مجله خردسال 1 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 1 صفحه 6

مادر می­دانست عمه خانم خیلی مهربان است و بزی را هم خیلی دوست دارد ولی نمی­دانست چرا او از دست بزی عصبانی شده. مربای هویج آماده شده بود. مادر یک شیشه مربا برداشت، دست بزی را گرفت و به طرف خانه عمه خانم رفت. بزی هنوز ناراحت بود. او تمام راه را گریه می­کرد. بالاخره به خانه عمه خانم رسیدند. خانم بزی در زد و گفت: «ما آمده­ایم به شما سر بزنیم و حالتان را بپرسیم!» عمه خانم یک قدم عقب رفت و از پشت عینک نگاهی به بزی کرد وگفت: «خوش آمدید!» حالا مادر همه ماجرا را فهمیده بود. عمه خانم و بزی هم فهمیده بودند. آنها دور هم نشستند و چای و مربای هویج خوردند. همه خوشحال بودند و خانه عمه خانم پر شده بود از بوی مربا.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 1صفحه 6