مجله خردسال 2 صفحه 7
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 2 صفحه 7

فرشته­ها یک روز، دو تا کبوتر، پشت پنجرة آشپزخانة ما نشستند. مادرم گفت: «شاید گرسنه هستند.» پدرم گفت: «شاید هم خسته هستند.» من می­خواستم پنجره را باز کنم که کبوترها پرواز کردند و رفتند. پدرم گفت: «آنها ترسیدند. نباید پنجره را باز می­کردی.» مادرم گفت: «برایشان دانه می­ریزیم و منتظر می­مانیم تا برگردند.» من پشت پنجره دانه ریختم و دعا کردم که آنها برگردند. اما کبوترها نیامدند. صبح وقتی بیدار شدم، پشت پنجرة ما دو تا کبوتر نشسته بودند و دانه می­خوردند. مادرم گفت: «چه خوب شد که کبوترها برگشتند.» پدرم گفت: «صدای بالشان را می­شنوی؟» من گفتم: «این کبوترها که پرواز نمی­کنند! این صدای بال فرشته­هاست.» مادرم گفت: «از کار خوب تو فرشته­ها خوشحال هستند.» پدرم گفت: «مثل این کبوترهای قشنگ!»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 2صفحه 7