، زیر کرسی یک جای گرم و نرم با پر و یونجه و کاه، چه طور است؟» ایستاد و چشمهایش را بست و فکر کـرد زیر کرسی گرم و نرم خوابیده و باران را تماشا می­کند.گفت: «میو میو.» از درخت پایین آمد و به مزرعه­ای برگشت که توی آن یک لانه گرم داشت و و و و آن مهربان بودند.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 1صفحه 21